منطقه ما در استانه تحولات بزرگ است

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
آمریکای بایدن در حال بازنگری در استراتژی کلان خود در خاورمیانه است؛نشانه های آن نیز بسیار است.تماس تلفنی بایدن با بنیامین نتانیاهو پس از یکماه در حالیکه روسای جمهوری آمریکا در همان روز نخست اغاز به کارشان به چنین اقدامی دست می زدند

پایان حمایت از جنگ یمن و تلاش برای حل دیپلماتیک این بحران،خروج انصار الله از لیست تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا،انتشار گزارش محرمانه سازمان های اطلاعاتی در مورد نقش بن سلمان ولیعهد سعودی در قتل خاشقجی و همزمان تلاش های دیپلماتیک برای احیای برجام و همزمان با آن حمله به نیروهای حامی ایران در شرق سوریه.شاید برخی ناظران غیرحرفه ای میان برخی از این مولفه ها ناسازگاری بیابند ولی واقعیت این است که میان همه این مولفه ها نوعی سازگاری و انسجام تئوریک و نظری وجود دارد.بایدن با همه این اقدامات در حال نشان دادن مدل جدید سیاست منطقه ای خود است؛تصور تیم بایدن این است که ثبات و نظم در این منطقه از جهان صرفا از طریق الگوی نظری رئالیسم تدافعی قابلیت اجرا دارد.در این الگو آنچه به عنوان منشا نظم مورد شناسایی قرار می گیرد،توازن نیروها است.یعنی باید به بازیگران تاثیرگذار منطقه ای نشان داد که امکانات محدودی برای بسط حوزه نفوذ خود جهت برهم زدن نظم منطقه ای دارند.این نظریه بصورت توامان در قبال اسراییل،عربستان و ایران در حال انجام است.بایدن با قطع حمایت های خود از جنگ یمن و انتشار گزارش اطلاعاتی در مورد قتل خاشقجی نشان داد که می خواهد از تمام اهرم های خود استفاده کند تا مانع از اقدامات تهاجمی سعودی شود.در عین حال برقراری این مدل از توازن به منزله قطع ارتباط با سعودی نیست،امریکا بخوبی از منابع ترس و بدگمانی های منطقه ای عربستان آگاه است به همین دلیل در تلاش است با ارایه ضمانت هایی به این دولت از احساس ترس منطقه ای این دولت نیز بکاهد؛ به همین دلیل است که بایدن و بلینکن بارها از تعهد خود برای حراست از ریاض در برابر تهدیدات منطقه ای سخن گفته اند.در مقابل اسراییل نیز با محدودیت هایی از سوی دولت بایدن مواجه خواهد شد.واشنگتن گزینه های زیادی برای مهار جاه طلبی های تل اویو در اختیار دارد از جمله قطع کمک های مالی و تسلیحاتی،برسمیت شناختن دولت فلسطین در مرزهای ١٩۶٧و… بایدن اگر احساس نیاز کند برای مهار توسعه طلبی اسراییل نیز از اهرم های فشار خود بصورت پلکانی استفاده می کند.ایران نیز در این چارجوب جدید با فرصت ها و تهدیدات جدیدی مواجه خواهد شد.تیم بایدن در عین استفاده از اهرم های ایران برای برقراری ثبات در منطقه از جمله در یمن تلاش خواهد کرد از دامنه نفوذ شبکه منطقه ای ایران نیز بکاهد و این رویکرد به هیچ عنوان با تلاش ها برای احیای برجام ناسازگاری ندارد.چرا که تلاش های دیپلماتیک در این حوزه دو هدف را بصورت توامان دنبال می کند:عادی کردن وضعیت ایران در منطقه برای استفاده از اهرم های ایران در برقراری ثبات و در عین حال کاستن و محدود سازی قدرت منطقه ای ایران اما نه بگونه ای که موازنه نیروها به زیان ایران تغییر کند.چرا که در اینصورت موازنه ای اساسا شکل نخواهد گرفت.به همین دلیل هیچ بعید نیست پس از به ثمر رسیدن برجام و اصلاح آن تا سال ٢٠٢٣ایالات متحده با فروش تسلیحات متعارف به ایران نیز موافقت کند.این استراتژی دقیقا در نقطه مقابل رویکرد منطقه ای دولت ترامپ قرار دارد.تصور تیم قبلی در واشنگتن این بود که می توان از طریق رئالیسم تهاجمی و استقرار یک هژمون منطقه ای به نظم و ثبات مدنظر رسید.این هژمون از نظر تیم ترامپ اسراییل بود و به همین دلیل تلاش می شد با بلوک بندی های جدید عبری -عربی ایران در وضعیت مهار همه جانبه قرار گیرد.ولی واقعیت این است که رئالیسم تهاجمی در شرایطی قابلیت کاربرد می یابد که یک بازیگر نسبت به بازیگران دیگر در وضعیت مطلق برتری قرار داشته باشد؛چیزی که در مورد خاورمیانه صدق نمی کند.ایران،عربستان و اسراییل هر سه در یک وضعیت جدال و رقابت همه جانبه قرار دارند و این کار را برای کاربست تئوری رئالیسم تهاجمی غیر ممکن می کند.از طرف دیگر پیاده سازی این استراتژی منجر به نادیده گرفتن قدرت سایر بازیگرانی می شد بطور مثال ایران .به همین دلیل منطقه در چهار سال گذشته مدام در وضعیت جنگی قرار داشت.از نظر تیم بایدن کاربست رئالیسم تهاجمی و استقرار یک بازیگر به ظاهر هژمون در منطقه برابر با جنگ است و به همین دلیل به شدت از همان روزهای شروع به کار این دولت این برنامه از دستور کار خارج شد.با این حال برای پیاده سازی کامل رئالیسم تدافعی و توازن نیروها راه زیادی باقی است و هر آن ممکن است بازیگران ناراضی از وضعیت جدید بازی را برهم بزنند؛تداوم و ضامن بقای این برنامه کلان رصد دائمی ارایش نیروها در خاورمیانه است و عادی شدن وضعیت ایران نیز در کوتاه ترین زمان ممکن می تواند رمز پیروزی و استمرار این برنامه جدید باشد.اما بایدن به سه دلیل مشخص به این برنامه روی اورده است:کم هزینه ترین راه برای برقراری ثبات منطقه ای است؛دوم اینکه در راستای بازسازی وضعیت طبقه متوسط امریکایی قراردارد چون از هزینه کرد سنگین نظامی پرهیز می کند و سوم اینکه منابع عمده ای را برای مهار جهانی چین ازاد می کند.ایران باید با درک شرایط جدید از فرصت های این استراتژی جدید برای ارتقای بنیان های قدرت ملی خود بکوشد تا تهدیدات آن را هم به حداقل برساند.در این چارچوب ایران نیازمند بازنگری در استراتژی دفاعی منطقه ای خود است چرا که در عصر جدید محدویت های بیشتری برای شبکه منطقه ای ایران ایجاد خواهد شد.یکی از دلایل کارایی قبلی این استراتژی ناکام بودن استراتژی هژمون بین الملل گرای بوش و هژمون منطقه ای ترامپ بود و این ناکامی فضای مانور زیادی در اختیار ایران قرارمی داد؛ولی رئالیسم تدافعی از امکانات بیشتری برای تطابق با شرایط و محیط منطقه ای برخوردار است.(با توجه به تعدد بازیگران متنفذ و رقیب در منطقه)البته این بازنگری باید بتدریج و با توجه به پیشبرد برنامه بایدن در خاورمیانه پیش رود.

 

منبع:https://telegra.ph/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟