شمارش معکوس برای سیطره انصار الله بر «مأرب»

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
پیشروی آرام انصار الله به سمت مأرب در حالی ادامه دارد که اختلافات در طرف مقابل بسیار بالا گرفته و می‌ توان پیش‌ بینی کرد در آینده نزدیک این شهر به تصرف انصار الله درآید. با این حال، سیطره بر مأرب واجد پیچیدگی ها و نکات مهمی است که باید مورد توجه کارشناسان مقاومت قرار گیرد.

مأرب از نظر نظامی، یکی از اصلی ‌ترین پایگاه ‌های حکومت منصور هادی است. نخستین و بزرگ ‌ترین پادگان نظامی مشترک ائتلاف عربستان سعودی و حکومت منصور هادی در مأرب واقع شده است. علاوه بر آن مراکز مهمی مانند مقر وزارت دفاع، ستاد فرماندهی کل، فرماندهی مناطق نظامی سوم و هفتم ارتش (تابع منصور هادی) و… در شهر مأرب مرکز استان مأرب قرار دارند.

از نظر جغرافیایی نیز مأرب نزدیک‌ ترین منطقه تحت سیطره منصور هادی به پایتخت (صنعا) بوده و در فاصله ۱۷۰ کیلومتری شرق آن واقع شده است. مأرب را می‌ توان «مرکز – و بلکه آخرین – پایگاه منصور هادی در شمال یمن خواند». به این ترتیب با سیطره انصارالله بر آن، عملا پرونده منصور هادی در شمال بسته می‌ شود.

در تحلیل عملیات مأرب، باید دو دسته عوامل را از یکدیگر تفکیک نمود. ما این دو دسته را به عنوان عوامل مثبت و منفی در ادامه این بند، تفکیک کرده ‌ایم.

الف. عوامل مثبت:

  1. اختلافات در اردوگاه رقیب بسیار بالا گرفته است. با توجه به این‌که وزارت دفاع، ستاد فرماندهی کل و بسیاری از نهادهای بالادستی نظامی منصور هادی در مأرب مستقر است، عملا این شهر را باید از نظر نظامی تحت فرمان مستقیم عالی‌ ترین فرماندهان دولت هادی دانست.

با این حال، تحولات دو ماهه اخیر در عملیات مأرب به صورتی بوده که عربستان سعودی رأسا وارد شده و فرماندهی نیروهای مبارز علیه انصار الله را عملا از دولت هادی به افرادی مانند «طارق صالح» و «عزیز بن صغیر» واگذار کرده که قطعا در معادلات سیاسی و مذاکرات آینده تأثیر خود را نشان خواهد داد.

                                                         عزیز بن صغیر و طارق بن صالح

  1. عملیات مأرب، اختلافات داخلی جبهه مخالف انصار الله را به بالاترین حد رسانده است. از همان ابتدا (حدود ۶ ماه قبل) جنوبی ‌ها اعلام کرده بودند در این عملیات ورود نمی‌کنند و دو ماه قبل عیدروس الزبیدی رئیس شورای انتقالی جنوبی‌ ها نیز رسما از سیطره انصار الله بر مأرب استقبال کرد.
  2. دومین شکافی که در این جبهه فعال گردید، به یک ماهه اخیر برمی‌گردد که با انتقال فرماندهی و دخالت مستقیم عربستان سعودی، نیروهای وابسته به «حزب اصلاح» گفته می‌ شود نسبت به حضور در خط مقدم نبرد انگیزه چندانی ندارند.
  3. همزمان با شکاف ‌های داخلی، اختلاف در میان ائتلاف خارجی را نیز به راحتی می‌ توان رصد کرد. برخلاف رسانه ‌های وابسته به آل سعود که حساسیت زیادی نسبت به مأرب دارند، رسانه‌ های اماراتی کاملا نسبت به این موضوع بی‌ تفاوت هستند. از گروه‌ های وابسته به امارات نیز خبر چندانی نیست؛ هرچند با فشار سعودی گفته می‌ شود فرماندهی به «طارق صالح» واگذار گردیده که از نیروهای نیابتی ابوظبی محسوب می ‌شود. باید دید در این صورت، نیروهای وابسته به امارات (از قبیل قوات العمالقه و…) به این جبهه اعزام خواهند شد یا باز هم امارات نسبت به این عملیات کم ‌تحرک خواهد ماند؟
  4. مأرب از نظر اقتصادی دارای اهمیت به سزایی است. این استان، یکی از قطب ‌های نفتی و گازی یمن به شمار می ‌رود. ضمن این‌که به علت ابنیه و اماکن تاریخی، دارای جاذبه‌ های گردشگری و توریستی قابل توجهی است و از ظرفیت بالایی برای رشد اقتصادی برخوردار است. به این ‌ها باید سهم بالای استان مأرب در تولیدات کشاورزی یمن را افزود.

                                                            مأرب، قطب کشاورزی یمن

به این ترتیب مالکیت «برگه مأرب» در مذاکرات سیاسی، فاکتور بسیار مؤثری برای چانه‌ زنی خواهد بود؛ زیرا در هر چارچوب سیاسی، صنعا به اقتصاد مأرب وابستگی زیادی دارد.

  • عوامل منفی:
    1. امروزه ۱۳۸ اردوگاه آوارگان جنگ‌ زده در مناطق تحت کنترل نیروهای منصور هادی وجود دارد و این استان، بزرگ‌ ترین مرکز تجمع انسانی مخالفین انصار الله (اعم از احزاب و قبائل مخالف) در شمال یمن محسوب می‌ شود. در این زمینه، آمار رسمی وجود ندارد؛ اما آمارهای غیررسمی و پژوهش‌ های میدانی ارقام هنگفتی را در مورد آواره‌ های جنگ‌ زده نشان می‌ دهد. به عنوان نمونه پیتر سالیزبری (Peter Salisbury) در اندیشکده گروه بین المللی بحران (Crisis Group) بر پایه داده‌ های آماری ادعا می ‌کند جمعیت مأرب طی سال‌ های جنگ داخلی از ۳۰۰ هزار نفر به ۳ میلیون نفر رسیده است.

گرچه کارنامه ائتلاف در محاصره سختگیرانه مناطق تحت سیطره انصار الله به قدری سیاه است که امکان مانور در مورد ابعاد انسانی تصرف مأرب را از آنان ستانده؛ اما آواره یا سرکوب کردن این جمعیت قطعا دارای پیامدهای محسوسی در میان ‌مدت و بلندمدت خواهد بود.

  1. در صورت سیطره انصارالله بر مأرب، عملا دولت منصور هادی فاقد وزن و جایگاه مهم میدانی خواهد بود و راه برای فروپاشی کشور یمن و تجزیه آن به دو کشور مستقل یمن شمالی و یمن جنوبی (مانند سال‌های ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۰ میلادی) باز می‌کند.

شاید یکی از مهم ‌ترین علل حمایت علنی رئیس شورای انتقالی جنوبی‌ (اصلی‌ ترین نهاد سیاسی تجزیه‌ طلبان جنوبی) از سیطره انصارالله بر مأرب هم همین فاکتور باشد که این عملیات را گام بلندی در راستای تجزیه یمن و استقلال جنوب از صنعا ارزیابی می‌ کنند.

برای توضیح بیش ‌تر باید گفت در چارچوب مرزهای دو کشور مستقل یمن شمالی و یمن جنوبی در دوران جنگ سرد، اکنون همه استان ‌های شمالی به استثناء «تعز» و «مأرب» تحت سیطره انصارالله است. در مقابل، انصارالله حتی یک متر مربع از استان ‌های یمن جنوبی را تحت سیطره خود ندارد. وضعیت استان تعز نیز کاملا متفاوت بوده و باید در گزارش مجزایی تشریح شود. به این ترتیب، مأرب را باید «آخرین حلقه اتصال شمال و جنوب یمن» خواند.

  1. انتقال فرماندهی به طارق صالح، می ‌تواند تجربه عملیات الحدیده را زنده سازد. در صورت موفقیت طارق صالح در حفظ مأرب، این بازیگر می ‌تواند به عنوان مهره توافقی میان ابوظبی و ریاض برای شمال یمن مطرح شود. به این ترتیب، انصارالله یک رقیب جدی و واقعی در صنعا خواهد داشت؛ رقیبی که مانند «منصور هادی»، «حزب اصلاح» و… خاستگاه قبیله ‌ای استان‌های جنوبی را ندارد، بلکه دقیقا متعلق به خود «استان صنعا»ست و برای جلب نظر قبائل صنعا ظرفیت بیش‌ تری دارد.

جمع  بندی:

  1. در صورت آزادسازی کامل استان مأرب، عملا نیروهای هادی هیچ راهی به صنعا نخواهند داشت و عملا شمال یمن به طور یکپارچه تحت کنترل حوثی‌ ها قرار می ‌گیرد. به این ترتیب نیروهای انصارالله با دست پر وارد مذاکرات سیاسی خواهند شد. طبق برآوردهای موجود، دولت بایدن اجازه تداوم نبرد بی ‌سرانجام و فرسایشی یمن را نخواهد داد و عملا ابتکار عمل از حوزه نظامی به میز مذاکرات سیاسی منتقل خواهد شد. انصارالله نیز در قدم آخر نظامی خود می‌ خواهد مأرب را فتح کرده تا با قدرت بیش‌ تری وارد مذاکرات سیاسی آینده شود.
  2. از نظر نظامی، نمی‌ توان کار مأرب را تمام شده دانست. در این زمینه رسانه ‌های محور مقاومت تبلیغات زیادی کرده‌ اند؛ اما هنوز هم امکان این‌که جبهه مخالف تحت فرماندهی طارق صالح بتوانند انصار الله را در فاصله ۶ کیلومتری شهر مأرب و در ارتفاع راهبردی «طلعه الحمراء» متوقف کنند، وجود دارد. در نگاه واقع ‌بینانه باید گفت به احتمال قریب به ۶۰ تا ۷۰ درصد، مأرب طی یک ماه آینده توسط انصار الله فتح خواهد شد.

در این زمینه باید گفت استراتژی طارق صالح، مقاومت و خرید زمان برای فشار سیاسی از سوی کاخ سفید – و احیانا مذاکرات احتمالی تهران ریاض – است.

  1. انصار الله برای حفظ تمامیت ارضی یمن، بلافاصله بعد از مأرب باید به سمت «حضرموت» در شرق پیشروی کند. امارات نیز نسبت به بخش شمالی حضرموت (موسوم به «حضرموت الوادی») حساسیت کم‌ تری دارد و از نظر منطق نظامی، پیشروی در آن – در مقایسه با مأرب و تعز – کار چندان مشکلی نیست؛ ولی باید دید این هدف‌گذاری در عمل نیز محقق خواهد شد یا خیر؟
  2. این‌که مقاومت باید خود را برای سناریوهای معطوف به تجزیه یمن آماده سازد تا از عوارض منفی آن بکاهد، نمی‌ تواند توجیه‌ گر اقداماتی باشد که یمن را به سمت تجزیه سوق می‌ دهد. بی‌تردید از نظر ژئوپلتیکی، تجزیه یمن هزینه بسیار گزافی را بر دوش مقاومت خواهد گذاشت و جبران آن به سادگی امکان‌ پذیر نخواهد بود.

 

 

منابع پژوهش در دفتر اندیشکده موجود است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟