تحولات افغانستان در حالی که از سویی به صورت مستقیم امنیت آسیای مرکزی یعنی خارج نزدیک روسیه را تحت تأثیر قرار می دهد، با خروج آمریکا از منطقه توازن قوا را نیز دچار تحول کرده و همچنین در منافع راهبردی چین به عنوان دوست و در عین حال رقیب بومی روسیه نیز تأثیرگذار بوده است.
از سوی دیگر با در نظر داشتن تلاش روسیه برای نقش آفرینی در مسئله افغانستان در ماه های گذشته تحولات اخیر به صورت مستقیم کارکرد دستگاه دیپلماسی روسیه را نیز تحت تأثیر خود قرار می دهد. با در نظر داشتن تحلیل های مختلفی که در روزهای اخیر در روسیه در قبال وضعیت اخیر افغانستان و تأثیرات آن بر منافع روسیه منتشرشده است، می توان از وجود دو نوع نگاه تهدیدمحور و فرصت محور به مسئله سخن گفت.
توجه به رویکرد رسانه ها و دوایر تحلیل روسی در قبال عملکرد اخیر طالبان نشان دهنده آن است که روس ها با در نظر داشتن سرعت پیشروی طالبان انتظار تحکم این گروه بر کل افغانستان را داشته اند و اصلی ترین نگرانی آن ها بیش از آنکه تسلط طالبان بر کل افغانستان باشد سیطره طالبان بر تجهیزات نظامی موجود در افغانستان است که بخش قابل توجهی از آن ها تجهیزات جنگی آمریکایی است. به عبارت دیگر روسیه در همان مراحل نخست پیشروی طالبان توجه خود را به این نکته جلب کرده است که طالبان با به دست آوردن تجهیزات جنگی و با داشتن کارشناسان جنگی ای که بخشی از آنها در بیست سال گذشته از سوی آمریکایی ها در قالب ارتش افغانستان تعلیم دیده اند و حتی با وجود عناصری که در دهه 1980 از سوی ارتش سرخ تعلیم دیده اند دارای یک ارتش مجهز خواهد بود.
در صورت دستیابی این گروه به تجهیزات نیروهای هوایی -آن چنان که در تصاویری از ولایت بادغیس دیده می شود- این گروه دارای یک نیروی هوایی نیز خواهد شد و این به معنای تهدید راهبردی امنیت در آسیای میانه و روسیه است. در تصاویر منتشرشده نیروهای طالبان با بالگردهای UH-60 ساخت آمریکا و Mi-17 / Mi-8 روسی مشغول هستند و کارشناسان روس احتمال می دهند ممکن است با تصرف کل کشور، طالبان بیش از صد بالگرد و حداقل 10-15 هواپیمای تهاجمی سبک در دست داشته باشد.
در ادامه همین رویکرد امنیتی یکی دیگر از مسائل اصلی دوایر روسی، سوار شدن دستگاه های امنیتی همچون سیا، موساد و دیگر سازمان های غربی بر روی طالبان با هدف ضربه زدن به منافع روسیه است. در واقع از نظر این تحلیلگران به رغم بیانیه های طالبان که مدعی است هیچ کاری با دیگر کشورها ندارد اما هیچ دلیلی برای این که طالبان پس از تصرف کل افغانستان به فکر حرکت های ایذایی در آسیای میانه و یا خود روسیه نیفتد نیز وجود ندارد و نیازمندی های این گروه در دوره پس از تصرف در حوزه حمایت های سیاسی و امنیتی می تواند این گروه را به همکاری نزدیک با سازمان های متخاصم و یا رقیب روسیه وادارد که همین امر به معنای خطر راهبردی برای منافع روسیه است.
به نظر می رسد با همین تحلیل می توان نسبت به افزایش تحرکات نظامی روسیه در آسیای مرکزی و فعال تر شدن پایگاه های نظامی این کشور و افزایش حجم تسلیحاتی این پایگاه ها که با عنوان آموزش و مانور نظامی انجام می شود نگاه کرد. در یکی از این مانورها که در 20 کیلومتری مرز افغانستان انجام شد، 2 هزار و 500 سرباز در حوزه عملیات توپخانه ای و عملیات علیه تانک ها و هواپیماهای بدون سرنشین به تمرین پرداختند و در روزهای گذشته بزرگ ترین مانور نظامی تاریخ تاجیکستان که روسیه نیز در آن نقشآفرینی می کرد با مشارکت مستقیم و غیرمستقیم 230 هزار پرسنل نظامی انجام شد.
قائلان به جدیت تهدیدات امنیتی طالبان بر این نکته تأکید می کنند که طالبان در ماه های اخیر نشان داده است که ساختاری یکپارچه و فرماندهی واحد ندارد و امکان این که گروه هایی همچون جنبش اسلامی ترکستان شرقی که هم اکنون زیر پرچم طالبان در حال فعالیت اند و یا گروه های دیگر به صورت مستقل وارد اقدام علیه منافع روسیه شوند وجود دارد.
برخی دوایر تحلیلی معتقدند که حتی سیستم های رقیب و متخاصم می توانند با استفاده از فشار از جنوب به روسیه و تهدید طالبانی، مسکو را مجبور به نرمش در برخی پرونده های خاورمیانه ای خود کنند. طبیعتاً روسیه در قبال امنیتی ملموس در آسیای میانه و یا خود روسیه از سوی طالبان حاضر به برخی نرمش ها در سوریه، لیبی و یا دریای سرخ می تواند باشد.
در مقابل نگاه تهدیدمحور به نظر می رسد گروهی دیگر از تحلیلگران روس معتقدند که روسیه در صورت حرکت مبتکرانه و فعال در منطقه می تواند خلأ قدرت ناشی از خروج آمریکا و ناتو از افغانستان را به نفع خود مدیریت کرده و تبدیل به عنصر تحول آفرین در آینده منطقه شود. در این مسیر طبیعتاً چین علاوه بر این که همکاری مطمئن برای روسیه می تواند باشد یک رقیب نیز به شمار خواهد آمد.
از نظر این گروه اساساً دلیل پیشرفت سریع و بدون مانع طالبان در افغانستان استفاده این گروه از شکاف های منافع میان قدرت های بزرگ است و اگر روسیه و چین به سمت یک همراهی راهبردی در تأمین خلأ قدرت در افغانستان حرکت کنند امکان مدیریت ماجرای افغانستان و استفاده از منافع آن وجود خواهد داشت.
به رغم نگاه های فرصت محور موجود در روسیه اما بی شک نگاه غالب در مسکو به طالبان معطوف به جنبه های تهدیدآفرین این گروه است. تهدیدآفرینی طالبان نیز از منظری راهبردی چیزی جز دردسری جدید برای روسیه که خود علاوه بر مسائل داخلی با بحران ها و پرونده های متعددی در پیرامون خود درگیری است نخواهد بود. جنگ اوکراین، جنگ قرهباغ، بحران سیاسی- اقتصادی و اجتماعی در بلاروس، انقلاب های پی در پی در قرقیزستان، بحران با گرجستان، وضعیت شکننده دریای آدریاتیک و مسائلی از این دست همگی مسائلی هستند که هزینه های سیاسی قابل توجهی برای روسیه دارند و همچنان آینده ای نامعلومی در انتظار آنها است.
در چنین وضعیتی پیدایش مسئله افغانستان و طالبان بی شک یک بار جدید بر دوش نهادهای دیپلماتیک و امنیتی روسیه خواهد بود. اینکه آیا این تهدید به راستی میتواند روسیه را به برخی نرمش ها و یا واگذاری ها در پرونده های دیگر خصوصاً پرونده های خاورمیانه ای سوق دهد یا نه مسئله ای است که عملکرد رقبا و خود روسیه در آن نقشی تعیین کننده خواهد داشت. اما آنچه قطعی است تهدید بالفعل افغانستان این امکان را دارد که توان راهبردی روسیه در آسیای میانه و حتی پرونده های اروپای شرقی را در کوتاه مدت با خلل مواجه سازد.
وقوع هر نوع ناامنی جدید در آسیای میانه و عدم تحرک تأثیرگذار روسیه در قبال آن جایگاه روسیه به عنوان ضامن امنیت و هژمون منطقه ای در آسیای میانه را با تردیدهای جدی مواجه خواهد ساخت.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.