آینده روابط پاکستان و طالبان؛ اهداف و محدودیت‌های اسلام‌آباد

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید

یکی از مهم‌ترین اهداف پاکستان از مواخله در امور افغانستان مهار نفوذ و کنترل هند در افغانستان است. دهلی‌نو و اسلام‌آباد، طی چند دهه گذشته بر سر مسائل مرزی همانند کنترل بر منطقه کشمیر و نیز نفوذ در منطقه آسیای میانه یا یکدیگر تقابل داشته‌اند.

این روزها معادلات افغانستان به کانون اصلی تمرکز تحولات منطقه آسیای میانه و حتی خاورمیانه تبدیل شده و بازیگران مختلف در پی تنظیم مناسبات جدید با این کشور هستند. در واقع، با خروج نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا از افغانستان و بازپس گیری قدرت سیاسی توسط طالبان افغانستان، کشورهای منطقه در حال تغییر جهت پاسخگویی به سناریوهای نوظهور هستند. برای کشورهای نزدیک مانند چین، روسیه ، جمهوری‌های آسیای مرکزی، هند و پاکستان، مخاطرات سیاسی، اقتصادی و امنیتی در افغانستان همچنان بالا است.

در این میان، در شرق افغانستان، پاکستان خود را برای مقابله با تغییرات سیاسی و امنیتی در افغانستان و هر آنچه که ممکن است در آینده رخ دهد، آماده می‌کند. اسلام‌آباد در صحنه‌گردانی معادلات جدید افغانستان که برآینده اصلی آن به قدرت رسیدن مجدد طالبان بوده است، بدون تردید، بیشترین نقش را داشته است. طی سال‌های گذشته ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان (آی اس آی) با حمایت پنهان از طالبان در تداوم مبارزات این گروه با اشغال‌گران غربی بیشترین نقش را ایفا کردند. در عرصه مذاکرات طالبان با آمریکا در دوحه نیز پاکستان نقش ویژه‌ای ایفا کرد و در جریان کنترل مجدد طالبان بر افغانستان طی یک ماه گذشته نیز اسلام‌آباد نقش حامی اصلی این گروه را ایفا کرده است. حتی در وضعیت جدید نیز که جنگ بر سر پنجشیر در جریان است، شواهد حاکی از آن است که پاکستان در حمایت هوایی از نیروهای طالبان ایفا نقش کرده است. با این اوصاف، اکنون این پرسش قابل طرح است که پاکستان در افغانستان چه اهداف ویژه‌ای را دنبال می‌کند و تا چه اندازه ماه عسل در مناسبات اسلام‌آباد و کابل تحت حکمرانی طالبان می‌تواند ادامه پیدا کند؟

 

اهداف پاکستان در موضوع ورود به مساله افغانستان

روابط دو کشور همسایه افغانستان و پاکستان از همان ابتدا دچار تنش بوده و عمدتا پاکستان در پی اعمال نفوذ در افغانستان بوده است. مثلا در دوره جهاد مردم افغانستان علیه شوروی سابق، پاکستان از برخی گروه های مجاهدین حمایت به عمل آورد و سپس دوران طلایی اعمال نفوذ این کشور بر افغانستان دوره امارت طالبانی بود. با این اوصاف، در مقام یک امر بدیهی می‌توان اظهار داشت  که اسلام آباد از همراهی با روند گفتگوهای شکست خورده پیشین میان دولت اشرف غنی و طالبان گرفته تا بر راه حل سیاسی فراگیر گرفته تا حمایت کامل از روی کار آمدن دولت طالبان سعی دارد موقعیت خود را در افغانستان قوی نگه دارد. اما در مقام اهداف ویزه پاکستان در موضع مداخله در امور داخلی افغانستان توجه به چند محور کلیدی ضروری به نظر می‌رسد:

مهار نفوذ دهلی‌نو و گسترش نفوذ در آسیای میانه: یکی از مهم‌ترین اهداف پاکستان از مواخله در امور افغانستان مهار نفوذ و کنترل هند در افغانستان است. دهلی‌نو و اسلام‌آباد، طی چند دهه گذشته بر سر مسائل مرزی همانند کنترل بر منطقه کشمیر و نیز نفوذ در منطقه آسیای میانه یا یکدیگر تقابل داشته‌اند. اکنون اسلام‌آباد تلاش می‌کند با روی کار آمدن طالبان مسیر سیاست خارجی افغانستان را به سمت دوری‌گزینی از هند و نزدیکی به خود هدایت کرده و از این طریق دسترسی آسان به آسیای مرکزی را برای خود میسر کند.  

خط مرزی دیورند: یکی دیگر از اهداف ویژه پاکستان در افغانستان، حل مساله مرزی «دیورند» است. طی تمامی دهه‌های گذشته دولت‌های متمادی افغانستان حاضر به پذیرش حاکمیت پاکستان بر این خط مرزی نشده‌اند. خط مرزی دیورند به طول 2430 کیلومتر باعث جدایی پشتون های غرب (مستقر در پاکستان) و پشتون های شرق (ساکن افغانستان) شده است. علاوه بر این مساله کشمیر هم برای پاکستان مهم و استراتژیک است. استقلال بنگلادش در سال 1971 اسلام آباد را نسبت به پشتونستان مضطرب ساخته است؛ زیرا صحنه سیاسی پاکستان از زمان استقلال تا امروز، با رقابت دایمی میان اقوام ساکن در آن کشور از جمله پنجابی ها، سندی ها، بلوچ ها و پشتون ها برای کسب قدرت بوده است. لذا احتمال اینکه پشتون ها هم مسیر بنگلادش را طی کنند و از این کشور جدا بشوند وجود دارد – کمااینکه این ادعای استقلال طلبی بارها مطرح شده و هر باری هم سرکوب شده است. و لذا این مساله همواره موجبات نگرانی دولت پاکستان را فراهم کرده است.

حفظ وضعیت موجود با ابزار طالبان: محور اصلی سیاست پاکستان از زمان استقلال تا هنوز مساله، امنیت بوده است. پاکستان همواره از تغییر آرایش در مرزهای منطقه واهمه داشته و خواستار حفظ وضع موجود بوده و در راستای پی‌گیری این سیاست اسلام آباد پس از سقوط طالبان در 2001 با هدف جلوگیری از سقوط مهره های خود در افغانستان به اشکال مختلف از گروه های افراطی و طالبان حمایت کرده است. در مجموع، به نظر می رسد تلاش این کشور برای حمایت از طالبان و نوطالبان و افراطیت در واقع تلاش برای حفظ وضع موجود به سود اسلام آباد باشد.

 

محدودیت‌های پیش‌روی اسلام‌آباد در تعاملات آینده با طالبان

هر چند دوران کنونی مناسبات پاکستان و طالبان را می‌توان دورانی طلایی و اصطلاحا ماه عسل در مناسبات دو طرف مورد خطاب قرار داد اما کلیه معادلات منطقه‌ای و داخلی افغانستان گویای آن هستند که در آینده احتمالا مناسبات میان اسلام‌آباد با طالبان با مشکلات و موانعی مهم مواجه می‌شود. اخیراً، سه حادثه به ویژه نگرانی ها را درباره چگونگی توسعه تعاملات پاکستان با طالبان افغانستان افزایش می‌دهد. نخست ، طالبان زندانیان پل چرخی را که شامل یک فرمانده ارشد گروه تحریک طالبان به اسم مولوی فقیر محمد، را آزاد کردند. دوم ، نارضایتی طالبان افغان از حصار کشی مرز افغانستان و پاکستان است و سوم، ادعای طالبان افغان است که مساله تحریک طالبان پاکستان (TTP) را باید پاکستان حل کند و نه افغانستان. این در شرایطی است که  اسلام آباد مدتهاست شکایت دارد که شبه نظامیان TTP پناهگاهی امن در آن سوی مرز پیدا کرده اند.

در واقع، طالبان امروز دارای نیروی تازه‌ای هستند. این گروه به عنوان یک نیروی سیاسی غالب در افغانستان ظهور کرده و آماده است تا فرمانروایی دولت را در دست بگیرد. مذاکرات مستقیم ایالات متحده با طالبان، منجر به خروج ایالات متحده و سقوط غیر منتظره سریع کابل، چهره طالبان را به عنوان پیروز در جنگ علیه یک ابرقدرت قدرتمند تقویت کرده است. علاوه بر این، قدرتهای بزرگ جهان ، کشورهای اروپایی و به طور کلی جهان به این درک رسیده اند که طالبان یک واقعیت سیاسی در افغانستان است. از این رو ، ضریب قدرت طالبان ، در داخل و بین الملل ، از آخرین باری که آنها در قدرت بودند ، بطور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. پاکستان دیگر تنها گزینه آنها برای حمایت بین المللی نیست.

در سطحی دیگر به عنوان مهمترین مسئله و اصلی ترین منافع پاکستان در افغانستان، اسلام‌آباد همچنان نمی‌تواند از اهرم فشار خود در موضوع خط دیورند ، که یکی از دغدغه های اصلی امنیت ملی اسلام آباد است ، استفاده کند. از نظر تاریخی، مدیریت مرز به دلیل امتناع افغانستان از به رسمیت شناختن خط دیوراند همچنان یک موضوع بحث برانگیز بوده است. در حقیقت ، اعتراض به قانونی بودن خط دیورند به عنوان یک مرز بین المللی را می توان یکی از معدود موضوعاتی دانست که جناح های مختلف سیاسی افغانستان را متحد می‌کند. در حالی که پاکستان حدود 90 درصد از مرزها را به صورت یک طرفه حصار کشیده است ، باید همچنان به افغانستان فشار بیاورد تا گشت های مرزی در طرف افغانستان را آغاز کند. این در حالی است که حملات علیه نیروهای پاکستانی در طول مرز همچنان ادامه دارد حتی پس از سقوط کابل به دست طالبان.

 

 

منبع:http://alwaght.net

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟