سفر باجو به کابل، نقش و منافع پاکستان در روند صلح افغانستان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
پاکستان به‌واسطه مناسباتش با آمریکا و طالبان، برای استفاده از ساختار دومرحله‌ای روند صلح موقعیتی منحصربه‌فرد دارد. در زمان مذاکرات قطر نیز پاکستان برای کشاندن طالبان به میز مذاکره کمک کرد که نهایتاً منجر به توافق شد.

 ژنرال «قمر جاوید باجوا» رئیس ستاد مشترک ارتش پاکستان در این سفر با «اشرف غنی» رئیس جمهور و «عبدالله عبدالله» رئیس شورای عالی مصالحه ملی افغانستان دیدار و گفتگو کرده است.

هرچند تاکنون محور‌های دیدار باجوا با اشرف غنی و عبدالله منتشر نشده است، اما به نظر می‌رسد هردوطرف درباره آخرین تحولات روند صلح افغانستان و اوضاع منطقه‌ای بحث و تبادل نظر کرده باشند.

سفر باجوا به کابل به عنوان بلندپایه‌ترین مقام ارتش پاکستان اهمیت زیادی دارد.

نقش و منافع پاکستان در روند صلح افغانستان

پاکستان به دنبال نوعی توافق برای تقسیم قدرت در افغانستان است. اگر طالبان نقش بزرگ‌تری در دولت افغانستان داشته باشد، در آن صورت دولت این کشور روابط دوستانه‌تری با اسلام‌آباد خواهد داشت  و از همین رو برای پاکستان این موضوع بسیار تعیین کننده است که دولت آتی افغانستان با مشارکت طالبان تشکیل شود.

از سوی دیگر پاکستان به‌واسطه مناسباتش با آمریکا و طالبان، برای استفاده از ساختار دومرحله‌ای روند صلح موقعیتی منحصربه‌فرد دارد. در زمان مذاکرات قطر نیز پاکستان برای کشاندن طالبان به میز مذاکره کمک کرد که نهایتاً منجر به توافق شد. شاه مسعود قریشی، وزیر امور خارجه پاکستان در مراسم امضای توافق صلح بین آمریکا و طالبان در 29 فوریه 2020 در دوحه حضور داشت و به دو طرف تبریک گفت.

در عین حال می بایست توجه داشت که بعید است پاکستان مایل به کنترل کامل طالبان بر افغانستان باشد. اول اینکه روابط پاکستان با طالبان یکپارچه نیست. دوم اینکه پاکستان مایل به امارت اسلامی در افغانستان نیست.

براین اساس رویکرد فعلی پاکستان در قبال روند صلح در افغانستان بیش از آن که انحصار قدرت در دست طالبان باشد، به سمت مشارکت طالبان در توزیع قدرت است، مضاف بر آن که برخلاف دهه 1990 میلادی که پاکستان انحصار قدرت در دست طالبان در افغانستان را مورد حمایت قرار می داد، امروزه رهبران اسلام آباد به این نتیجه رسیده اند که بدلیل افزایش سطح قدرت و نفوذ طالبان در مناطق قیبله ای، لذا انحصار قدرت در دست طالبان در همسایه شمالی یعنی افغانستان می تواند به منزله تهدیدی بالقوه علیه یکپارچگی ارضی و استقلال داخلی پاکستان تلقی شود.

ماموریت ژنرال بلند پایه پاکستان در افغانستان

همان گونه که گفته شد، برای  پاکستان روند صلح افغانستان از اهمیت بسیاری زیادی برخوردار است و پاکستان بسیار مصمم است که طالبان بتواند در روند دولت آتی افغانستان سهمی داشته باشد. از این رو با توجه به این که در حال حاضر روند صلح افغانستان در قالب طرح های مختلفی از جمله طرح دوحه و یا نشست پیش رو در استانبول برگزار می شود، پاکستان نیز در تلاش است تا این گفتگوها و مذاکرات با سهیم کردن طالبان در قدرت به نتیجه دست یابد.

در کنار مذاکرات صلح، یکی از نگرانی های همیشگی پاکستان در روابط با افغانستان، اختلافاتش درباره خط مرزی دیورند و همواره در دیدار مقامات دو کشور این موضوع نیز یکی از محورههای دیدارها و مذاکرات است. در واقع اگرچه پاکستان در حال حاضر نگرانی جدی و فوری در مورد این خط مرزی ندارد، اما این کشور یکی از کشورهایی با پتانسیل بیثباتی سیاسی به دلیل ترکیب قومی، توسعۀ نامتوازن و مشارکت سیاسی ناموزون است که گرایشهای واگرایانه و جداییطلبانه در آن کشور را تحریک و تشدید میکند. بلوچستان و خیبرپختونخواه دو منطقۀ محروم و تا حدود ناراض از دولت مرکزیاند و مناطق قبایلی موجود در مجاورت افغانستان، زمینهساز ضعف نظارت و کنترل دولت مرکزی اسلامآباد است. از این جهت، پر اختلاف ماندن خط مرزی دیورند میتواند عاملی باشد که در کنار دیگر متغیرها امنیت ملی پاکستان و تمامیت ارضیاش را در معرض خطر قرار دهد، بنابراین، به نظر میرسد که مطلوب پاکستان این است که دولت مرکزی در کابل این خط را به رسمیت شناخته و از هر نوع داعیۀ ارضی در ماورای این خط دست بردارد و لذا همواره بحث بر سر این خط مرزی از محورهای دیدار دوجانبه سران بلند پایه هر دو کشور است.

نکته دیگری را که می بایست در نظر داشت، این است که افغانستان میدان رقابت هند و پاکستان است؛ لذا یکی از خواستهای مقامات پاکستانی از افغانستان، نوع نگاه کابل به هند است. از نظر پاکستان که با هند در منازعۀ تاریخی به سر میبرد، افغانستان نباید به هند به عنوان شریک راهبردی منطقهای نگاه کند. توقع پاکستان این است که افغانستان باید پاکستان را به عنوان شریک راهبردی خود پذیرفته و در سیاست خارجی خود با هند ملاحظات پاکستان را به صورت جدی مورد توجه قرار دهد.

از سوی دیگر در افغانستان نگرانی هایی عمده ای در ارتباط با مشارکت قدرت با طالبان وجود دارد و اقوام هزاره ها و تاجیک ها از این نگرانند که مشارکت قدرت با طالبان به انحصار قومی قدرت در دست پشتون ها منجر شود که مورد حمایت پاکستان قرار دارند. شاید از همین رو نیزمقام ارشد نظامی پاکستان در سفر خود به افغانستان و دیدار با شورای عالی مصالحه در تلاش است تا بخشی از نگرانی های سایر اقوام افغانستان را درباره مشارکت با طالبان در قدرت برطرف سازد.

 

منبع:http://alwaght.net/

در حال حاضر در درعا چه اتفاقی در حال وقوع است؟

4 ماه مه اجساد 9 پلیس کشته شده در یک شهر واقع در جنوب غربی استان درعا پیدا شد. قاسم الصبیحی، کسی که این افراد را کشته، یک شورشی سابق است که بعدتر به نیروهای امنیتی دولت پیوسته. او برای کشته شدن پسر و دامادش دولت سوریه را مقصر می دانست و نیروهای پلیس را نیز به همین دلیل کشت. با این حال، پلیس درگیر نشد. پس از این حادثه افراد دارای نفوذ در درعا بیانیه ای در محکوم کردن او صادر کردند که در سنت های قبیله ای به معنای آن است که او دیگر از حمایت قبیله خود برخوردار نیست. با این حال، دولت بشار اسد اعلام کرد که مناطق آزاد شده را تحت کنترل امنیتی خود در خواهد آورد و در روزهای بعد، نیروهای پشتیبانی در منطقه مستقر شدند که نشان از آن داشت که دمشق به دنبال استفاده از این حادثه به عنوان بهانه ای برای افزایش حضور خود در آنجاست.

تشدید تنش های نظامی در درعا پیشتر سابقه نداشته است؟

تشدید تنش ها در سطحی که اکنون پیش بینی می شود، از تابستان 2018 که دولت اسد کنترل جنوب غربی سوریه را در دست گرفت، بی سابقه بوده و این در حالی است که تنش ها و خشونت های مسلحانه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوری به یک شاخصه در منطقه درعا تبدیل شده. جدیدترین نمونه از عملیات نظامی نیروهای سوری در مارس 2020 و زمانی بود که با موفقیت کنترل خود را بر بخش هایی از شهر الصنمین اعمال کرد. با این حال، تحولات کنونی از چندین نظر بی سابقه بوده است. اول، سطح استقرار نظامی نیروهای امنیتی سوری قابل توجه و نشان دهنده احتمال عملیات نظامی گسترده در منطقه است. دوم، شهر طفس در نتیجه توافقی که با میانجی گری روسیه حاصل شد، شاهد حضور مستقیم نیروهای دولتی نبود. سوم، شورشی های پیشین در طفس و مناطق حومه آن کاملا مسلح هستند و اگر یک رویارویی نظامی صورت بگیرد، سطح خشونت بسیار بالا خواهد بود.

روسیه با توجه به میانجی گری آن در حصول توافق، به تشدید تنش ها چه واکنشی نشان خواهد داد؟

روسیه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوریه به توافق متعهد بوده است. البته بر سر این مساله مناقشاتی وجود دارد. برخی از بازیگران مخالف مسکو را به دلیل خودداری از واکنش به اقدامات دمشق مورد انتقاد قرار داده اند. به هر حال، روس ها تا اندازه قابل توجهی به توافق متعهد بوده و در سال های گذشته مانع از حضور مستقیم نیروهای سوری در منطقه شده اند. این اقدام روسیه را می توان به نوعی، تلاش برای کاهش نگرانی های اسرائیل و اردن درباره احتمال حضور نیروهای ایرانی و گروه های شبه نظامی تحت حمایت ایران در جنوب غربی سوریه دانست. مداخلات متعدد روسیه در ممانعت یا محدودسازی حضور مستقیم نیروهای اسد در منطقه را می تواند نشان دهنده تعهد آن به توافق قلمداد کرد.

مذاکرات جاری با مشارکت روس ها می تواند نشان دهنده این مساله باشد که روسیه خواستار تشدید تنش نیست. شاید این مرتبه نیز مذاکرات بتواند همانند گذشته مانع از درگیری شود و با امتیازهای کوچک یا نمادین، به کاهش تنش ها بینجامد.

با توجه به سطح بی سابقه حضور نیروهای نظامی دولتی در منطقه، سناریوی دیگر می تواند این باشد که اگرچه روسیه حقیقتا به دنبال جلوگیری از درگیری نظامی است، اما در عین حال هدف وادار کردن شورشی ها به قائل شدن امتیازات بیشتر را دنبال می کند. احتمال دیگر هم این است که روسیه به دنبال تبدیل این بحران به فرصتی برای استخدام شورشی های سابق در یگان های طرفدار روسیه در ارتش سوریه باشد.

آیا تشدید تنش ها حاوی یک پیام پنهان برای روسیه است؟

اعزام یگان هایی از ارتش سوریه که با ایران ارتباط نزدیکی دارند، به منطقه تحت حمایت روسیه می توان یک پیام پنهان داشته باشد. اما این مساله نشان دهنده محاسبات مخاطره آمیز دمشق نه فقط در سطح منطقه ای، بلکه در ارتباط با نظمی است که روسیه در درعا ایجاد کرده. همانطور که پیشتر گفتم، این نظم به طور ویژه برای ممانعت از افزایش نفوذ ایران و نیروهای طرفدار ایرانی در جنوب غربی سوریه طراحی شده است.

با توجه به این توصیفات، وضعیت موجود در درعا چطور می تواند بر منطقه تاثیر بگذارد؟

جنوب غربی سوریه یک منطقه مرزی معمولی نیست. یک جبهه مناقشه آمیز منطقه ایست که هر گونه بی ثباتی و تشدید تنش های نظامی در آن می تواند اثرات فرامرزی داشته باشد. از این رو، تشدید تنش ها توسط یک جناح طرفدار ایرانی در داخل دولت سوریه برای اسرائیل و اردن ناخوشایند است چرا که هیچ کدام از آنها حضور ایرانی در نزدیکی بلندی های جولان را نمی خواهند و تحمل نمی کنند. نظمی که روسیه برقرار کرده، به رغم ضعف های بسیار آن، در ایجاد ثبات در جنوب غربی سوریه موثر بوده و در همسایگان آن اطمینان ایجاد کرده است. البته لازم به ذکر است که حضور نیروهای متحد ایران در ارتش سوریه در طفس و حومه آن لزوما به معنای پایان نظم منطقه ای نیست. اگر دمشق و تهران برای این طرح برنامه ریزی کرده باشند، هدف آنها را باید به صورت گامی تاکتیکی برای پررنگ کردن حضورشان در بازی منطقه ای درک کرد و نه یک قمار مخاطره آمیز برای بر هم زدن توازن موجود در این منطقه حساس.

نویسنده: مایکل یانگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟