جایگاه ایران در بازی بزرگ آمریکا، چین و روسیه در آسیای مرکزی

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
آسیای مرکزی طی یک هفته اخیر ترافیک دیپلماتیک و سیاسی بسیار سنگینی را تجربه کرد. افغانستان محور کانونی این تراکم مذاکرات و رایزنی‌ های سیاسی بود.

موقعیت ژئواستراتژیک این منطقه در همسایگی افغانستان نظر تمام بازیگران بزرگ منطقه ‌ای و بین‌ المللی را به این کشورها جلب کرده است. تعارضِ منافع بازیگران بزرگ و متوسط نیز بسترهای ارائه آلترناتیوها و بدیل ‌های گوناگون و شکل‌ گیری رقابتی شدید برای تحقق اهداف استراتژیک، مشخصه کنونی این روندهای سیاسی و امنیتی است. به ‌نوعی می‌ توان اظهار داشت نخستین بار پس از طرح نظریه «بازی بزرگ جدید» در آسیای مرکزی، بروندادی از این رقابت در آسیای مرکزی با محوریت افغانستان پدیدار شده است. این رقابت در صورت قرار گرفتن در نقطه صحیح می‌تواند ارتقاء نقش منطقه‌ ای و بین ‌المللی جمهوری اسلامی ایران و تأمین منافع ملی را در برداشته و تصمیمات نادرست و یا انفعال می‌ تواند افزایش هزینه ‌ها را نتیجه دهد.

 

طرح چهارجانبه آمریکا

آمریکا هم‌ زمان با سایر بازیگران رایزنی ‌های فشرده و نزدیکی را با کشورهای آسیای مرکزی پیگیری کرده است. نشست وزرای امور خارجه آسیای مرکزی و آمریکا در چارچوب 1+5 با حضور «الیزابت شروود»، مشاور امنیت ملی جو بایدن برگزار شد. شروود همچنین دیدارهای مجزایی را نیز با مقامات تاجیکستان و ازبکستان داشت. با این حال، مادامی که در ترکمنستان چالش ساختاری بی‌ طرفی وجود دارد، تاجیکستان و قرقیزستان به دلیل وابستگی به روسیه با بحران تصمیم‌ گیری مواجه است و قزاقستان نیز مشکل بعد جغرافیایی با افغانستان دارد، ازبکستان احتمالاً مهم ‌ترین گزینه آمریکا برای همکاری در آسیای مرکزی است. اگرچه استقرار نظامی در این کشور نیز دارای پیچیدگی ‌های بسیار زیادی است، اما مزیت ‌های راهبردی دیگری نیز در ازبکستان وجود دارد. ازاین ‌رو، به نظر می‌رسد از میان تمام بازیگران افغانستان، آمریکا پلتفرم چهارجانبه آمریکا- پاکستان-افغانستان- ازبکستان را برگزیده است.

 پس از افزایش اختلاف‌ ‌نظرها میان اسلام‌آباد و واشنگتن و لغو نشست صلح پاکستان، وزرای خارجه 3 کشور و زلمی خلیل‌زاد در تاشکند طی یک نشست چهارجانبه در حاشیه کنفرانس آسیای مرکزی و جنوبی، پیرامون این پلتفرم در خصوص مدیریت بحران در افغانستان توافق کردند. انتشار سریع بیانیه نهایی پلتفرم مذکور توسط وزارت امور خارجه آمریکا نیز نشان از آن دارد که چارچوب کلی آن و پیش‌ نویس توافقات پیدا و پنهان احتمالی، پیش از نشست در واشنگتن طراحی شده بود. به طور کلی به نظر می ‌رسد احیای پروژه ‌های کلان و استراتژیک ذیل راهبرد اتصال آسیای مرکزی و جنوبی در چارچوب این پلتفرم مدنظر آمریکا است. در عین حال، حصول این توافق احتمال استقرار نظامی آمریکا در ازبکستان را افزایش می‌دهد. اگرچه احتمال تأسیس پایگاه نظامی همچنان زیاد به نظر نمی‌ رسد، اما در حداقلی ‌ترین حالت، توسعه همکاری نظامی با این کشور را در قالب طرح‌ های مشارکت برای صلح، می ‌توان انتظار داشت.

برنامه ویژه چین در چارچوب گروه تماس شانگهای

هم‌ زمان با تلاش‌ های آمریکا، وزیر امور خارجه چین نیز هفته گذشته دور جدید از سفر منطقه‌ ای خود به آسیای مرکزی را آغاز کرد. «وانگ‌ یی» در این سفر برنامه ‌های خود را صرفاً برای 3 جمهوری هم‌مرز با افغانستان، یعنی ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان تنظیم کرد. وی دیدارهای مختلفی را با محوریت روابط دوجانبه و مسائل افغانستان با رهبران هر سه کشور ترتیب داد. در همین حال روز چهارشنبه (23 تیر) نیز نشست وزرای امور خارجه کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای به میزبانی دوشنبه، پایتخت تاجیکستان برگزار شد. اگرچه به جز ابراز نگرانی عمیق از وضعیت افغانستان، تصمیمات نهایی در شورای وزیران همچنان رسانه ‌ای نشده است، اما تشکیل گروه تماس ویژه این سازمان مهم‌ ترین تصمیم اعلام شده از سوی مراجع رسمی بود. این گروه تماس عصر روز چهارشنبه یک دیدار با «محمدحنیف اتمر»، وزیر امور خارجه افغانستان برای بررسی وضعیت افغانستان تشکیل داد. اتمر شانگهای را یک اجماع قوی برای حل‌ بحران عنوان کرد. با این حال وی از نتایج و پیشنهادات ارائه شده از سوی شانگهای نکته ‌ای اظهار نکرد و صرفاً به 3 پیشنهاد دولت افغانستان برای این سازمان بسنده کرد. به نظر می‌رسد پلتفرم شانگهای که همه همسایگان افغانستان را در بر دارد، به زودی تماس‌ هایی را نیز با نمایندگان طالبان آغاز کرده و پلن نهایی این سازمان نیز منتشر شود. مشارکت هم ‌زمان روسیه، ازبکستان و تاجیکستان در کنار پاکستان مهم ‌ترین مزیت نسبی این پلتفرم در مقایسه با نسخه آمریکایی محسوب می‌ شود. چالش‌ های اخیر سیاسی میان اسلام‌ آباد و واشنگتن نیز می‌تواند سهمی در تعدیل این موازنه ایفا نماید. این پلتفرم همچنین تجربه ‌ای نزدیک به سه دهه در مواجهه با بحران امنیتی در افغانستان دارد. گام ‌های نخست تأسیس پیمان شانگهای در دهه 1990 میلادی در مواجهه با تهدیدات امنیتی با منشاء افغانستان شکل گرفت و از آن زمان این سازمان در مسئله افغانستان درگیر و دخیل است.

 

رویکرد منطقه‌ گرایانه تدافعی روسیه

نخستین واکنش چندجانبه‌ گرا نسبت به تحولات امنیتی افغانستان از سوی روسیه در چارچوب سازمان پیمان امنیت دسته ‌جمعی به وقوع پیوست. طی هفته ‌های اخیر چندین نشست مشترک در سطوح مختلف وزرای دفاع، دبیران شورای امنیت، مجامع پارلمانی و دیگر ساختارهای مشابه با محوریت بحران افغانستان برگزار شده است. در عین حال، عدم عضویت ازبکستان در این سازمان موجب شد تا روسیه بخشی از تلاش‌ های همگرایانه خود برای صف ‌بندی امنیتی در مقابل تهدید افغانستان را به سازمان کشورهای مستقل مشترک ‌المنافع بکشاند. در سومین گام اساسی نیز روسیه چهارمین نشست مشترک با وزرای امور خارجه هر پنج جمهوری آسیای مرکزی (از جمله ترکمنستان) را روز جمعه در تاشکند برگزار کرد. در بیانیه مشترکی که در پایان این نشست از سوی وزارت امور خارجه روسیه منتشر شد، تأکید بر ضرورت گفت ‌و‌گو با طالبان و پایبندی به پروسه ‌های گذشته همچون روند استانبول و یا نشست مشترک تروئیکا صورت گرفت و در اقدامی قابل توجه، از نشست روز چهارشنبه سازمان همکاری شانگهای به شدت استقبال شد. به نظر می‌رسد رویکرد روسیه در مسئله افغانستان مشارکت امنیتی تدافعی بوده و ابتکار عمل درخصوص هرگونه چارچوب چندجانبه‌ گرایانه برای حل مسئله افغانستان به شانگهای واگذار شده است. به هر حال تأمین امنیت و پیروی از ابتکار پکن در مقابل واشنگتن رویکرد اصلی مسکو را تشکیل می‌دهد. البته برخی دیدگاه ‌ها معتقدند مسکو ثبات نسبی در آسیای مرکزی را بر بی‌ثباتی نسبی در افغانستان می‌ بیند؛ چرا که بسیاری از گروه ‌های تروریستی با خاستگاه کشورهای آسیای مرکزی بعد از سوریه نیازمند بستری برای تحرک هستند و افغانستان این نیاز را تاحدود زیادی برطرف می‌ سازد.

 

جمع‌بندی

بحران در افغانستان مجدداً نگاه بازیگران بزرگ را به سوی آسیای مرکزی جلب کرده است. آمریکا، روسیه و چین اصلی ‌ترین بازیگرانی هستند که با مشارکت کشورهای آسیای مرکزی سعی در ارائه پلتفرمی امنیتی-سیاسی برای بحران افغانستان دارند. با این حال میزان موفقیت هیچ یک از این طرح‌ ها به دلیل عدم قطعیت در مذاکرات، فقدان ضمانت‌ های اجرایی و مسائلی از این دست، قابل پیش‌بینی نیست. همچنین اراده حل بحران و یا مدیریت آن نیز از سوی هیچ یک از بازیگران قابل تائید یا رد نمی‌باشد. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران در هیچ کدام از این پلتفرم ‌های قدرت‌های بزرگ قرار نگرفته است. تهران ترجیح داده ضمن همکاری و هماهنگی با چارچوب ‌های چندجانبه، طرح پیشنهادی خود را با اهدافی ملی و منطقه‌ای در پیش بگیرد. با این حال ایران به شدت نیازمند یک پلتفرم چندجانبه همکاری‌ جویانه با کشورهای آسیای مرکزی برای تحقق هر طرح و پلتفرم پیشنهادی است. با توجه به روابط پرتنش ایران با ترکمنستان و تاجیکستان طی سال‌ های اخیر، این امر جز در ملاحظات ژئوپلیتیکی و منافع استراتژیک و بلندمدت قابل تحقق نیست.

در این شرایط، واقع‌ گرایی استراتژیک و تلاش ایران برای ایجاد بسترهای همکاری جمعی ولو به صورت محدود و منطقه ­ای با کشورهای آسیای مرکزی گزینه مطلوب برای تامین این هدف است. به هر حال ابتکار همکاری جمعی می بایست بر اساس بسترهای منافع مشترک حداقلی یا حداکثری، طراحی و اجرا شود. 

 

 

منابع پژوهش در دفتر اندیشکده موجود است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *