در آن دوره در کنار الحاق بخش مهمی از سرزمینهای تاجیکی به ازبکستان، تقسیمبندی منطقه استراتژیک دره فرغانه نیز به نحوی صورت گرفت که اختلافات دیگری نیز میان سه جمهوری قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان وجود داشت. با این وجود در دوره پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نخستین برون دادهای جدی این مناقشات را شاهد بودهایم. از دسامبر 2016 و پس از روی کار آمدن شوکت میرضیایف، رویکرد ازبکستان بهعنوان سرسختترین بازیگر منطقه نسبت به این مناقشات تغییر کرده و بخش مهمی از مناقشات مرزی با همسایگان این کشور در شرف حلوفصل میباشد. با این وجود اما مناقشات میان قرقیزستان و تاجیکستان همچنان وجود دارد و یک عامل بالقوه برای شکلگیری و گسترش بحرانهای دیگر در منطقه آسیای مرکزی محسوب میشود. درگیریهای روز پنجشنبه میان نیروهای نظامی دو کشور نمونهای از این دست محسوب میشود.
شرح رویداد
طرفهای قرقیزستان و تاجیکستان هر کدام عوامل متفاوتی را برای آغاز درگیریهای روز پنجشنبه عنوان کردهاند. طرف تاجیکی ادعای قرقیزها نسبت به تأسیسات آبگیر گلاونوی (Golovnoi) را بهعنوان نقطه آغاز درگیریها عنوان کردهاند. با اینحال رسانههای قرقیز تردد غیرمجاز شهروندان تاجیک از منطقه آقسای، فعالیت کارگران در رودخانههای مرزی و نیز نصب برخی تجهیزات نظارتی در مناطق مورد مناقشه را عامل آغاز درگیری میان ساکنین روستاهای مرزی و سپس تیراندازی نیروهای مرزبانی دو کشور عنوان کردهاند. با این وجود، نقطه آغاز اصلی درگیریها را میبایست نه در این عوامل، بلکه در تحرکات دو ماه اخیر نیروهای امنیتی دو کشور جستوجو کرد.
از هفتههای گذشته تحرکات مرزی طرف قرقیزی افزایش چشمگیری یافته بود. حضور پیاپی کامچیبیک تاشیف، رئیس کمیته دولتی امنیت ملی قرقیزستان در میان ساکنین روستاهای مرزی نیز نشانی از این امر است. وی بهعنوان عالیترین مقام امنیت ملی قرقیزستان اظهارات تندی را علیه حاکمیت ارضی تاجیکستان مطرح کرده بود که با واکنشهای تندی از برخی چهرههای سیاسی تاجیک و شکلگیری درگیریهای لفظی نیز مواجه شد. در همین بازه مذاکرات فشردهای میان مقامات دو کشور در سطوح دیپلماتیک، مرزبانی و امنیتی در حال برگزاری بود تا فضای پرتنش و ملتهب مناطق مرزی آرام گیرد.
کامچیبیک تاشیف
همزمان با این روند، رسانهها برخی چهرههای سیاسی قرقیز و روس گمانهزنیهایی را در زمینه بسته پیشنهادی طرف قرقیزستانی منتشر کردند. بنابر این طرح، در ازای دریافت منطقه واروخ که هماکنون فاقد پیوستگی سرزمینی با تاجیکستان است، دولت قرقیزستان پیشنهاد ارائه 12 هزار هکتار زمین در منطقه باتکند را ارائه کرده بود. در عین سکوت عجیب مقامات مرزبانی و کمیته دولتی امنیت ملی تاجیکستان، در نهایت با سفر امامعلی رحمان به ولایت سغد و اظهارات وی مبنی بر عدم وجود چنین مبادلهای، در تاجیکستان شایعات فروکش کرد. درعینحال باید توجه داشت که دولت سادیر جباروف نیز به نوعی نیازمند تداوم چنین مناقشهای بنا بر ملاحظات داخلی با تاکید بر شکاف میان شمال-جنوب است که در به قدرت رسیدن وی به اوج خود رسید.
این بستر ایجابی از فضای ملتهبی که توسط قرقیزستان آغاز شد در کنار حمایت تلویحی روسیه در قالب سکوت نسبت به این تحرکات، پیشزمینه اصلی درگیریهای روز پنجشنبه را به وجود آورد. این مناقشات که تاکنون بیش از 30 کشته و 130 زخمی بر جای گذاشته است، در نتیجه توافق آتشبس میان وزرای امور خارجه دو کشور صورت گرفت، نخستوزیران در قازان دیدار کردند و همچنان مذاکرات فشرده میان مقامات امنیتی و سیاسی طرفین ادامه دارد. شخص ولادیمیر پوتین نیز در خصوص میانجیگری میان بیشکک و دوشنبه اعلام آمادگی کرده است.
ابعاد راهبردی بحران
در وهله نخست، تثبیت مجدد نقش مسکو و فقدان کارآمدی تمام بازیگران دیگر در بحرانهای منطقهای آسیای مرکزی، از جمله چین، اتحادیه اروپا و ایالات متحده از مناقشات اخیر بر میآید. روسیه بار دیگر پس از بحران قرهباغ اثبات کرد به هیچ ساز و کاری خارج از مسکو اجازه میانجیگری در مسائل خارج نزدیک را نمیدهد و در سطح کارکردی نیز اعتبار مکانیزمهای خود را به اثبات رساند. موضعگیری صرفاً نمادین بازیگرانی همچون اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا نیز خود مؤید این امر بود. در عین حال چین نیز برای دومین بار اثبات کرد در بحرانهای منطقهای رویکرد سکوت و انفعال را در پیش میگیرد و همچنان برنامهای برای نقشآفرینی و رقابت با روسیه ندارد.
بااینحال، وراء از این نقش مسکو، میتوان ابعاد دیگری را نیز برای تحولات اخیر برشمرد. با آغاز درگیریها، فضای افکار عمومی دو جمهوری قرقیزستان و تاجیکستان در یک تقابل قومی به شدت ملتهب شده است. این موضوع در کنار بیثباتی ناشی از درگیریهای مرزی اخیر، میتواند منجر به ظهور مجدد مناقشات شود. در کنار این موضوع، هر دو جمهوری در شرایط بسیار اسفباری به لحاظ اقتصادی و اجتماعی به سر میبرند و فضای اجتماعی آنها نیز ملتهب است. عامل کلیدی این موضوع نیز وضعیت نامناسب کارگران مهاجر در روسیه (با توجه به وابستگی شدید دو کشور به وجوهات ارسالی از سوی این کارگران)، پیامدهای اقتصادی ناشی از بحران کرونا، بیثباتی در نتیجه انقلاب در قرقیزستان، فضای ملتهب سیاسی در تاجیکستان در پی دستگیری عزت امان و فضای یکجانبه پس از انتخابات، میباشد. این مناقشه اگرچه فضایی برای افزایش انسجام اجتماعی و تقویت هویت ملی در این جمهوریها ایجاد میکند، اما درعینحال بستر بسیار مساعدی نیز برای تقویت «رادیکالیسم» در منطقه مستعدی همچون «دره فرغانه» به وجود میآورد که در شبکههای اجتماعی به وضوح قابل مشاهده است. در صورت تداوم بحران، توسعه تحرکات گروههای تکفیری و تروریستی در این مناطق قابل پیشبینی است.
درعینحال، باید توجه داشت که این مناقشات درست همزمان با آغاز فرایند تدریجی خروج نیروهای آمریکا از افغانستان صورت میگیرد. درست در بازهای که سازمان پیمان امنیت دستهجمعی هشدارهایی جدی در خصوص ناآرامیها در برخی مناطق شمالی افغانستان ارائه میدهد، و زمزمههایی از تحرکات «دولت اسلامی خراسان» بهعنوان شاخهای از داعش در این مناطق از منابع روس به گوش میرسد، تمرکز قوای امنیتی و نظامی تاجیکستان و قرقیزستان بر مناطق مرزی، میتواند بستری مناسب برای تسری بیثباتیهای احتمالی از افغانستان باشد. در صورت بروز بیثباتی در آسیای مرکزی با محوریت افغانستان، مناطق شمال شرقی جمهوری اسلامی ایران که تاکنون یکی از معدود حوزههای همسایگی امن محسوب میشد، به یک کانون بحران جدید تبدیل خواهد شد. لذا، ثبات در آسیای مرکزی از جمله منافع راهبردی مشترک ایران، روسیه و چین بهعنوان سه همسایه پیرامونی منطقه، محسوب میشود.
جمعبندی و بایستهها برای ایران
همانطور که پیشتر ذکر شد، ثبات و امنیت در آسیای مرکزی یکی از منافع راهبردی مشترک جمهوری اسلامی ایران با چین و روسیه در این منطقه محسوب میشود. لذا، صفبندی مشترک در کنار این دو بازیگر میتواند بسترساز تعمیق این همکاریها در چارچوبهایی نظیر سازمان همکاری شانگهای و نیز تقویت تعاملات در نظام بینالملل بهعنوان بخشی از راهبرد «نگاه به شرق» باشد. از این منظر، توجه ویژه به این بحران از سوی تهران و ارائه بستههای پیشنهادی میانجیگرانه با هدف حلوفصل اختلافات، بستری است که ضمن بازنمایی نقش میانجیگرانه تهران در جنگ داخلی تاجیکستان در دهه 1990، میتواند نقش ارتقاء یافتهای در تحولات پیشرو را برای تهران در چارچوب مناسبات سیاسی و دیپلماتیک فراهم آورد. همراهی و هماهنگی با مسکو نقطه کلیدی این موضع محسوب میشود.
در کنار این موضوع میبایست نیمنگاهی نیز به تحولات دفاعی اخیر در روابط تهران و دوشنبه داشت. پس از سفر سهروزه شیرعلی میرزا، وزیر دفاع تاجیکستان به تهران، برخی مناسبات دفاعی و فنی میان دو کشور به امضا رسید. این موضوع به نوعی تصویر حمایتی ایران از تاجیکستان در آسیای مرکزی را مجدداً برسازی نمود. در این فضا، در وهله نخست میتوان نسبت به ضرورت ارتقاء این نقش به طرف تاجیکی اطمینان داد تا بهعنوان یک کاتالیزور تسریعکننده فرایند مذکور شود. بستر گفتمانی این موضوع نیز میبایست بر «ضعف نظامی تاجیکستان در مقابل قرقیزستان در صورت حمایت ضمنی مسکو از طرف قرقیز و اضافه شدن ترکیه به محور قرقیزستان، و در مقابل نیازمندی طرف تاجیکی به یک حامی آلترناتیو» متمرکز شود. درعینحال، باید توجه داشت که طرف قرقیزی تصویر «دگرپندارانه» از این مناسبات برداشت نکند تا ظرفیتهای دولت جباروف در ائتلافسازی با رقبای ایران نظیر رژیم صهیونیستی و یا عربستان سعودی، تقویت نشود. در این چارچوب نیز میبایست مجدداً به ملاحظات کرملین توجه داشت.
در کنار این رویه، میتوان یک راهبرد رسانهای با محوریت «تصویرسازی» از ایران بهعنوان حامی برادران همزبان تاجیک نیز به صورت غیررسمی ایجاد کرد. پس از مناسبات دفاعی اخیر، یک نشست وبینار دانشجویی با محیالدین کبیری، رهبر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان موجب ناخشنودی و اعتراض طرف تاجیکی شد و پس از آن فضاسازی علیه تهران با فعال شدن جریانات ضدایرانی در بدنه کمیته دولتی امنیت ملی تاجیکستان شدت گرفت. انتشار مقالات ضدایرانی از سوی برخی سایتهای دولتی و رسمی نظیر استانداری سغد، دانشگاه دولتی خجند و … نشانهای از این واکنش است. از این منظر، تصویرسازی در بستر این تحولات یک فرصت و مجال مناسبی برای جبران رویکردهای فوقالذکر محسوب میشود.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.