مقامهای اروپایی به این موضوع اشاره میکنند که برای تضمین امنیت فرودگاه کابل فقط به پنج هزار نیرو نیاز داشتند، اما عاجز از این کار بودند. درحالیکه برخی از حامیان استقلال راهبردی معتقدند سقوط کابل یک بیدارباش برای کشورهای اروپایی است و برخی دیگر هیچ تهدید وجودی خاصی را پیش روی اروپا نمیبینند و همچنان خواهان آن هستند که بهعنوان یک شریک کوچکتر آمریکا به فعالیتهای خود ادامه دهند. هرچند کشورهای اروپایی خواهان ادامه حضور نیروهای غربی در افغانستان و مقابله با طالبان بودند، بااینحال گزینه دیگری جز همراهی با آمریکا در خروج از افغانستان نداشتند؛ زیرا به لحاظ لجستیکی و حمایت هوایی و البته تخلیه ایمن شهروندان خود به آمریکا وابسته بودند. این تحولات بار دیگر ایده قدیمی ارتش اروپایی و البته استقلال راهبردی را احیا کرده است.
بهعنوانمثال، جوزپ بورل، نماینده سیاست خارجی اتحادیه اروپا اعلام کرد «ضرورت همگرایی بیشتر در حوزه دفاع اروپایی هیچگاه تا بدین اندازه و پس از تحولات افغانستان آشکار نبوده است و اروپا میبایست یک نیروی واکنش سریع پنجهزارنفری به وجود بیاورد». وی همچنین پس از نشست وزرای دفاع اتحادیه اروپا اعلام کرد که خروج آمریکا از افغانستان میتواند کاتالیزوری برای شکلگیری یک نیروی نظامی دفاعی دائم باشد.
در این میان، موضع وزیر دفاع آلمان موجب شگفتی بسیاری شده است. او در یک پیام توییتری اعلام کرد که با تصمیم مشترک تمام اعضای اتحادیه اروپا میتوان باز هم به استمرار اقدامهای مشترک ادامه داد. البته وزیر دفاع آلمان پیشتر در ماه نوامبر در نشریه پولیتیکو نوشته بود که توهم استقلال راهبردی اروپا باید به پایان برسد و اروپاییها نمیتوانند بدیلی برای نقش حیاتی آمریکا بهعنوان تأمینکننده امنیت پیدا کنند. در این میان، امانوئل مکرون مهمترین حامی استقلال راهبردی اروپا به شمار میرود و عبارت استقلال راهبردی، مظهر استقلال نظامی، اقتصادی و فناورانه اروپا از آمریکا است. مکرون همچنین در بیانیه مشترک با نخستوزیر هلند نیز بار دیگر بر استقلال راهبردی و مسئولیتپذیری بیشتر در حوزه دفاع و امنیت تأکید کرد.
اما پرسش این است که آیا این ایدهها جنبه عملیاتی به خود خواهد گرفت؟
ایده ارتش واحد اروپایی و موانع تحقق آن
ایده شکلگیری ارتش اروپایی مفهوم جدیدی در تحولات اروپایی نیست. پیشازاین در دهه 1950 میلادی نیز ایده ارتش اروپایی مطرح شده بود. چند دهه بعد و پس از ناکامی کشورهای اروپایی در اتخاذ یک موضع مشترک در قبال بحران کوزوو، نشست سن مالو میان ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه و تونی بلر نخستوزیر بریتانیا در سال 1998 زمینه را برای تدوین سیاست امنیتی و دفاعی اروپا فراهم ساخت. در این سیاست، توصیه شده بود که توانمندیهای اتحادیه اروپا برای اقدام نظامی مستقل توسعه پیدا کند. اگرچه در آن زمان، ایالاتمتحده هشدار داد که این سیاست نباید موازی کاری با ناتو باشد، موجب دور شدن اتحادیه از ناتو شود و بر ضد دولتهای غیر عضو در اتحادیه اروپا تبعیض قائل شود. کشورهای اروپایی همچنین در سال 1999 بر شکلگیری نیروی متشکل از 50 تا 60 هزار سرباز به توافق رسیدند. هر چند این طرح نیز در نهایت به انجام برخی مأموریتهای نهچندان جدی محدود ماند.
شکلگیری ارتش اروپایی با موانع بسیار مهمی نیز روبهرو است. نخست، هزینههای دفاعی کشورهای اروپایی است. اگرچه تمام کشورهای عضو ناتو -بهجز ایالاتمتحده- پس از بحران اوکراین در سال 2014 هزینههای دفاعی خود را افزایش دادهاند، اما برآوردها نشان میدهد امسال تنها نُه کشور از اعضای اتحادیه اروپا تعهد اختصاص دو درصد تولید ناخالص داخلی به حوزه دفاع را رعایت خواهند کرد (بهعنوانمثال، آلمان فقط 53/1 درصد را به این حوزه اختصاص داده است). دوم، برخی معتقدند تحولات افغانستان نمیتواند محرکی برای شکلگیری ارتش اروپایی باشد؛ زیرا بسیاری از اروپاییها در دهه گذشته هیچ اهمیتی برای تحولات این کشور قائل نبودند. همچنین در داخل اروپا نیز لهستان و کشورهای حوزه بالتیک موافق شکلگیری سازوکاری نیستند که ایالاتمتحده در آن حضور نداشته باشد. بهعنوان نمونه، ورشو معتقد است تشکیل یک ارتش اروپایی میتواند ارتشهای دولتهای عضو ناتو را تضعیف کند.
سوم، نمیتوان برخی از اعضای اروپایی را متقاعد کرد که دفاع مشترک اروپایی میتواند همان امنیتی را تأمین کند که ناتو در طول این چند دهه برای اروپاییها فراهم کرده است. همچنین در مورد اینکه کدام موضوع یا کشور یک تهدید حیاتی به شمار میرود، اجماعی میان کشورهای اروپایی وجود ندارد. بهعنوانمثال، روسیه از نظر دولتهای حوزه بالتیک یک تهدید وجودی است، درحالیکه مسکو یک شریک مهم در حوزه انرژی برای آلمان تلقی میشود. چهارم، هیچ سازوکار مشخصی برای تصمیمگیری در میان د ولتهای عضو وجود ندارد. همچنین، این احتمال وجود دارد که کنشهای مشترک اتحادیه اروپا بهصورت موردی و بیرون از ساختار سازمانی اتحادیه اتخاذ شود. برخی نیز از این امر نگران هستند که یک طرح نظامی تهاجمی اروپایی موجب گسست بیشتر در روابط نهچندان گرم فعلی بروکسل – واشنگتن خواهد شد.
البته کشورهای اروپایی در سالهای اخیر گامهای مثبتی را نیز در راستای تشکیل ارتش اروپایی برداشتهاند. بهعنوانمثال سازوکار همکاری ساختارمند دائم در سال 2017 آغاز به کار کرد که هدف آن همکاری کشورهای اروپایی در تمام حوزههای دفاعی است. برای سال مالی 2021 تا 2027 نیز هشت میلیارد یورو برای حمایت از طرحهای توسعه و تحقیق دفاعی مشترک اختصاص یافته است. همچنین کشورهای اروپایی به دنبال تدوین یک سند جامع راهبردی تا سال 2022 برای امکانسنجی تبدیل نیروهای دفاعی به یک ارتش مشترک هستند که همچنان یک تابو در بسیاری از کشورهای اروپایی به شمار میرود.
سخن پایانی
در گزارش اخیر منتشرشده توسط مرکز پیشرفت آمریکا، از اندیشکدههای نزدیک به بایدن، توصیهشده که هماکنون وقت آن فرارسیده است اتحادیه اروپا به یک قدرت نظامی جهانی تبدیل شود و ایالاتمتحده نیز از مانعتراشی برای تحقق آمال اروپاییها در حوزه دفاع دست بردارد. درواقع، این ایده مطرح میشود که اتحادیه دفاعی اروپایی میتواند موجب تقویت ناتو و غرب شود. استقلال راهبردی اروپا به توانایی دولتهای اروپایی به تعیین اولویتهای خود و تصمیمگیری مستقل در عرصه سیاست خارجی، دفاع و امنیتی و داشتن ابزارهای موردنیاز برای اجرای این تصمیمها بهتنهایی و در صورت تمایل، با دیگر شرکا است. بیشترِ موافقان استقلال راهبردی اروپا این استدلال را مطرح میکنند که اروپا باید سهم بیشتری از امنیت اروپایی را بر عهده بگیرد، بهویژه آنکه آمریکا هم تمایل چندانی برای ایفای نقش پررنگ در تأمین امنیت اروپا ندارد. آنها بر این امر تأکیددارند که این امر به معنای استقلال کامل یا مخالفت با ائتلاف و همکاری نیست. در مقابل، بسیاری از منتقدان استقلال راهبردی اروپا هشدار میدهند که تمرکز بسیار زیاد بر استقلال راهبردی، توهینی برای آمریکا خواهد بود، ناتو را تضعیف و شکافهای دو سوی آتلانتیک را عمیق خواهد کرد. برخی نیز معتقدند این اقدامهای اروپا ممکن است آمریکا را به این نتیجه برساند که اروپاییها نسبت به نقش آمریکا ناسپاس هستند.
منبع:https://www.scfr.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.