البته با وجود همکاری مشترک، هر از چند گاهی به دلایلی میدانی شاهد درگیری و تنش میان منطقه شبه خودمختار کردی سوریه با نیروهای ارتش بودهایم و از این منظر وقوع تنش میان دو طرف چیز عجیب و غریبی نیست. اما به نظر میرسد که تنش کنونی تفاوتی معنایی با درگیریهای مقطعی قبلی دارد. اکنون کار بدانجا رسیده است که نیروهای کُردی اقدام به محاصره دو منطقه امنیتی تحت کنترل دولت سوریه در عمق دو شهر حسکه و قامشلی کرده و حتی گفته میشود مهلتی زمانی برای خروج نیروهای آن از دو شهر اعلام کردهاند. البته در قامشلی هم درگیریهایی رخ داده است.
همین رفتار نیروهای کُرد در این بازه زمانی پرسشها و گمانههای زیادی را برانگیخته است. این که آیا نشانهای از چرخش در راهبرد این نیروها در تعامل با نظام سوریه است؟ اگر پاسخ مثبت است، پس آمریکا کجای ماجرا قرار دارد؟ آیا چراغ سبزی از دولت بایدن برای این کار دریافت شده است؟
یا این که محاصره دو منطقه در حسکه و قامشلی صرفا با هدف معامله با دمشق بر سر شهرک عین عیسی در شمال استان الرقه است؟ مدتی است که دولت سوریه و روسیه بر نیروهای “سوریه دموکراتیک” برای خروج از شهر عین عیسی فشار میآورند و روسها با برگه تهدیدات مکرر ترکیه نسبت به حمله به آن در صورت ماندن این نیروها تلاش دارند که عین عیسی را از این نیروها گرفته و به ارتش سوریه تحویل دهند. اما نیروهای کُردی مخالفت میکنند. از این رو، این احتمال وجود دارد که انگیزه اصلی از محاصره دو منطقه پیشگفته با مساله عین عیسی ارتباط داشته باشد.
البته اینجا هم باز گویا پافشاری نیروهای قسد بر ماندن در شهر معطوف به نوعی اطمینان بخشی از معذوریتهای ترکیه نسبت به انجام عملیاتی نظامی در سوریه در دوره بایدن است.
به هر حال، روابط نیروهای کُردی وابسته به پ.ک.ک که در پی تشکیل منطقه خودمختار در شمال و شرق سوریه هستند، و دولت مرکزی سوریه در سالیان گذشته بر قسمی از همکاری و هماهنگی استوار بوده است. این روابط هم برآیند منافع دو سویه ناشی از الزامات شرایط و پیچیدگیهای میدانی و سیاسی بوده است. از یک طرف، دمشق توانست با برگه کردی بر آنکارا فشار آورده و آن را مجبور به بازنگری در اولویتهای سوری کند و از سوی دیگر نیز با این سیاست به نوعی از اتحاد میان کُردها و اپوزیسیون مسلح سوریه جلوگیری کرد.
در مقابل نیز این نیروها با درک این موقعیت به بسط و توسعه سلطه سرزمینی خود بر شمال و شرق سوریه پرداخته و با ترکیه و نیروهای سوری طرفدار آن وارد چالش و درگیری مستمر شدهاند که به نوعی منافع دمشق در فرسایش هر دو طرف درگیر را تامین میکند.
البته ناگفته نماند که سلطه نیروهای کُردی بر مناطقی در شمال و شرق سوریه و تداوم آن تابع فاکتورهای مهم دیگری نیز چون راهبرد سوری آمریکا و نوعی تفاهمات میان واشنگتن و روسیه نیز بوده است.
اما هم آمریکای ترامپ هم روسیه در مقاطعی زمانی در سه سال اخیر در نتیجه نوعی بده بستان با ترکیه در جهت تحدید و تضعیف منطقه شبه خود مختار کردی سوریه و نه خارج ساختن آن از تحت کنترل این نیروها حرکت کردند.
هم اکنون نیز هر چند قسمی از تحرکات اخیر نیروهای کُردی سوریه میتواند معطوف به خوشبینی آنها از رویکرد احتمالی دولت بایدن باشد، اما بعید است که آنها صرفا به خاطر همین خوشبینی بخواهند روابط خود با دمشق را بر هم بزنند؛ به این علت که با توجه به ناپایداری اوضاع میدانی، چنین مسالهای میتواند آنها را اولا در مواجهه با نیروهای معارض سوریه تحت حمایت ترکیه در موضع ضعف قرار دهد و ثانیا خارج ساختن دو منطقه تحت کنترل ارتش سوریه در حسکه و قامشلی میتواند با پاسخی مشابه در حلب روبرو شود و نیروهای دولتی در صرافت تلافی و کنترل مناطق تحت کنترل نیروهای کُردی در استان حلب بیفتند.
از این رو، به احتمال زیاد تحرکات جدید قسد علیه نیروهای دولت سوریه، نه با هدف قطع ارتباط، بلکه صرفا با هدف فشار آوردن برای ماندن در عین عیسی در قبال ماندن پایگاههای ارتش سوریه در حسکه است. این پایگاهها نیز اهمیت زیادی برای دمشق در جهت تاکید سمبلیک بر سلطه دولت مرکزی بر مناطق کُردی دارد. هر چند خود عین عیسی نیز با توجه به موقعیت جغرافیایی آن از اهمیت ویژه و راهبردی برخوردار است. این شهر جدا از این که ممری برای تردد از عراق تا دمشق است، بلکه کریدوری مهم برای رفت و آمد به غرب سوریه و همچنین حلب و کوبانی است و منبع درآمدی قابل توجهی برای یگانهای مدافع خلق کرد است.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.