اندیشکده «واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک» در مقالهای[۱] به قلم دنیسراس از مؤسسان این اندیشکده و همچنین لابی صهیونیستی آیپک، به ارزیابی تجربه سیاست آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران در دولتهای اوباما و ترامپ پرداخته و سپس پیشنهاداتی به دولت بایدن ارائه داده است. معاونت پنتاگون در دولت کارتر، مدیریت اداره آسیای جنوبی در دولت ریگان، مسئول برنامهریزی وزارت خارجه در دولت بوش پدر، نماینده آمریکا در «صلح اعراب و اسراییل» در دولت کلینتون، مشاور وزیر خارجه در حوزه غرب آسیا و دستیار ویژه شورای امنیت ملی در این حوزه در دولت اوباما از جمله مسئولیتهای دنیسراس محسوب میشود. وی با اشاره به مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی تحت عنوان «قانون راهبردی لغو تحریمها» بیان میکند که گرچه برنامه موشکهای بالستیک و «رفتارهای تهاجمی و بیثباتکننده» ایران در منطقه نیز برای آمریکا چالشبرانگیز است، ولی مهار برنامه هستهای در اولویت قرار دارد.
مخالفت با براندازی
به نظر نویسنده، سیاست تداوم فشار تا «تغییر رژیم» بیفایده است. زیرا اولاً زمان نتیجهبخشی این سیاست معلوم نیست، ثانیاً مشخص نیست چه ساختاری جایگزین جمهوری اسلامی خواهد شد و ثالثاً هزینههای بالای انسانی و مادی خواهد داشت که حتی ممکن است به گسترش منازعه و بیثباتی در منطقه غرب آسیا بینجامد. بنابراین «تغییر رفتار» هدف واقعبینانهتری است. بهزعم او پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و برجام دو نمونه بارزی است که نشان میدهد رهبران ایران در صورت تشدید فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک، عملگرایانه رفتار خواهند کرد. از سوی دیگر شکست سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ نیز نشان میدهد که صرف افزایش فشار به تغییر رفتار منجر نمیشود. زیرا جمهوری اسلامی همچنان به توسعه برنامه موشکیاش و حمایت از گروههایی مانند حزبالله ادامه داده است.
سیاست تداوم فشار تا «تغییر رژیم» بیفایده است. زیرا اولاً زمان نتیجهبخشی این سیاست معلوم نیست، ثانیاً مشخص نیست چه ساختاری جایگزین جمهوری اسلامی خواهد شد و ثالثاً هزینههای بالای انسانی و مادی خواهد داشت
درسهایی از اوباما و ترامپ
طبق این یادداشت، سیاست اوباما درباره برنامه هستهای ایران بر چند فرض استوار بود. اول؛ حل برنامه هستهای ایران فوریت دارد و میتوان آن را متمایز از دیگر پروندههای اختلافی حل کرد، زیرا ممکن بود اسراییل درصدد حمله به تأسیسات هستهای برآید. دوم؛ اجماع بینالمللی به انزوای سیاسی تهران منجر شده و مفیدتر از مذاکرات دوجانبه خواهد بود. سوم؛ ایران هرگز غنیسازی صفر را نخواهد پذیرفت ولی با نظام بازرسیهای دقیق میتوان مانع دستیابی ایران به تسلیحات هستهای شد. چهارم؛ رفع تحریمها و پذیرش ایران در سیستم روابط اقتصادی بینالمللی به «تعدیل رفتار» این کشور میانجامد. پنجم؛ دیگر دولتها بهتدریج از تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران تخطی خواهند کرد و نمیتوان تحریمها را بلندمدت تداوم بخشید. ششم؛ با توجه به اکثریت جمهوریخواهان در سنا، امیدی به تصویب توافق در کنگره نیست و بهتر است دولت رأساً توافق کند. هفتم؛ پس از برجام باید در اِعمال تحریم علیه ایران در دیگر حوزهها احتیاط پیشه کرد تا جمهوری اسلامی بهانهای برای تخطی از توافق هستهای نداشته باشد.
دنیسراس معتفد است سه فرض خطا بود: اولاً نظام تحریمهای یکجانبه نیز به خوبی قابل تداوم است و عمده شرکتها و بانکهای جهان از آن تبعیت خواهند کرد. ثانیاً برجام به تغییر رفتار ایران در حوزه منطقهای منجر نشد و ثالثاً ایران علیرغم اِعمال تحریمهای غیرهستهای، به برجام وفادار ماند. ترامپ بر مبنای این خطاها از برجام خارج شد تا به توافق بزرگتری برسد، ولی خطای او این بود که این اقدام به جای انزوای سیاسی ایران به انزوای آمریکا منجر شد. زیرا علاوه بر چین و روسیه، اتحادیه اروپا بهویژه بریتانیا، فرانسه و آلمان بر حفظ توافق تأکید داشتند. در این بین اگر آمریکا یا اسراییل به تأسیسات هستهای ایران حمله کنند، ایران وجهه قربانی یافته و انزوای سیاسی مهاجمان شدیدتر خواهد شد. خطای دیگر دولت ترامپ این بود که هیچ جایگزینی برای توافق هستهای ارائه نکرد. به همین دلیل پس از خروج آمریکا از برجام، ایران نهتنها از تعهداتش عقب نشست بلکه در حوزه منطقهای نیز سیاستی تهاجمی اتخاذ کرد که نمونه آن در حملات گروههای شبهنظامی عراقی به پایگاههای آمریکایی و حملات شدید پهپادی انصارالله به تأسیسات نفتی عربستان مشاهده شد. این حملات حتی پس از ترور سردار سلیمانی نیز متوقف نشد.
ایران نه از برنامه موشکیاش دست خواهد کشید و نه از سوریه خارج خواهد شد ولی میتوان روی مواردی جزییتر که منافع مشترکی دارد، توافق نمود، مثلاً ایران، حزبالله و اسراییل، هیچیک خواهان جنگ نیستند
به نظر راس، خطای سیاستهای اوباما و ترامپ نسبت به برنامه هستهای ایران، تبعات بسیار نامطلوبی برای غرب آسیا داشته است. عدم جلب همراهی سعودی و متحدانش از سوی دولت اوباما سبب شد آنها که نگران توسعه نفوذ جبهه مقاومت پس از برجام بودند، به یمن لشگرکشی کنند. خطای محاسباتی ترامپ نیز سبب شد اکنون علاوه بر اینکه «زمان گریز» ایران برای ساخت بمب اتمی کاهش یافته، حزبالله لبنان ضمن دستیابی به موشکهایی با دقت بالا، در نزدیکی جولان اشغالی در سوریه مستقر شود.
کمتر در برابر کمتر
در این یادداشت آمده که با وجود اراده دولتهای ایران و آمریکا برای بازگشت به برجام، ولی مسیر مذاکرات هموار نیست. زیرا هر یک از طرفین در انتظار بازگشت دیگری به تعهداتش میباشد. در عین حال که ایران درصدد تقویت اهرمهای فشارش برآمده است. چالشهای آمریکا برای بازگشت به برجام، از یکسو تعمیم این محدودیتها به برنامههای موشکی و منطقهای در عین حفظ پایبندی ایران و از سوی دیگر کسب حمایت جمهوریخواهان، اسراییل و عربستان در عین عمل به تعهدات برجامی است. در این راستا میبایست گفتگوهای آمریکا علاوه بر متحدان فرآتلانتیک به مخالفان داخلی و منطقهای نیز تسری یابد. زیرا این مخالفان در راهبرد با دموکراتها همسو هستند ولی در تاکتیکها اختلاف دارند.
پیشنهاد راس برای حفظ همسویی میان آمریکا با همه متحدانش و اتخاذ سیاستی «دو حزبی»، آغاز مذاکرات با ایده «کمتر در برابر کمتر» است. بدین ترتیب که یک توافق موقت مانند توافق ژنو در ۱۳۹۲، شکل بگیرد. انجماد یا کاهش ذخایر اورانیوم غنیشده و حذف آبشارهای سانتریفیوژهای نسل جدید در برابر معافیتهای محدود برای فروش نفت و همچنین دسترسی محدود ایران به اموال بلوکهشده در خارج از کشور میتواند از مفاد آن باشد. اجرای این توافق، زمان را برای دستیابی به توافقی بزرگتر شامل گسترش زمان غروبهای هستهای و کاهش زمان دسترسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی به مراکز اعلامنشده فراهم میکند.
بدون شک ایران نه از برنامه موشکیاش دست خواهد کشید و نه از سوریه خارج خواهد شد ولی میتوان روی مواردی جزییتر که منافع مشترکی دارد، توافق نمود. ایران، حزبالله و اسراییل، هیچیک خواهان جنگ نیستند. حزبالله میداند که در یک جنگ گسترده نهتنها زیرساختهایش که رهبرانش نیز از بین خواهند رفت؛ اسراییل نیز نمیتواند مانع هجوم موشکی حزبالله به زیرساختها و مناطق مسکونیاش در سرزمینهای اشغالی شود؛ ایران نیز از حملات اسراییل مصون نخواهد ماند. «درک چگونگی آغاز چنین جنگی، دشوار نیست. ولی درک چگونگی پایان آن، آسان نیست». بنابراین میتوان ایران را اقناع به عدم ارسال تسلیحات موشکی و تجهیزات ساخت موشک به سوریه و بهویژه حزبالله نمود و یک برنامه «کنترل تسلیحات» ارائه کرد که به دلیل رابطه مساعد روسیه با رژیم صهیونیستی و علاقه چین به ثبات در منطقه، مورد حمایت این دو کشور نیز خواهد بود.
بیشتر در برابر بیشتر
دنیسراس معتقد است این توافق موقت مییایست زمینهساز توافقی بزرگتر باشد. بهویژه که ایران به رفع تحریمها نیازمند است ولی باید آماده امتیازدهی باشد. گرچه ممکن است ایران از تطویل مذاکرات به عنوان هدفی برای ساخت فضایی جهت جلوگیری از اقدامهای خصمانه آمریکا استفاده کنند. آمریکا برای نمایش حُسن نیت جهت ترغیب ایران به ایده «بیشتر در برابر بیشتر» میتواند به لغو تحریم دارویی و تجهیزات پزشکی اقدام کند. در توافق جایگزین برجام، در حوزه برنامه هستهای باید افزایش نظارت آژانس بر چرخه سوخت هستهای، محدودیت تولید مواد شکافتپذیر و همچنین تداوم غروبهای برجام تا زمان پایان تهدیدات خارجی ایران علیه غرب و متحدانش، مطالبه شود. در عین حال که هرگز نباید «استفاده از گزینه نظامی» برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای از روی میز کنار گذاشته شود.
وی اذعان دارد که حفظ و توسعه برنامه موشکی ایران برای حفظ موازنه در برابر توانایی تسلیحاتی دیگر کشورهای منطقه، معقول و قابل دفاع است. علاوه بر اینکه اِعمال یک نظام بازرسی به هدف توقف یا تحدید دقت و قدرت موشکهای ایران، امکانپذیر نیست. هرچند میتوان درباره کاهش بُرد موشکی ایران به زیر ۲۰۰۰ کیلومتر و تعیین سقفی برای تعداد موشکها با رهبران جمهوری اسلامی وارد مذاکره شد. در عین حال ایران باید ارسال موشکهای کروز و پهپادها به گروههای مقاومت در سوریه، لبنان و یمن را متوقف کرده و نیروگاههای تولید موشک در این کشورها نیز برچیده شوند. آمریکا باید این پیام را به ایران ارسال کند که در صورت تداوم صدور این تسلیحات، با پشتیبانی اطلاعاتی از حملات اسراییل به کاروانهای نقلوانتقال تسلیحات به این گروهها، در برابر این روند خواهد ایستاد. علاوه بر اینکه با همکاری با اسراییل، سامانههای ضدموشکی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز تقویت خواهد شد.
حفظ و توسعه برنامه موشکی ایران برای حفظ موازنه در برابر توانایی تسلیحاتی دیگر کشورهای منطقه، معقول و قابل دفاع است. علاوه بر اینکه اِعمال یک نظام بازرسی به هدف توقف یا تحدید دقت و قدرت موشکهای ایران، امکانپذیر نیست
به نظر راس، برای بهبود روابط ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس بهویژه عربستان نمیتوان ابتدا از موضوعات حساسیتبرانگیز امنیتی و دیپلماتیک آغاز کرد. بلکه میتوان از موضوعاتی مانند حج، آلودگیهای زیستمحیطی خلیج فارس و همکاریهای مشترک بهداشتی و پزشکی آغاز نمود. نویسنده در حوزه «حقوق بشر» نیز بر تلاش آمریکا برای آزادی سیامک و بابک نمازی، مراد طاهباز و نازنین زاغری تأکید دارد.
دنیسراس اقرار میکند که وادارسازی ایران به پذیرش این محدودیتها آسان نیست ولی تحریمهای غیرهستهای در حوزههای «مبارزه با تروریسم» و «نقض حقوق بشر» که طی سالهای اخیر وضع شده اهرم مناسبی است که حتی با وجود پایبندی آمریکا به برجام، مانع جذب سرمایهگذاری خارجی و تجارت بینالمللی است. به عنوان پیشنهاد میتوان از دسترسی ایران به استفاده از دلار در مبادلات بینالمللی، تسهیل دریافت وسایل نقلیه زمینی و هوایی، پشتیبانی فنی از صنایع سبک و اجازه دسترسی به کالاهای مصرفی آمریکایی را به عنوان امتیازاتی به ایران ارائه کرد.
جمعبندی
در صورت پیشبرد این سناریو، برجام تقریباً موضوعیت خود را از دست میدهد و ایالات متحده سعی میکند بدون بازگشت به این توافق، با استفاده از تحریمهای هستهای و غیرهستهای به مثابه اهرمهای فشار به توافقی جایگزین و گسترده در هر سه حوزه هستهای، موشکی و منطقهای دست یابد. در واقع همان هدف ترامپ را بهنحوی دیگر دنبال کنند. طبیعی است در این صورت، اولاً ایران همچنان میبایست از تعهدات برجامیاش عقبنشینی کرده و برنامه هستهای را تا اخذ تضمین مبنی بر کسب دستاوردهای اقتصادی برجام، حتی بدون بازگشت آمریکا به آن، توسعه دهد. ثانیاً این پیام مخابره گردد که مؤلفههای امنیتی ایران، بههیچوجه با امتیازات اقتصادی معامله نخواهد شد، بلکه نیازمند امتیازاتی متوازن در همان حوزه خواهد بود.
منبع:http://tabyincenter.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.