در حالی که گروه تازه منصوب شده سیاست خارجی بایدن گزینه های خود در قبال ایران را سبک و سنگین می کند، انتخابات ریاست جمهوری ایران در ژوئن 2021 هم به سرعت در حال نزدیک شدن است که می تواند برای برنامه ورود مجدد رئیس جمهوری جو بایدن به توافق هسته ای هم یک فرصت و هم محدودیت باشد. از یک سو، توانایی رئیس جمهوری حسن روحانی برای توافق با کاخ سفید رو به کاهش است و از سوی دیگر، احتمال اندک روی کار آمدن یک رئیس جمهوری تندرو مخالف گفت و گو با ایالات متحده باید به طور منطقی احساس فوریت بیشتری در واشنگتن برای روند مذاکره مستقیم با تهران ایجاد کند.
رئیس جمهور بایدن از زمان ورود به کاخ سفید یک سری اقدامات از جمله کاهش محدودیت های رفت و آمد دیپلمات های ایرانی در سازمان ملل و تکرار وعده بازگرداندن ایالات متحده به توافق هسته ای در رایزنی دقیق تر با متحدان اروپایی انجام داده، اما درخواست ایران برای شروع لغو تحریم های اعمال شده توسط ترامپ که نقض قطعنامه 2231 شورای امنیت تلقی می شوند قبل از موافقت ایران با بازگشت کامل به توافق را رد کرده است. واضح است که هر دو طرف برای اعتمادسازی و جلوگیری از نگرانی از «خیانت» طرف مقابل باید همزمان گام بردارند. در نبود یک جدول زمانی توافقی برای اینکه دو طرف تعهدات مربوطه تحت برجام را از سر بگیرند، بعید است موفقیت دیپلماتیکی حاصل شود.
اما چنین موفقیتی به طور فزاینده و از طرق مختلف از جمله یک تفاهم جدید درباره بحران های منطقه ای مانند یمن و همچنین اهمیت دادن به دیپلماسی تجاری ممکن است. برجام چیزی بیش از یک توافق «منع گسترش سلاح های هسته ای» ساده است و جنبه های اقتصادی، مالی و تجاری خاصی دارد که آن را به یک توافق چند بعدی و چند جانبه امنیتی-تجاری تبدیل می سازد که متاسفانه جنبه تجاری آن تحت تاثیر غالب هسته ای نادیده گرفته می شود.
درباره مولفه های اقتصادی و تجاری برجام، موارد مختلفی از تعلیق تحریم های بین المللی، عادی سازی تجارت خارجی ایران، از سرگیری واردات محصولات انرژی ایران توسط غرب و اتصال مجدد سیستم بانکی ایران با نهادهای مالی جهان مطرح است. ایالات متحده در دولت اوباما سیاست ها در قبال ایران را با صدور دستورهای اجرایی در هماهنگی با برجام و صدور مجوزهای تجاری جدید از جمله برای خرید هواپیماهای غیرنظامی ایالات متحده توسط ایران، پیش می برد. تلاش های جان کری، وزیر امور خارجه وقت، برای ترغیب بانک های اروپایی به عادی سازی معاملات با نهادهای مالی ایران نیز تاثیرگذار بودند.
البته هر گونه امیدی به اینکه توافق برجسته برجام به عنوان سنگ بنای فصل جدیدی در دیپلماسی تجاری آمریکا و ایران عمل کند در نتیجه نگرش خصمانه رئیس جمهوری ترامپ و تصمیم یک جانبه به خروج از توافق در سال 2018 ضربه زدن به ایران با چکش «استراتژی اعمال فشار حداکثری» آسیب دیده است. برای نمونه، اگر ایالات متحده به تعهدات برجامی خود پایبند بود، با توجه به خرید آب سنگین ایران در سال 2016 الف) می توانست همچنان شریک هسته ای ایران بماند، ب) شعب خارجی شرکت های آمریکایی می توانستند قراردادهای میلیارد دلاری تجاری با ایران داشته باشند، ج) قرارداد 20 میلیارد دلاری بوئینگ با ایران اجرا می شد. در یک برآورد نسبی می شود گفت شرکت های آمریکایی در نتیجه عدم اجرای برجام در 4 سال گذشته حداقل 100 میلیارد دلار فرصت اقتصادی را از دست داده اند.
بی شک یکی از معایب نبود روابط تجاری بین دو کشور تضعیف وابستگی متقابل که می توانست کاتالیزوری برای دیپلماسی باشد، است. خلاء دیپلماسی تجاری در نبود منافع اقتصادی مشترک سبب شده که این مساله نقشی در رفع تنش ها نداشته باشد. روابط تجاری ملت ها را مقید می کند و تمایل آنها را به حل اختلافات بدون توسل به جنگ و درگیری، البته در چارچوب واقعیت های ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک، افزایش می دهد.
با این حال، یکی از اصلی ترین مشکلات دیپلماسی تجاری ایالات متحده و ایران استفاده واشنگتن از سیاست تحریم ها و اعتیاد به استفاده از متغیرهای اقتصادی به عنوان اجزای «سیاست اهرم فشار» در مقابل تهران بوده است. از این رو، آمریکا به یک تغییر پارادایمی در رویکرد در قبال ایران نیاز دارد که به موجب آن، اهرم های دیپلماسی تجاری به طور بالقوه شبکه ای فزاینده از منافع مشترک و موازی را به حرکت درآورند. اما در حال حاضر نشانه های اندکی دال بر تامل بایدن و گروه سیاست خارجی او در این راستا وجود دارد. نبود دستورالعمل مناسب برای طراحی مجدد سیاست ایالات متحده در قبال ایران مبتنی بر آگاهی کافی از ارزش تجارت دوجانبه به عنوان اهرم فشاری در دیپلماسی دوجانبه به این معناست که سیاست قبلی در واشنگتن با یک سیاست محتاطانه جایگزین شده است. شاید بایدن نیت خوبی داشته باشد، اما اگر نیات و اهداف خود را با دیپلماسی هوشمندانه ای که در آن دیپلماسی تجاری یک مولفه اصلی باشد پیش نبرد، احتمالا به بن بست خواهد کرد و در نهایت نتیجه معکوس خواهد رسید و این در حالی است که یک فصل شجاعانه جدید در دیپلماسی آمریکا و ایران تنها مبتنی بر «تغییر پارادایم» که در بالا ذکر شد، قابل پیش بینی خواهد بود.
منبع:http://irdiplomacy.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.