سال گذشته تحولات گستردهای در عرصه سیاسی و میدانی و در بُعد داخلی، منطقهای و بینالمللی بحران یمن رقم خورده که بررسی مهمترین آنها حائز اهمیت است. تشکیل دولت ائتلافی برآمده از توافق ریاض، حملات ائتلاف سعودی و پاسخ متقابل و قدرتمندانه ارتش و کمیتههای مردمی یمن به مناطق راهبردی و نفتی سعودی، عملیات آزادسازی مأرب و تحولات دیپلماتیک پس از استقرار دولت بایدن در آمریکا را میتوان ازجمله رویدادها و روندهای مهم پرونده یمن در سال ۹۹ ارزیابی کرد.
الف) تحولات سیاسی
۱- واکاوی تشکیل دولت ائتلافی برآمده از توافق ریاض
تشکیل دولت ائتلافی زمانی انجام شد که حدود یک سال از توافق ریاض میگذشت. توافقی که بر مبنای آن طرفهای حاضر در ائتلاف سعودی و همپیمانان آنها پس از ماهها اختلاف و درگیری میدانی در نهایت با فشارهای سعودی دور یک میز جمع شده و توافقی را امضا کردند که بر مبنای آن یک دولت واحد تشکیل و در عدن مستقر خواهد شد. طرفهای اصلی حاضر در این توافق نیز دولت مستعفی منصور هادی، شورای انتقالی جنوب و حزب اصلاح بودند و قرار شد هریک از این گروهها در دولت آتی سهمی داشته باشد. گفتنی است اینکه تشکیل و استقرار دولت در عدن حدود یک سال پس از توافق به درازا انجامید، خود روشنکننده عمق اختلافات و تضاد منافع بین بازیگران گوناگون حاضر در این ائتلاف است. روشن است که نیروهای شورای انتقالی جنوب که وابستگان امارات در یمن هستند و کنترل میدانی استان عدن و دو سه استان همجوار عدن را در اختیار دارند، حاضر نیستند که این اقتدار خود را در عوض یک توافق سیاسی که پشتوانه چندانی نیز ندارد با رقیب تقسیم کنند. آن هم اقتداری که به زور سلاح و به تدریج و با زحمت از طریق درگیری به دست آمده است.
بر این اساس شکلگیری این دولت در درون خود واجد چالشهایی است که پروندههای پیچیدهای مانند کنترل مناطق تحت سلطه شورای انتقالی جنوب به ویژه در عدن، لحج، ابین و سقطری از آن جمله است. این مسئله زمانی چالشبرانگیزتر خواهد شد که میدانیم جداییطلبان شورای انتقالی جنوب نه تنها حاضر به تخلیه مقرهای خود در عدن نیستند، بلکه خواستار خروج نیروهای دولت مستعفی از مناطق جنوبی نظیر شبوه و وادی حضرموت هستند. چالش دوم نیز اختلافات بین «حزب الاصلاح» و «شورای انتقالی جنوب» است. این دو به عنوان دو طرف اصلی در توافق، یکدیگر را به نقض توافق و کارشکنی متهم میکنند. بنابراین موضوعاتی مانند عدم تسلط بر اراضی کشور و نبود اقتدار و اختلافات جدی بین اعضای مختلف دولت در کنار مشکلات اقتصادی و بحران مشروعیت، چالشهایی است که دولت ائتلافی عدن را با مشکل مواجه خواهد کرد.
اما پس از گذشت روزها و هفتهها در عمل روشن شد که چالشهای دولت ائتلافی در عدن بیش از انتظارات تحلیلگران است و ظرف همان هفتههای ابتدایی پس از استقرار، این دولت چندین بار با مشکلاتی از قبیل حمله نیروهای امنیتی شورای انتقالی جنوب به مقرهای دولتی مانند وزارتخانهها و استانداریها مواجهه بوده است که در پی آن شاهد بازداشت یا ربایش مقامات رسمی دولت ائتلافی از سوی این افراد بودهایم. در آخرین مورد در سال ۹۹ نیز تظاهرات بزرگی در عدن در اعتراض به عدم پرداخت حقوقها، منجر به درگیری و تصرف کاخ ریاست جمهوری در عدن شد؛ آن هم در شرایطی که نخستوزیر این دولت و اعضای کابینه او در کاخ محبوس شده بودند!
موضوعاتی مانند عدم تسلط بر اراضی کشور و نبود اقتدار و اختلافات جدی بین اعضای مختلف دولت در کنار مشکلات اقتصادی و بحران مشروعیت، چالشهایی است که دولت ائتلافی عدن را با مشکل مواجه خواهد کرد
۲- بررسی حادثه فرودگاه عدن و پیامدهای آن
۱۰ دی سال ۹۹، هیئت دولت مستعفی یمن که پس از یک سال تأخیر تشکیل شده و در ریاض در مقابل منصور هادی سوگند یاد کرده بود، وارد فرودگاه عدن شد تا به یکی از بندهای توافق ریاض و در واقع یکی از اصلیترین وعدههای دولت تازهتأسیس مبنی بر استقرار در اراضی یمن جامه عمل بپوشاند که ناگهان در حین پیاده شدن اعضای دولت از هواپیما، چندین انفجار ناشی از بمب و شلیک موشک بخشهای مختلف فرودگاه را لرزاند و دهها کشته و زخمی بر جای گذاشت.
فارغ از اینکه این حادثه نشان داد وضعیت دولت برآمده از توافق ریاض از آنچه پیشبینی شده بود وخیمتر است، اما شناسایی عاملان آن نیز دارای اهمیت محسوب میشود. گرچه شخصیتهای دولت مستعفی، ایران و انصارالله را در این حادثه متهم کردند ولی با واکنش تند و تکذیب هر دو مواجه شد، اما برخی شخصیتهای یمنی با ارائه دلایل روشن و منطقی امارات را متهم اصلی در این حادثه معرفی نمودند. چهرههایی که امارات را پشت پرده اصلی حمله به فرودگاه عدن میدانستند، معتقد بودند از آنجایی که کنترل عدن و بالتبع فرودگاه آن به طور کامل در اختیار نیروهای شورای انتقالی جنوب تحت حمایت امارات است، بعید به نظر میرسد کسی بتواند بدون هماهنگی و اطلاع آنها چنین حمله گستردهای را سازماندهی و اجرا کند. از سویی بر کسی پوشیده نیست که امارات و نیروهای تحت امرش در جنوب طی یک سال پس از توافق ریاض همواره در روند اجرای آن کارشکنی کردند و مانع از استقرار دولت ائتلافی در ریاض بودند و در نهایت هم فشارهای سعودی، آنها را به پذیرش این موضوع سوق داد. بر این اساس میتوان گفت نه به صورت قطعی ولی به احتمال بسیار زیاد امارات عامل اصلی و پشت پرده حادثه فرودگاه عدن بوده تا از این طریق بتواند پیام موردنظر خود را به دولت مستعفی و عربستان برساند که دست برتر در عرصه میدانی تحولات یمن در اختیار چه کسی است!
حمله به فرودگاه عدن به خوبی نشان داد هیچ چشمانداز روشنی برای جبهه سعودی-اماراتی رقیب انصارالله در یمن وجود ندارد. آنچه بدیهی است این جبهه، از چنددستگی، تشتت و اختلافات بسیاری رنج میبرد و این احتمال که در آینده نزدیک و یا میانمدت بتوان دورنمای امیدوارکنندهای برای ثبات و سامانیابی آنها تصور کرد، ممکن نیست. بخشی از این مسئله ناشی از تضاد در منافع قدرتهای اصلی (عربستان و امارات) در صحنه یمن است. بخشی نیز ناشی از تعدد بازیگران داخلی و غیر همگنی است که به اجبار راهبردی در جبههای واحد در کنار هم قرار گرفتهاند. از نیروهای منصور هادی و حزب اصلاح تا بخشی از حزب مؤتمر و جداییطلبان جنوب و حتی احزاب کوچک ملیگرای ناصری طیف گستردهای از علایق و منافع را نمایندگی میکنند که شاید ایجاد اجماع کلی و اتخاذ تصمیم نهایی را تا حد زیادی دشوار مینماید.
۳- درج انصارالله در فهرست تروریسم آمریکا و خروج آن
در واپسین روزهای دولت ترامپ و با فشارها و باجهای پیدا و پنهانی که توسط دولت عربستان به آنها داده شد و بهرغم محاسبات معقول و دیدگاه اکثر کارشناسان و صاحبنظران حوزه یمن، دولت ترامپ از طریق بیانیهای که توسط وزیرخارجه آن یعنی مایک پمپئو صادر کرد، جنبش انصارالله و سه تن از رهبران اصلی آن از جمله سید عبدالملک حوثی رهبر این جنبش را وارد فهرست گروههای تروریستی وزارت خارجه نمود. پس از آن موجی از مخالفتها و اعتراضات از سوی شخصیتهای آمریکایی و غیر آمریکایی، مجموعهای از سازمانهای امدادی و حقوق بشری بینالمللی و… نسبت به این اقدام صادر شد و وجه مشترک تمام این اظهارات هم این بود که این اقدام دولت آمریکا تنها وضعیت انسانی فاجعه بار یمن را وخیمتر خواهد نمود و اوضاع را برای میلیون انسان گرسنه دشوارتر خواهد کرد؛ چرا که این تحریم موجب میشود هیچ طرفی از ترس عواقب آن حاضر به همکاری و کمک به دولت صنعا نباشد.
بر همین اساس بود که با روی کار آمدن دولت بایدن در واشنگتن و اعلام سیاستهای اولیه توسط تیم سیاست خارجی و شخص او روشن شد، دولت جدید بنا دارد با سیاستی متفاوت در عرصه بحران یمن وارد کار شود. بایدن با «فاجعه راهبردی» خواندن جنگ یمن، اعلام کرد میخواهد به سرعت تلاشهای دیپلماتیکی را به جهت پایان دادن به جنگ یمن آغاز کند و در این راستا «تیم لندرکینگ» که از دیپلماتهای با سابقه در امور خاورمیانه است را به عنوان نماینده ویژه در امور یمن تعیین کرد. پس از آن بود که پس از چند روز وزارت خارجه آمریکا ابتدا یک معافیت یک ماهه برای انصارالله از لیست تحریمهای وزارت خارجه صادر و پس از چندی نیز در پایان آن یک ماه وزارت خارجه، جنبش انصارالله را به طور کامل از فهرست گروههای تروریستی خارج کرد.
البته در آن زمان نیز وزارت خارجه نام سه تن از رهبران انصارالله را به اتهام به خطر انداختن کشتیرانی بین المللی و حملات موشکی علیه یک دولت دیگر در فهرست تحریمها نگه داشت. اما آنچه پیداست دولت جدید در آمریکا به این فهم راهبردی رسیده است که اولاً دولت سعودی توانایی و امکان خاتمه بخشیدن به جنگ را ندارد. از طرفی این ناتوانی و بیکفایتی عملاً آبروی سلاح آمریکایی را در منطقه و جهان برده است. از سویی اگر آمریکا به منظور حل و فصل بحران به طور جدی و فعال به پرونده یمن ورود نکند، ممکن است ابعاد فضاحت راهبردی سعودیها، منافع کلان آمریکا را در منطقه غرب آسیا به خطر بیندازد؛ همچنین این مسئله نیز روشن است که مواجههای از جنس دولت ترامپ نه تنها کمکی به حل بحران یمن نخواهد کرد، بلکه موجب پیچیدهتر شدن ماجرا خواهد شد، لذا بر این اساس تصمیم راهبردی دولت بایدن بر این مقرر شد که با قید فوریت وارد پرونده یمن شده و البته با مدیریت و مطلوبیتهای خود این بحران را به سمت حل شدن سوق دهد و بدیهی است در این راستا سیاستی متفاوت از دولت قبل در پیش خواهد گرفت.
تصمیم راهبردی دولت بایدن بر این مقرر شد که با قید فوریت وارد پرونده یمن شده و البته با مدیریت و مطلوبیتهای خود این بحران را به سمت حل شدن سوق دهد و بدیهی است در این راستا سیاستی متفاوت از دولت قبل در پیش خواهد گرفت
۴- بررسی سفر شورای انتقالی جنوب به مسکو و ورود روسیه به پرونده سیاسی یمن
اوایل ماه فوریه هیئتی از شورای انتقالی جنوب یمن به ریاست «عیدالروس الزبیدی» راهی مسکو شد تا با مقامات این کشور در وزارت خارجه، دوما و شورای بررسیهای راهبردی روسیه دیدار کند. سفیر روسیه در یمن علت این سفر را آغاز روند سیاسی و انجام مذاکرات بین طرفهای یمنی برای حل اختلافات دانست و اظهار کرد که حفظ و تداوم دولت برآمده از توافق ریاض اولویت روسیه است. گرچه روسیه از زمان شوروی دارای نفوذی سنتی در یمن (جمهوری دموکراتیک یمن جنوبی) است ولی زمان این سفر و تقاطع آن با تحولات دیگر پرسشها و ابهامات بسیاری را برای ناظران تحولات یمن به وجود آورد.
درباره انگیزهها و اهداف احتمالی این سفر نیز چند گزاره قابل طرح است. اول اینکه پس از وقایع فرودگاه عدن و تشدید اختلافات بین دولت مستعفی و شورای انتقالی جنوب که در واقع ناشی از اختلاف عربستان و امارات در یمن است، لذا با توجه به رابطه مناسب روسیه با هر دو بازیگر، مسکو در تلاش است تا بتواند این اختلافات را حل و فصل و نقش میانجی را در این میان ایفا کند.
گزاره دوم اینکه با توجه به اینکه طرف ناراضی در توافق ریاض که در نهایت نیز به اجبار این توافق را پذیرفت، امارات و شورای انتقالی جنوب بوده و پیداست که به دلایلی بهرغم غلبه میدانی، امکان به کرسی نشاندن مواضع خود را در عرصه سیاسی ندارند، ممکن است خواسته باشند تا از کارت روسیه برای رسیدن به این منظور استفاده کنند تا از نفوذ خود بر عربستان برای تقویت موضع سیاسی امارات در یمن بهره ببرند. چرا که روسها و اماراتیها روابط گستردهای در عرصههای مختلف ازجمله بحران لیبی دارند و در برخی حوزهها نیز منافع راهبردی مشترکی تعریف کردهاند. ممکن است روسها در راستای تعاملات جدی با اماراتیها به دنبال ایفای نقش به سود آنها در پرونده مهم یمن باشند.
آن چه روشن است روسها اولاً در راستای تقویت حضور خود در خاورمیانه و دوماً به منظور عقب نماندن از آمریکاییها در ارتباط با تحولات منطقه تلاش دارند تا نقش فعالتری را در عرصه یمن ایفا کنند. نکته حائز اهمیت اینکه ایران بر خلاف بحران سوریه، روسیه را وارد پرونده یمن نکرده و بلاشک برای این تصمیم دلایل روشن و منطقی داشته است. شاید ورود اینچنینی روسها از طریق امارات به پرونده یمن دلیل امتناع شش ساله جمهوری اسلامی را برای ناظران روشن کند.
الف) تحولات میدانی
۱- حملات موشکی و پهپادی به عمق خاک عربستان
ارتش و کمیتههای مردمی یمن در سالی که گذشت به شکل مستمر حملات گستردهای به عمق خاک سعودی و به اشکال مختلف انجام دادند. طی یک سال اخیر جبهههای زمینی که در واقع سه استان سعودی همجوار با شمال یمن است همواره درگیر بود و مانند گذشته عملاً نیروهای مردمی انصارالله در عمق خاک استانهایی مانند جیزان، عسیر و جازان حضور نظامی داشتهاند و تسلط نظامی خود را بر اراضی از پیش متصرف شده، حفظ نمودهاند. از سویی این جبههها همواره به عنوان یک اهرم فشار در اختیار یمنیها مورد استفاده قرار گرفته است. یعنی هر زمان فشارها در عرصهای خاص بر مردم یمن افزایش مییافت ارتش و کمیتههای مردمی، با فعال کردن این جبههها ائتلاف سعودی را به منظور عقبنشینی تحت فشار قرار میدادند. از اهمیت حضور و فشار انصارالله در این جبههها ذکر همین نکته کافی است که حدود سه ماه قبل، گزارشی در رسانهها منتشر شد که عربستان طرحی به سازمان ملل ارائه داده که بر اساس آن آماده است عملاً محاصره یمن را رفع کند ولی در ازای آن نیروهای یمنی ضمن تخلیه اراضی سعودی یک خط حائل را در جوار مرزهای عربستان به رسمیت بشناسند و امنیت آن را حفظ کنند.
جبهه دیگری که ارتش و کمیته های مردمی یمن طی یک سال گذشته ضمن حفظ و تداوم آن بیش از گذشته آن را پویاتر فعال نگه داشتند، بحث حملات موشکی و پهپادی به عمق خاک سعودی علیه اهداف نظامی، اقتصادی و نفتی عربستان بود. یگان موشکی و پهپادی یمن طی سال گذشته دهها حمله محدود و گسترده را علیه اهداف مختلف انجام دادند و به جرئت میتوان گفت نقش بسزایی در تغییر موازنه جنگ به سود یمن داشتهاند. در یک سال گذشته اهدافی مانند پایگاه نظامی «ملک خالد» در خمیس مشیط یا فرودگاه ابها بارها هدف حملات موشکی و پهپادی قرار گرفت.
مجموعه عملیاتهای «توازن بازدارندگی» که شش مرحله از آن در سال اخیر انجام شد در همین راستا صورت گرفت. در طی این عملیاتها بارها تأسیسات غول نفتی آرامکو در شهرهای مختلف هدف قرار گرفت و اهداف نظامی ازجمله فرودگاههایی که از آنجا حملات هوایی علیه شهرهای یمن صورت میگرفت، مورد اصابت موشکها و پهپادها قرار گرفتند. اما در آخرین مورد از این دست حملات که در راستای عملیات توازن بازدارندگی ششم انجام شد، هدف قرار گرفتن شهر ساحلی و مهم «جده» و بندر بزرگ نفتی «رأس تنوره» برای نخستینبار بود. انتخاب این اهداف یک پیام روشن برای سعودیها داشت؛ اینکه اولاً راهبرد توازن و معادله «چشم در مقابل چشم» همچنان معتبر و پابرجاست و دوم اینکه انتخاب اهداف جدید نیز حسابشده و معنادار بود. چراکه شهر بندری جده یکی از مهمترین قطبهای اقتصادی و تجاری عربستان و بندر راس تنوره نیز بزرگترین بندر نفتی عربستان و محل ذخیره نفت شرکت آرامکو جهت صادرات است. دقیقاً به همین دلیل بود که فردای این عملیات قیمت نفت برای اولین بار به بالاترین میزان خود طی یک سال اخیر رسید و بالای ۷۰ دلار معامله شد.
همچنین این عملیات پیامی هم برای دیگران داشت؛ زیرا با توجه به موقعیت و فاصله بندر رأس تنوره از یمن که حدود ۱۴۰۰ کیلومتر است، نشان داد همه کشورهای حاشیه خلیجفارس زیر بُرد موشکها و پهپادهای انصارالله است. این موضوع پیامی روشن و معنادار برای این کشورها در آغاز ورود به مرحله جدید داشت.
در مجموع میتوان گفت مجموعه عملیاتهای موشکی و پهپادی یمنیها طی سال اخیر به معنای واقعی توازن نبرد و معادله حاکم بر جنگ یمن را به گونهای تغییر داد که برای اولین بار زمزمههای پایان جنگ به صورت واضحتری شنیده میشود، زیرا وقتی سعودیها هر از گاهی حتی پایتخت خود را آماج این حملات میبینند و توانمندیهای نظامی و پدافندی غربیها نیز در عمل کمکی به آنها نمیکند، در نتیجه میبایست خود برای رفع مشکلاتشان راه چارهای بیابند!
۲- عملیات آزادسازی مأرب
عملیات آزادسازی مأرب از حدود یک سال پیش توسط ارتش و کمیتههای مردمی یمن آغاز شده و در طول این یک سال با فراز و نشیب ادامه داشته و هرازگاهی بر شدت آن افزوده شده است. مهمترین مقطع این عملیات نیز مربوط به اوایل ماه فوریه ۲۰۲۱ است که یمنیها این بار برای آزادی کامل این استان، عملیات جدی و همه جانبهای را آغاز کردند و بر اساس شواهد اینبار برای این منظور عزمی راسخ دارند. اما چرا «مأرب» تا این اندازه برای دوطرف درگیری در یمن دارای اهمیت است؟ استان مأرب از چند جهت دارای موقعیتی مهم و تاثیرگذار است. اولاً این استان در مرکز یمن قرار دارد و به نوعی نقطه کانونی شرق و غرب این کشور است. از سویی موقعیت خاص آن به گونهای است که دروازه ورود به صنعا پایتخت یمن محسوب میشود و از این جهت کنترل آن برای هر طرفی حائز اهمیت است. نکته دوم اینکه مأرب ذخیرهگاه اصلی منابع نفتی یمن است. این استان محل استقرار بیشترین و مهمترین چاههای نفت این کشور است. از سویی از گذشته مأرب پایتخت کشاورزی یمن بوده و هر طرفی که کنترل این استان را در دست داشته باشد، گویی کنترل و تأمین غذای یمن را در اختیار دارد. نکته سوم اینکه استان مأرب به سبب نزدیکی و همجواری با مرزهای جنوبی عربستان از حیث ژئوپلوتیکی نیز دارای اهمیت است.
روسها اولاً در راستای تقویت حضور خود در خاورمیانه و دوماً به منظور عقب نماندن از آمریکاییها در ارتباط با تحولات منطقه تلاش دارند تا نقش فعالتری را در عرصه یمن ایفا کنند
بر این اساس حفظ و تسلط بر مأرب به موضوعی کلیدی و تعیینکننده در جنگ یمن تبدیل شده و هر دو طرف با همه توان سعی دارند که نتیجه نبرد در مأرب را به سود خود به پایان ببرند و اغراق نیست اگر گفته شود که این نبرد به موضوعی کاملاً حیثیتی تبدیل شده است. این مسئله برای طرف سعودی و همپیمانان یمنی آن بیشتر مصداق پیدا میکند، زیرا در صورت سقوط مأرب و تصرف آن توسط نیروهای انصارالله، دولت مستعفی یمن و در کنار آنها حزب اصلاح که دو ستون اصلی ائتلاف سعودی را تشکیل میدهند، عملاً آخرین پایگاه خود را در یمن از دست میدهند و فتح مأرب توسط انصارالله عملاً پایانی بر حضور میدانی این طرفها در یمن خواهد بود. باید درنظر داشت این ملاحظه است که در دور اخیر عملیات انصارالله که سرعت پیشرویها هم بسیار سریع و قابل توجه بوده، مجموعه ائتلاف سعودی به تکاپو افتاد و همه نیروهای خود را از نقاط مختلف یمن به منظور جلوگیری از سقوط مأرب جمع کرد و حتی اخباری مبنی بر حضور نیروهای القاعده در جبهه مأرب به منظور مقابله با انصارالله منتشر شد.
با همه این اوصاف و بهرغم تلاشهای همهجانبه سعودی و بمبارانهای بیامان آنها از یکسو و فشارهای سیاسی همپیمانان سعودی ازجمله آمریکا برای متوقف کردن عملیات انصارالله و حتی همراهی سازمان ملل با عربستان و آمریکا در این مسیر ازسوی دیگر، شواهد میدانی حکایت از آن دارد که گویا این بار سقوط مأرب و تسلط انصارالله بر آن بسیار محتمل است.
نتیجهگیری
پرونده یمن در سال ۹۹ تحولات و پویشهای بسیاری را تجربه کرد که در نوشتار حاضر تلاش شد تا به اختصار مورد بررسی قرار گیرد. انصارالله با توجه به شرایطی جدیدی که با استقرار دولت جدید در آمریکا برای پرونده یمن ایجاد شده، در تلاش است تا برگههای برنده بیشتری برای استفاده در مذاکرات احتمالی آتی برای خود مهیا کند که فتح مأرب قطعاً یکی از این برگهها و شاید از مهمترین آنها باشد. از سوی دیگر افزایش کمی و کیفی حملات پهپادی و موشکی انصارالله به میادین نفتی عربستان، میتواند نقطه اتکای دیگری در تحولات سال آتی بحران یمن باشد. بحرانی که به نظر میرسد به مراحل سرنوشتسازی نزدیک شده است.
منبع:http://tabyincenter.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.