این پژوهش به بررسی نقشهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی چین در خاورمیانه پرداخته و بر روابط چین با عربستان سعودی و ایران تمرکز میکند. همچنین پژوهش حاضر، به بررسی این مسأله میپردازد که چین در خاورمیانه چه اهدافی را دنبال میکند و نیز چرایی آن را مورد واکاوی قرار میدهد. خاورمیانه که روزگاری پکن آن را منطقهای حاشیهای و نسبتاً کماهمیت در جهان تلقی میکرد، اکنون در محاسبات امنیت ملی چین حضوری پررنگتر پیدا کرده است. علاقه و دخالت بیسابقه پکن در خاورمیانه این پرسش را پیش میآورد که انگیزه و محرک این اقدام چیست. چه چیزی توجه فزاینده چین به خاورمیانه را توضیح میدهد و تبعات این تحول برای ایالاتمتحده کداماند؟
یافتههای این مطالعه نشان میدهند که منافع اقتصادی و همچنین تلاش برای «تجدید موازنه» بین سیاستهای داخلی، خارجی و امنیتی، محرک اصلی پکن است، بهنحویکه این سیاستها به سود شرق چین و شرق آسیا متمایل شوند. علاقه و تعمل روزافزون در خاورمیانه، بازتاب وابستگی فزاینده به منابع انرژی این منطقه و تلاشهای چین برای «پیشروی به غرب» و آسیای میانه و ورای آن است. با آغاز طرح راه ابریشم جدید که شی جین پینگ در سپتامبر 2014 رسماً آن را اعلام کرد، استراتژی خاورمیانهای پکن در چارچوب تلاش سفتوسخت و شدیداً جاهطلبانه برای ساخت یک کمربند راه ابریشم هوایی و راه ابریشم دریایی قرار گرفت که چین را به خاورمیانه و ماورای آن پیوند میدهد. اگرچه مقابله با ایالاتمتحده را نیز میتوان بهعنوان یک عامل محسوب نمود، اما محرک اصلی استراتژی خاورمیانهای چین نیست.
این گزارش توصیه میکند که ایالاتمتحده از برخی تعاملات امنیتی رو به گسترش چین در خاورمیانه استقبال کند. در واقع، با توجه به اهمیت تعیینکننده منطقه برای اقتصاد چین و قدرت فزاینده آن، باید پکن پذیرفته شود. با این حال، پکن علاقه چندانی به گسترش سطح همکاری امنیتی خود با ایالاتمتحده و دولتهای خاورمیانهای ندارد، زیرا نگران است که درگیر تنشها و مناقشات منطقهای شود. چین بیمناک است که دخالت امنیتی بیشتر، جایگاه قابل توجهش را به عنوان یک قدرت خارجی دارای روابط حسنه با دولتهای بزرگ خاورمیانه، مخدوش سازد. چین بیم آن دارد که عملگرایی دیپلماتیک و تعامل امنیتی بیشتر در منطقه به قیمت خون، خزانه و شهرتش به عنوان دوست همگان و دشمن هیچکدام تمام شود. تمرکز این مطالعه بر روابط پکن با ریاض و تهران، ابعاد و تأثیر تعامل بیشتر چین را در منطقه توضیح میدهد، اما در عین حال بر محدودیتهای واقعی استراتژی خاورمیانه چین نیز انگشت میگذارد. پکن، استراتژی «اژدهای محتاط» را در قبال منطقه اتخاذ کرده است.
همکاری امنیتی گسترده چین و عربستان سعودی -توسعه روابط اقتصادی جدی، روابط دیپلماتیک متعادل اما صمیمانه و تعاملات نظامی محدود- لزوماً زنگ خطری برای ایالاتمتحده نخواهد بود. این همکاری میتواند سودمند بوده و به محیط منطقهای باثباتتر کمک کند. همکاری امنیتی بیشتر چین با ایران دردسرساز است، اما جز رزمایش دریایی اخیر چین و ایران در خلیجفارس، هیچ نشانه و دلیل دیگری وجود ندارد که چین متعهد به ایجاد اتحاد با تهران شده باشد. بعید است که چین، حتی در صورت افزایش تنشها بین ایالاتمتحده و چین بر سر خاورمیانه، برای «سلطه و تفوق» بر منطقه تلاشی انجام دهد. در عوض، ثبات در خاورمیانه میتواند محلی برای تعامل بیشتر ایالاتمتحده-چین باشد که در نهایت شاید به کاهش تنشهای فزاینده در شرق آسیا کمک کند. در سطح استراتژی کلان، واشنگتن باید یک استراتژی دوبخشی اتخاذ کند که در آن هم به پکن و هم به خاورمیانه پرداخته شود. نخست، ایالاتمتحده باید چین و دیگر قدرتهای آسیایی را تشویق کند که درگیر تلاشها برای افزایش ثبات منطقهای شوند. دوم، واشنگتن باید تلاش کند که مجدداً به شرکایش تعهد امنیتی پایدار خود به آن منطقه را خاطر نشان سازد.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.