در همین مسیر روسیه که توانسته در معاهده صلح، دست بالاتری را کسب کند، در تقابل با غرب که در سال های گذشته انرژی و بودجه فراوانی برای رواج مدل مطلوب خود گذاشته بود، بهعنوان داور، ناظر یا هر اسم دیگری که روی آن بگذاریم، اجازه نخواهد داد به آسانی سال های گذشته بازیگران دیگر، نظم آن را به سود خود برهم بزنند.
اروپا میخواهد در بازآرایی سیاست و امنیت در قفقاز جنوبی و حفظ ثبات این منطقه در آینده نقش داشته باشد. ارتقای دموکراسی از اهداف کلانی است که اتحادیه اروپا طی سال های اخیر آن را در 3 کشور قفقاز جنوبی دنبال کرده است. در ظاهر، صلحی که هم اکنون روسیه اجرای آن را تضمین و خود را نگهبان آن کرده است، میتواند به اروپا در این مسیر کمک کند، اما با توجه به سابقه منفی که اروپا در تعاملاتش با جهان پیرامون روسیه از این کشور سراغ دارد، امکان روی دادن این همکاری اندک به نظر میرسد. از زمان فروپاشی شوروی، اروپا و روسیه نتوانسته اند چارچوب مشترکی برای همکاری های امنیتی ایجاد کنند. کرملین به طور مداوم خواستار معامله های امنیتی بزرگ با هدف گسترش چتر نفوذ خود در مناطق وسیع اوراسیا است. در مقابل، ترجیحات هنجاری اروپا برای اقتصاد بازار و لیبرال دموکراسی از رویکردی کاملاً متفاوت، به منظور پیشبرد امنیت و نظم در فضای ظهور یافته پس از شوروی برخوردار است. اروپا و روسیه، در همه درگیری هایی که طی این سالها در منطقه به وجود آمده، ترجیح داده اند از سیاست “هرج و مرج کنترل شده” استفاده کنند. در همه این درگیری ها، یک گزینه استراتژیک روی میز کرملین بوده و آن هم «دخالت روسیه در مسائل مختلف اطراف مرزهای خود برای ایجاد ثبات» است. با این حال، جنگ دوم قرهباغ بین آذربایجان و ارمنستان با نقش پررنگ بازیگران خارجی دیگر مثل ترکیه، محدودیت های رویکردهای روسی و اروپایی برای امنیت اوراسیا و کاستی های روسیه در کنترل بازیگران محلی را آشکار کرد.
روسیه در توافق آتشبس، تحت بندی که حضور نیروهای حافظ صلح روسی را به رسمیت میشناخت، نیروهای خود را وارد قفقاز جنوبی کرد و برای تداوم بلندمدت این حضور هم برنامه دارد. برخی از تحلیلگران در اندیشکده های خارجی و بعضاً در ایران، معتقدند جنگ اخیر برای روسیه یک ضرر سیاسی بود، اما باید این گزاره مهم را که این جنگ آغاز یک نظم منطقهای جدید است، مورد توجه جدی قرار داد؛ نظریه ای که فرصت طلبی مشترک بین آنکارا و مسکو را برای ما واضح تر بیان میکند.
اندیشکده کارنگی در گزارشی که 3 مارس 2021 منتشر کرده است، بر این نکته تأکید دارد که حضور ترکیه در جنگ اخیر و نقش آن در پیروزی آذربایجان، یک متغیر جدید برای اوراسیا است. حالا بدون تصور یک معامله بزرگ ژئوپلیتیکی بین اروپا و روسیه، هرگونه معماری امنیتی پایدار در قفقاز جنوبی یک ماهیت محلی خواهد داشت.
قدرت های اروپایی نسبت به توافق نامه “صلح روسی” مشکوک هستند. با توجه به سابقه فرصت طلبی و مداخله مسکو در درگیری های اوراسیا، حالا روسیه در منطقه، خود را قدرتمندتر کرده است. این قدرت، نگرانی را در اروپا ایجاد میکند که آیا روسیه میتواند یک واسطه در یافتن راه حل نهایی سیاسی برای مناقشه آذربایجان و ارمنستان باشد؟ طبیعتاً این راه حل مورد انتظار باید وضعیت سیاسی قرهباغ را ترسیم کند. توافق نامه فعلی، جنگ را متوقف کرد، دستاوردهای میدان نبرد را تثبیت نمود و طرف های درگیر را متعهد به تبادل متقابل همه اسیران و بازگشایی راهروهای حمل و نقل کرد. با این حال، وضعیت سیاسی قرهباغ کوهستانی حل نشده باقی ماند، موضوعی که مسکو عجله ای برای حل آن ندارد. وضع موجود منطق حضور را برای صلح بانان روسی فراهم میکند پس طبیعی است که روسیه عجله ای برای حل آن نداشته باشد. بر همین مبنا و با توجه به برنامه ریزی روسیه در دهه های آینده، نقشه سیاسی قفقاز به همین نحو باقی خواهد ماند.
حضور نظامیان روس در مرکز عملیات مشترک روسیه و ترکیه در شهر آغدام
توافق نامه آتش بس در قره باغ ممکن است ثبات ژئوپلیتیک کوتاه مدت را به همراه داشته باشد و گشایشی برای نهادهای منطقه ای اروپا برای تأثیرگذاری بر تحولات قفقاز جنوبی باشد، اما اصرار و پایبندی اروپا به هنجارهای لیبرال سیاسی کماکان ادامه خواهد داشت و همین باعث دور ماندن اروپا از تحولات قفقاز خواهد شد.
این بازی متغیرهای دیگری هم دارد؛ روسیه برای حفظ صلح، وظیفه دلهره آوری پیش رو دارد. شرایط فعلی بعد از جنگ، همچنین به کرملین امکان نفوذ در سیاست داخلی ارمنستان و آذربایجان را میدهد. روسیه با نیروی صلح خود از زمان بسته شدن «ایستگاه راداری قَبَله» در دوران جنگ سرد، برای اولین بار از سال 2012 وارد آذربایجان شده است. برخی رضایت جمهوری آذربایجان از توافق نامه مورد حمایت روسیه را یک معامله به جای پیروزی میدانند؛ این نظر، این روزها در باکو دارد طرفداران بیشتری پیدا میکند. در حالی که آذربایجان سرزمین های اشغال شده را به دست آورد، حالا مجبور است محدودیت های روسیه در سیاست های خارجی و امنیتی خود را بپذیرد.
الهام علیاف فرد زیرکی است. او در همه این سال ها که جانشین پدرش شده، نشان داده که توانایی بازی با قدرت های بزرگ را به نفع خود دارد. آذربایجان با بهرهگیری از قدرت نفت و گاز خود در مسیر «دیپلماسی انرژی» با اروپا، روابط خود با غرب را سامان داده است. حمایت ترکیه هم علی اف را در برابر مخالفان داخلی- هرچند ناچیز- خود که تحت تأثیر ترکیه هستند، بیمه کرده است. علی اف با همه بازی میکند؛ چه با روسیه و غرب و چه با ایران و اسرائیل. این استراتژی فوقالعاده، بقای او را در قدرت تضمین کرده است.
در ارمنستان هم اهرم های نفوذ روسیه بر دموکراسی نوپای آن کشور به طور قابل توجهی عمیقتر شده اند. هماهنگی بین آذربایجان و ترکیه علیه ارمنستان در طول جنگ باعث افزایش احساس ناامنی در ارامنه شده و حضور روسیه به عنوان حافظ صلح، قدرت طرفداران مسکو در ارمنستان را افزایش داده است. شعار “امنیت در برابر دموکراسی” (و “ثبات در برابر دموکراسی”) در گفتمان سیاسی ارمنستان بار دیگر قدرت گرفته است.
سابقه نشان داده منازعات حل نشده منطقه ای یک مزیت سیاسی برای مستبدین است که از چنین درگیری هایی برای خاموش کردن مخالفان داخلی خود استفاده کنند. این روند در تحولات داخلی گرجستان هم که همسایه آذربایجان، ارمنستان، ترکیه و روسیه است، تأثیر خواهد گذاشت.
آنچه مسلم است این که تعامل سیاسی و اقتصادی پایدار اروپا در قفقاز جنوبی که حالا بیش از پیش تحت پوشش قدرت روسیه است، پروژه چندین ساله تحکیم دموکراسی غربی در این منطقه را با چالش های جدی روبرو خواهد کرد.
اما در این میان آنچه دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بایستی توجه ویژه به آن داشته باشد، این است که برهم خوردن توازن قوا در منطقه، به نفع ایران نیست. قدرت گرفتن روسیه در قفقاز و حاکمیت بلا منازع آن، در روابط ایران با همسایگانش اعم از ارمنستان، آذربایجان و گرجستان تأثیر خواهد گذاشت و این تعاملات را به عنوان تابعی از تعاملات فرامنطقه ای ایران و روسیه در مساله سوریه، مساله فلسطین، ارتباط با اروپا و آمریکا، آسیای میانه و… درخواهد آورد. تداوم رصد مداوم مسائل منطقه از سطح کلان تا خرد، داشتن موضع در خصوص اتفاقات جاری در منطقه، ایفای نقش بهعنوان اهرم مؤثر در روند صلح (همانند مذاکره با طرف آذری برای آزادی اسرای ارمنی و مذاکره با طرف ارمنی برای دادن نقشه مناطق مینگذاری شده در اراضی آزاد شده به طرف آذری)، حضور در پروژه های اقتصادی کشورهای قفقاز، بهرهگیری از اهرم مؤثر تولید و تأمین انرژی از سدهای مشترک بر روی رود ارس و… گام های مؤثر در این مسیر میتواند باشد.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.