یک محیط ژئواستراتژیک جدید اصول جدیدی را برای دیپلماسی چندجانبه ایالات‌متحده می‌طلبد

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

ویلیام بورک وایت: استاد حقوق دانشگاه پنسیلوانیا و کارشناس ارشد اندیشکده بروکینگز

رئیس‌جمهور بایدن در نخستین ماه ریاست جمهوری خود، نخستین گام‌های مهم را برای « شروع احیای تعامل آمریکا در سطح بین‌المللی و کسب هژمونی برای مقابله با چالش‌های مشترک» برداشته است. در این راستا دولت جدید ضمن عضویت مجدد در توافق‌نامه پاریس، به سازمان بهداشت جهانی و شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد بازگشت و در مورد تمدید پیمان استارت جدید با روسیه به توافق رسید.

جهان دوران بایدن با سه تغییر قابل‌توجه ژئوپلیتیک همراه بوده است:

  • نخست، علی‌رغم این واقعیت که ایالات‌متحده 75 سال پیش به‌عنوان معمار اصلی نظم نهادی بین‌المللی فعالیت می‌کرد، امروز به‌عنوان یک کنشگر خارج از فضای سیاست چندجانبه گرایی عمل می‌کند. تحت دولت ترامپ، ایالات‌متحده از سازمان‌های بین‌المللی متعددی خارج، از نقش‌های رهبری عقب‌نشینی و از تعهدات مهم حقوقی بین‌المللی کناره‌گیری کرد. درحالی‌که ایالات‌متحده طی چهار سال گذشته عقب‌نشینی کرده است، متحدان و دشمنان آن نیز به رهبری این کشور در عرصه بین‌الملل شک کرده و حتی آن را به چالش کشیده‌اند؛ بنابراین بازگشت سریع آمریکا به برخی از این توافق‌نامه‌ها در دوران بایدن؛ فهم و درک جهان را نسبت به آمریکا تغییر نمی‌دهد.
  • دوم، چین کاملاً به‌عنوان یک رقیب بزرگ ظاهر شده است. در زمان رئیس‌جمهور شی‌جین پینگ، چین به دلیل افزایش قدرت ژئوپلیتیکی و تلاش‌های استراتژیک خود برای تعیین دستور کار در نهادهای چندجانبه، نفوذ خود را در سیستم چندجانبه افزایش داده است. اتباع چینی اکنون چهار از پانزده آژانس تخصصی ایالات‌متحده را رهبری می‌کنند. رهبران چین سیگنالی قدرتمند به جهانیان ارسال می‌کنند که باید موقعیت و منافع آن را رعایت کنند، حتی اگر این امر به هزینه ایالات‌متحده تمام شود.
  • سوم، سیاست چندجانبه گرایی در داخل از نظر سیاسی با شکاف همراه شده است. در بیشتر 75 سال گذشته، تعهد اساسی ایالات‌متحده به نظم بین‌المللی قوی بوده است. امروز ایالات‌متحده در مورد اینکه آیا رهبری نظم بین‌المللی به نفع منافع ملی ایالات‌متحده است، عمیقاً دچار اختلاف شده است. شک و تردید در نهادهای بین‌المللی و تعهدات در هر دو حزب سیاسی، دولت جدید را ملزم می‌کند تا سرمایه سیاسی محدود را با دقت هدایت و مدیریت کند. علیرغم عدم انسجام سیاست خارجی «اول آمریکا» ترامپ، فضای سیاسی را در درون حزب جمهوری‌خواه ایجاد کرد تا ارزش نهادهای بین‌المللی، سودمندی سیاست چندجانبه و مزایای یک نظم جهانی را زیر سؤال ببرد.

نویسنده در بخش پایانی مقاله بر این عقیده است که این عرصه بین‌الملل تحول‌یافته نیاز به یک رویکرد جدید دارد. مجموعه‌ای از اصول جدید باید استراتژی چندجانبه آمریکا را در این دوره جدید هدایت کند:

  • نخست، در سطح جهانی، نظم چندجانبه با رقابت قدرت زیاد، به‌ویژه با چین، تعریف شده است. برای اینکه ایالات‌متحده بتواند منافع خود را در این زمینه به‌طور مؤثر پیش ببرد، باید مایل به رقابت در نهادهای چندجانبه باشد. ایالات‌متحده باید نسبت به تلاش‌های رقبا برای تغییر هنجار در طیف گسترده‌ای از نهادهای چندجانبه هوشیار باشد؛ بنابراین در رویکرد جدید آمریکا باید در جایی که منافع همسو است با رقبای خود همکاری کند.
  • دوم، رسیدگی به تهدیدهای فراملی، به‌ویژه تغییر اقلیم، باید هدف اساسی استراتژی چندجانبه ایالات‌متحده باشد. تغییرات آب و هوایی، جنبش کنترل نشده انسانی و بیماری همه‌گیر تهدیدهای رو به رشد و بالقوه را برای ایالات‌متحده و جهان به وجود می‌آورد. هماهنگی سیاست چندجانبه برای هرگونه رویکرد مؤثر در کاهش، مدیریت و جلوگیری از این تهدیدات ضروری است.
  • سوم، در همکاری با متحدین و شرکا، تعامل چندجانبه باید با کشورهایی آغاز شود که ارزش‌ها و تعهد ایالات‌متحده به دموکراسی را به اشتراک می‌گذارند. ایجاد ائتلاف از کشورهایی که این ارزش‌ها را دارند درنهایت بهترین راه برای مقابله با رقبای بزرگ قدرت است. ایالات‌متحده باید این تلاش را از طریق تعهدات ملموس حقوق بشر و عدالت نژادی در داخل و در عین انعکاس این ارزش‌ها در سطح بین‌المللی آغاز کند.
  • چهارم، چندجانبه گرایی موفق مستلزم استفاده استراتژیک از چندین نهاد، ازجمله فرآیندهای غیررسمی، مدل‌های باشگاهی (بلوکی) و تعهدات غیر الزام‌آور است. در شرایطی که نهادهای سنتی به دلیل مشکلات سیاسی، عدم اجماع سیاست و نفوذ روزافزون رقبای ایالات‌متحده، ناکارآمد به نظر می‌رسند، ایالات‌متحده باید آماده باشد تا همان‌گونه که رقبای ایالات‌متحده این کار را کرده‌اند، به ساختارهای نهادی جدید روی بیاورد یا حتی آنها را ایجاد کند.
  • پنجم، در سیاست داخلی ایالات‌متحده و فرآیندهای بوروکراتیک، سیاست چندجانبه باید بهتر در استراتژی دیپلماتیک جهانی ادغام شود.
  • ششم، اهداف چندجانبه باید با منافع مردم آمریکا و ارزش‌هایی که ایالات‌متحده می‌خواهد در داخل تجسم یابد همسو باشد. اساساً، هدف چندجانبه گرایی باید پیشبرد منافع مردم آمریکا باشد، اما تغییر اقتصادی و سیاسی دهه‌های گذشته باعث شده است که بسیاری از آمریکایی‌ها، به‌ویژه طبقه متوسط، ارزش نظم بین‌المللی را زیر سؤال ببرند.

منابع پژوهش در دفتر پژوهشکده موجود است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟