گویا این گزاره معطوف به این دیتاست که عربستان جز سه کشوری بود که در کنار امارات و پاکستان، دولت طالبان را پس از سلطه بر افغانستان در اواخر دهه نود میلادی به رسمیت شناخت.
واقعیت اما این است که این خوانش چندان منطقی به نظر نمیرسد. روابط میان عربستان و طالبان پس از حوادث یازده سپتامبر و خودداری آن از تحویل بن لادن به سردی گرایید و عربستان و امارات در 22 سپتامبر 2001 به رسمیت شناختن دولت طالبان را پس گرفتند. در واقع این شناسایی از جانب ریاض مولود دو عامل بود؛ نخست ادامه سیاستهای حمایتی عربستان از مجاهدین افغان علیه شوروی سابق که طالبان را پس از به قدرت رسیدن خلف این مبارزین میدانست و عامل دوم در این شناسایی، الزامات روابط تنگاتنگ ریاض و اسلام آباد بود. پاکستان که نقش مهمی در به قدرت رسیدن طالبان داشت، متحد راهبری عربستان است و یکی از آثار این نزدیکی در سطح منطقه نزدیک شدن دو متحد پاکستان یعنی ریاض و طالبان بود. البته ناگفته نماند که چون طالبان به عنوان یک حرکت اسلامی مطرح بود، و در آن زمان هم مولفه مذهب همچنان در ترسیم سیاست خارجی عربستان تاثیرگذار بود، این فاکتور نیز تاثیر خود را داشت.
به هر حال، وقتی آمریکا بزرگترین متحد عربستان به دنبال مخالفت طالبان با تحویل اسامه بن لادن، جنگ 2001 را به راه انداخت و حکومت طالبان را ساقط کرد، عربستان هم از طالبان فاصله گرفت و نقطه آغازین آن در همان پس گرفتن شناسایی حکومت طالبان قبل از حمله نمود یافت.
رفته رفته این فاصله، در درجه اول به خاطر الزامات روابط ائتلافی با آمریکا و در درجه دوم به خاطر نزدیک شدن طالبان به ایران پس از پدیدار شدن “منفعت مشترک” مقابله با “دشمن مشترک” یعنی آمریکا بیشتر شد.
همین عامل “دشمن مشترک” روابط میان جمهوری اسلامی و طالبان را در طول دو دهه گذشته از حالت تخاصمی خارج ساخت و بر اساس مقابله با این هدف مشترک هدایت کرد؛ تا جایی که در یک سال اخیر جنبه آشکارتری به خود گرفت و دیدارها و سفرهای رهبران طالبان موید این مدعاست.
پاکستان طی سالهای گذشته تلاشهایی برای اصلاح روابط طالبان و عربستان انجام داد و حتی در جریان سفر محمد بن سلمان ولی عهد عربستان به اسلام آباد در سال 1397 تلاش کرد دیداری میان وی و رهبران طالبان ترتیب دهد، اما ظاهرا انجام نشد. البته ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که این تنش پنهان در روابط دو طرف در اتخاذ مواضعی علنی علیه یکدیگر بروز نیافت.
کما این که روابط میان ریاض و اسلام آباد هم پس از سرکارآمدن محمد بن سلمان که دیگر آن گرمی و نزدیکی گذشته خود ناشی از الزامات اتحاد راهبردی را نداشت، مزید بر علت شد و مشوقی برای نزدیکی مجدد ریاض و طالبان نبود. البته دلیل آن هم کمرنگ شدن تاثیر “مولفه اسلامی” در جهت دهی روابط خارجی این کشور سلطنتی به وسیله بن سلمان بود. سفر بن سلمان به هند و مسائل پس از آن گویای این وضعیت بود؛ هر چند این اتفاقات هنوز برآیندی تحولی در روابط دو کشور نداشته است و هر دو همچنان دو متحد راهبردی در منطقه به شمار میروند.
اما جدای از آنچه گفته شد، شیوه پوشش خبری تحولات اخیر افغانستان در رسانههای عربستان نیز سنجه مهمی است؛ دال بر آنچه شرحش رفت. این رسانهها به طالبان حمله و انتقاد میکنند و در کل از زاویه خصومت با ایران به این تحولات مینگرند و خیز طالبان برای سیطره بر افغانستان را به آن نسبت میدهد.
اما در سیاستورزی دوستی و دشمنی دائم معنا و مفهوم ندارد و باید منتظر ماند و دید که پس از خروج “دشمن مشترک” از افغانستان و به تبع آن انتفای “منفعت مشترک”، روابط ایران و طالبان در آینده به چه شکل خواهد بود؟ به نظرم روابط آتی عربستان و طالبان بیشتر تحت الشعاع آینده این روابط خواهد بود.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.