آینده افغانستان با پیشروی طالبان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

پیش‌روی‌های اخیر طالبان در افغانستان که بیش از دوسوم خاک این کشور را تحت تسلط خود درآورده، ضرورت نگرشی به آینده این کشور در صورت تداوم وضعیت کنونی را نشان می‌دهد.

از آغاز بهار امسال، طالبان حمله گسترده‌ای را آغاز کرده که نیروهای دولت را از بسیاری از مناطق روستایی بیرون رانده است. محاصره مزارشریف، تصرف قندوز و تسلط بر شیرخان‌بندر در مرز تاجیکستان و اسلام‌قلعه در مرز ایران از مهم‌ترین مصادیق این پیشروی است. پیش‌تر گفته می‌شد که این گروه بیش از ۷۰ درصد خاک افغانستان را در اختیار دارد. گرچه برخی نیروهای مردمی و گروه‌های سیاسی برای مقابله با این پیشروی‌ها، مسلح شده‌اند ولی چشم‌انداز روشنی برای عقب‌نشینی طالبان از مواضع خود دیده نمی‌شود. این یادداشت درصدد ارزیابی این خواهد بود که آینده سیاسی افغانستان در صورت تداوم این پیش‌روی‌ها چه خواهد بود.

آغاز یک شکست

«آغاز یک نبرد دشوار است، ولی پایان آن دشوارتر است». روند خروج نیروهای نظامی آمریکایی از افغانستان در حالی سرعت گرفته که به تعبیر اندیشکده مطالعات راهبردی و بین‌المللی:«هیچ نشانه‌ای از ظهور یک دولت قوی، یکپارچه و مؤثر در افغانستان وجود ندارد»[۱]. این خروج پس از بیست سال اشغال‌گری و در مقابل وعده‌های مکرری که مرتباً تنزل یافته، از دموکراتیزاسیون به شکست طالبان و از شکست طالبان به شکست القاعده و اکنون صرفاً به قطع ارتباط این دو؛ معنایی جز شکست سیاست‌های آمریکا در افغانستان ندارد. شعارهایی مانند حفظ نیروهای مستشاری یا شبکه اطلاعاتی، صرفاً سرپوشی بر این شکست است.

خروج پس از بیست سال اشغال‌گری و در مقابل وعده‌های مکرری که مرتباً تنزل یافته، از دموکراتیزاسیون به شکست طالبان و از شکست طالبان به شکست القاعده و اکنون صرفاً به قطع ارتباط این دو؛ معنایی جز شکست سیاست‌های آمریکا در افغانستان ندارد

برخی کارشناسان آمریکایی بیان می‌کنند که ایالات متحده از دوران بوش و سپس اوباما درصدد تمرکز بر مهار رشد چین بوده ولی به ترتیب یازده سپتامبر و ظهور داعش مانع از آن شده است. اما اکنون بایدن قصد دارد به هر قیمتی از افغانستان خارج شود[۲]. واقعیت آن است که توافق آمریکا با طالبان، نه صرفاً توافق با یک گروه شبه‌نظامی؛ بلکه با چشم‌انداز تسلط کامل آن بر افغانستان نگاشته شده است. به همین دلیل بر جلوگیری از حمله به منافع آمریکا از خاک این کشور به عنوان محور اساسی این توافق تأکید شد.

واکنش دولت مرکزی

مذاکرات صلح متوقف شده، دولت ضعیف و منفعل عمل می‌کند و نیروهای ارتش افغانستان توانایی مقابله با پیشروی‌های حملات طالبان را ندارند. سازمان ملل از «تسلیم گسترده» نیروهای دولت در برابر حملات طالبان خبر می‌دهد[۳]. ارتش افغانستان علی‌رغم آموزش‌ها و تجهیزات آمریکایی در طول بیست سال گذشته، امروز توان ایستادگی در برابر حملات طالبان را ندارد. اندیشکده کوینسی این را «کیفرخواست غم‌انگیزی برای هزینه‌های میلیاردی ایالات متحده برای حفظ امنیت افغانستان می‌داند». آموزش‌های ناقص و نامناسب، فقدان توان حفظ موقعیت‌های نظامی و عدم پرداخت حقوق از جمله مواردی است که سبب کاهش توان ارتش و پلیس افغانستان در برابر حملات مشابه شده است[۴]. رهبران افغانستان، اشرف‌غنی و عبدالله‌عبدالله طی سفر به واشنگتن از بایدن کمک خواستند، ولی پاسخ مثبتی نشنیدند[۵]. به نظر می‌رسد با خروج کامل نظامیان آمریکایی از افغانستان، دو سناریو در پیش خواهد بود. کابل با کمک نیروهای نظامی اندکی که به بهانه حمایت از اماکن دیپلماتیک باقی مانده‌اند و هم‌چنین پشتیبانی‌های هوایی پهپادهای آمریکایی؛ از کابل، هرات و مزارشریف دفاع خواهد کرد و طالبان نیز محاصره این مناطق را به عنوان اهرم فشاری برای مذاکرات صلح ادامه خواهد داد ولی سناریوی دیگر، وقوع جنگ تمام‌عیار خونین و تسلط کامل طالبان بر افغانستان، پس از یک بازه شش‌ماهه تا حداکثر یک‌ساله است.

مذاکرات صلح متوقف شده، دولت ضعیف و منفعل عمل می‌کند و نیروهای ارتش افغانستان توانایی مقابله با پیشروی‌های حملات طالبان را ندارند

واکنش بازیگران خارجی

مسکو با ابتکار «تروئیکا پلاس» شامل روسیه، آمریکا، چین به علاوه پاکستان درصدد میانجی‌گری میان کابل و طالبان برآمد. ابتکاری که مورد حمایت سازمان ملل نیز قرار گرفت ولی تاکنون پیشبردی در حل میدانی مسأله نداشته است[۶]. در عین حال که مسکو مذاکرات دوجانبه‌ای را با طالبان سامان داده تا از عدم ورود نیروهای تروریست به مرز تاجیکستان اطمینان یابد[۷]. کرملین هم از طریق سازمان پیمان امنیت جمعی شامل کشورهای حوزه آسیای میانه از جمله افغانستان و به‌ویژه قراقستان، قرقیزستان و تاجیکستان و هم‌چنین از طریق سازمان همکاری‌های شانگهای در هماهنگی با چین می‌تواند مطلوبیت‌های لازم در حوزه افغانستان را به پیش براند[۸].

چین نیز نشست سه‌جانبه‌ای با وزرای خارجه کابل و اسلام‌آباد برگزار کرد تا برای همکاری با پاکستان پس از خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان، آماده شود[۹]. چین خواستار ثبات در این کشور برای پیگیری پروژه «یک کمربند، یک جاده» است و البته تمایلی ندارد با ورود مستقیم به عرصه افغانستان، پس از شوروی و آمریکا، قربانی دیگر افغاستان باشد[۱۰]. مسأله دیگر پکن اینکه برای مسأله اویغورها نیز تمایلی به تقویت گروه‌های اسلام‌گرا در افغانستان ندارد. همانطور که هند نیز برای جلوگیری از رشد اسلام‌گرایی در کشمیر و مناطق نزدیک، تمایلی به تسلط طالبان ندارد.

افغانستان نیاز ابتکار گسترده‌تر و پیچیده‌تری است که عموماً بر بازیگران منطقه‌ای استوار باشد. امروزه عموم همسایگان افغانستان، صلح و ثبات در این کشور را به عنوان یک هدف اساسی دنبال می‌کنند. شاید به استثنای پاکستان که تمایل دارد از حمایت از طالبان به عنوان اهرم فشار استفاده کند، ولی حتی این دولت نیز تمایلی به حاکمیت مطلق طالبان بر این سرزمین ندارد. حتی پشتیبانان سابق این گروه در حاشیه خلیج فارس نیز به دلایلی از جمله درگیری در جنگ یمن، امکانی برای مداخله گسترده‌تر، مانند دوران اشغال‌گری شوروی و پس از آن را ندارند. تقریباً تمامی بازیگران خارجی، واقعیت طالبان را به رسمیت شناخته‌اند. این مسأله به خصوص پس از توافق آمریکا و طالبان، علنی‌تر و رسمی‌تر شده و مذاکرات دو یا چندجانبه‌ای را با این گروه سامان داده‌اند. به نظر نمی‌رسد حتی در صورت سقوط دولت و بروز جنگ داخلی، واکنش نظامی جدی، جز در حد امنیت مرزها از سوی دیگر بازیگران منطقه‌ای رخ دهد.

طالبان واقعیتی است که نه می‌توان بدون همراهی‌اش، بر افغانستان حکومت کرد و نه می‌تواند به تنهایی بر کل کشور سلطه یافته و آن را در صلح و ثبات اداره کند

آینده مبهم

طالبان واقعیتی است که نه می‌توان بدون همراهی‌اش، بر افغانستان حکومت کرد و نه می‌تواند به تنهایی بر کل کشور سلطه یافته و آن را در صلح و ثبات اداره کند. با توجه به پایگاه اجتماعی طالبان در افغانستان و فقدان انگیزه‌های جهان‌وطنی در این گروه برای گسترش فعالیت‌هایش، احتمال اینکه برای کسب نوعی مشروعیت از سوی همسایگان، دیگر گروه‌های شبه‌نظامی را محدود کند، وجود دارد. به ویژه که بخشی از رهبری این گروه نگران مداخله‌جویی‌های خارجی به بهانه مبارزه با تروریسم بوده و اکنون نیز در گفتگوها با دولت‌های دیگر درصدد ارائه ضمانت مبتنی بر حفظ امنیت مرزها در این کشور هستند. یک فرضیه آن است که می‌بایست میان طالبان در مقام یک جنبش با طالبان در مقام یک حکومت، تفاوت‌هایی قائل شد. زیرا طالبان در مقام حکمرانی مجبور به اجرای حدی از کارآمدی برای بقای حکومت است. به‌خصوص نظر به فساد، بیکاری و فقدان مزیت‌های تجاری متنوع، می‌بایست ملاحظات دولت‌های خارجی و نهادهای بین‌المللی مؤثر بر صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی را برای جلوگیری از تحریم‌های چندجانبه و دریافت کمک‌های مالی مد نظر قرار دهند.

ولی فرضیه‌ای دیگر که آن نیز از واقعیت به دور نیست اینکه توان طالبان در تشکیل یک حکومت پایدار و منسجم به دلیل اختلافات درونی ایدئولوژیک و تشکیلاتی محل تردید است. بخشی از این جریان نزدیک به شبکه حقانی، هم‌چنان بر نگرش‌های بنیادگرایانه‌تر نسبت به مدرنیته و به‌ویژه زنان اصرار دارند و بخش‌هایی در تشکیلات سیاسی که به گفتگو با رسانه‌ها و دولت‌های خارجی می‌نشینند، عمدتاً نگرش‌های متعادل‌تری ابراز می‌کنند. تبدیل طالبان از «نهضت به دولت» در حالی که بیش از بیست سال را در میدان نبرد گذرانده و از تجربه حکمرانی به دور بوده‌اند، هزینه سیاسی و اقتصادی بالایی برای افغانستان خواهد داشت. هم‌چنین نباید از نظر دور داشت که در این بیست سال نبردهای خونینی میان طالبان با دولت مرکزی به وقوع پیوسته و این بار طالبان پس از تسلط بر حکومت ممکن است بسیاری از شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی از طوایف مختلف را به اتهام همکاری با نیروهای اشغال‌گر آمریکایی، هدف انتقام قرار دهد.

احتمال اینکه طالبان به خلع سلاح و تعلیق هدف «امارت اسلامی» تن دهد، اندک است، در عین حال شاید اگر بر یک راه‌حل سیاسی اجماعی رخ ندهد، نوعی خودمختاری دوفاکتو میان مناطق تحت تسلط طالبان به‌ویژه مناطق پشتون با مناطق سکونت دیگر اقوام، در میان‌مدت رخ دهد و دولت مرکزی نیز عملاً بر برخی مناطق محدود به حکومت ادامه دهد.

منابع

[۱] آنتونی کردمن، ملاقات با غنی: زمان بازنویسی افغانستان، اندیشکده مطالعات راهبردی و بین‌المللی، ۲ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://www.csis.org/analysis/ghani-visit-time-write-afghanistan

[۲] ریچارد فونتین، چگونه خروج از افغانستان به برتری آمریکا در برابر چین می‌انجامد، آتلانتیک، ۴ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://www.theatlantic.com/ideas/archive/2021/06/afghanistan-us-withdrawal-china/619286/

[۳] تریور فلیست، حمله طالبان هم‌زمان با خروج آمریکا از افغانستان، نشنال‌اینترست، ۳ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://nationalinterest.org/blog/middle-east-watch/america-withdraws-afghanistan-taliban-are-attacking-188488

[۴] جان آلن، برای ارتش افغانستان تلاش کردیم ولی نتوانستیم آن را بسازیم، کوینسی، ۴ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

[۵] آدام ویستین، غنی امروز چالش‌های افغانستان را به واشنگتن می‌آورد، ریسپانسیبل‌استیت‌کرافت، ۴ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

[۶] ریچارد اولسون، جلوگیری از فاجعه در افغانستان: بُعد منطقه‌ای، اندیشکده مطالعات راهبردی و بین‌المللی، ۳۱ خرداد ۱۴۰۰، قابل دسرتسی در

https://www.csis.org/analysis/avoiding-disaster-afghanistan-regional-dimension

[۷] مارک اپیسکوپوس، خروج آمریکا از افغانستان نااطمینانی روسیه را افزایش می‌دهد، نشنال‌اینترست، ۲۰ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://nationalinterest.org/feature/us-withdrawal-afghanistan-creates-uncertainty-russia-189499

[۸] دمیری ترنین، افغانستان پس از عقب نشینی ایالات متحده: چالش‌های روسیه و آسیای میانه، اندیشکده کارنگی، ۲۲ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://carnegie.ru/commentary/84951

[۹] وینای کائورا، عامل پاکستان در سیاست افغانستانی چین، اندیشکده خاورمیانه، ۱۵ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://www.mei.edu/publications/pakistan-factor-chinas-afghanistan-policy-emerging-regional-faultlines-amid-us

[۱۰] تریور فیلست، آیا چین قربانی بعدی افغانستان خواهد بود، نشنال‌اینترست، ۱۹ تیر ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://nationalinterest.org/blog/middle-east-watch/will-china-try-enter-afghanistan-next-189442

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *