استراتژی مهار یکی از راهکارهای شناخته شده در صحنه جهانی برای مقابله با رقباء و دشمنان به شمار می رود. این استراتژی بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم با مشاهده سیاست توسعه طلبانه شوروی سابق در اروپای شرقی آن زمان، شکل جدی تری به خود گرفت و اندیشمندان بسیاری را در این زمینه به خود مشغول کرد. جورج کنان (George F.Kennan) دیپلمات معروف آمریکایی از جمله اندیشمندانی بود که با ارائه چارچوبی مشخص، مشهورترین مدافع سیاست مهار شوروی لقب گرفت و دیدگاه های او الهام بخش دکترین ترومن در سال های جنگ سرد شد. کنان در نوشته های خود استدلال کرد که رژیم شوروی ذاتاً توسعه طلب هست و نفوذ آن در مناطق استراتژیک برای ایالات متحده باید محدود شود.
با فروپاشی شوروی برخی انتظار داشتند که روسیه به عنوان وارث امپراتوری کمونیستی دچار دگردیسی شود. به طوری که با از دست رفتن “قدرت جهانی”، آن کشور حداکثر در نقش “قدرت منطقه ای” ظاهر شود. تئوری موسوم به “پایان تاریخ” فرانسیس فوکویاما Fukuyama) Francis) فیلسوف آمریکایی هم درست در همان فضای ملتهب پایان جنگ سرد ارائه شد تا پیروزی قاطع نظام لیبرال دموکراسی را اعلام کند. اما سپرده شدن کرسی دائم دارای حق وتوی شوروی در شورای امنیت سازمان ملل متحد به فدراسیون روسیه و بازسازی قدرت در آن کشور پهناور با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین در سال 1999 میلادی، آن کشور دوباره تا حدودی به جایگاه قبلی خود بازگشت.
توسعه نفوذ روسیه در مناطق پیرامونی، مداخله نظامی در سوریه و لیبی، همکاری استراتژیک نظامی با ونزوئلا در حیات خلوت ایالات متحده، مقابله با پیشروی ناتو به سمت شرق و ساخت تسلیحات فوق مدرنی همچون موشک های بالستیک فراصوتی را می توان نشانه هایی از ارتقاء سطح قدرت جهانی روسیه قلمداد کرد.
در طرف مقابل، آمریکا در راستای تثبیت هژمونی جهانی خود و تبدیل به قدرت بلامنازع در صحنه بین المللی، برخورد با قدرت روسیه را با شیوه های مختلف دنبال کرده و در چارچوب جنگ هیبریدی هر آنچه را که باعث تضعیف و مهار روسیه شود انجام داده است. محاصره روسیه در مرزهای خود را باید از جمله استراتژی بلند مدت آمریکا در این زمینه دانست. البته آمریکا برای مهار روسیه و ایجاد محدودیت ژئوپلیتیک برای آن کشور به تنهایی عمل نمی کند و علاقمند به پیشبرد هدف خود در قالب پیمان آتلانتیک شمالی ناتو و یا درگیر کردن آن کشور با استفاده از “استراتژی موازنه دور از ساحل” (Offshore balancing) است تا رقیب را به زانو درآورد.
در مقاله حاضر تلاش بر این است که تحولات اخیر در قفقاز جنوبی از منظر استراتژی مهار روسیه مورد ارزیابی قرار گیرد و چالش های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک حاصل از آن برای روسیه در “خارج نزدیک” برشمرده شود.
• دیپلماسی کنسرت اروپا
پس از شکست ناپلئون بناپارت در قرن نوزدهم مدل جدیدی از همکاری استراتژیک قدرت های مسلط آن زمان یعنی روسیه، اتریش، پروس و بریتانیا تحت عنوان “کنسرت اروپا” Concert of Europe)) پی ریزی شد تا با ایجاد موازنه قوا از تکرار جاه طلبی های ناپلئونی در قاره سبز جلوگیری شود. مهمترین ویژگی کنسرت اروپا اعمال هژمونی در عرصه بین المللی توسط معدود قدرت های جهانی و ایجاد نظم بینالمللی مورد دلخواه آنها بود. باید در نظر داشت این تجربه تاریخی، جلوگیری از بازگشت روسیه به دوران قدرت شوروی سابق به عنوان یک اصل از سال 1991 میلادی به این سو توسط قدرت های غربی دنبال می شود و آنها در روابط خود با روسیه اصالت را بیشتر از همکاری بر “منازعه و محاصره” قرار داده اند.
در این راستا نمونه های زیادی از رویکرد ستیزه جویانه غرب با روسیه را در طول سه دهه گذشته شاهد بوده ایم. و جنگ دوم قره باغ می تواند در ردیف یکی از اقدامات چالش ساز قدرت های رقیب بین المللی برای روسیه قرار گیرد. حضور نظامی ترکیه عضو ناتو در جنگ قره باغ و سکوت ضمنی اروپا در برابر پیشروی ارتش آذربایجان برای ایجاد واقعیت های جدید در پیکربندی ژئوپلیتیک منطقه می تواند نشانه ای از کنسرت اروپا برای مهار روسیه در این منطقه حساس تلقی شود.
البته کرملین هم به خوبی از این استراتژی آگاهی دارد و افزایش وزن دیپلماتیک و نظامی آن کشور در قره باغ کوهستانی احتمالاً واکنشی در برابر اقدامات تهاجمی قدرت های رقیب است. این بدان معناست که علاوه بر دکترین ترومن، کنسرت اروپا هم برای محدودسازی و محاصره روسیه به کار گرفته شده است. هدف نهایی چنین اقداماتی مشغول کردن روسیه با مسایل حوزه جغافیایی شوروی سابق و تنزل دادن قدرت آن کشور از سطح بین المللی به سطح منطقه ای است.
• مأموریت ترکیه در قفقاز جنوبی
همانطور که اشاره شد یکی از اهداف اصلی ناتو مهار روسیه و به محاصره درآوردن آن کشور از ناحیه غرب و جنوب است تا از دامنه قدرت نوظهور آن کاسته شود. در این راستا تحرکات ترکیه در قفقاز جنوبی نمی تواند بدون هماهنگی و یا دست کم جلب رضایت ناتو صورت گرفته باشد. با چنین فرضی، منافع حیاتی پیمان ناتو، اتحادیه اروپا و آمریکا در منازعه با روسیه ایجاب می کند که آنها از حضور نظامی ترکیه به عنوان عضو مؤثر ناتو در منطقه قفقاز جنوبی پشتیبانی کنند. بنابراین هیاهوی امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه در میانه جنگ دوم قره باغ را نمی توان موضع واحد قدرت های غربی در این موضوع تلقی کرد.
با بررسی عملکرد روسیه می توان دریافت که آن کشور با تغییر برخی معادلات در زمین بازی آن هم در آستانه انتقال گاز آذربایجان به اروپا عملاً روسیه را در تنگنای ژئوپلیتیک قرار داده و برتری منطقه ای آن دولت را برای نخستین بار پس از فروپاشی شوروی در قفقاز جنوبی به چالش کشیده است.
از طرفی ترکیه تحت رهبری رجب طیب اردوغان از انگیزه کافی برای ایفای چنین نقشی برخوردار است. چرا که ترکیه در حال توسعه عمق استراتژیک خود در منطقه تحت نفوذ امپراتوری عثمانی و بازگشت به قدرت پیش از جنگ جهانی اول است. برتری طلبی در کنار مرزهای ترکیه را می توان نتیجه چنین رویکردی دانست. درست است که بازگشت به ارزش های سنتی و مذهبی دوره عثمانی با ارزش های لیبرال دموکراسی غرب در تناقض آشکار قرار دارد اما به چالش طلبیدن قدرت روسیه با منافع غرب کاملاً سازگار است و قاعدتاً حمایت قدرت های غربی را پشت سر خود خواهد داشت. در ادامه این بازی امکان دارد ترکیه با حمایت قدرت های غربی برای مداخله در مناقشات خاموش آبخازیا و اوستیای جنوبی در گرجستان و مناقشه کریمه در اوکراین نیز خیز بردارد.
• تحول جدید در ژئواکونومیک قفقاز جنوبی
به موازات تغییرات ژئوپلیتیک در قفقاز جنوبی آغاز صدور گاز آذربایجان از حوزه شاهدنیز به جنوب اروپا بخش دیگری از پازل غرب در جنگ هیبریدی با روسیه تکمیل شد تا در سال های آتی قاره اروپا از وابستگی به گاز روسیه رهایی یابد. در واقع افتتاح خطوط لوله انتقال گاز تاناپ (ترانس آناتولی) و تاپ (ترانس آدریاتیک) از دریای خزر تا ایتالیا در جنوب اروپا را باید ضربه دیگری بر قدرت روسیه دانست که آن کشور را با واقعیت های تلخ دیگری روبه رو خواهد کرد. گفته می شود که ظرفیت این خط لوله در صورت پیوستن گاز ترکمنستان به آن به 60 میلیارد متر مکعب خواهد رسید.
این موضوع بدان جهت اهمیت دارد که تحریم ساخت خط انتقال گاز روسیه به آلمان موسوم به “نورد استریم دو” با مقاومت مقامات آلمانی مواجه شده است و اگر نیاز آن کشور به گاز طبیعی از منابع دیگر تأمین شود این مسئله برد بزرگی برای آمریکا و قدرت های اروپایی خواهد بود و ضربه سنگینی به درآمدهای ارزی روسیه در دراز مدت خواهد زد که می تواند اجرای طرح های نظامی، اقتصادی و برتری منطقه ای آن کشور را دچار چالش بکند.
• ضد حمله روسیه در حیات خلوت
درباره وقوع جنگ دوم قره باغ تاکنون فرضیه های مختلفی ارائه شده است. تحلیل غالب بر این است که این جنگ حاصل معامله بین اردوغان و پوتین بود تا به دور از مداخله غرب شکل جدیدی از همکاری مبتنی بر بازی برد – برد در منطقه شکل بگیرد و صلح پایدار بین آذربایجان و ارمنستان ایجاد شود. اما تحولات پس از جنگ صحت چنین نظریه ای را زیر سؤال برد و روس ها علاوه بر تحکیم جای پای خود در منطقه و به دست گرفتن امنیت کریدورهای ارتباطی ایجاد سوء ظن در منطقه را باعث شدند.
شگرد دیگر روسیه این بود که با حفظ موجودیت “گروه مینسک” سازمان امنیت و همکاری اروپا خود را متعهد به الزامات سیاست جهانی نشان می دهد تا متهم به یکجانبه گرایی نشود و دولت های محوری کنسرت اروپا را این بار به بهانه خدشه دار کردن نظم بین المللی علیه خود نشوراند. درست به همین دلیل، پوتین پیشنهاد رئیس جمهوری فرانسه برای گفت وگوی امنیتی در باره قره باغ را بی درنگ پذیرفت و وانمود کرد که کشورش قصد ندارد به عنوان عصیانگر علیه هنجارهای بین المللی شناخته شود. این مسئله برای روسیه از آن جهت اهمیت دارد که برای ایفای نقش هژمون منطقه ای و مقابله با تعدی بازیگران دیگر در حوزه نفوذش مجبور است بر الزامات قدرت جهانی رعایت کند.
در کنار این، بسیج توانمندی روسیه در قفقاز جنوبی پس از پایان جنگ و ایفای نقش پلیس منطقه ای و پرهیز از مداخله نظامی به نفع یکی از طرفین مناقشه با هدف مشروعیت بخشی به اقداماتی صورت گرفت که از تنزل قدرت روسیه به سطح منطقه ای جلوگیری شود.
از سوی دیگر روسیه برای پیشگیری از ورود رقباء و دشمنان بالقوه به حیات خلوت خود تمامی اقدامات احتیاطی و پیشگیرانه را اتخاذ کرده است. به دست گرفتن کنترل قره باغ کوهستانی و نظارت بر کریدورهایی ترانزیتی حمل و نقل و انرژی از جمله اقدامات روسیه برای برقراری هژمونی خود در منطقه به شمار می رود. اما موفقیت این اقدامات در دراز مدت منوط به حفظ قدرت اقتصادی روسیه است که با نوسانات شدید در بازار نفت و تحریم های غرب فعلاً چشم انداز روشنی ندارد.
• آینده نگری برای بازی قدرت
در قفقاز جنوبی ترکیه در جنگ دوم قره باغ با حمایت همه جانبه از آذربایجان که شاید برای روسیه غافل گیرکننده بود کرملین را با چالش های امنیت ملی در قفقاز جنوبی روبه رو کرد. با پذیرفتن احتمال به کارگیری دیپلماسی کنسرت اروپا گمان می رود که این کشور به نیابت از قدرت های غربی و ناتو و با الهام از اصول جورج کنان برای محاصره روسیه از جنوب وارد عمل شده باشد و چه بسا دامنه آن در آینده به گرجستان و اوکراین نیز کشیده خواهد شد. با این رهیافت همکاری آنکارا با مسکو در منطقه قفقاز جنوبی صرفاً جنبه تاکتیکی دارد و استراتژیک نیست.
در بعد کلان هم، آینده رقابت قدرت های جهانی و منطقه ای در قفقاز جنوبی پر کشمکش خواهد بود. به گونه ای که تضاد شدید منافع ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک بین روسیه از یک سو و غرب و ترکیه از سوی دیگر، ممکن است شکل گیری همکاری بین المللی در این منطقه حساس را دشوار کند.
منبع:http://irdiplomacy.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.