یکی از مهمترین تحولات منطقه غرب آسیا که واجد تأثیرات فرامنطقهای نیز بوده، جنگ یمن است که بیش از ۶ سال از آغاز آن میگذرد. اکنون اما وضعیت چه در سطح میدانی و چه در سطح سیاسی با روزهای آغازین نبرد بسیار متفاوت است و انصارالله در بسیاری از عرصهها یا موفقیتهای چشمگیری به دست آورده و یا مانع از تحقق برنامههای نیروهای ائتلاف و حامیانش شده است. به هرروی تحولات میدانی ازجمله در محور مأرب، رایزنیهای سیاسی و دیپلماتیک، مسئله آینده یمن و طرحهایی ازجمله تجزیه این کشور و همچنین جایگاه امارات و آمریکا به عنوان بازیگران مستقیم و غیر مستقیم این جنگ، حائز اهمیت است. از اینرو اندیشکده راهبردی تبیین، مسائل و موضوعات پیشگفته را در گفتوگویی اختصاصی با جناب آقای «حسن ایرلو»، سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در یمن مطرح کرد که متن کامل این پرسش و پاسخ در ادامه میآید. بدیهی است که مطالب مطرحشده در این گفتوگو، دیدگاههای تحلیلی و کارشناسانه سفیر محترم ایران در یمن و نه سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود.
لازم میدانم در ابتدای گفتوگو یک مقدمه کوتاهی عرض کنم تا تصویری کلی از تحولات یمن طی شش سال اخیر داشته باشیم. جنگ یمن از آغاز تاکنون را میتوان به ۴ مرحله تقسیم کرد:
مرحله نخست توهم پیروزی سریع توسط نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان. مرحله دوم آغاز جنگ با راهبرد دفاعی طولانیمدت ازسوی انصارالله و برنامهریزی برای یک جنگ طولانی با توجه به سناریوهای احتمالی دشمن؛ سناریویی مثل جنگ فرسایشی یا سناریو تقسیم یمن به دو یا چند اقلیم و یا سناریو تبدیل یمن به سوریه و ایجاد یک جنگ داخلی فراگیر از طریق انتقال گروههای تکفیری از سوریه به یمن.
با توجه به تغییر در کفه توازن قوا به نفع صنعاء شاید پایان دادن به جنگ به نفع انصارالله باشد ولی برای عربستان و همپیمانانش یک ضرورت است و لذا در صورت عدم موفقیت مذاکرات سیاسی مجدداً درگیریها آغاز خواهد شد
با توجه به تغییر در کفه توازن قوا به نفع صنعاء شاید پایان دادن به جنگ به نفع انصارالله باشد ولی برای عربستان و همپیمانانش یک ضرورت است و لذا در صورت عدم موفقیت مذاکرات سیاسی مجدداً درگیریها آغاز خواهد شد.
درباره جنگ فرسایشی، سعودیها تصور میکردند با تکیه بر دلارهای نفتی، خرید سلاح و اجیر نمودن مزدوران و در کنار آن با پایانیافتن ذخایر اسلحه و مهمات انصارالله، میتوانند آنها را وادار به تسلیم یا قبول شرایط خود کنند که عملاً این سناریو شکست خورد ولی همچنان در این راستا تلاش میکنند.
سناریوی تقسیم یمن به دو کشور شمالی و جنوبی که عملاً سپردن و هدیه دادن شمال یمن به انصارالله و تشکیل دولت انصارالله در آن و در کنار مرزهای جنوبی عربستان است، به تشکیل یک قدرت و حزبالله جدید در کنار مرز عربستان میانجامد و اصلاً به نفع عربستان نیست. سناریوی تبدیل یمن به یک سوریه دیگر نیز با توجه به علاقه تکفیریها به نفت و اینکه ممکن بود موجب حرکت تکفیریها به سوی کشورهای حوزه خلیج فارس شود، منتفی شد.
مرحله سوم نیز آغاز عملیاتهای هجومی ائتلاف سعودی به خصوص طراحی عملیات بزرگ در ساحل غربی برای تصرف استان الحدیده با نام «نیزه طلایی» و اجرای عملیات بزرگ «یا صنعاء قادمون» از جبهه شرق صنعاء و منطقه استراتژیک «نِهِم» بود که بیش از دو سال طول کشید و نبرد حدیده منجر به توافق استکلهم شد و انصارالله با دفاعی جانانه جلوی پیشروی آنها را گرفت و هر دو عملیات را به شکست کشاند.
آمریکاییها به دنبال این هستند که مذاکره بر سر خروج نیروهای خارجی از اراضی یمن را به تأخیر بیاندازند و در عمل انصارالله و کمیتههای مردمی را در حدود مناطق شمالی محصور کنند
مرحله چهارم از ابتدای سال ۲۰۱۹ با راهبرد عملیات هجومی و بازدارنده انصارالله آغاز شد و همچنان ادامه دارد که با حمله پهبادها به پایگاه «العند» در شرق عدن شروع شد و این بازدارندگی امروز به زدن «ریاض» و «ما بعد ریاض» رسیده و هیچ نقطه از عمق خاک سعودی و امارات از قدرت آتش موشکها و پهپادهای انصارالله در امان نیست.
– در حوزه میدانی به نظر میرسد اینکه سعودیها برای آتشبس انگیزه و تمایل نشان میدهند نشان از موضع ضعف آنها دارد و در عمده جبههها تبادل آتش و تحرکات محدود بین دو طرف برقرار است که مهمترین و راهبردیترین جبهه، «مأرب» محسوب میشود که از اهمیت نظامی، اقتصادی و سیاسی بسیار بالایی برخوردار است و پیروزی در آن سرنوشت جنگ را به طور کامل تغییر خواهد داد.
آمریکا و عربستان با تحمیل آتشبس در مأرب سعی داشتند که فرصت ابتکار سیاسی را از دست انصارالله خارج کنند که شکست خوردند و مغلوب هوشمندی رهبری سید عبدالملک شدند.آمریکاییها به دنبال این هستند که مذاکره بر سر خروج نیروهای خارجی از اراضی یمن را به تأخیر بیاندازند و در عمل انصارالله و کمیتههای مردمی را در حدود مناطق شمالی محصور کنند. آمریکا به هیچ وجه حاضر نیست که موقعیت جغرافیایی راهبردی و ثروتهای موجود در یمن(ذخایر گاز و نفت فراوان و تنگه باب المندب) را از دست دهد و لذا با تمام قدرت بدنبال این است که جنگ یمن پیروزی نداشته باشد و در حال حاضر تمرکز متجاوزان بر تقویت موضع دفاعی در این جبهه است که این منظور را از طریق بسیج و تمرکز نیروهای مزدور در پادگانهای شهر و محیط آن و انتقال تجهیزات نظامی به مأرب از مدخل «الودیعه» و «الغیضه» به انجام رسانیدهاند و تماس مستمر بین لیندرکینگ و سلطان العراده استاندار اخوانی مأرب با تاکید آمریکا بر تقویت و اهمیت دفاع از مأرب و تقویت بسیج مزدوران برای دفاع از مأرب ادامه دارد.
انصارالله در مذاکرات با عمانیها بر این شروط تاکید کرده است:
۱- رفع کامل محاصره یمن
۲- توقف جنگ زمینی، دریایی و هوایی
۳- پایان دادن به اشغال یمن
۴- خروج نیروهای بیگانه از زمین، آبها و جزایر یمن
۵- عدم دخالت در امور داخلی یمن
بنابراین میتوان گفت در حوزه میدانی دو طرف خود را برای یک دور دیگر از عملیاتها آماده میکنند. در این تقابل صنعاء برای تهاجم و تحالف(نیروهای ائتلاف) به رهبری عربستان به همراه همه مزدوران داخلی و خارجی و تکفیریها و نیروهای القاعده و داعش برای دفاع مهیا میشوند و لذا در صورت عدم موفقیت مذاکرات سیاسی طبیعی است که مجدداً درگیریها آغاز خواهد شد.
در حوزه سیاسی همچنان فشارهای آمریکا برای تحمیل صلحی که خودش بریده و دوخته و برای آمریکا مورد قبول است، ادامه دارد. البته صلحی که شبیه به تسلیم شدن خواهد بود و نه یک صلح عادلانه و شرافتمندانه برای یمن. البته صدای سعودیها برای صلح این روزها کم و ضعیف شده و به جای آن صدای آمریکاییها بلند و با قدرت شده است. نکته مهم این است که آمریکاییها برای بحران یمن راهحل هوشمندانهای ندارند و بیشتر طرحهای آنها مانور سیاسی است تا راهحل بحران.
انصارالله در مذاکرات با عمانیها بر این شروط تاکید کرده است:
۱- رفع کامل محاصره یمن
۲- توقف جنگ زمینی، دریایی و هوایی
۳- پایان دادن به اشغال یمن
۴- خروج نیروهای بیگانه از زمین، آبها و جزایر یمن
۵- عدم دخالت در امور داخلی یمن
آمریکا از طرفی از آتشبس و صلح سخن میگوید و از طرف دیگر شخصیتها و چند شرکت یمنی را در لیست تحریم قرار داده و اعلام میکند که نیروهای نظامی خود را در جنوب و شرق یمن با پوشش مبارزه با تروریسم (القاعده) مستقر کرده است و در دریای سرخ مانور دریایی برگزار میکند. این فشارها از سوی آمریکا به این دلیل است که انصارالله وساطت عمانیها و چیزی که آنها طرح میکنند را بپذیرد. رهبری انصارالله با هوشمندی ضمن استقبال از وساطت عمانیها به عنوان یک همسایه بیطرف، دیدگاهها و نظرات خود را در خصوص مجزا بودن پرونده انسانی از پرونده نظامی و سیاسی ارائه و همه احزاب، گروهها و شخصیتها از این موضع حمایت کردند و تسلیم فشارهای آمریکا نشدند و در مقابل هیئت عمانی تسلیم منطق سیدعبدالملک الحوثی شد که این وساطت همچنان ادامه دارد.
رویکرد آمریکا در پرونده یمن آتشبس است نه توقف دائم جنگ آنهم با هدف جلوگیری از آزادسازی شهر مأرب و دادن فرصت به تحالف برای آمادگی نظامی بیشتر و فروش تسلیحات بیشتری به سعودیها، امارات و … تلاشهای آمریکا برای مشروعیت بخشیدن به حضور نیروهای خارجی در جغرافیای راهبردی (ژئوپلوتیک بینظیر) اراضی، جزایر و آبهای یمن است. ارائه گزارشها به شورای امنیت زمینهچینی برای تقسیم یمن به ۴ قسمت اداری را فراهم میکند که براین اساس، ساحل غربی و تعز برای طارق صالح ، استانهای عدن و لهج و ضالع و ابین برای شورای انتقالی و استانهای حضرموت و شبوه و مهره برای هادی و استانهای شمالی برای انصارالله باشد که این مسئلهای است که باعث خشم انصارالله و به تبع آن در تنگنا قرارگرفتن عمانیها میشود. زیرا این موضوع کاملاً با مبانی و اصول حرکت انصارالله در دفاع از استقلال و سیادت یمن مغایرت دارد.
در خصوص سفر اخیر هیئت عمانی و رایزنیهای آنها گفتنی است سعودیها پس از اینکه از مذاکرات دوجانبه با ایران در بغداد نتیجهای نگرفتند به ناچار به عمانیها روی آوردند و این رویکرد با تماس بن سلمان با سلطان هیثم عملی شد. البته آمریکاییها نیز برای وساطت از عمانیها درخواست کرده بودند. این مسئله به ویژه پس از انتشار فیلم درگیریهای اخیر ارتش و کمیتههای مردمی یمن با ارتش سعودی و مزدورانشان که در درهها و کوهها مفتضحانه از صحنه نبرد گریختند، فوریت بیشتری پیدا کرد زیرا روحیه دفاعی سعودی و مزدورانش فرو ریخت و از بین رفت.
درمورد مأرب هم گفتنی است که این محور به طور کامل آمریکا را به خود مشغول کرده است و واشنگتن این شهر را به عنوان یک خط قرمز برای خود درنظر گرفته و میخواهد نشان دهد که اجازه عبور انصارالله از این خط قرمز را نخواهد داد؛ بنابراین با همراهی سازمان ملل و فشارهای سیاسی بینالمللی به دنبال توقف آزادسازی مأرب است.
آمریکا به خوبی میداند که با آزادسازی مأرب عمده همپیمانان خود را در منطقه از دست خواهد داد و این همپیمانان در مقابل یمن دست بسته خواهند بود. بر این اساس اولویت تحالف این است که در صورت سقوط مأرب آن را به مانند یک «سرزمین سوخته» تحویل انصارالله بدهد. حتی نشانههایی وجود دارد که تحالف به دنبال محروم کردن انصارالله از امکانات نفت و گاز مأرب است؛ حتی به این قیمت که انصارالله تأسیسات نفتی داخل عربستان را هدف قرار دهد.
در این سو انصارالله نیز به خوبی میداند که تأثیر آزادسازی مأرب نه فقط در سطح یمن و منطقه بلکه در سطح جهانی است. زیرا سعودیها پس از ۷ سال جنگ و هزینهکرد بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار، وجههشان در دنیا از بین رفته و به عنوان یک رژیم جنایتکار کودککش شناخته شدهاند و اکنون نیز بهرغم حمایت آمریکا نتوانستهاند از سقوط مأرب جلوگیری کنند. بنابراین میتوان گفت آزادسازی مأرب مساوی با شروع فروپاشی رژیم آل سلمان در عربستان است. به نظر میآید آزادسازی مأرب را از جهت تأثیرات آن با فتح بصره در دفاع مقدس باید مقایسه کرد.
با این توضیحات به صراحت میتوان گفت آمریکا به دنبال جلوگیری از پیروزی یمن بر تحالف سعودی است و پیگیر این راهبرد است که این جنگ پیروز نداشته باشد. ولی به لطف خدا اینگونه نخواهد شد و مردم یمن پیروز این جنگ ظالمانه و نابرابر بوده و خواهند شد که انشاءالله منجر به ظهور یک قدرت منطقهای جدید در منطقه حساس و استراتژیک شبه جزیره عربی خواهد شد که همپیمان استراتژیک و همسو با ج.ا.ایران و محور مقاومت است.
آمریکا میخواهد انصارالله را در مناطق تحت سیطره خود در شمال محدود کند و بقیه اراضی یمن ازجمله شرق و جنوب و ساحل غربی و آبها و جزایر یمنی را با پوشش دولت منصور هادی و طارق صالح و شورای انتقالی در دست بگیرد؛ با توجه به اینکه دولت هادی هیچ حضوری در این مناطق ندارد.
روند مذاکرات ایران و عربستان تاکنون سعودیها را به مذاکرات با انصارالله سوق داده؛ ضمن اینکه راهبرد ج.ا.ایران حل و فصل مسائل توسط مردم و مسئولین یمنی است
بنابراین آمریکا به دنبال نوع جدیدی از تجزیه یمن هست که ایجاد یک نوع حکومت ملوکالطوائفی است. به این ترتیب که شمال در اختیار انصارالله باشد و جنوب و شرق و ساحل غربی و آبها و جزایر در اختیار آمریکا، انگلیس، اسرائیل، سعودی و امارات با پوشش هادی و مجلس انتقالی و طارق صالحاند.
در این راستا امارات از ابتدای تجاوز تحالف، راهبرد خاص خود را پیگیری میکند که عبارت است از:
لازم به ذکر است امارات به دنبال خروج ظاهری از ائتلاف بود تا خود را از عواقب شکست در جنگ ۷ ساله یمن و پرداخت غرامت جنگ برهاند ولی آمریکا موافق خروج امارات از ائتلاف نیست.
هر دو در یک شرایط و وضعیت سختی قرار دارند و درگیری و نبرد بین آنها استمرار خواهد یافت. دولت مستعفی هادی فلج شده و عربستان هم از ایجاد یک توافق موقت بین این دو بهرغم تلاشهای مکرر و بسیار عاجز است. به نظر میرسد هیچ افقی برای موفقیت هرگونه ابتکاری که بتواند دولت هادی و شورای انتقالی را نجات دهد، وجود ندارد و نبرد بین آنها استمرار خواهد داشت حتی سفر مخفیانه لیندرکینگ به عدن و دیدار با عیدروس زبیری هم نتیجه بخش نبود.
روند مذاکرات ایران و عربستان تاکنون سعودیها را به مذاکرات با انصارالله سوق داده؛ ضمن اینکه راهبرد ج.ا.ایران حل و فصل مسائل توسط مردم و مسئولین یمنی است
جالب اینکه شورای انتقالی بین دولت هادی و حزب اصلاح و انصارالله، انصارالله را انتخاب کرده و این مهم بهرغم فشارهای عربستان در عدم پرداخت حقوق چندماهه نیروهای مجلس انتقالی و جلوگیری از پهلو گرفتن کشتی سوخت برای نیروگاههای برق عدن اتفاق افتاده است. در سخنان «عیدروس زبیدی» رئیس شورای انتقالی جنوب هم پالسهایی داده شده که بعد از فتح مأرب با انصارالله به توافق خواهیم رسید.
روند مذاکرات ایران و عربستان تاکنون سعودیها را به مذاکرات با انصارالله سوق داده؛ ضمن اینکه راهبرد ج.ا.ایران حل و فصل مسائل توسط مردم و مسئولین یمنی است. این مسئله مهمی محسوب میشود که ج.ا.ایران به جای همپیمانانش تصمیم نمیگیرد ولی مشورت و کمک مستشاری و دیپلماتیک ارائه میدهد و تاکنون بارها این امر محقق شده است.
در صورت عدم موفقیت تشکیل یک جبهه از احزاب سیاسی شکستخورده مانند اصلاح، سلفیها، رشاد و اشتراکی و… آمریکا به دنبال سهمخواهی از دولت آینده یمن خواهد بود تا حاکمیت یمن را به طور کامل به انصارالله و احزاب و شرکاء تحویل ندهد
باید بدانیم انصارالله از مواضع اصولی، منطقی و انسانی خود به هیچ وجه کوتاه نخواهد آمد و این به معنی استمرار فشار سیاسی و جنگ علیه صنعاء است و لذا تلاشها برای متوقف کردن آزادسازی مأرب به معنی تشدید محاصره تحمیلی یمنیهاست که موجب ممانعت از ورود مشتقات نفتی و دارو و غذاست.
نکته تأسفبار اینکه تحالف از محاصره به عنوان یک اهرم فشار در آینده مذاکرات استفاده میکند و با توجه به اینکه تحالف سعودی دستاوردهای میدانی ندارد تا در مذاکرات ارائه کنند، لذا تنها برگه باقی مانده در اختیار آنها استفاده از اهرم فشار محاصره زمینی، هوایی و دریایی است. تحالف این موقعیت (محاصره) را از دست نخواهند داد و بر این مبناست که در مذاکرات بحث رفع محاصره کمتر از سوی آنها مطرح میشود. سازمان ملل نیز از اهرم انسانی و بحثهای حقوق بشری برای فشار و پای میز مذاکره آوردن صنعا بهره میبرد.
با تعیین نماینده ویژه آمریکا در امور یمن (تیم لندرکینگ) و ورود او به پرونده، نیتها و تلاشهای آمریکا بیشتر از قبل آشکار شد و با مطرح شدن ابتکار سعودی برای آتشبس به عنوان نقطه شروع راهحل بحران که در واقع به گروگان گرفتن پرونده انسانی بود، مشخص شد که تمامی این تلاشها ترفندی برای توقف آزادسازی مأرب بوده است.
طرح آمریکا توقف جنگ و عقبنشینی عربستان و مزدورانش از یمن در مقابل تقسیم یمن بر اساس واحدها یا بخشهای جغرافیایی خودگردان است که یک تلاش آشکار برای بازگرداندن هادی به حکومت است. در صورت عدم موفقیت تشکیل یک جبهه از احزاب سیاسی شکستخورده مانند اصلاح، سلفیها، رشاد و اشتراکی و… آمریکا به دنبال سهمخواهی از دولت آینده یمن خواهد بود تا حاکمیت یمن را به طور کامل به انصارالله و احزاب و شرکاء تحویل ندهد و جنگ تا زمانیکه مدنظر آمریکاییها باشد ادامه خواهد یافت مگر با پیروزی قاطع یمن بر تحالف و در صورت پذیرش بازشدن کامل فرودگاه صنعاء و بنادر حدیده، صنعاء به احتمال زیاد آتشبس را میپذیرد و حاضر است روی پرونده نظامی و سپس سیاسی بحث و توافق نماید.
منبع:http://tabyincenter.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.