وبسایت اندیشکده کارنگی آمریکا نوشت: باعث افتخار است که در حضور شما به بررسی موضوع حساس مأموریت نظامی آمریکا در افغانستان و فرایند صلح میپردازم. ارتش ما تقریباً دو دهه در افغانستان بوده است. پسازاین زمان طولانی، یادآوری دلایل این مداخله ضروری است. دلیل این مداخله، مخربترین حمله به خاک آمریکا از زمان پرل هاربر بوده است. حملات یازده سپتامبر توسط القاعده انجام شد و این گروه در پناه طالبان افغانستان بود.
اوایل ژانویه 2020 وقتی سفارت آمریکا در کابل را بازگشایی کردم، افغانستان کشوری ویران بود. جلوگیری از حملهای دیگر از افغانستان به آمریکا در راستای کامل ارزشهای اصلی ما یعنی برابری جنسیتی بود و ما تلاش خود را گسترش دادیم و زنان افغان را برای ورود به سیاست ازجمله نمایندگی در پارلمان افغانستان، ارتش و کارآفرینی تقویت کردیم. پیام ما این بود که اگر شما گام پیش بگذارید آمریکا حامی شما خواهد بود. من معتقدم که آموزش جامعه افغان در رد ایدئولوژی طالبان، بهترین مانع برای جلوگیری از بازگشت حاکمیت طالبان است.
سفیرسابق آمریکا در افغانستان: مذاکرات صلح با طالبان؛ خیانت به دولت و ملت افغانستان
بااینحال، دستیابی به این هدف مستلزم تداوم تعامل آمریکا ازجمله حضور نظامی در این کشور است. شتاب در کاهش نیروهای آمریکا موجب تقویت فشار نظامی طالبان خواهد شد. رئیسجمهور ترامپ در اوایل 2019 شتابزده تصمیم گرفته و شرط دیرینه طالبان در خودداری از مذاکره با دولت افغانستان (که آن را دستنشانده آمریکا میداند) را پذیرفت. اطاعت از تقاضای طالبان، چیزی که رئیسجمهور اوباما در برابر آن مقاومت کرده بود، موجب سلب مشروعیت دولت افغانستان خواهد شد درحالیکه آمریکا حمایت از این دولت را تعهد کرده است. این امر آغاز فرایند صلح نبود بلکه اولین گام در تسلیم آمریکا در برابر خواسته طالبان محسوب میشد.
از آن زمان، تحولات مؤید این دیدگاه بوده است که این مذاکرات خیانت به دولت افغانستان و مردم این کشور، بهویژه زنان و دختران است. در حالی دولت آمریکا تقاضای طالبان برای خروج نیروها را در ازای تعهدات این گروه در مسائلی را پذیرفته است که آنها قصد عمل به آن را ندارند. پس تعجبی ندارد که ما به خروج نیروها ادامه میدهیم درحالیکه طالبان آشکار زیر قول خود میزنند.
متحدان ما و رقبای ما اقدامات ما را زیر نظر دارند. ناتو از سال 2001 نقش بسزایی در افغانستان داشته است. بیش از نیمی از نیروهای درگیر در عملیات افغانستان غیر آمریکایی بودهاند. ژنرال جنز استولتنبرگ، دبیر کل ناتو، هشدار داده است که خروج شتابزده آمریکا ممکن است افغانستان را بار دیگر به پلتفرمی «برای تروریستهای بینالمللی برای برنامهریزی و سازماندهی حملات علیه وطن ما» تبدیل کند. به لطف ناشکیبایی و تصمیمات غلط ناشی از آن، معماران حملات یازده سپتامبر در آستانه ظهور مجدد قرار گرفتهاند.
طالبان متحد آمریکا
پس از شکست شوروی در افغانستان، آمریکا نیز عجولانه از این منطقه خارج شد و پسازآن با ظهور طالبان جنگ داخلی افغانستان را دربرگرفت و بدین ترتیب راه برای حملات یازده سپتامبر هموار شد.
مسئله پاکستان نیز حائز اهمیت است. من از سال 2004 تا 2007 سفیر آمریکا در پاکستان بودم. غالب رهبران طالبان در پاکستان مخفیشدهاند. از دیدگاه پاکستان، آمریکا پس از شکست شوروی در افغانستان، متحد خود (پاکستان) را تنها گذاشت چراکه دیگر به آن نیازی نداشت؛ بنابراین، پاکستان یکشبه از متحدی نزدیک به دشمنی تحت تحریم (به خاطر توسعه تسلیحات هستهای) تبدیل شد. این در حالی بود که پاکستان در مرزهای خود با جنگ داخلی افغانستان درگیر بوده و ثبات شکننده آن مورد تهدید بود. سپس طالبان بهعنوان نیرویی ظهور کرد که میتوانست ثبات افغانستان را حفظ کند و پاکستان از آن حمایت کرد. چیزی نگذشت که حملات یازده سپتامبر اتفاق افتاد و دوباره آمریکا ظاهر شد؛ اما آمریکا بازهم رفتنی است و طالبان متحد پاکستان خواهد ماند. شاید آمریکا دلایلی دارد که این دیدگاه پاکستان را به چالش بکشد اما دیدگاه حاکم بر پاکستان همین است.
فقدان صبر راهبردی آمریکا ویژگی همیشگی سیاست خارجی این کشور بوده است. متحدان آمریکا از این امر واهمه دارند و دشمنان ما روی آن حساب بازکردهاند. این امر بیش از همهجا در افغانستان نمود داشته است.
امروز، مردم آمریکا رئیسجمهوری انتخاب کردهاند که از تجربه و دانش عمیق در امور بینالمللی، ازجمله در این منطقه، برخوردار است. نباید اقدامات شتابزده فعلی موجب محدودیت گزینههای رئیسجمهور آتی شود.
منبع:https://www.scfr.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.