ادلب در هفتههای گذشته شاهد تحولات کمسابقهای بوده است. در سایه تداوم آتشبس شکننده پنچ مارس، دشواری اجرایی شدن مفاد این توافق اکنون خود را نشان میدهد. ترکیه در حالی به ایجاد پستهای دیدهبانی جدید در خاک سوریه و ارسال تجهیزات نظامی به این کشور ادامه میدهد که الزامات اجرای توافق مسکو، سیاستهای آنکارا را در قبال ادلب وارد فاز جدیدی کرده است. موفقیت یا ناکامی ترکیه در پیشبرد این سیاستها میتواند به تداوم آتشبس منجر شود یا فرصتی را برای از سرگیری عملیاتهای ارتش سوریه در این منطقه فراهم کند. سیاستهای کنونی ترکیه بر تغییرات ساختاری و کارکردی گروههای مسلح مستقر در ادلب متمرکز است که این مهم با تغییر تدریجی موازنه قدرت در این منطقه به نفع آنکارا میسر شد. این نوشتار به بررسی آخرین شکافها میان ترکیه و مسلحین مستقر در ادلب و ارزیابی سناریوها در خصوص آینده تحرکات نظامی و دیپلماتیک آنکارا در سوریه- از جمله در رابطه با حمله جدید نظامی به سوریه و نزدیکی دوباره به آمریکا- میپردازد.
موانع اجرای توافق مسکو
بعد از آزادسازی حلب، توافقات سیاسی نسبت به عملیاتهای نظامی گسترده نقش پررنگتری در پیشبرد تحولات سوریه ایفا کردهاند. ادلب به عنوان آخرین پایگاه اصلی تحت کنترل معارضه نیز از جمله مناطق محل بحث این توافقات بوده و سه توافق سیاسی در خصوص آن وضع شده است. این توافقات عبارتند از توافق ۲۰۱۷ آستانه که ادلب را به عنوان یکی از مناطق چهارگانه کاهش تنش مورد شناسایی قرار داد؛ توافق ۲۰۱۸ سوچی که با ایجاد منطقهای عاری از سلاح در عمق ۲۰ کیلومتری، حمله قریبالوقوع ارتش سوریه را موقتا متوقف کرد؛ و توافق ۲۰۲۰ مسکو که به صورت مشروط به درگیریهای نظامی میان دولت و معارضه پایان داد. بهرغم تداوم نسبی آتشبسِ اخیر ادلب، اما مسائلی همچون تنشهای سیاسی میان ترکیه و هیئت تحریرالشام، درگیریهای نظامی میان گروههای تحت حمایت آنکارا با یکدیگر و تشدید انتقادات داخلی و بومی نسبت به عملکرد رهبران هیئت، ابعاد جدیدی به تحولات این منطقه بخشیده است. البته همه این عوامل را میتوان در چارچوب سیاستهای جدید آنکارا مورد بررسی قرار داد. از آنجا که توافقات سوچی و مسکو مسئولیت حفظ آتشبس در ادلب را به دوش ترکیه نهاده است، اکنون این کشور باید از اهرمهای فشار خود برای اجرای کامل مفاد توافقات استفاده کند. البته این امر، هدف جدیدی در راهبرد کلان آنکارا نیست اما تحول در تاکتیکهای این کشور، به تعبیری با الزامات مربوط به حفظ بقای «هتش» تلاقی یافته و وضعیت را پیچیدهتر کرده است.
تسلط مستقیم بر ادلب و جلوگیری از سقوط این منطقه هدفی است که ترکیه در سالهای گذشته به صورت تدریجی دنبال کرده است. بدین ترتیب هرچند این کشور در گام نخست، سیاست «تعامل برای کنترل و تفرقه» را پیش گرفت اما به تناسب تحولات میدانی و سیاسی ادلب، رویکرد مداخله آشکارتر را دنبال کرد
بدون تردید، روابط هیئت تحریر الشام و ترکیه از جمله پیچیدهترین و مبهمترین تعاملات معارضه با کنشگری خارجی در طول بحران سوریه بوده است اما مخالفتهای اخیر هتش با انجام بازرسیهای مشترک روسیه- ترکیه بر بزرگراه M4 که منجر به درگیریهایی میان طرفین شد، مهر تاییدی برای تحلیلهایی است که رسیدن به بنبست فعلی را پیشبینی میکردند. در یک طرف، هیئت تحریر الشام قرار دارد که باید متأثر از محیط سیاسی و امنیتی فعلی در ادلب، میان سه سطح از روابط خود تعادل ایجاد کند. سطح نخست حفظ انسجام داخلی میان رهبران هتش است که بهویژه در خصوص چگونگی تعامل با ترکیه از جمله درباره گشایش M4 اختلاف نظرهایی جدی دارند. سطح دوم به روابط هتش با پایگاه مردمی خود در ادلب مربوط میشود. در ماههای گذشته هیئت تحریر الشام به دلایلی نظیر فساد مالی، ضعف در برابر پیشرویهای نظامی ارتش، و اخیرا در خصوص ایجاد گذرگاهی تجاری با مناطق تحت کنترل دولت سوریه بارها مورد اعتراضات مردمی و مدنی قرار گرفته است. در نهایت سطح سوم به ماهیت روابط این گروه با ترکیه برمیگردد که موضوع نوشتار حاضر نیز همین است. در طرف دیگر ترکیه قرار دارد که در راستای هدف نهایی خود یعنی تسلط بر ادلب باید از پیشروی بیشتر ارتش سوریه و متحدین جلوگیری کند و این امر مستلزم حفظ آتشبس مسکو است.
تحول تاکتیکی ترکیه در ادلب
تسلط مستقیم بر ادلب و جلوگیری از سقوط این منطقه هدفی است که ترکیه در سالهای گذشته به صورت تدریجی دنبال کرده است. بدین ترتیب هرچند این کشور در گام نخست، سیاست «تعامل برای کنترل و تفرقه»[۱] را پیش گرفت اما به تناسب تحولات میدانی و سیاسی ادلب، رویکرد مداخله آشکارتر را دنبال کرد. بدیهی است که روابط ترکیه و هتش نیز در چارچوب این تحول تحت تاثیر قرار بگیرد. سیر تطور این روابط را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد. مرحله نخست در فاصله ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ حاکم بود. در این مرحله در ادبیات جبههالنصره، ترکیه «بازیچه دست» واشنگتن خوانده میشد. هرچند ضرورتهای ناشی از اتحاد و اندماج با دیگر گروههای مسلح و تلاش برای مشروعیت بخشیدن به خود، منجر به تغییراتی در عملکرد داخلی و خارجی هتش شد. غلبه عنصر عملگرایی روابط این گروه با ترکیه را نیز تحت تاثیر قرار داد.[۲] اظهارات «ابوالفتح الفرغلی» از مسئولان شرعی جبهه النصره که اخیرا فایل صوتی آن منتشر شد، نگاه عمیقتری نسبت به تحول در روابط دو طرف میدهد. هرچند نمیتوان اظهارات الفرغلی را الزاما تجلی رویکرد هسته اصلی هتش دانست اما با کنار هم قرار دادن تکههای پازلِ عملکرد این گروه و همچنین ترکها میتوان گفت کُنه بحث وی دور از واقعیت نیست. الفرغلی میگوید آنچه هتش را در سال ۲۰۱۷ مجبور به پذیرش حضور نظامیان ترکیه در چارچوب آستانه کرد، نگرانی نسبت به درگیری نظامی با این کشور بود. زیرا آنکارا این گروه را تهدید کرد که اگر با حضور نیروهای ترکیه در ادلب موافقت نکند، با حمله نظامی این کشور روبهرو میشود و هتش هم پذیرفت، چون نمیخواست جبهه جنگِ جدیدی به جبهههای سابق (یعنی در برابر ارتش سوریه، داعش، و گروههای مسلح دیگر) اضافه شود.
در مرحله دومِ روابط هتش با ترکیه، توازنی نسبی میان طرفین در ادلب وجود داشت؛ هرچند ادلب خارج از کنترل دولت بود اما برخلاف مناطق عفرین یا «درع فرات» ، خارج از قیمومیت کامل ترکیه هم قرار داشت. این وضعیت هم به هتش کمک کرد تا موقعیت نظامی و سیاسی خود را در ادلب تثبیت کند و هم افزایش حضور نظامی ترکیه را میسر کرد
به نظر میرسد تلفیق تهدید ترکیه و عملگراییِ جولانی منجر به مصالحهای مشروط میان طرفین شد که به ادعای فرغلی مبتنی بر رعایت سه شرط بود. شرط نخست حفظ دست برتر نظامی هتش نسبت به نیروهای ترکیه در ادلب بود که در ادبیات «جهادی» از آن به عنوان الظهور یاد میشود. دومین شرط، شامل عدم مداخله ترکیه در اداره سیاسی امور ادلب و شرط سوم شامل عدم مداخله ترکیه در امور «جهادی» این گروه میشد.[۳] بدین ترتیب در مرحله دومِ روابط هتش با ترکیه، توازنی نسبی میان طرفین در ادلب وجود داشت؛ هرچند ادلب خارج از کنترل دولت بود اما برخلاف مناطق عفرین یا «درع فرات»[۴]، خارج از قیمومیت کامل ترکیه هم قرار داشت. این وضعیت هم به هتش کمک کرد تا موقعیت نظامی و سیاسی خود را در ادلب تثبیت کند و هم افزایش حضور نظامی ترکیه را میسر کرد. البته تغییر موازنه قدرت به نفع آنکارا شرایط را عوض کرد و دست این کشور را برای مداخله آشکارتر نظامی باز گذاشت. پیشرویهای ارتش سوریه در ادلب در دو مرحله در اواسط ۲۰۱۹ تا اوایل ۲۰۲۰ هتش را در موضع ضعیفتر و نیازمندتر به حمایت ترکیه قرار داد. به همین دلیل هم در مرحله سوم، ادلب شاهد استقرار نیروهای ترکیه بدون موافقت هتش یا بازگرداندن نیروهای وابسته به ارتش آزاد که سابقا توسط هیئت اخراج شدند، بود. به موازات تضعیف نظامی و سیاسی هیئت تحریر الشام به دلیل از دست دادن سرزمین و تشدید نارضایتیهای داخلی، نفوذ ترکیه آشکارتر و نظامیتر شده است. در این مرحله چون سیاست تدریجی ترکیه برای تعامل و تفرقه دیگر پاسخ نمیدهد، این کشور باید به دنبال عملی کردن آشکار بازسازی ساختاری گروههای مستقر در ادلب باشد. از طرف دیگر سیاست هتش مبنی بر توازن میان افراطگرایی و عملگرایی نیز به نقطه اشباع خود رسیده است.
در این میان ترکیه که اولویت را بر عدم برخورد نظامی گسترده با هتش قرار داده است، بازسازی ساختاری آن در قالب یک گروه غیر تروریستی یا ادغام در «جبهه آزادسازی ملی» را دنبال میکند. اگر این هدف در گام نخست به صورت غیر علنی از طریق به حاشیه راندن جناح تندرو انجام میشد، تضعیف هتش و قدرتیابی نظامی ترکیه باعث پیگیری این هدف به صورت آشکارتر شده است. اکنون در کنار کارزار رسانهها و فعالان معارض نزدیک به ترکیه که خواستار انحلال هتش هستند، آنکارا نیز پایههای قدرتگیری هتش در بعد اقتصادی را هدف قرار داده است. به نظر میرسد رهبران هیئت هم نسبت به این سیاست ترکیه آگاه هستند و یکی از دلایل مهم مخالفت آنان با اجرای مفاد مربوط به بزرگراه M4 در نگرانیهای اقتصادی این گروه ریشه دارد. تسلط هتش بر ادلب با تکیه بر دو بازوی امنیتی و اقتصادی محقق شده و یک حاشیه امن سیاسی هم برای آن ایجاد کرده است. منابع نزدیک به معارضه مدعی هستند از سال ۲۰۱۷ که هتش کنترل بر گذرگاه باب الهوی را بهدست آورد، از طریق وضع مالیات بر کالاهای وارداتی و احتکار برخی اقلام ضروری، ماهیانه بیش از ۱۰ میلیون دلار درآمد کسب کرده است. خروج این بزرگراه بینالمللی از کنترل هتش، استقلال و توان اقتصادی این گروه را هدف قرار میدهد که آن را از یک کنشگر نسبتا مسلط بر منطقه به عنصری تحت سلطه ترکیه تبدیل میکند.[۵] همین نگرانیها به فراخوان برای انجام اعتصاب موسوم به «تحصن کرامت» در مخالفت با بازگشایی M4 منجر شد که در نهایت به درگیریهای محدودی میان طرفین انجامید. بدون تردید هتش حاشیه مانور چندانی ندارد و به اعتقاد برخی، این تحصن با هدف فشار بر ترکیه جهت موافقت با گشایش گذرگاه تجاری با مناطق تحت کنترل نظام در میرناز بود. بنابراین میتوان گفت تداوم چانهزنی میان هتش و آنکارا با هدف تضمین ضمانتهایی برای تداوم بقای این گروه و مشارکت آن در آینده سیاسی حاکم بر ادلب، گزینه قابل پیشبینیتری به نسبت درگیری نظامی گسترده میان طرفین است. هرچند حرکت جولانی به سمت عملگراییِ بیشتر، احتمالا موج جدید جدایی از این گروه را به دنبال دارد زیرا تعامل با ترکیه در وضعیت فعلیِ هتش به امتیازدهیهای بیشتری نیاز دارد. در همین راستا احتمال درگیریهای بین هتش و حراس الدین هم دور از ذهن ناظران تحولات سوریه نیست.
به موازات تضعیف نظامی و سیاسی هیئت تحریر الشام به دلیل از دست دادن سرزمین و تشدید نارضایتیهای داخلی، نفوذ ترکیه آشکارتر و نظامیتر شده است. در این مرحله چون سیاست تدریجی ترکیه برای تعامل و تفرقه دیگر پاسخ نمیدهد، این کشور باید به دنبال عملی کردن آشکار بازسازی ساختاری گروههای مستقر در ادلب باشد
همراهی آمریکا با سیاستهای ترکیه
راهکار بازسازی ساختاری معارضه فقط به هتش محدود نمیشود بلکه ترکیه به دنبال حذف همه گروههایی که به صورت بینالمللی تروریستی خوانده میشوند یا به دلیل ارتکاب جنایات جنگی در فهرست سیاه قرار دارند، از ساحت سیاسی و میدانی ادلب است. بر همین اساس هم برخی معتقدند درگیریهای اخیر میان احرار الشرقیه و جیش الشرقیه با گروههای تحت حمایت ترکیه در جرابلس نتیجه تلاش آنکارا برای انحلال احرار الشرقیه است که گمان میرود به زودی در فهرست تروریستی آمریکا قرار میگیرد. به نظر میرسد سیاست فشار ترکیه بر گروههای مذکور در ادلب با موافقت واشنگتن همراه است. درحالیکه تحولات شرق فرات و خرید سامانه اس ۴۰۰ از روسیه، اختلافاتی میان ترکیه و آمریکا در پرونده سوریه ایجاد کرد اما تحولات ادلب فرصتی برای واشنگتن جهت بازیابی نفوذ خود در این بحران است. گرچه هنوز مسائلِ حلنشده همچون اس ۴۰۰ مانعی برای نزدیکی بیشتر ترکیه و آمریکاست اما ناسازگاریِ تلاش آنکارا برای حفظ تسلط بر ادلب با هدف روسیه برای آزادسازی این منطقه میان طرفین فاصله میاندازد[۶].
از طرف دیگر به نظر میرسد ترکیه برای حفاظت از نیروهای خود- که به گفته گزارشهای غربی از اول فوریه تا پایان مارس به ۲۰ هزار نیرو در ادلب رسید- در برابر ارتش سوریه به پشتیبانی آمریکا نیاز دارد.
نتیجهگیری
منطقه ادلب در ۳ سال گذشته محل بحث توافقات سیاسی و عملیاتهای محدود نظامی بوده که به تدریج موازنه قدرت را به زیان هیئت تحریر الشام به عنوان گروه مسلط بر این منطقه تغییر داده است. تحولاتی که در هفتههای اخیر در ادلب شاهد بودیم، نتیجه سیاست کلان ترکیه در قبال این منطقه است. آنکارا در راستای تحقق هدف خود مبنی بر تسلط بر این منطقه باید ضمن برعهده گرفتن اداره امور، هزینه هرگونه حمله ارتش سوریه علیه ادلب را افزایش دهد. بدین ترتیب ابتدا باید قدرت هتش (وگروههای غیرهمسوی دیگر) را خنثی میکرد. این فرایند تاکنون دو مرحله را پشت سر گذاشته است: در مرحله نخست ترکیه ضمن تعامل با هتش به دنبال تقویت رویکرد عملگرایانه و به حاشیه راندن جریان افراطی در این گروه بود. تضعیف سیاسی و نظامی هتش در این میان زمینه را برای تشدید حضور نظامی ترکیه در ادلب افزایش داد تا مرحله دوم آغاز شود. در این مرحله آنکارا با تکیه بر دست برتر خود و ضعف هتش به صورت آشکار پایههای قدرت این گروه را هدف قرار میدهد تا زمینه برای انحلال یا اندماج آن در ساختاری «مشروع» فراهم آید.
هرچند حرکت جولانی به سمت عملگراییِ بیشتر، احتمالا موج جدید جدایی از این گروه را به دنبال دارد زیرا تعامل با ترکیه در وضعیت فعلیِ هتش به امتیازدهیهای بیشتری نیاز دارد. در همین راستا احتمال درگیریهای بین هتش و حراس الدین هم دور از ذهن ناظران تحولات سوریه نیست
بر اساس استدلال نوشتار حاضر احتمالا در آینده شاهد تداوم رایزنی و امتیازدهیهای هیئت تحریر الشام با ترکیه برای حفظ بقای خود و مشارکت در آینده سیاسی ادلب باشیم که اکنون از تسلط بلامنازع این گروه خارج شده است. از طرف دیگر تحقق هدف غایی ترکیه مستلزم جلوگیری از پیشروی ارتش سوریه در این منطقه است. به همین دلیل در کنار افزایش حضور نظامی خود، آنکارا به جلب حمایت آمریکا نیز نیاز دارد. همراهی واشنگتن با سیاستهای کنونی آنکارا در قبال ادلب میتواند زمینه را برای نزدیکی بیشتر دو کشور فراهم کند. گرچه با توجه به پیچیدگی موضوع کردها در کنار مسائل مربوط به روابط نظامی ترکیه و روسیه هنوز زود است برای اینکه قاطعانه بگوییم ترکیه در مسیر واگرایی از روند آستانه قرار دارد اما به نظر میرسد آنکارا بیش از پیش به برخورداری از حمایت واشنگتن برای بقا در سوریه نیازمند است.
منابع
[۱] ترکیه در این روش به دنبال تقویت جناح عملگرا و به حاشیه راندن جناح افراطی هتش بود.
[۲] بررسی تحول رویکرد غرب در قبال هیئت تحریر الشام – بخش دوم
بررسی تحول رویکرد غرب در قبال هیئت تحریر الشام – بخش دوم
[۳] Leak reveals Jihadists weakening Grip in Syria’s Idlib:
https://warontherocks.com/2020/04
[۴] شامل جرابلس تا الباب
[۵] اعتصام “إم ۴” فی إدلب.. مصالح اقتصادیه وتحدٍّ وجودی
https://www.syria.tv/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%85-%D8%A5%D9%85-4-%D9%81%D9%8A-%D8%A5%D8%AF%D9%84%D8%A8-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%8A%D8%A9-%D9%88%D8%AA%D8%AD%D8%AF%D9%91%D9%8D-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF%D9%8A
[۶] بحران ادلب و الزامات کنشگری ایران
بحران ادلب و الزامات کنشگری ایران
بحران ادلب و الزامات کنشگری ایران
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.