اگرچه برخی تحلیلگران از مذاکرات اخیر آلاسکا میان مقامات بلندپایه چین و آمریکا انتظار ایجاد نقطه عطفی در روابط دو کشور داشته و گفتگوی تلفنی جو بایدن و شی جین پینگ بوی بهبود از اوضاع روابط دو کشور را برای آنها تداعی میکرد، اما تحولات پسازآن که در نقاط داغ روابط میان دو کشور همچون موضوع تایوان متجلی شده، نشان میدهد که روابط پکن -واشنگتن از آستانه بازگشتناپذیری عبور کرده که به نظر میرسد سرآغاز تحولات نوینی در نظام بینالملل باشد.
آنچه این روند تغییرناپذیر در روابط دو کشور را تثبیت میکند انتظارات و ادراکی است که دو پایتخت از یکدیگر دارند و بعید است تا آینده قابل پیشبینی تغییر پیدا کرده و یا تعدیل شود. از یکسو، همسو با افزایش قدرت پکن در حوزههای اقتصادی و نظامی، شناسایی بهعنوان یک قدرت بزرگ در نظام بینالملل به یکی از پایههای مهم سیاست خارجی این کشور تبدیلشده است. طی سالیان اخیر این امر در بین مقامات این کشور بهکرات بیان شده است. شاید بتوان مهمترین تجلی این خواسته را در مفهوم «روابط جدید قدرتهای بزرگ» شی جین پینگ مورد شناسایی قرار داد. پکن خواهان به رسمیت شناخته شدن از سوی آمریکا بهعنوان یک قدرت بزرگ است؛ به این معنا که واشنگتن، چین را در موقعیتی برابر با خود به رسمیت بشناسد. بااینحال، چنین اصلی از سوی رهبران آمریکا مورد تأیید قرار نگرفته است؛ چراکه تأیید این موضوع حداقل به معنای پذیرش شراکت چین در ساخت قواعد و هنجارهای حاکم بر نظام بینالملل خواهد بود.
از سوی دیگر، آمریکا نیز با اذعان به تغییر جایگاه پکن به دنبال ممانعت یا مهار قدرت گیری این کشور به طرق مختلف سخت و نرم است. طرق سخت مهار در حضور نظامی واشنگتن در آسیا پاسیفیک، تقویت شبکه اتحادی و فشار اقتصادی است و طرق نرم نیز با هدف مشروعیت زدایی داخلی و خارجی از حکمرانان چین با شیوههایی چون به چالش کشیدن پکن در موضوعات حقوق بشری و تحلیل بردن اقدامات چین با خلق واژگان و اصطلاحات جدید همچون «دیپلماسی استقراضی» و غیره صورت میگیرد.
در گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا که اخیراً منتشر شده از چین بهعنوان بزرگترین تهدید آمریکا یادشده و این کشور در صدر تهدیدات ایالاتمتحده مورد ارزیابی قرار گرفته است. طبق این گزارش «پکن بهطور فزاینده رقیبی نزدیک برای واشنگتن به شمار میرود که آمریکا را در حوزههای مختلف اقتصادی، نظامی و فنّاورانه به چالش میکشد و به دنبال تغییر هنجارهای جهانی است.»
در کنار این ادراک دوطرفه، یعنی خواسته چین مبنی بر شناسایی بهعنوان یک قدرت بزرگ و پذیرش موقعیت برابر از سوی واشنگتن و نگرانی آمریکا از تحلیل جایگاه خود، موضوع اساسی مهم و پایدار در ضدیت دو کشور، نهادینه شدن تخاصم در افکارعمومی طرف مقابل است. این امر در آمریکا بهویژه به دلیل نقشی که ضدیت با چین در پیروزیهای انتخاباتی میتواند داشته باشد ادامه پیدا خواهد کرد. نمونه اخیر نقشی است که شعارهای ضد چینی در انتخابات ریاست جمهوری این کشور ایفاء کرد؛ بهگونهای که دو کاندیدای انتخابات تلاش میکردند خود را در مقایسه با رقیب، فردی معرفی کند که ضدیت بیشتری با چین دارد. این امر از زمان شیوع کرونا ویروس بهطورجدی بهعنوان مقولهای مهم در افکار عمومی آمریکا راه پیداکرده است؛ بهعبارتدیگر، شیوع کرونا ویروس که ابتدا از ووهان چین آغاز شد نقشی تسریعکننده در گسترش ضدیت با چین در جامعه آمریکا ایفاء کرده است. در انتخابات آینده کنگره نیز احتمالاً شاهد چنین موضعگیریهایی خواهیم بود.
از سوی دیگر، ضدیت با آمریکا در پیشبرد سیاست داخلی و خارجی چین حائز اهمیت است. این تقابل با آمریکا با تبدیلشدن به وجه مهمی از ناسیونالیسم در چین، به رهبران این کشور کمک میکند تا از طریق ایجاد هراس از آمریکا به ایجاد وحدت داخلی بپردازند و همچنین به حمایت عمومی از دستور کارهای سیاست خارجی پکن منجر شود. بر همین اساس، فارغ از رقابتهای سخت میان آمریکا و چین بهمنظور دستیابی به برتری، نهادینه شدن ضدیت در افکار عمومی طرف مقابل نیز عامل مهمی در تداوم تنشها میان دو کشور خواهد بود.
منبع:https://www.scfr.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.