راهبرد، یک «راه هدایت» برای نگریستن به چالشهای بزرگ است. تیم بایدن برای ارائه استراتژی متناسب با چالشهای دوران مدرن، باید به برخی پرسشها پاسخ دهد. پاسخ آنها چیزهای زیادی در مورد اینکه چگونه این تیم با رقابت قدرت بزرگ، مواجه میشود، به ما میگوید.
استراتژی اهمیت دارد
استراتژی درباره انتخابهای سخت و قاطع پیرامون نحوه کنترل مشکلات اساسی و پیچیده است. با تغییر مشکلات، استراتژی ها نیز باید تغییر کنند. غالباً، این کار مستلزم انجام کاری کاملاً متفاوت است. در آغاز جنگ جهانی دوم، ایالات متحده رتبه بیستم قدرتهای نظامی بود. سپس تصمیم گرفته شد تا وادارسازی تمامی قدرتهای محور به تسلیم بیقیدوشرط به مبارزه بپردازد. این یک تغییر اساسی در استراتژی ایالات متحده بود.
استراتژیهای پسامدرن حکومتها سستتر از ماهیچهها هستند(هر چند استراتژی ترامپ انصافاً تعیینکننده بود). در این نوع، به نظر میرسد استراتژیستها با تهیه لیستی از کارهایی که در حال حاضر انجام میدهند، پیش میروند و سپس آرزوهای خود را که امیدی به تحقق آنها نیست، نشانهگذاری میکنند.
استراتژیهای واقعی متولد انتخابهای سخت هستند. آنها باید اهداف(آنچه راهبرد به آن میرسد)، راهها(چگونگی دستیابی به اهدافشان) و ابزارها(منابعی را که برای این کار در نظر میگیرند) را بیان کنند. اگر فرمولهای پیروزی مناسب(به نتایج مطلوبی برسد)، عملیاتی(قابل تحقق باشد) و قابل قبول(ارادهای برای پیگیری داشته باشد) باشد، حداقل یک طرح کلی برای درست کردن آن راهبرد وجود دارد.
واشنگتن باید از این تصور خلاص شود که از ترس آسیب به روابط اقتصادی، باید اختلافات سیاسی، نظامی، امنیتی و دیپلماتیک با چین را آسان بگیرد. این خودسانسوری عمدی در حال تضعیف ماست و ایالات متحده را از محافظت از منافعش باز میدارد و سیاستهای چین را با هزینه آمریکا پیش میبرد
استراتژی برای زمانه ما
چه بیان شده باشد یا نه، استراتژی امنیت ملی دولت بایدن تحت تأثیر چالشهای ایجادشده توسط چندین قدرت بزرگ تنظیم خواهد شد. ایالات متحده اکنون چهار رئیس جمهور متوالی داشته که به طور مداوم چین، روسیه، ایران و کره شمالی را به عنوان مهمترین نگرانی معرفی میکنند. هرچند آنها برخورد متفاوتی با آنها داشته و هر یک موارد دیگری را نیز در لیست خود داشتهاند. با این حال، ارزیابیهای آنها سازگارترین درک از تهدیدی است که ایالات متحده از پایان جنگ سرد بدین سو داشته است. این نشاندهنده ارتباط مفهومی کلاسیک دوطرفهای [میان آمریکا و این تهدیدات] است که بعید است به این زودی تغییر کند.
چارچوب مفهومی قدرت بزرگ، نیز منطقی هست. این ملتها با هم، چالشهایی جهانی را در مقیاس اتحاد جماهیر شوروی به نمایش گذاشتهاند. بهعلاوه، هر یک، به روش خود ظرفیت تهدید صلح، رفاه و ثبات مناطقی را دارد که برای واشنگتن بسیار مهم هستند.
چه بخواهیم، چه نخواهیم، استراتژی رئیسجمهور بایدن باید با توجه به میزان کارآیی آن در عصر رقابت قدرتهای بزرگ سنجیده شود. در اینجا سه پرسش اصلی وجود دارد که تیم بایدن باید پاسخ دهد. اینکه آنها به طور کامل اهداف، راهها و ابزارها را چگونه ترسیم میکنند و چقدر راهحلهایشان برای اینکه آنها را به راهبردی برساند که امنیت، آزادی و رفاه آمریکا را حفظ کند؛ مناسب، عملیاتی و قابلقبول هستند.
چگونه میتوان روابط اقتصادی با چین را مدیریت کرد؟
واشنگتن باید از این تصور خلاص شود که از ترس آسیب به روابط اقتصادی، باید اختلافات سیاسی، نظامی، امنیتی و دیپلماتیک با چین را آسان بگیرد. این خودسانسوری عمدی در حال تضعیف ماست و ایالات متحده را از محافظت از منافعش باز میدارد و سیاستهای چین را با هزینه آمریکا پیش میبرد. بسیاری از کشورها از ترس فقدان دسترسی به تجارت و بازار، پیشنهادات پکن را انجام میدهند. در نتیجه، سیاستهای آنها درباره چین اغلب نامنسجم، ناسازگار و در درازمدت شکننده است.
استرالیا ، اما ، نمونه ای برای جهان آزاد قرار داده است. کانبرا دیگر نگران مجازاتهای چین نبود و منافع ملی را اصل قرار داد. ایالات متحده نیز باید همین کار را انجام دهد.
المپیک [زمستانی ۲۰۲۲] پکن نمونهای از این موارد است. حقوق و حمایتهای مالی پخش تجاری به کنار، برگزاری بازیها در چین در حالی که پکن به نسلکشی مداوم علیه اویغورها ادامه میدهد، قابل تحمل نیست. ایالات متحده باید تلاش خود را برای انتقال بازیها انجام دهد. از سوی دیگر، مبارزه با چین نباید بهانهای برای انواع شیطنتهای اقتصادی و هزینههایی شود که هیچ ارتباطی با فشار به چین ندارد. سیاستهای ایالات متحده برای مقابله با چین باید به درستی دامنهدار و کارآمد باشد.
چگونه در مناطق خاکستری نبرد کنیم؟
چین، روسیه، ایران و کره شمالی همه نقطه مشترکی دارند. هیچکس نمی خواهد با ایالات متحده جنگ کند (هر چند هر یک بدش نمیآید دیگران وارد جنگ شوند). همه آنها میخواهند بدون جنگ پیروز شوند. بنابراین، همه آنها به دنبال زمان، مکان و راههایی برای به چالش کشیدن و تضعیف غیر مستقیم نفوذ ایالات متحده هستند.
روشهای غیرمستقیم کاهش قدرت آمریکا از تبلیغات گرفته تا جنگهای نیابتی متغیر است. این عملیات اغلب «منطقه خاکستری» نامیده میشود. برای پیروزی در رقابتهای قدرت بزرگ، ایالات متحده باید تصمیم بگیرد که واقعاً کدام یک از این عملیاتها مهم است و سپس با آنها به گونهای برخورد کند که پس از آن ایالات متحده در موقعیت رقابتی بهتری قرار گیرد.
چین، روسیه، ایران و کره شمالی همه نقطه مشترکی دارند. هیچکس نمی خواهد با ایالات متحده جنگ کند (هر چند هر یک بدش نمیآید دیگران وارد جنگ شوند). همه آنها میخواهند بدون جنگ پیروز شوند. بنابراین، همه آنها به دنبال زمان، مکان و راههایی برای به چالش کشیدن و تضعیف غیر مستقیم نفوذ ایالات متحده هستند
یکی از مناطقی که ایالات متحده باید در آن بهتر عمل کند، منطقه آتلانتیک است. واشنگتن عادت ندارد که این یک محدوده رقابتی باشد. حداقل نه از زمانی که نیروی دریایی آخرین قایق را در سال ۱۹۴۵ غرق کرد. با این حال، چین در سراسر منطقه اقیانوس اطلس از قطب شمال تا قطب جنوب و از قلب آفریقا تا آمریکای مرکزی دخالت میکند. واشنگتن برای مقابله با این مسئله به یک برنامه جامع نیاز دارد که نشانگر تلاش ایالات متحده برای حفظ یک منطقه آزاد و باز در اقیانوس آرام باشد.
چگونه میتوان قدرت سخت و نرم را متوازن کرد؟
قدرت سخت و قدرت نرم جایگزین یکدیگر نیستند. این عناصر قدرت ملی قابل تعویض نیستند. هیچ فرمولی برای اینکه چه تعداد دیپلمات میتوانند جایگزین یک لشگر شوند وجود ندارد. بعلاوه ، بسیاری از این ابزارها برای مقابله با رقابت جدید قدرتهای بزرگ مناسب نیستند. ابزارهای سنتی دیپلماسی عمومی و کمکهای خارجی در برابر قدرت شدید چین بسیار ضعیف است.
ایالات متحده باید زنگار همه این ابزارها را بزداید. چگونگی رقابت در سازمانهای بین المللی نمونهای از آن است. و کشور نمیتواند از قدرت سخت غافل شود.
اینکه آیا تیم بایدن میتواند پاسخهای رضایتبخشی به این سه پرسش ارائه دهد، به این کشور چیزهای زیادی در مورد میزان آمادگی آمریکا برای رقابت طولانیمدت میگوید.
منبع:http://tabyincenter.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.