مهم‌ترین چالش‌ها و تهدیدهای ایران درجنگ قره‌باغ چه بود و چه کسی برنده شد؟

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
وقوع جنگ شش هفته ای بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه مورد مناقشه ناگورنو- قره باغ که از ۲۷ سپتامبر تا ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ به طول انجامید، از مهم ترین تحولات منطقه قفقاز در سه دهه گذشته به شمار می رود که آثار و نتایج بسیار مهمی را برای این دو کشور و نیز همسایگان منطقه قفقاز از جمله ایران به دنبال داشته است. سفر منطقه ای اخیر دکتر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه نیز که علاوه بر سه کشور منطقه قفقاز (ارمنستان، جمهوری آذربایجان و ترکیه) به دو کشور روسیه و ترکیه نیز صورت گرفت به روشنی گویای اهمیت تحولات این منطقه برای کشورمان است.

بدین منظور خبرآنلاین در کافه خبر با دکتر ولی کالِجی، دکتری مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و پژوهشگر ارشد مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری به بررسی سفر منطقه ای دکتر ظریف به قفقاز و فرصت ها و تهدیدهای پیش روی ایران پس از جنگ ۲۰۲۰ در منطقه ناگورنو- قره باغ پرداخته است. دکتر کالِجی که نویسنده چندین کتاب و ده ها مقاله در رابطه با مناطق آسیای مرکزی و قفقاز است و در جریان جنگ اخیر در قره باغ نیز علاوه بر انتشار یادداشت های تحلیلی متعدد در داخل کشور، مقالات و گزارش های تحلیلی نیز در مراکز مطالعاتی روسیه، اروپا و آمریکا منتشر نموده است، بر این باور است که «برخلاف باور رایجی که جنگ اخیر در قره باغ را کاملاً به ضرر ایران می داند، این تحولات در بطن خود فرصت هایی نیز برای کشورمان ایجاد کرده است که بهره مندی از آن ها نیازمند برنامه ریزی منسجم و هدفمند و نیز دیپلماسی مداوم و پیگیر از سوی وزارت امور خارجه و سایر وزارتخانه ها و نهادهای ملی و استانی در منطقه شمال غرب کشور است تا از فرصت های ایجاد شده نهایت بهره برداری برای منافع ملی ایران صورت گیرد». مشروح این گفتگو را می خوانیم:

آیا در حال حاضر می توانیم به جرات و با اطیمنان بگوییم جنگ تمام شد و صلح احیا شده است؟ به نظر می رسد وضعیت قره باغ آتش زیر خاکستر باشد؟
در رابطه با جنگ اخیری که در منطقه قره باغ اتفاق افتاد، لازم می دانم ابتدا به چند نکته اشاره کنم. نکته اول مربوط به جغرافیای منطقه ناگورنو- قره باغ است. ناگورنو در زبان روسی به معنی کوهستان است و به همین دلیل واژه قره باغ کوهستانی نیز بعضاً برای این منطقه به کار می رود. هرچند ارامنه از این منطقه با نام آرتساخ یاد می کنند. اختلاف در نامگذاری این منطقه محدود به این نام نیست و تقریبا تمامی شهرها و روستاهای این منطقه نیز از طرف آذری ها و ارامنه با اسامی متفاوت آذری و ارمنی یاد می شود. چنانچه آذری ها از مرکز قره باغ به عنوان خان کندی و ارامنه از آن به عنوان استپاناکرت یاد می کنند. همین موضوع و وجود اسامی مختلف برای مخاطبین عام که پیگیر اخبار و تحولات منطقه هستند، بعضاً مشکلات و ابهاماتی را ایجاد می کند.

نکته دوم این که جنگ در منطقه قره باغ که در سال های پایانی شوروی یعنی ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱ جنبه بسیار محدود و محلی داشت، پس از فروپاشی شوروی و استقلال ارمنستان و جمهوری آذربایجان تبدیل به یک جنگ فراگیر بین دو کشور شد که در نهایت در سال ۱۹۹۴ با محوریت و میانجی گری روسیه به موجب قرارداد بیشکِک در قرقیزستان، آتس بس در قره باغ برقرار شد. در نتیجه این جنگ علاوه بر بخش اصلی قره باغ، هفت منطقه پیرامونی آن یعنی مناطق فضولی، جبرائیل، زنگیلان، قبادلی، آغدام، لاچین و کلبجر به تصرف نیروهای ارمنی درآمد. هرچند اختلاف اصلی بخش اصلی قره باغ به مرکزیت خان کندی یا استپاناکرت بود که ارامنه با استناد به اصل حق تعیین سرنوشت، خواستار جدایی و استقلال از جمهوری آذربایجان بودند، اما هفت منطقه پیرامونی با دو هدف به تصرف ارامنه درآمد. نخست، ایجاد یک منطقه حائل امنیتی پیرامون بخش اصلی قره باغ با هدف حفظ امنیت ارامنه این منطقه و دوم، تضمین دسترسی زمینی بین قره باغ و خاک اصلی ارمنستان از طریق کریدور ارتباطی لاچین. در نتیجه این تحولات، یک موجودیت سیاسی به نام «جمهوری خودمختار قره باغ» توسط ارامنه شکل گرفت که در رفراندوم سال ۲۰۱۷ در این منطقه به نام «جمهوری آرتساخ» تغییر نام داد. اما موجودیت «جمهوری خودمختار قره باغ» یا «جمهوری آرتساخ» طی سه دهه گذشته توسط هیچ کشوری در جهان از جمله خود ارمنستان به رسمیت شناخته نشده است. در حال حاضر تنها سه منطقه آبخازیا، اوستیای جنوبی و ترانس دنیستر (مولداوی) که خود فاقد شناسایی بین المللی هستند، موجودیت منطقه قره باغ به عنوان یک کشور مستقل (به تعبیر ارامنه جمهوری آرتساخ) را به رسمیت شناخته اند.

نکته سوم این که ما در قره باغ طی سه دهه گذشته هیچ وقت صلح نداشتیم و توافقی هم که بعد از جنگ اخیری که اتفاق افتاده است باز هم آتش بس است، قبل از آن هم آتش بس بود. آتش بس یعنی ترک موقت مخاصمه، این که طرفین اسلحه را زمین بگذارند و برای صلح مذاکره کنند اگر موفق به صلح نشدند، مسیر جنگ را در پیش می گیرند. در واقع، آتش بس، نقطه وسط خط محور بین دو نقطه جنگ و صلح است. پیش تر اشاره کردم به موافقتنامه آتش بس بیشکِک در سال ۱۹۹۴. بعد از این موافقتنامه قرار شد طرفین به محوریت گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا یعنی فرانسه، آمریکا و روسیه از مرحله آتش بس عبور کنند و به مرحله صلح برسند، که این امر با وجود کوشش های متعدد و ارائه طرح های مختلف از جمله طرح «۱+۱+۵» (مذاکرات روبرت کوچاریان و الهام علی اف در سال ۲۰۰۵)، طرح «اصول مادرید» ( سازمان امنیت و همکاری اروپا در سال ۲۰۰۷) و طرح «صلح قازان» (فدراسیون روسیه در سال ۲۰۱۱)، نه تنها گام مشخصی در این زمینه برداشته نشد، بلکه در موارد متعددی نیز توافقنامه آتش بس نقض شد که جنگ چهار روزه آوریل ۲۰۱۶ از مهم ترین موارد آن به شمار می رود. اما جنگ اخیر در منطقه ناگورنو- قره باغ که از ۲۷ سپتامبر تا ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ ادامه یافت، فراگیرترین و طولانی ترین مورد نقض آتش بس موافقتنامه سال ۱۹۹۴ در بیشکک قرقیزستان بود که طی آن ۵ مرکز شهر، ۴ بخش و ۲۸۶ روستا به تصرف ارتش آذربایجان درآمد و پس از ناکامی بزرگ نظامی جمهوری آذربایجان در ابتدای دهه ۱۹۹۰ باکو توانست پس از سه دهه در عرصه نظامی ورق را به سوی خود برگرداند. بنابراین با بازگشت نظامی (مناطق فضولی، جبرائیل، زنگیلان و قبادلی) و سیاسی (مناطق آغدام، لاچین و کلبجر) و همچنین شهر استراتژیک شوشا به حاکمیت جمهوری آذربایجان در جریان جنگ اخیر قره باغ و تخلیه این شهرها و نیز اعطای حق دسترسی زمینی جمهوری آذربایجان به نخجوان، بزرگ ترین ناکامی سیاسی و نظامی ارمنستانِ پس از استقلال رقم خورده است. بعد از پایان این جنگ اخیر، قرارداد آتش بس ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ که در مسکو بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان و روسیه منعقد شد، این از نظر حقوقی جایگزین قرارداد بیشکک شد بنابراین قره باغ هم چنان در مرحله آتش بس است و صلح و پیمان صلحی اتفاق نیفتاده است. زمانی ما می توانیم بگوییم قضیه تمام شده که آتش بس نباشد و قرارداد و پیمان صلح امضاء شود بنابراین آنچه که الان اتفاق افتاده آتش بس است نه صلح چون بعضی از جاها شما در خبرها می بینید که از صلح قره باغ صحبت می کنند که این نادرست است.


نسبت این تحولات با ایران چیست؟ برخی ناظران این تحولات را یک شوک ژئوپلیتیکی برای ایران ارزیابی می کنند. این یعنی چه و چرا این را می گویند؟
شوک ژئوپلیتیکی برای ایران شاید از این جهت که کسی پیش بینی یا انتظار چنین تحول بزرگ و سریعی را در مناطق شمال غرب ما نداشت که با این سرعت ظرف شش هفته چنین تغییرات مهمی اتفاق بیفتد که بخش مهمی از مناطق شمال غربی کشورمان را تحت تاثیر خودش قرار داده و این یکی از تحولات مهم ژئوپلیتیکی در سال های اخیر است که بعد از فروپاشی شوروی در باریکه شمال غربی کشورمان اتفاق افتاد (که همین جنگ اخیر قره باغ بود). اما این جنگ و با این تحولی که اتفاق افتاد و همچنین توافق نامه آتش بس ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۰ آبان ۱۳۹۹) هم یک سری چالش ها و تهدیدها و در عین حال یک سری فرصت ها را برای ما به وجود آورده است که برای یک نگاه واقع بینانه و جامع ما باید به هر دو بُعد آن توجه کنیم. متاسفانه در داخل ایران عمدتاً به مسائل منفی و چالش های آن توجه می شود. البته من منکر آن ها نیستم. در عین حال یک سری فرصت هایی هم برای ما پیش آمده که ما باید از آن به خوبی استفاده کنیم که سفر اخیر دکتر ظریف هم به نظر می رسد در همین راستا باشد.

از دیدگاه شما مهم ترین چالش ها و تهدیدهای ایران در جنگ اخیر قره باغ چه بود؟
اولین چالش که برای ما پیش آمد این بود که جنگ در نوار مرزی ما اتفاق افتاد و باعث شد یکی از مرزهای بسیار امن ما امنیتی سازی شود. تهدیدهای مرزی ما عمدتاً متوجه افغانستان و پاکستان در شرق و عراق و تا حدودی ترکیه سر پ. ک. ک. و پژاک در غرب بود. اما در جنگ اخیر، نوار مرزی شمال غربی کشورمان به طور مسیتقیم تحت تاثیر جنگ قره باغ قرار گرفت. شما ببینید به روستاهای خداآفرین و اصلاندوز بیش از ۱۲۰ راکت طی این جنگ اخیر اصابت کرد.

ما از نظر جغرافیایی تنها کشوری هستیم که همسایه مناطق پیرامونی قره باغ هستیم. یعنی نه روسیه و نه گرجستان و نه ترکیه کنار قره باغ هستند و ما تنها کشوری هستیم که پیرامون منطقه قره باغ همسایگی داشتیم و برای همین به شدت به طور مستقیم پهباد و خمپاره و راکتشان به خاک ما اصابت کرد و امنیت روحی و روانی روستانشینان و مناطق روستایی نوار مرزی ما به ویژه در اصلاندوز و خداآفرین تحت تاثیر قرار گرفت و شما فیلم ها را می دیدید که چقدر مردم به صحنه جنگ و درگیری نزدیک بودند و برای اولین بار بعد از جنگ اول قره باغ در ابتدای دهه ۱۹۹۰ میلادی، نیروهای مسلح ما در منطقه به حالت آماده باش کامل در آمدند و یگان هایی از ارتش و سپاه به منطقه اعزام شدند که ما چنین حجمی از نیرو را هیچ وقت در شمال غرب کشورمان بعد از جنگ اول قره باغ نداشتیم. اینها برای ما چالش و تهدید بود.
چالش دوم، کنارگذاشتن ایران از طرح های آتش بس و صلح در منطقه بود. متاسفانه سفر دکتر عراقچی دستاوردی به همراه نداشت و فقط طرحی ارائه شد که می توانست زودتر ارائه شود و بعد از آن در موافقت نامه آتش بس ایران کنار گذاشته شد و این هم یکی دیگر از چالش های ما بود. البته باید به این نکته هم اشاره کنیم که علاوه بر ما، آمریکا، فرانسه و گروه مینسک هم حضور نداشت یعنی وزیران خارجه آذربایجان و ارمنستان را به امریکا بردند و در واشنگتن نشستند اما موافقت نامه آتس بس آن ۲۴ ساعت هم دوام نیاورد. در اینجا روس ها می خواستند محوریت خودشان را در جنگ قره باغ نشان دهند یعنی نه تنها از طرح ما استقبال نکردند و ما وارد این بازی نشدیم بلکه امریکایی ها و فرانسوی ها و ترکیه هم نتوانستند وارد شوند یعنی موافقت نامه آتش بس سه جانیه بین ارمنستان، آذربایجان و روسیه بسته شد که قطعاً روسیه بخشی از این بازی را برده است و من می خواهم تاکید کنم که اگر ما هم در جریانات آتش بس قره باغ نتوانستیم، کس دیگری هم غیر از روسیه نتوانست وارد فرایند موافقتنامه آتش بس شود. در واقع روس ها با کنارزدن ایران، ترکیه و دو عضو دیگر گروه مینسک (فرانسه و آمریکا) محوریت موافقتنامه آتش بس در قره باغ را در اختیار خود گرفتند.

پس چه کسی برنده شد؟
روسیه برنده این تحولات شد، اما روسیه تنها برنده نیست چون ما ترکیه را هم داریم که امتیازات نظامی و اقتصادی خوبی از این تحولات گرفت و نفوذ و جایگاهش در منطقه قفقاز نسبت به گذشته بیشتر تقویت شد.

ولی این طور که نشان می­دهد تنها برنده روسیه است این کشور صلح را به نام خوش زد…
خیر. روسیه تنها برنده این تحولات نیست و باید به ترکیه هم توجه داشت.

روسیه خودش را وارد جنگ نکرد اما موقع سهم خواهی کشورها که شد روسیه توانست دست بالا را داشته باشد؟
این که روس ها خود را درگیر جنگ اخیر قره باغ نکردند، دلایل و ملاحظات خاص خودش را دارد. تاخیر و ورود دیرهنگام مسکو برای توافق آتش بس بین طرف های ارمنی و آذری عمدتاً با هدف هشدار و اعمال فشار به نیکول پاشینیان و جریان های غرب گرا در ارمنستان صورت گرفت تا تجربه میخائیل ساکاشویلی در جنگ اوت ۲۰۰۸ در آبخازیا و اوستیای جنوبی را تکرار نکنند و در عمل ارمنستان متوجه شود که بدون حمایت نظامی روسیه تا چه میزان در مقابل جمهوری آذربایجان و ترکیه آسیب پذیر است، و دوم این که اشاره ولادمیر پوتین به این نکته که «درگیری ها فعلاً در خاک ارمنستان نیست و در قره باغ در جریان است و اگر جنگ به خاک ارمنستان کشیده شود، روسیه (بنا بر پیمان‌های موجود) به تعهدات خود عمل خواهد کرد»، ارائه تفسیر جدیدی از پیمان های نظامی دوجانبه روسیه و ارمنستان و نیز فرایند حمایت سازمان پیمان امنیت دسته جمعی از ارمنستان بود که عملاً دست جمهوری آذربایجان را برای پیشروی در منطقه قره باغ باز گذاشت و این پیام را به باکو منتقل نمود که تا زمان تمرکز حملات بر منطقه قره باغ، با واکنش سیاسی و نظامی روسیه مواجه نخواهند شد. به همین دلیل شاهد بودیم که در جریان جنگ اخیر قره باغ هیچ واکنشی از سوی نیروهای نظامی روسیه مستقر در پایگاه هوایی ۱۰۲ ایروان و پایگاه گیومری مستقر در مرز ارمنستان با ترکیه در روند مناقشه اخیر در حمایت از ارمنستان صورت نگرفت.

علاوه بر موارد یاد شده، چه چالش ها و تهدیدهایی دیگری برای ایران متعاقب جنگ اخیر قره باغ متصور هستید؟
چالش دیگر کریدور پیش بینی شده نخجوان به جمهوری آذربایجان است که در موافقت نامه ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ به آن اشاره شده است که این موضوع نگرانی ها و ابهامات زیادی را در ایران به وجود آورده است. این کریدور ارتباطی به عرض ۵ کیلومتر است که از کنار مرز ایران از شهر مِقری ارمنستان عبور می کند و چند نگرانی برای ما به وجود آورد که فکر می کنم در این سفر دکتر ظریف به این مسائل پرداخته شده است. نگرانی این است که این کریدور این مرز کوچک ۳۸ یا ۴۲ کیلومتری ما با ارمنستان را تهدید کند و باعث انسداد این مرز شود یا باعث چالش و تهدید مسیر ترانزیتی ما با ارمنستان شود. نباید اجازه بدهیم که با کورشدن مرز ما با ارمنستان، ۱۵ همسایه ما تبدیل به ۱۴ همسایه بشود. همه مرزهای ما صرف نظر از میزان طول آن و همه کشورهای همسایه صرف نظر از بزرگی و کوچکی برای ما مهم هستند و مرزهای ما در منطقه شمال غرب کشور با سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان، ارمنستان و منطقه برونگان نخجوان به یک میزان برای ما حائز اهمیت است و هر یک از مرزهای یادشده، مزیت هایی دارد که به ویژه در حوزه ترانزیتی و اقتصادی نمی توان از هیچ یک از آن ها صرف نظر کرد.

به نظر می رسد این نگرانی بیشتر به واسطه نقش ترکیه در کریدور ارتباطی نخجوان به جمهوری آذربایجان باشد. برخی ناظران معتقد هستند که این مسیر ارتباطی در عمل دور زدن ایران از سوی ترکیه است داستان این مسیر ترانزیت کلاً چیست؟
بله. این مسائل مطرح است و این انتقادات بیشتر به واسطه نگرانی از برخی رویکردهای پان ترکیستی ایجاد شده است. به نظرم ابهاماتی که در رابطه با این کریدور ارتباطی وجود دارد از آنجا ناشی می شود که در موافقت نامه آتش بس به صورت کلی گفته شده است و ما باید در عمل شاهد باشیم که این دالان باید غیرنظامی بماند و نباید نظامی شود، محل عبور تجهیزات نیروهای نظامی از ترکیه به پشت مرزهای ما و منطقه نشود. همچنین مشخص نیست که این کریدور داخلی است یا بین المللی به این معنی که شهروندان نخجوان و جمهوری آذربایجان می توانند از این دالان عبور کنند یا این که دالانی بین المللی است که می شود اتباع ترکیه و خیلی از کشورهای دیگر از این دالان استفاده کنند. یعنی نظامی یا غیر نظامی بودن آن، داخلی یا غیر داخلی بودن آن برای ما مشخص شود و همچنین قرار گرفتن کریدور در مجاورت مرزهای ایران. این­ها چالش هایی است که ما با این کریدور داریم که باید برای ما این مسئله از سوی ارمنستان، آذربایجان، ترکیه و روسیه شفاف سازی شود. یکی از راه هایی که می تواند دغدغه ما را برطرف کند این است که این دالان مقداری بالاتر کشیده شود و از مرز ما فاصله بگیرد و از نظر فنی و اجرایی نیز این امکان وجود دارد.

اما چالش دیگر ما این است که در مرکز نظارت در آتش بس قره باغ که در آغدام مستقر شده است متاسفانه ما نماینده ای نداریم و به این موضوع بسیار مهم در داخل کشور کمتر توجه شده است. همان طور که اشاره کردم جنگ قره باغ در کنار مرزهای ما اتفاق افتاد، راکت و موشک و پهباد به مرز ما اصابت کردند و روستاهای ما ویران شدند ولی متاسفانه در مرکز نظارت بر آتش بس نماینده های نیروی مسلح ما و نیروی مرزبانی ما حضور ندارند. ترکیه با مذاکرات متعدد و فشرده با روس ها بعد از توافق نامه آتش بس توانست مجوزش را بگیرد و در آنجا نماینده داشته باشد. به نظر من این خواست و حق طبیعی ما است که به دلیل مجاورت سرزمینی و مرزی ما با منطقه، نمایندگانی از نیروهای مسلح و نیروهای مرزبانی در مرکز نظارت بر آتش بس قره باغ حضور داشته باشد.

چالش مهم دیگر ما بحث حضور نیروها و مزدوران خارجی در جنگ اخیر قره باغ است. در این زمینه ما با دو روایت رو به رو شدیم، روایتی که رسانه های جمهوری آذربایجان و ترکیه عنوان می کردند این بود که نیروهای کرد مخالف دولت ترکیه به ویژه پ. ک. ک. از اقلیم کردستان عراق به ارمنستان و قره باغ منتقل شدند و به دلیل مخالفت هم زمان کردها و ارامنه با ترک ها از آن ها در جنگ قره باغ علیه آذربایجان استفاده شده است. اما روایت گسترده تری که هم از سوی مقامات کشور ما و هم از سوی ارمنستان و هم از جانب روسیه، سوریه و فرانسه گفته شده و گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا نیز در این زمینه بیانیه ای داده و مرکز نظارت حقوق بشر سازمان ملل در ژنو هم به حضور این نیروها اشاره کردند، این است که نیروهای تروریستی و سلفی از سوریه و لیبی به جبهه جنگ قره باغ منتقل شده است که این موضوع تهدید جدی هم برای ما و هم برای روسیه است که با آن دیدگاه سلفی تندی که آنها در عراق و افغانستان و سوریه داشتند بیایند و در منطقه ای که به آن متعلق نیستند و اصلا در بافت این منطقه نیستند، قرار بگیرند. این حضورشان از این جهت خیلی خطرآفرین می تواند باشد که جنگ قره باغ در ابتدای دهه ۱۹۹۰ و نیز جنگ اخیر هیچ وقت سابقه دینی و مذهبی نداشته است، یعنی جنگ مسلمان و مسیحی نبوده است و عمدتاً سابقه قومی و سرزمینی داشته است. در مناقشه های دیگر منطقه قفقاز نظیر آبخازیا و اوستیای جنوبی نیز بیشتر مسائل قومی و سرزمینی دخیل بوده است تا ملاحظات مذهبی. لذا مذهبی شدن مناقشات قومی و سرزمینی و حضور عناصر سلفی و تروریستی در این منطقه به ویژه در مناقشه قره باغ می تواند وضعیتی مشابه کشمیر را ایجاد کند که این امر به پیچیدگی بیشتر این مناقشه خواهد انجامید.

این موضوع بسیار مبهم به نظر می رسد. آیا سند و شواهدی برای اثبات این موضوع وجود دارد؟
بله، با نظر شما موافق هستم. در سطح منطقه ای و بین المللی هنوز در این رابطه ابهام وجود دارد و لذا از دولت های ارمنستان و جمهوری آذربایجان خواسته شده است در این زمینه شفافیت بیشتری داشته باشند. اما سطح، میزان و صراحت اعلام مواضع مقامات کشورهای مختلف در این زمینه نشان می دهد که این موضوع نمی تواند به دور از واقعیت باشد. در این زمینه، کشورهای مختلفی از جمله روسیه، فرانسه، ایران و سوریه در بالاترین سطح مقامات خودشان موضع گیری کردند. در ایران، رهبری و رئیس جمهور، وزیر امور خارجه، آقای دکتر عراقچی و بسیاری از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح صراحتاً موضع گیری کردند. این موضع انتقادی ایران از این جهت شایان توجه است که کشور ما در جریان جنگ اخیر رسماً از بازگشت مناطق پیرامون قره باغ به حاکمیت جمهوری آذربایجان حمایت کرده است. بنابراین انتقاد از حضور نیروهای سلفی و تروریستی در منطقه نمی تواند بدون پشتوانه اطلاعاتی و محیطی باشد. از طرفی دیگر، مقامات ارشد روسیه از جمله رئیس سرویس اطلاعاتی امنیتی این کشور نیز هم راجع به این مساله موضع می گیرد، با وجود این که مواضع روسیه نیز در جنگ اخیر به مواضع جمهوری آذربایجان بسیار نزدیک بود. ولی در عین حال باز هم مسکو به موضوع حضور نیروهای تروریستی با محوریت آذربایجان و ترکیه اشاره می کند. لذا این هم یکی از موضوعاتی است که مثل قضیه کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان نیازمند شفاف سازی است. مقامات جمهوری آذربایحان همواره بر این نکته تاکید می کنند که یک ارتش ۱۰۰ هزار نفری دارند و نیازی به حضور تروریست ها ندارند. اما به نظر می رسد این حرف ها هنوز نتوانسته است کشورها و کارشناسان منطقه را قانع کند. فیلم ها و عکس هایی که منتشر شده است و کسانی که دارند به عربی صحبت می کنند و اذان هایی که به شیوه اهل سنت در مساجد مناطق آزاد شده گفته می شود، ابهاماتی را به وجود آورده است که این ابهامات باید بر طرف شود و از این نظر سفر منطقه ای دکتر ظریف بسیار حائز اهمیت است که امیدوارم دامنه آن رها نشود و شاهد تماس های مداوم مقامات کشورمان با رهبران منطقه قفقاز باشیم.

به موازات چالش ­هایی که به آن اشاره کردید، معتقد هستید جنگ اخیر قره باغ فرصت هایی نیز برای ما ایجاد کرده است که به نظر می رسد در داخل کشور کمتر به آن توجه شده است. اگر امکان دارد به برخی از مهم ترین فرصت های ایجاد شده هم اشاره داشته باشید.
اجازه بدهید ابتدا به این نکته اشاره کنم که من از واژه دستاورد استفاده نمی کنم، دستاورد را زمانی می شود به کار برد که شما یک کنش گری دارید و وارد قضیه ای می شوید و هزینه ای می کنید و در انتها دستاوردی دارید. مثلا روسیه یا ترکیه به هر حال نیرو به آنجا بردند و حضور فعالی داشتند و الان بعد از جنگ قره باغ می توانند بگویند این دستاوردها را داشتیم. بنابراین دستاورد حاصل کنش گری فعال است. بنابراین ما نمی توانیم بگوییم که جنگ اخیر قره باغ برای ما دستاوردی داشته است، چون کنش گری فعالی نداشتیم. اما می توانیم بگوییم که برای ما فرصت هایی ایجاد شده است. می شود گفت مشابه آن چیزی که بعد از سقوط صدام و طالبان در افغانستان پیش آمد، فرصت هایی برای ما ایجاد شد؛ ما نه در سقوط طالبان نقش مستقیمی داشتیم و نه در سقوط صدام. آمریکا نقش اول را بازی کرد ولی سقوط صدام و طالبان یک سری فرصت ها را برای کشور ما هم در افغانستان و هم در عراق به وجود آورد. من جنگ اخیر قره باغ را این جور می بینم یعنی ما بدون این که حضور کنش گری فعالی داشته باشیم، یک سری پیامدهایی در جنگ به وجود آمد که در بطن آن یک سری فرصت هایی برای ما به ایجاد شده است که در ایران به این موضوع کمتر توجه شده است.

فرصت اولی که برای ما ایجاد شده است این است که جغرافیای جنگ قره باغ از مرزهای ما دور شده است. یعنی شما اگر نقشه جغرافیا را نگاه کنید سه منطقه جبرئیل، فضولی و زنگلان که در مجاورت مرزهای ما بوده، الان در اختیار جمهوری آذربایجان قرار گرفته است. اگر جنگ بعدی قره باغ اتفاق بیفتد که امیدوارم این گونه نشود و منطقه در صلح و آرامش باشد، به احتمال بسیار زیاد در قره باغ کوهستانی اتفاق می افتد که الان نیروهای حافظ صلح روسی در آنجا مستقر هستند که این منطقه از مرزهای ایران فاصله دارد. شما نگاه کنید در همین جنگ شش هفته ای که جنگ قره باغ بود، هفته های اولی که جنگ در مناطق جنوبی قره باغ بود همان طور که اشاره کردم راکت و موشک به روستاهای ما خورد ولی در دو هفته پایانی که جنگ به عمق قره باغ و به شهر شوشا رسید، مرزهای ما امن تر شدند. بنابراین جغرافیا جنگ و درگیری از مرزهای ما فاصله گرفته است و این برای امنیت مرزهای ما، ساکنین و روستاهای مرزی ما یک پیامد مثبت است.

فرصت دوم این است که ۱۳۸ کیلومتر مرز ما و جمهوری آذربایجان که در اختیار دولت قره باغ یا جمهوری آرتساخ بود، الان در اختیار جمهوری آذربایجان قرار گرفته است. در واقع تا پیش از جنگ اخیر از نظر حقوقی پشت این مرز یک دولت یا موجودیت دوفاکتو بدون شناسایی بین المللی بود که دولت ایران نمی توانست با این دولت دوفاکتو مستقیما قراردادی امضاء کند. دولتی مثل آبخازیا یا اوستیای جنوبی که فاقد شناسایی بین المللی بود و حتی خود ارمنستان هم آن را به رسمیت نمی شناخت. پشت این مرز الان جمهوری آذربایجان به عنوان یک کشور مستقل با شناسایی دوژور بین المللی قرار گرفته است. بنابراین ما الان می توانیم با این کشور قرارداد ببندیم، مرزبانی و سدسازی و خیلی از کارهای دیگر را می توانیم بدون ابهام و نگرانی با دولت آذربایجان انجام بدهیم. کاری که تا قبل از جنگ اخیر عملاً برای ما امکان پذیر نبود و نمی توانیستم از ظرفیت ها و مزیت های یک مرز ۱۳۸ کیلومتری استفاده لازم را ببریم.

فرصت سومی که برای ما پیش آمد تکمیل و بهره برداری از سد خداآفرین است. این سد را ما سال ۲۰۰۸ شروع کردیم و هزینه آن را دادیم و با ارامنه توافق کردیم ولی برای این که جمهوری ایران رسما قره باغ را بخشی از خاک جمهوری آذربایجان می دانست، دولت ایران برای ساخت سد خدا آفرین موافقت دولت آذربایجان را گرف. لایحه ای تنظیم شد و به مجلس بردیم و آن را تصویب کردیم تا این کار با هماهنگی و موافقیت دولت آذربایجان انجام می شود. ولی در عمل با وجود صرف هزینه های مالی، هیچ اتفاقی نیفتاد و این سد تکمیل و بهره برداری نشد. اما الان حاکمیت این منطقه از دست ارامنه قره باغ خارج شده است. ۲ الی ۳ هفته بعد از جنگ قره باغ و در آذرماه، کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و آذربایجان در نخجوان برگزار شد که یکی از دستور کارهای آن بهره برداری از سد خداآفرین بود. یک سری توربین باید این طرف مرز و یک سری توربین در آن طرف مرز نصب شود که در صورت بهره برداری به نفع آبیاری و کشاورزی و نیز تولید برق دو سوی ارس خواهد بود. در واقع، سرمایه ما ۱۰ الی ۱۲ سال در آنجا خوابیده بود و نمی توانستیم استفاده ای کنیم. اشاره کردم که شما نمی توانید با یک موجودیت دوفاکتو یعنی جمهوری آرتساخ به عنوان دولت قرارداد ببندید اما الان می توانید با جمهوری آذربایجان قرارداد ببندید و نه تنها سد خداآفرین بلکه بقیه کارهایی که می خواهید انجام دهید مثل زدن پاسگاه مرکزی، نیروهای مرزبانی و..، همه اینها را در این ۱۳۸ کیلومتر دیگر می توانید مستقل قرارداد ببندید و این یکی از فرصت هایی است که برای ما ایجاد شده است و کمک می کند که مرز ما تثبیت شود.

سومین فرصتی که برای ما پیش آمده است، فرصتی حضور و مشارکت بخش خصوصی ما در بازسازی مناطقی است که در جنگ اخیر قره باغ که آزاد شده است، دولت آذربایجان این موضوع را اعلام کرده است و از ایران هم دعوت کرده است. در حال حاضر، شرکت های ترکیه ای قرارداد بستند. شرکت های ما به ویژه در بخش ساختمان، ساخت و ساز، زیر ساخت ها ، جاده ها و برق می توانند قرارداد ببندند. حداقل ۱۵ میلیارد دلار هزینه بازسازی برآورد شده است که در صورت برنامه ریزی مناسب، شرکت های ایرانی می توانند سهم مناسبی از این فرصت ایجاد شده را نصیب خود کنند.

به نظر می رسد این موضوع در دستور کار سفر اخیر دکتر ظریف به جمهوری آذربایجان هم بوده است؟
بله. باید رفت و ادامه داد. این ها تعارفشان را کردند پس ما باید دنباله آن را به طور جدی بگیریم و پای کار بیاییم. چون الان بخش مهمی از صادرات ما به جمهوری آذربایجان بخش ساخت و ساز است مثل مصالح ساختمانی، سیمان و میله گرد و فولاد و خیلی چیزهای دیگر. همان طور که شما تصاویر مناطق آزاد شده اطراف قره باغ را دیدید خیلی از آن ها ویرانه و توسعه نیافته هستند و نیاز به بازسازی جدی دارند و این موقعیت و فرصت خوبی برای بخش خصوصی ما است. آقای ظریف اشاره کردند که ما کنار قره باغ هستیم و از اردبیل و آذربایجان شرقی با فاصله خیلی کوتاهی شرکت ها می توانند وسایل و تجهیزات و نیروی انسانی خودشان را به منطقه منتقل کنند و با توجه به رکود مسکنی که ما در داخل کشور داریم آنجا می تواند فرصت خوبی برای رونق ما باشد.

علاوه بر موارد یاد شده، چه فرصت­های دیگری را برای ایران متصور هستید؟
چهارمین فرصت هم که در ارتباط با بحث بازسازی مناطق آزاد شده است، موضوع مین روبی میادین مین است که با توجه به تجربیات و ظرفیت های نیروهای مسلح ما در این حوزه پس از جنگ تحمیلی، می تواند یک ظرفیت مهم همکاری ما و جمهوری آذربایجان باشد. طبق گزارش ها بخش قابل توجهی از اراضی پیرامون قره باغ آلوده به میادین مین است و بدون پاکسازی و ایمن سازی عملاً کار بازسازی و ایجاد زیرساخت ها در این منطقه امکان پذیر نخواهد بود. در حال حاضر نیروهای مسلح ترکیه، کار مین روبی میادین مین در مناطق پیرامونی قره باغ را آغاز کرده اند، اما وسعت و گستردگی این میادین به گونه ای است که فضا برای حضور بخش های مین روبی نیروهای مسلح ما هم وجود دارد.

پنجمین فرصتی که برای ما پیش آمد کاهش سطح روابط ارمنستان و اسرائیل بود. یک یا دو هفته بعد از شروع جنگ قره باغ سفیر ارمنستان که تازه به اسرائیل رفته بود به اسرائیل فراخوانده شد. پهبادهایی که جمهوری آذربایجان استفاده می کرد همه ساخت اسرائیل بودند و یکی از دلایل شکست ارامنه در جنگ اخیر پهباد بود و به همین دلیل ارامنه در این جنگ نقش اسرائیل را در ناکامی خودشان بسیار پر رنگ می دانستند و سطح روابط بسیار کاهش پیدا کرد و سفیر فراخوانده شد. هرچند تردیدی در این نکته نیست که روابط جمهوری آذربایجان با اسرائیل طی دو دهه گذشته بسیار نزدیک بوده است. اما در مورد ارمنستان و اسرائیل با وجودی که دو طرف با هم روابط دیپلماتیک داشتند، اما هیچ گاه سفیر مستقر در تل آویو یا ایروان نداشتند و دولت های مختلف ارمنستان همواره در توسعه روابط با اسرائیل، ملاحظات ایران را در نظر می گرفتند. به همین دلیل در بین سه کشور منطقه قفقاز، ارمنستان همواره از پایین ترین سطح روابط با اسرائیل برخوردار بود. اما این روند طی دو سال گذشته و پس از به قدرت رسیدن دولت نیکول پاشینیان به صورت شایان توجهی تغییر کرد. لذا کاهش سطح روابط ارمنستان و اسرائیل که به نوعی بازگشت به شرایط قبل از سال ۲۰۱۸ است، از نظر امنیتی برای ایران مثبت است.

ششمین فرصتی که برای ما پیش آمده است، فرصتی است که برای شرکت های ایرانی پس از تحریم کالاهای ترکیه در بازار ارمنستان به وجود آمده است. همان ذهنیت منفی که در جریان جنگ اخیر قره باغ در ارمنستان نسبت به اسرائیل پیش آمده، نسبت به ترکیه هم پیش آمده است. عنایت داشته باشید اقتصاد غیر رسمی ترکیه در بازار ارمنستان همواره دو برابر اقتصاد رسمی ایران در ارمنستان بوده است. یعنی حجم مبادلات ما با ارمنستان اگر در این سه دهه متوسط ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون دلار بوده است، حضور اقتصاد تجاری ترکیه در ارمنستان حداقل ۵۰۰ میلیون دلار بوده است. جالب است که این دو کشور رابطه دیپلماتیکی با هم نداشتند و پوشاک و خیلی ملزومات دیگر ترک از طریق گرجستان وارد بازار ارمنستان شد. در این جنگ اخیر به واسطه شکست نظامی که ارامنه خوردند افکار عمومی که نسبت به ترکیه بدبین بود، بدبین تر شد. نه این که دولت ارمنستان دست به تحریم بزند چون به طور رسمی روابطی نداشتند بلکه خود مردم یعنی افکار عمومی کالاهای ترک را تحریم کردند و این یک فرصت بسیار خوبی برای ایران است که اقتصاد رسمی خودمان را جایگزین اقتصاد غیر رسمی ترکیه در ارمنستان کنیم. تقریباً می توان مشابه وضعیتی دانست که در بازار روسیه پس از سقوط هواپیمای سوخوی روسی توسط ترکیه برای ما پیش آمد یا وضعیتی که پس از اختلاف نظر قطر با عربستان سعودی و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای ایران پیش آمد. از این فرصت ها و ظرفیت ها باید حداکثر بهره برداری را در راستای توسعه صادرات غیر نفتی به عمل آورد. بنابراین اگر با دقت نگاه کنید صحنه آن قدرها هم تیره و تار نیست و فرصت هایی هم در دل این قضیه وجود دارد که می توانیم از آن استفاده کنیم.

هفتمین فرصتی که برای ما پیش آمده است، شبکه ترانزیتی و ریلی است. آن چیزی که در شعرخوانی آقای اردوغان گم شد و محو شد بحث پیشنهاد او برای ایجاد یک شبکه ریلی همکاری های شش جانبه بین کشورهای منطقه بود. یعنی ترکیه، ایران، روسیه، ارمنستان، جمهوری آذربایجان و ترکیه. محور اصلی بحث این است که راه آهن دوران شوروی در منطقه قفقاز احیاء شود. را آهنی که بخش مهمی از آن در جنگ اول قره باغ از بین رفت. این مسیر ریلی از نخجوان می آید و کنار همین مناطقی که الان آزاد شده است تا باکو می رود و به روسیه می رسد. ما می توانیم به این شبکه ریلی متصل شویم. ما هرچه به شبکه ریلی منطقه، شبکه کریدورهای ارتباطی منطقه وصل شویم به نفع ما است و ضریب امنیت ما و ضریب امنیت اقتصادی ما بالا می رود و هیچ منافاتی با سایر طرح های ترانزیتی ما نیز ندارد. از آن طرف می توانیم به شبکه ریلی آن ها وصل شویم و از طرف دیگر راه آهن رشت- آستارا را تکمیل کنیم. امیدوار هستم بازگشت آمریکا به برجام و لغو تحریم ها منتهی به این شود که پول های بلوکه شده ایران آزاد شود و به نظر من آن وقت یکی از اولویت های کشور- چه در دولت کنونی و چه در دولت بعدی- باید تامین و تخصیص ۵۰۰ میلیون دلار هزینه تکمیل قطعه راه آهن رشت- آستارا باشد تا ان شالله کریدور ریلی ما به منطقه قفقاز عملیاتی شود که موجب اتصال شبکه ریلی ایران، جمهوری آذربایجان و روسیه خواهد شد. اگر از این طرف از این طرف هم ما به راه آهن در حال احیای دوران شوروی وصل شویم می توانیم صاحب دو مسیر ریلی در قفقاز شویم و این هم یکی از فرصت هایی است که برای ما پیش آمده است. در همین سفر هم دکتر ظریف پیشنهاد همین همکاری های شش جانبه را مطرح شده است که در کانون آن، این شبکه ریلی است که به نظر من می تواند شمال غرب کشور ما را خیلی فعال کند چون حجم باری که با قطار می تواند جا به جا شود قابل قیاس با کامیون نیست. یک کامیون حداکثر ۲۴ تن می تواند یک کانتینر بار حمل کند ولی یک قطار می تواند هزاران تن بار حمل کند و این برای ما از نظر توسعه حجم تجارت خارجی بسیار مهم است.

با توجه به نکات یاد شده، نظر شما در رابطه با سفر اخیر آقای دکتر ظریف به منطقه قفقاز و نیز روسیه و ترکیه چیست؟
سفر آقای دکتر ظریف از چند جهت بسیار مهم است. نخست این که بعد از سه دهه اولین تور دیپلماتیک منطقه ای ما در قفقاز است. ما بعد از اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی که ایران بحث میانجی گری را در منطقه در جنگ قره باغ دنبال می کرد، دکتر ولایتی و دکتر واعظی آن زمان به قفقاز به صورت تور منطقه ای می رفتند متاسفانه در سال های بعد ما آن تعادل را از دست دادیم، یعنی این ها ملاحظاتی بود که ما خودمان به دست و پای دیپلماس مان بستیم و هیچ کس این را به ما این را دیکته نکرد و خودمان برای خودمان ملاحظه درست کردیم. آن زمان آقای ولایتی و آقای واعظی صبح به باکو و بعد از ظهر به ایروان می رفتند، یعنی چیزی کاملا عادی و طبیعی بود و فردای آن هم به تفلیس می رفتند. ما خودمان فضایی را به وجود آوردیم که اگر مثلا با وزیرمان چه وزیر خارجه و چه هر وزیر دیگری به ارمنستان برود باید ۶ ماه یا یک سال دیگر جمهوری آذربایجان برود. توجه داشته باشید که منطقه قفقاز سه همسایه دارد: ایران، روسیه و ترکیه؛ تنها کشوری که با هر سه جمهوری قفقاز رابطه دارد، ایران است. روابط ترکیه و ارمنستان از ۱۹۹۳ قطع است و روسیه هم با گرجستان از سال ۲۰۰۸ رابطه ای ندارد و این ما هستیم که با هر سه جمهوری قفقاز ارتباط داریم چرا نباید با ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان روابط متوازنی داشته باشیم؟ بنابراین سفر دکتر ظریف از این نظر بسیار مهم است که ایشان هم به ارمنستان و هم به گرجستان و هم به آذربایجان می رود و امیدوار هستیم که این سنت شود و سایر وزریان و مقامات کشورمان که به منطقه می روند، هم زمان به هر سه کشور سفر کند.

متاسفانه به این مسائل در سه دهه گذشته کمتر توجه شده است.
این یک سیاست قفقازی و یک رویکرد منطقه ای است. اگر شما به آرشیوتان نگاه کنید می بینید که مثلا رؤسای جمهور فرانسه از جمله سارکوزی، اولاند و ماکرون هرکدامشان که به قفقاز آمده اند به هر سه کشور رفته اند، حتی خانم مرکل و جان بولتون هم که به منطقه آمده است به هر سه کشور رفته است. ترکیه و روسیه نمی توانند بروند چون با ارمنستان و گرجستان رابطه ندارند، اما ما که با هر سه کشور رابطه داریم بهتر است که سفارت خانه های ما همکاری کنند و ما به منطقه بگوییم که ما رویکرد قفقازی داریم، همکاری ما با ارمنستان هیچ منافاتی با جمهوری آذربایجان ندارد و بالعکس. بنابراین از این نظر که ما یک تور منطقه ای بعد از سه دهه می رویم خیلی مهم است.

مساله بعدی در رابطه با اهمیت سفر دکتر ظریف این است که اولین سفر خارجی دکتر ظریف بعد از روی کار آمدن دولت جدید در امریکا بود. سه کشور قفقاز در دوره ترامپ به شدت تحت فشار امریکا برای کاهش روابط با ایران بودند که این به طور مشخص در رابطه ما با گرجستان خیلی به ما لطمه زد، چون گرجستان سطح همکاری های بالایی به ویژه در حوزه های بانکی و تجاری با اروپا و امریکا دارد، بنابراین در رابطه ما به گرجستان بیشتر لطمه را خوردیم و الان با کنار رفتن ترامپ خود آن کشورها احساس می کنند که با ما بهتر و راحت تر می توانند کار کنند.
سومین اهمیت این سفر این است که آن چالش هایی که به آن اشاره شد و آن فرصت هایی که ایجاد شد نیازمند پیگیری و مذاکره هستند یعنی تا پیگیری و مذاکره انجام نشود نمی توانید سهمتان را بگیرید، ترکیه در موافقت نامه ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ نبود و بعد از آن چقدر هیئت به مسکو فرستاد و ان قدر رفت و آمد و مذاکره کرد تا توانست مجوز حضور نیروی نظامی اش را در مرکز نظارت بر آتش بس در آغ دام بگیرد. بنابراین دیپلماسی این نیست که شما یک “نه” بشنوید و دیگر آن را رها کنید، ما متاسفانه گاهی اوقات این طور می شویم و می گوییم نمی گذارند و نمی شود، ولی دیپلماسی نیاز به ممارست دارد، اگر یک “نه” شنیدید از یک کانال دیگر و یک مسیر دیگر با یک ادبیات دیگر باید وارد شوید تا بتوانید سهمتان را بگیرید.

چهارمین اهمیت این سفر این است که الگویی که آقای علی اف و آقای اردوغان در بحث همکاری های شش جانبه مطرح می کنند، این الگو را آقای ظریف این طور مطرح کرده است: “الگوی ۳+۳”، یعنی ۳ کشور همسایه قفقاز، ایران و ترکیه و روسیه به اضافه ۳ کشور ارمنستان، آذربایجان و گرجستان که این شش کشور بتوانند با هم همکاری کنند. هرچند تحقق کامل آن در حال حاضر بسیار سخت است یعنی اجرا شدن آن راحت نیست، نباید خیلی ایده آل گرا باشیم، بلکه باید واقع بینانه نگاه کنیم. نقطه عزیمت و نقطه شروع این طرح شش جانبه می تواند کریدورهای ارتباطی باشد، مخصوصاً شبکه ریلی؛ این که ارمنستان با ترکیه دچار مشکل است و جمهوری آذربایجان با ارمنستان دچار مشکل است و گرجستان با روسیه دچار مشکل است، یک واقعیت است که قابل انکار نیست. شما نمی توانید تصویر ایده آلی داشته باشید که الان رهبران این شش کشور دور هم جمع شوند و یک اتحادیه منطقه ای شکل می گیرد، این خیلی ایده آل گرایی است. به اروپای بعد از جنگ جهانی دوم برگردید، آیا آن زمان اتحادیه اروپا شکل گرفت؟ خیر، اتحادیه ذغال سنگ و فولاد شکل گرفت و بعد بازار مشترک و .. و بعد از ۴۰ سال به اتحادیه اروپا رسیدند، بنابراین اینجا هم از چیزهای خیلی کوچک دست یافتنی که منافع مشترک همه در آن باشد باید شروع کرد، منافع مشترک همه و چیزی که بدون اصطکاک سیاسی می تواند جلو رود و محقق شود همین شبکه ریلی و شبکه ارتباطی است که این شش کشور همه باید در آن سهیم شوند و جریان حمل بار و مسافر می تواند منطقه را به هم نزدیک کند، چون ابتدا باید منطقه به هم نزدیک شود و این فاصله هایی که ایجاد شده و این دلخوری هایی که وجود دارد باید به تدریج برداشته شود.

قبل از فروپاشی شوروی و قبل از جتگ قره باغ طبق اسناد دوره شوروی هزاران ازدواج بین ارمنی ها و آذری ها به ثبت رسیده است. هزاران آذری در ارمنستان دوران شوروی، هزاران ارمنی و آذری در قره باغ و هزاران ارمنی نیز در شهرهای مختلف جمهوری آذربایجان در کنار یکدیگر زندگی می کردند و بسیار به هم نزدیک بودند. چند سال قبل وقتی که از مسکو به ایروان می رفتم، خانم ارمنی حدودا ۵۵ ساله با بنده در پرواز بودند و من از ایشان پرسیدم که شما از ارامنه کجا هستید و ایشان گفتند از ارامنه باکو هستند. در طول سفر سه ساعته از مسکو به ارمنستان، بارها و بارها به خاطر باکو اشک ریخت و گفت ما بعد از جنگ مجبور به ترک باکو شدیم و دلم برای همسایه های مسلمان آذری مان تنگ شده است، مزار قبر اقوام و پدر و مادر و بزرگانمان در آنجاست و الان ۳۰ سال است که نتوانسته ایم برویم. این موضوع برای آذری هایی که از ارمنستان رانده شدند و نیز آذری هایی بودند که از قره باغ و مناطق پیرامون آن رانده شدند، نیز صادق است. بنابراین اقوام و ملت های قفقاز دوباره باید و می توانند به هم نزدیک شود و نباید متعصبین قومی میدان دار این قضیه باشند، و باید بر مشترکات گفته شود یعنی رسم و رسوم ها و پیوندها و سینما و تئاتر و موسیقی می تواند به همگرایی منطقه کمک کند. در سطح رسمی و دولتی، کریدورهای ارتباطی مثل ریل می تواند نقطه آغاز همگرایی در قفقاز باشد و منطقه را به هم نزدیک کند تا منطقه از این شرایط سخت عبور کند. امیدوارم با خرمندی رهبران و نخبگان منطقه و همراهی مردم ارمنستان و جمهوری آذربایجان، این دور باطل، پرهزینه و خسارت بار جنگ و درگیری پایان پیدا کند و پس از سه دهه به جای انعقاد موافقتنامه های شکننده و ناپایدار آتش بس، شاهد پیمان صلح در قره باغ باشیم.

منبع:http://iras.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *