فرار افغان ها از کشوری که رو به فروپاشی است

 
در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

هنگامی که هواپیما بر فراز شهر به پرواز درآمد، چشمان جواد جلالی پر از اشک شد؛ ترک افغانستان برای این عکاس خبرنگار 30 ساله کار راحتی نبود «جنگ چهره بسیار زشتی دارد، همه چیز تو را می بلعد شغلت را، امنیتت را، امید و آرزوهایت را»

حالا که بیست سال از جنگ افغانستان گذشته و آمریکا در آستانه ترک کشور قرار گرفته، سراسر کشور و به ویژه کابل شاهد خشونت های بی سابقه ای بوده است. به گفته نیروهای امنیتی افغان، از سپتامبر 2020 در افغانستان، حدود 200 ترور رخ داده که هدف عمده آن روزنامه نگاران بوده اند. به گزارش کمیته امنیت خبرنگاران، سال گذشته 132 حمله علیه روزنامه نگاران صورت گرفته است که از آن میان 7 نفر کشته و 18 نفر دیگر زخمی شدند. حملات تروریستی علیه غیرنظامیان و نیروهای امنیتی افغان نیز افزایش چشمگیری داشته و شرایط به بدیِ زمانی است که آمریکا در سال 2001 به افغانستان حمله کرد.

طبق اعلام سازمان ملل، تنها در سال گذشته بیش از 3000 غیرنظامی کشته شدند و تلفات غیرنظامیان از زمان شروع مذاکرات صلح بین طالبان و دولت افغانستان، افزایش یافته است. شهروندان کابل عادت کرده اند که هر روز با صدای انفجار از خواب برخیزند؛ این انفجارها اغلب با بمب های مغناطیسی که به اتومبیل ها چسابنده می شود، صورت می گیرد؛ لذا مردم سعی می کنند در ساعات شلوغ روز در خانه بمانند.

اما برای آقای جلالی شرایط به نحوی پیش رفت که دیگر در خانه ماندن را نیز صلاح نمی دید. در اواخر نوامبر 2020 یک راکت به منزل همسایه اش اصابت کرد و در آستانه مرگ قرار گرفت «راکت ها درست نزدیک خانه اصابت کردند، فرزندانم را برداشتم و به سمت زیرزمین دویدم؛ آن لحظه بود که فهمیدم دیگر هیچ نقطه امنی برای ما وجود ندارد و حتی پنجره های خانه می تواند جان خانواده ام را به خطر اندازد.» به گفته آقای جلالی، کابل به خطرناک ترین شهر افغانستان تبدیل شده است. وی شغل خوب و خانه و باغ بزرگ و مرسدس بنزش را رها کرد و به خانه ای کوچک در ترکیه نقل مکان کرد «همه چیز را پشت سر خود گذاشتیم و بدون داشتن هیچ شغلی به کشوری بیگانه رفتیم؛ کشوری که نه زبانش را می دانیم و نه کسی را می شناسیم.»

صدها افغانِ دیگر، همچون آقای جلالی طی هفته ها و ماههای اخیر آماده ترک کابل شده اند. بسیاری از آنها روزنامه نگار، کارمند دولت، امدادگر و مدافع حقوق بشر هستند؛ طبقه متوسط تحصیلکرده ای که آمریکا طی دو دهه گذشته با اعطای بورسیه و دادن آموزش، روی آنان سرمایه گذاری کرده و برای احیای کشور چشم امید خود را به آنان دوخته بود. اوایل، زندگی این طبقه در پایتخت به خوبی پیش می رفت تا اینکه اوضاع رو به وخامت گذاشت و باعث شد که آمریکا نیز تسلیم شده و برای نجات جان سربازانش، درصدد ترک کشور برآید

شهرزاد اکبر رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، با اشاره به آینده مبهم کشور و موج حملات اخیر می گوید «از سال 2001 این تاریک ترین لحظه در تاریخ کشور است.» افزایش حملات در حالی صورت می گیرد که بیش از یکماه است مذاکرات صلح بین طالبان و دولت افغانستان متوقف شده است؛ قرار است مذاکرات مجددا از روز دوشنبه آغاز شود. از آن سو به ضرب الاجل خروج 2500 نیروی باقی مانده آمریکایی از افغانستان که دولت ترامپ آن را تصویب کرد، نزدیک می شویم. ظاهرا دولت بایدن مایل به نگهداشتن طولانی مدت تر ارتش آمریکا در افغانستان می باشد؛ ولی در هر دو حالت، چشم انداز افغانستان مبهم به نظر می رسد

در حال حاضر طالبان حدود نیمی از کشور را در کنترل خود دارد. اگر آمریکا نیروهایش را ماه می از کشور خارج نکند، انتظار می رود که خشونت ها افزایش یابد و این بار خارجی ها نیز هدف حمله قرار گیرند. طالبان در بیانیه ای به ناتو اعلام کرد «ادامه اشغال و جنگ، نه به نفع شماست نه به نفع مردمِ شما و ما»

اما خروج آمریکا نیز خطرات خود را دارد. بسیاری در افغانستان می ترسند که اگر پیش از انعقاد توافق نهایی بین طالبان و دولت، نیروهای آمریکایی از کشور خارج شوند، یا طالبان با خشونت کنترل کشور را در دست گیرد یا کشور عرصه ظهور جنگ سالاران متعدد شود. شبح جنگ داخلی کشور را تهدید می کند و این احتمال وجود دارد که تمام دستاوردهای دو دهه اخیر از دست رود

به گفته خانم اکبر «بعد از سال 2001 بسیاری از افغان ها به کشور بازگشتند، در مشاغل مختلف سرمایه گذاری نمودند و اینجا زندگی کردند. بعد از آنکه اکثر نیروهای آمریکایی سال 2014 از کشور خارج شدند، بسیاری از افغان ها علیرغم اینکه امکان مهاجرت داشتند، تصمیم گرفتند بمانند و مشکلات را با همیاری یکدیگر حل کنند. آنچه که امروز مایه تأسف است، این است که همان افراد حالا در حال ترک کشور هستند و این نشان دهنده یأسی است که بر مردم حاکم شده است»

موج خروج از کشور گسترده است. مسعود احمد نیاز دو دهه به عنوان مکانیک برای ارتش آمریکا کار می کرد، اما درخواست ویزای مهاجرتیِ ویژه اش به آمریکا –ویزایی که برای اسکان خانواده هایی که برای ارتش آمریکا کار می کنند داده می شود- سال گذشته بدون هیچ توضیحی توسط دولت ترامپ رد شد.

حالا مسعود که در کابل زندگی می کند، می گوید «ماههاست که به کودکانم اجازه بازی بیرون از خانه را نداده ام؛ خانه برای آنها همچون زندان شده است؛ خشونت بیداد می کند؛ می خواهم در صلح و آرامش بزرگ شوند و همچون کودکان معمولی باشند. به آمریکایی ها خدمت کردم، اما مرا به حال خود رها کردند. شبها به سختی می خوابم؛ فرار به پاکستان تنها گزینه ای است که پیش رو داریم؛ افغانستان دیگر امن نیست؛ اگر طالبان برگردد دیگر جایی برای ما باقی نمی ماند»

منبع:https://pe.annabaa.org/

در حال حاضر در درعا چه اتفاقی در حال وقوع است؟

4 ماه مه اجساد 9 پلیس کشته شده در یک شهر واقع در جنوب غربی استان درعا پیدا شد. قاسم الصبیحی، کسی که این افراد را کشته، یک شورشی سابق است که بعدتر به نیروهای امنیتی دولت پیوسته. او برای کشته شدن پسر و دامادش دولت سوریه را مقصر می دانست و نیروهای پلیس را نیز به همین دلیل کشت. با این حال، پلیس درگیر نشد. پس از این حادثه افراد دارای نفوذ در درعا بیانیه ای در محکوم کردن او صادر کردند که در سنت های قبیله ای به معنای آن است که او دیگر از حمایت قبیله خود برخوردار نیست. با این حال، دولت بشار اسد اعلام کرد که مناطق آزاد شده را تحت کنترل امنیتی خود در خواهد آورد و در روزهای بعد، نیروهای پشتیبانی در منطقه مستقر شدند که نشان از آن داشت که دمشق به دنبال استفاده از این حادثه به عنوان بهانه ای برای افزایش حضور خود در آنجاست.

تشدید تنش های نظامی در درعا پیشتر سابقه نداشته است؟

تشدید تنش ها در سطحی که اکنون پیش بینی می شود، از تابستان 2018 که دولت اسد کنترل جنوب غربی سوریه را در دست گرفت، بی سابقه بوده و این در حالی است که تنش ها و خشونت های مسلحانه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوری به یک شاخصه در منطقه درعا تبدیل شده. جدیدترین نمونه از عملیات نظامی نیروهای سوری در مارس 2020 و زمانی بود که با موفقیت کنترل خود را بر بخش هایی از شهر الصنمین اعمال کرد. با این حال، تحولات کنونی از چندین نظر بی سابقه بوده است. اول، سطح استقرار نظامی نیروهای امنیتی سوری قابل توجه و نشان دهنده احتمال عملیات نظامی گسترده در منطقه است. دوم، شهر طفس در نتیجه توافقی که با میانجی گری روسیه حاصل شد، شاهد حضور مستقیم نیروهای دولتی نبود. سوم، شورشی های پیشین در طفس و مناطق حومه آن کاملا مسلح هستند و اگر یک رویارویی نظامی صورت بگیرد، سطح خشونت بسیار بالا خواهد بود.

روسیه با توجه به میانجی گری آن در حصول توافق، به تشدید تنش ها چه واکنشی نشان خواهد داد؟

روسیه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوریه به توافق متعهد بوده است. البته بر سر این مساله مناقشاتی وجود دارد. برخی از بازیگران مخالف مسکو را به دلیل خودداری از واکنش به اقدامات دمشق مورد انتقاد قرار داده اند. به هر حال، روس ها تا اندازه قابل توجهی به توافق متعهد بوده و در سال های گذشته مانع از حضور مستقیم نیروهای سوری در منطقه شده اند. این اقدام روسیه را می توان به نوعی، تلاش برای کاهش نگرانی های اسرائیل و اردن درباره احتمال حضور نیروهای ایرانی و گروه های شبه نظامی تحت حمایت ایران در جنوب غربی سوریه دانست. مداخلات متعدد روسیه در ممانعت یا محدودسازی حضور مستقیم نیروهای اسد در منطقه را می تواند نشان دهنده تعهد آن به توافق قلمداد کرد.

مذاکرات جاری با مشارکت روس ها می تواند نشان دهنده این مساله باشد که روسیه خواستار تشدید تنش نیست. شاید این مرتبه نیز مذاکرات بتواند همانند گذشته مانع از درگیری شود و با امتیازهای کوچک یا نمادین، به کاهش تنش ها بینجامد.

با توجه به سطح بی سابقه حضور نیروهای نظامی دولتی در منطقه، سناریوی دیگر می تواند این باشد که اگرچه روسیه حقیقتا به دنبال جلوگیری از درگیری نظامی است، اما در عین حال هدف وادار کردن شورشی ها به قائل شدن امتیازات بیشتر را دنبال می کند. احتمال دیگر هم این است که روسیه به دنبال تبدیل این بحران به فرصتی برای استخدام شورشی های سابق در یگان های طرفدار روسیه در ارتش سوریه باشد.

آیا تشدید تنش ها حاوی یک پیام پنهان برای روسیه است؟

اعزام یگان هایی از ارتش سوریه که با ایران ارتباط نزدیکی دارند، به منطقه تحت حمایت روسیه می توان یک پیام پنهان داشته باشد. اما این مساله نشان دهنده محاسبات مخاطره آمیز دمشق نه فقط در سطح منطقه ای، بلکه در ارتباط با نظمی است که روسیه در درعا ایجاد کرده. همانطور که پیشتر گفتم، این نظم به طور ویژه برای ممانعت از افزایش نفوذ ایران و نیروهای طرفدار ایرانی در جنوب غربی سوریه طراحی شده است.

با توجه به این توصیفات، وضعیت موجود در درعا چطور می تواند بر منطقه تاثیر بگذارد؟

جنوب غربی سوریه یک منطقه مرزی معمولی نیست. یک جبهه مناقشه آمیز منطقه ایست که هر گونه بی ثباتی و تشدید تنش های نظامی در آن می تواند اثرات فرامرزی داشته باشد. از این رو، تشدید تنش ها توسط یک جناح طرفدار ایرانی در داخل دولت سوریه برای اسرائیل و اردن ناخوشایند است چرا که هیچ کدام از آنها حضور ایرانی در نزدیکی بلندی های جولان را نمی خواهند و تحمل نمی کنند. نظمی که روسیه برقرار کرده، به رغم ضعف های بسیار آن، در ایجاد ثبات در جنوب غربی سوریه موثر بوده و در همسایگان آن اطمینان ایجاد کرده است. البته لازم به ذکر است که حضور نیروهای متحد ایران در ارتش سوریه در طفس و حومه آن لزوما به معنای پایان نظم منطقه ای نیست. اگر دمشق و تهران برای این طرح برنامه ریزی کرده باشند، هدف آنها را باید به صورت گامی تاکتیکی برای پررنگ کردن حضورشان در بازی منطقه ای درک کرد و نه یک قمار مخاطره آمیز برای بر هم زدن توازن موجود در این منطقه حساس.

نویسنده: مایکل یانگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *