ترامپ گرایی بدون دونالد ترامپ

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
٢٠ ژانویه آینده، آقای جوزف بایدن رئیس جمهوری ایالات متحده خواهد شد. به نظر می آید که تمایل او به تجدید وضعیت پیشین در واشنگتن خواهد بود تا این امکان پدیدآید که پس از ۴ سال هرج و مرج و خشم و غضب، نوعی «دوره سوم» ریاست جمهوری آقای باراک اوباما مستقر گردد. اما حتی تحقق چنین برنامه ای، که چندان جاه طلبانه نیز نیست، دشوار به نظر می آید.

شور و شوق و احساساتی غالبا نمایشی، بر صحنه سیاسی غالب است (مقاله توماس فرانک را بخوانید). دموکرات ها درمیان خود درباره کارآمدی راهبرد انتخاباتی ای که بر مبنای اتحاد اقلیت ها (مقاله مرتضی حسین را بخوانید) قرار داشته دچار تفرقه اند. هواداران آقای ترامپ هم با شور و حرارت به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری اعتراض نموده و برای پیگیری کارزار خود حزب جمهوری خواهی را در اختیار دارند که قدرت آن دست نخورده باقی مانده است.

پس از چندین روز سردرگمی، آقای جوزف («جو») بایدن سرانجام در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر آقای دونالد ترامپ پیروز شد. اما این پیروزی کمرنگ چیزی نیست که دموکرات ها سرسختانه در طلب آن بودند. درواقع، انتخابات برای آنها حتی به قدر کافی فاجعه بار بوده است. آنها به رغم مبلغ هنگفت پولی که برای هزینه کارزار انتخاباتی خود جمع آوری کرده بودند (١.۵ میلیارد دلار تنها در مدت ٣ ماه از ژوئیه تا سپتامبر [١])، در مجلس سنا به اکثریت دست نیافتند، در مجلس نمایندگان کرسی هایی را ازدست دادند و موفق نشدند اکثریت قانونگذاران ایالت ها، که قدرتی قابل ملاحظه در نظام فدرال آمریکا دارند، را به دست آورند.

حقیقت آزاردهنده این است که، بدون شیوع جهانی ویروس کووید-١٩ و فاجعه اقتصادی پیامد آن – که نرخ بیکاری را در ماه آوریل به اوج ١۴.٧ درصدی رساند که از سال های دهه ١٩٣٠ بی سابقه بوده است -، آقای ترامپ بخت زیادی برای تجدید انتخاب داشت. مردم آمریکا با آن که به مدت ۴ سال در معرض دروغ های متعدد رئیس جمهوری و آشفتگی های دوران بحران بهداشتی بودند، دستکم ٧٣.٧ میلیون رأی به او دادند (٢) که از هر نامزد جمهوری خواه دیگری در تاریخ بیشتر است.

در فوریه ٢٠٢٠ وضعیت اقتصادی خوب بود. نرخ بیکاری در کمترین حد (٣.۵ درصد) و تورم کمتر از ٢.٣ درصد بود و در آخرین سه ماهه سال ٢٠١٩، تولید ناخالص داخلی (PIB) به رقم بالای ٢.۴ درصد (در مقیاس سالانه)رسیده بود. این پویایی، به همراه درگیر نبودن در جنگی بزرگ – در زمانی که انزواگرایی بر افکار عمومی غالب است- و مزیتی که هر رئیس جمهوری درحال کار دارد ، بسیاری از سیاست گران و اقتصاد دانان را به پیش بینی پیروزی آقای ترامپ وامی داشت (٣). با آن که وخامت وضعیت بهداشتی و اقتصادی سرانجام این بخت های پیروزی را ازبین برد، اما فضای سیاسی آمریکا هنوز از ترامپ گرایی خلاص نشده است.

ترامپ همچنان از حمایت دهها میلیون هوادار باورمند و نیز تعداد زیادی از سازمان های محافظه کار مانند «باشگاه رشد» (Club for Growth مخالف مالیات و بازتوزیع ثروت) یا «شورای پژوهش خانواده» (Family Research Council گروهی از مسیحیان اوانژلیک مخالف سقط جنین، طلاق و حقوق همجنس گرایان…) و نیز چند رسانه مانند فاکس نیوز(Fox News) یا بریتبارت نیوز(Breitbart News) برخوردار است. به علاوه، عواملی که در سال ٢٠١۶ به آقای ترامپ امکان موفقیت داد همچنان وجود دارد : دشمنی نسبت به مهاجران در کشوری که شاهد عمیق ترین تحولات جمعیتی خود در طول صدسال گذشته بوده ؛ خصومت نژادی ؛ تفرعن و تکبر نخبگان دارای تحصیلات دانشگاهی نسبت به طبقات مردمی و اکنون این فکر رواج یافته که جهانی گری در خدمت منافع چندملیتی ها و طبقات بالا، و به زیان اکثریت مردم بوده است.

ترامپ گرایی مبنای یک شورش «مردمی» جهانی علیه نخبگان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، به ویژه درمیان کسانی است که جهانی گری و صنعت زدایی زندگی شان را منقلب کرده است. به گفته جان جودیس، «مردم گرایی جناح راست» زمانی رونق می یابد که حزب های اکثریتی مشکلات واقعی را نادیده یا دستکم می گیرند (۴). براین مبنا، دموکرات ها مسئولیتی سنگین در به وجود آمدن ترامپ گرایی و تحکیم آن دارند. حمایت آقای ویلیام کلینتون از «توافق مبادله آزاد آمریکای شمالی» (Alena/Nafta)، که در اول ژانویه ١٩٩۴ اعتبار قانونی یافت و فشاری که رئیس جمهوری پیشین برای تسهیل پیوستن چین به سازمان جهانی تجارت (OMC) وارد کرد، ضربه سختی برای بازار کار آمریکا بود. بنابر برآورد «انستیتو سیاست اقتصادی» (EPI)، ورود پکن به سازمان جهانی تجارت، موجب ازبین رفتن ٢.۴ میلیون شغل در صنایع تولیدی ایالات متحده شد (۵).

آقای باراک اوباما هم کار چندان بیشتری برای نشان دادن این که حزب دموکرات دغدغه سرنوشت طبقات مردمی را دارد نکرد: او یکی از نزدیکان وال استریت (آقای تیموتی گیتنر) را به سمت وزیر خزانه داری منصوب کرد، از به دست عدالت سپردن بانکداران مسئول بحران سال ٢٠٠٨ خودداری نمود و از میلیون ها آمریکایی که در آن زمان خانه و مقرری بازنشستگی خود را ازدست دادند محافظت نکرد. ۴ سال پیش، دموکرات ها بهایی سنگین برای حمایت همه جانبه خود از مبادله آزاد پرداختند. بنابر تحقیقی که به سرپرستی دیوید اوتور(۶)، اقتصاددان در «انستیتو فناوری ماساچوست» (MIT) انجام شده، شغل های ازدست رفته مربوط به گسترش بازرگانی با چین، می تواند موجب کسب چند امتیازی باشد که باعث پیروزی آقای ترامپ در ایالت های صنعتی میشیگان، ویسکانسین و پنسیلوانیا در انتخابات سال ٢٠١۶ شد.

حزب دموکرات که به طور تاریخی به عنوان «حزب کارگران» شناخته شده، مدتی طولانی است که دچار فرسایش حمایت طبقات مردمی ، به ویژه «سفیدپوستان» شده است. این گرایش در سال ٢٠٢٠ تأئید شد. بنابر آخرین نظر سنجی های موجود پس از رأی گیری (مقاله «پیروزی تلخ دموکرات ها» را بخوانید)، آقای ترامپ آراء ۶٧ درصد از رأی دهندگان سفیدپوست فاقد تحصیلات دانشگاهی (دربرابر ٣٢ درصد برای آقای بایدن) را به دست آورده است. او همچنین درمیان مسیحیان اوانژلیک سفیدپوست (با ٧۶ درصد آراء) بسیار محبوب است و رأی ۵٧ درصد از ساکنان مناطق روستایی را هم کسب کرده است. فقیرترین حوزه های رأی گیری کشور، که محافظه کاران در سال ٢٠٠٠ شروع به محکم کردن جای پا در آنها کردند، اکنون گرایش به رأی دادن به جمهوری خواهان دارند، درحالی که ۴۴ حوزه از ۵٠ ثروتمندترین حوزه ها – و در همه ١٠ ثروتمندترین حوزه ها- درحال حاضر دموکرات ها اکثریت آراء را دارند. این وارونگی نسبت بین طبقه اجتماعی و ارجحیت سیاسی -، زمین باروری برای رشد ترامپ گراییِ بدون آقای ترامپ است. در نبود تغییر رادیکال در جهت گیری دموکرات ها، فقیرترین ها هم می توانند همچنان به سوی جمهوری خواهانی روآورند که فهرستی از مقصرها را برای مشکلات معرفی می کنند. این مقصرها مهاجران، سیاهان، خارجی ها و «نخبگان» هستند…

اشتباه نشود: حزب جمهوری خواه از جهات بسیار مانند شکل دهی اقتدارگرایانه کنونی حاکم بر مجارستان و ترکیه، تبدیل به یک حزب راست افراطی شده است. مخالفان آن کنار گذارده می شوند – جفری فلیک، سناتور آریزونا (٢٠١٩- ٢٠١٣)، مارشال («مارک») سانفورد، نماینده کارولینای جنوبی (٢٠١٩- ٢٠١٣)… -، اکنون حزب در دست ترامپ گرایان قراردارد و احتمالا در آینده نزدیک هم چنین خواهد ماند. خطر ناشی از «عوام گرایی راست» در ایالات متحده بیش از بسیاری از کشورهای اروپایی است که – با وجود استثناهایی- نظام نمایندگی نسبی در غالب آنها جریان دارد. حزب های راست افراطی در حاشیه بازی سیاسی هستند . مانند هلند (که حزب آزادی در انتخابات پارلمانی سال ٢٠١٧ تنها ١٣ درصد از آراء را به دست آورد) یا در اسپانیا که حزب وُکس در انتخابات عمومی سال ٢٠١٩ حدود ١۵ درصد از آراء را کسب کرد). هواداران رئیس جمهوری کنونی، کنترل یکی از دو حزب اصلی را در دست دارند و نظام انتخاباتی واحد یک مرحله ای مانعی بزرگ برای ظهور تشکل های سیاسی دیگر است. بنابراین چهارچوب لازم برای ظهور یک عوام فریب خطرناک تر از آقای ترامپ هم وجود دارد. تصور کنید که محبوبیت رونالد ریگان با هوشمندی و انضباط باراک اوباما در یک فرد جمع شود…

آقای بایدن درکشوری قطب بندی شده به قدرت می رسد که کووید- ١٩ نابرابری های اجتماعی آن را تشدید کرده است. به گفته وزیر کار، ایالات متحده درحال حاضر وخیم ترین بحران اقتصادی ناشی از نابرابری خود را ازسر می گذراند و دورکاری رایج به مقداری زیاد به نفع کسانی است که تحصیلات دانشگاهی دارند. در شدیدترین مرحله بحران، میزان ازدست رفتن شغل های با دستمزد پایین ٨ بار بیش از شغل هایی که دستمزد بالا داشتند بوده است. حقوق بگیران مستقلی که تحصیلات دانشگاهی داشته و توانسته اند به کار خود از خانه ادامه دهند، ۴ برابر بیش از کارگران فاقد تحصیلات دانشگاهی بوده اند (٧). در این مدت، آمریکائیان ثروتمند بیش از پیش جیب های خود را پر کرده اند. بین ١٨ مارس، تاریخ آغاز قرنطینه و ٢٠ اکتبر، ثروت ۶۴٣ میلیاردر کشور ٩٣١ میلیارد دلار افزایش یافته که نزدیک به یک سوم کل ثروت آنها است. آقای بایدن به ویژه به این ابرثروتمند هایی که به کارزار انتخاباتی او هدیه هایی ١٠٠ هزار دلاری یا بیشتر داده اند مدیون است. مجموع این هدیه های رقم بالا درمدت ۶ ماه کارزار انتخاباتی او ٢٠٠ میلیون دلار بوده است. مراکز اصلی قدرت مالی در ایالات متحده – وال استریت، سیلیکون ولی، هالیوود، صندوق های سرمایه گذاری – او را به عنوان رئیس جمهوری می شناسند که منافع آنها را تهدید نمی کند.

اکثریت مجلس سنای آمریکا، که احتمالا همچنان به ریاست سناتور سرسخت کنتاکی، میچل مک کانل هدایت می شود، مانعی بزرگ در راه اجرای برنامه آقای بایدن است. رئیس جمهوری فشارهایی نیز از سوی جناح چپ حزب خود که آقای برنی سندرز و خانم الیزابت وارن در رأس آن هستند تحمل خواهد کرد. چنین وضعیتی حتی قاطع ترین مدیران دموکرات، چه رسد به «جو خواب آلود»، را با دشواری روبرو می کند (٨)… این نیز هست که رئیس جمهوری جدید می باید سیاست خود را از سیاست آقای اوباما – که ٨ سال در سمت معاون رئیس جمهوری وفادارانه به او خدمت کرده- متمایز کند. سیاست هایی که منجر به ظهور آقای ترامپ و جنبش او شد. برای انجام این تمایز، آقای بایدن باید از میانه روی محتاطانه ای که در همه دوران حرفه ای اش داشته دست برداشته و به همراه حزب خود به چرخشی رادیکال دست زند.

این چرخش چه شکلی می تواند داشته باشد؟ راهبردی مردمی می تواند شامل پیشنهاد وضع مالیات بر سودهای بسیار بالایی باشد که هدف آن به ویژه کسانی خواهد بود که در طول دوران شیوع کووید-١٩ به ثروت دست یافته اند. این مشابه با قوانین مالیاتی خوهد بود که در فردای جنگ جهانی دوم تصویب شد. برنامه رونق بخشی به اقتصاد در دولت بایدن یقینا این است که قوانینی وضع شود که مربوط به موسسات بزرگ (مثل برنامه اوباما در سال ٢٠٠٩) نبوده بلکه کسانی را دربر بگیرد که به طور مستقیم از بحران آسیب دیده اند. اینها شامل کارگران دارای حقوق پائین، بیکاران و موسسات کوچک هستند. همچنین، آقای بایدن می تواند مقررات واقعا حفاظتی ای را پیشنهاد کند که از میلیون ها مستأجر و مالکان کوچک در بحبوحه شیوع ویروس درخطر ازدست دادن خانه های خود هستند محافظت کند.

بدیهی است که مجلس سنای دارای اکثریت جمهوری خواه، چنین قوانینی را تصویب نخواهد کرد. اما، دموکرات ها با دفاع سرسختانه از این قوانین، تجدید تعهد خود نسبت به طبقات مردمی را با الهام از «معامله بزرگ» (New Deal) فرانکلین دلانو روزولت، بیان می کنند. این کار به آنها امکان می دهد که در زمان انتخابات میان دوره ای سال ٢٠٢٢، خود را در نقطه مقابل بی تحرکی جمهوری خواهان قرار دهند. این کار بهترین وسیله برای جلوگیری از بازگشت نوع جدیدی از ترامپ گرایی، مسموم کننده تر از نسخه اصلی آن، است.

١- Rebecca R. Ruiz et Rachel Shorey, « Democrats see a cash surge, with a $1.5 billion ActBlue haul », The New York Times, 16 octobre 2020.

٢-عدد ٢٠ نوامبر ٢٠٢٠

٣- Cf. par exemple Jeff Cox, « Trump is on his way to an easy win in 2020, according to Moody’s accurate election model », CNBC, 15 octobre 2019.

۴- John B. Judis, The Populist Explosion : How the Great Recession Transformed American and European Politics, Columbia Global Reports, New York, 2016.

۵- Robert E. Scott, « US-China trade deficits cost millions of jobs, with losses in every state and in all but one congressional district », Economic Policy Institute, Washington, DC, 18 décembre 2014.

۶- David Autor, David Dorn, Gordon Hanson et Kaveh Majlesi, « Importing political polarization ? The electoral consequences of rising trade exposure », American Economic Review, vol. 110, n° 10, Nashville, octobre 2020.

٧- Heather Long, Andrew Van Dam, Alyssa Fowers et Leslie Shapiro, « The Covid 19 recession is the most unequal in modern US history », The Washington Post, 30 septembre 2020.

٨-«جو خواب آلود» لقبی است که ترامپبه بایدن داده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟