تقابل آمریکا با ایران به سیاست واشنگتن در قبال عراق آسیب می زند

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
سیاست ایالات متحده در قبال عراق اغلب به دلیل عدم شفافیت یا عدم تطابق ابزار با اهداف، مورد انتقاد قرار گرفته است. اما شاید این انتقادها همیشه منصفانه نبوده اند. ایالات متحده در توافقنامه چارچوب استراتژیک، سند پایه روابط ایالات متحده و عراق، به طور خلاصه یک عراق دموکراتیک، مرفه و یکپارچه را به عنوان هدف تعیین کرده و از سال 2003 در جهت دستیابی به این هدف، تلاش های سیاسی، اقتصادی و امنیتی داشته است.

 آمریکا در سال های اشغال عراق (2003 تا 2011) نزدیک به 49 میلیارد دلار  از جمله بیش از 8 میلیارد دلار برای کمک های بشردوستانه و تثبیت این کشور هزینه کرده و از زمان آغاز جنگ علیه داعش در سال 2014، 10 میلیارد دلار کمک اضافی فراهم آورده است. مشکل سیاست گذاری آمریکا شفافیت یا منابع نیست؛ اما با توجه به اینکه عراق اکنون در آستانه فروپاشی سیاسی و اقتصادی قرار دارد و جنگ علیه داعش هنوز به اتمام نرسیده، می توان گفت که درباره اهداف و ابزارهای دستیابی به آنها مشکلی وجود دارد.

مشکل سیاست آمریکا در عراق این است که اهداف آن با اهداف نسبی سیاست آمریکا در قبال ایران ناسازگار است. یک عراق دموکراتیک ، مرفه و متحد و به ویژه همسو با ایالات متحده، ایران را نه تنها به افزایش نفوذ خود در عراق، که به از بین بردن نفوذ آمریکا در این کشور ترغیب می کند. ایران از فساد ریشه دوانده در عراق و اختلافات قومی برای کسب اطمینان از تبدیل نشدن این کشور به تهدیدی مشابه 1980 استفاده کرده است. در عمل، سیاست ایالات متحده در قبال عراق که تابع سیاست آن در قبال ایران نیست، به مثابه تلاش برای کشیدن یک دایره چهارگوش است. بالاخره باید تصمیم بگیرد که می خواهد دایره ترسیم کند یا مربع. همین ناتوانی در انتخاب بوده که به بازی «مجموع، صفر» انجامیده و هر پیشرفت قابل توجهی در بهبود شرایط، آشتی و توسعه اقتصادی عراق در گرو روابط ایالات متحده و ایران است. افزایش فشارها بر ایران هم شرایط را وخیم تر و تمایل ایران را به افزایش نفود خود در عراق ترغیب کرده است چرا که این کشور نقشی کلیدی در امنیت ملی ایران دارد.

آمریکا باید بین مقابله با نفوذ منطقه ای ایران با ارتقاء شرایط عراق، یکی را در اولویت قرار دهد. تمرکز بر مورد اول احتمالا خطر مواجهه با ایران و نیروهای متحد آن را در منطقه افزایش می دهد و تمرکز روی دومی به معنای جسارت بیشتر ایران در منطقه و تضعیف روابط با شرکای عرب است.

از یک سو، ایران عمدتا در مواجهه با نمایش قدرت آمریکا برای جلوگیری از تشدید بیشتر تنش ها پاسخ خود را تعدیل کرده و این مساله ممکن است سبب شود آمریکا بخواهد رویکرد تقابلی کنونی خود را تشدید کند. در حقیقت، درصد موفقیت چنین رویکرد مخاطره آمیزی صفر نیست. با این حال، انتظار از ایران برای کنار گذاشتن یک جانبه برنامه های هسته ای و موشک های بالستیک در منطقه ای که به شدت برای خود خطرناک می داند، غیرواقعی است. مشکل رویکرد تقابلی فعلی آمریکا همین است: مساله در احتمال موفق واقع شدن آن نیست؛ بلکه چگونگی موفق واقع شدن آن است. این ایران است که تصمیم خواهد گرفت چه میزان فشاری را تحمل می کند و آمریکا احتمالا توانایی اعمال فشاری که آمریکا نتواند تحمل کند را ندارد.

از سوی دیگر، اولویت دادن به بهبود وضعیت عراق خطرات خاص خود را دارد. چگونگی عملکرد این رویکرد تقریبا مشخص است، اما احتمال موفقیت آن خیر. بهبود وضعیت عراق به اصلاحات سیاسی، اقتصادی و سایر موارد کاملا مشخص بستگی دارد و اگرچه چنین اصلاحاتی به طور کلی به نفع عراق است، اما لزوما به نفع همه مردم یا احزاب این کشور نیست و در نتیجه پشتیبانی سیاسی اندکی از آنها صورت می گیرد. فقط عراقی ها هستند که می توانند به این بن بست پایان دهند.

از این رو، در شرایط فعلی گزینه های ایالات متحده محدود است و این یعنی، باید اهداف محدودی را دنبال کند. در کوتاه مدت، ایالات متحده به پذیرش حضور خود در عراق و تلاش این کشور برای مقابله با تلاش های ایران برای بیرون راندن نیروهای آمریکایی از منطقه نیاز دارد. تحقق چنین نیتی یک رویکرد دو جانبه می طلبد: اول، ایالات متحده باید توانایی و اراده دولت عراق را به مقاومت در برابر فشار ایران برای محدودسازی تعاملات آمریکا-عراق تقویت کند. ادامه کمک های بشردوستانه، کمک به ایجاد ثبات و تلاش برای ارائه اصلاحات مالی و اقتصادی در این زمینه می توانند موثر باشند. دوم، ایالات متحده باید وجهه خود را نزد مردم عراق از طریق حمایت های غیر نظامی خود و مقابله با روایت ایرانی از دوگانگی ایالات متحده، بهبود بخشد.

در همین حال، علاوه بر این رویکرد دوجانبه در عراق، ایالات متحده باید ایران را متقاعد کند که هزینه مخالفت آن با حضور نیروهای آمریکایی در عراق بسیار زیاد است. اگرچه تعیین هزینه لازم برای تسلیم ایران دشوار و تقریبا غیرممکن است، احتمالا می شود هزینه موافقت آن با حضور آمریکا در عراق را تخمین زد. ایالات متحده با ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس ایران، ابومهدی المهندس، جانشین فرمانده نیروهای حشد الشعبی، و سایر حملات هزینه مقاومت را به ایران نشان داد؛ اما اگر نتواند انگیزه ای برای پذیرش حضور خود در عراق برای ایران ایجاد کند، اقداماتش اساسا به خودش آسیب خواهند رساند. آمریکا باید به دنبال روش های جایگزین برای تحمیل هزینه ها و جلوگیری از استفاده یک جانبه از نیروی نظامی در داخل عراق باشد. به عنوان یک شرط ضروری، ایالات متحده باید به ایران اطمینان دهد که حضور نیروهای آن در عراق تهدیدی برای کشور همسایه نیست که البته با توجه به تهدید عمومی آمریکا برای ایران، ساده نخواهد بود. اما آمریکا برای متقاعد کردن ایران به پذیرش حضور خود در عراق به یک رویکرد سازگارتر و ایجاد انگیزه برای مذاکره درباره برخی موضوعات مهم برای ایران نیاز دارد. البته چنین کاری با انتقاد قابل توجهی شاهین های ایران در آمریکا و متحدان آن در خاورمیانه همراه خواهد شد.

تشخیص اقدام موثرتر، دشوار است. تعامل مجدد با ایران در چارچوب برجام کافی نخواهد بود و تضمینی هم برای موثر بودن ادامه تحریم ها وجود ندارد. توماس سی شلینگ در جریان جنگ سرد نوشت: «قدرت صدمه زدن، قدرت چانه زنی است.» او همچنین اشاره کرده که هدف از چانه زنی ایجاد فرصت های همکاری حتی بین دشمنانی مانند آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی است. در اینجا هم چنین رویکردی موثر خواهد بود. آمریکا قدرت آسیب رساندن به ایران را از گزینه های روی میز حذف نمی کند، اما اگر می خواهد ایران را به تغییر رفتار ترغیب کند، باید گزینه های قابل پذیرش به آن بدهد. تحقق اهداف ایالات متحده در عراق مستلزم انتخاب های سخت و پذیرش مخاطرات است.

منبع:https://mdeast.news/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟