افول کامل امریکا و چین به ضرر ماست

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
هم سیطره کامل آمریکا و هم سیطره کامل چین به ضرر کشورهای جهان سوم و مخصوصا کشور ماست اما زمانی که یک موازنه قوا در سطح جهانی بین این دوکشور در جریان باشد کشورهایی مانند ایران می توانند با ایجاد یک موازنه از هر دو بلوک قدرت اقتصادی امتیازاتی را کسب کنند و کشور خود را توسعه دهند. مجریان سیاستگذاری ایران باید سیاست بین المللی ایران را در جهتی قرار بدهند که ایران هم در مسیر جاده ابریشم شرق و هم در مسیر جاده ابریشم های احتمالی غرب قرار داشته باشد و از هر دو جاده ابریشم برای واردات کالا و صادرات کالاهای خود به شرق و غرب استفاده کند.

طی روزهای گذشته اجلاس سران جی ۷ یعنی هفت کشور صنعتی شامل آلمان، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا با موضوع مهار چین برگزار شد و سران جی ۷ یک طرح را برای رقابت و مقابله با نفوذ جهانی چین در دستور کار خود قرار دادند.

نکته ای که باید اشاره کرد؛ از دوران ریاست جمهوری ترامپ سیاست جهانی ایلات متحده از مهار ایران و بنیاد گرایی اسلامی به سمت مهار چین چرخش داشته است و برگزاری این اجلاس نیز می تواند موئید این موضوع باشد که بزودی جهان شاهد یک جنگ سرد اقتصادی بین آمریکا و متحدانش که شامل کشورهای جی ۷ هستند از یک سو و از سوی دیگر چین خواهد بود،که البته این مساله نیز قابل اذعان است که چین به تنهایی به دلیل جمعیت و وسعتش توانایی ایجاد توازن با آمریکا و جی ۷ را داراست. دلیل تاکید بر واژه جنگ سرد نیز این مساله است که این بار طرف مقابل آمریکا ایران و عراق و افغانستان نیست و با قدرت اقتصادی بنام چین که دارای یک جمعیت یک و نیم میلیاردی است مواجهه خواهد کرد.

موضوع دیگری که می توان به آن اشاره کرد تحلیلگران چینی نیز این مساله را دریافته بودند که در نهایت این جنگ سرد آغاز خواهد شد، زیرا برخلاف ژاپن و کره جنوبی این کشور وابستگی به ایالات متحده ندارد و ایالات متحده در این کشور پایگاه نظامی ندارد، در نتیجه اقدام به متنوع کردن بازارهای خود و گسترش بازارهای خود به سمت خاورمیانه، آسیای میانه قاره آفریقا متمرکز کرده، همین مساله نیز منجر شده است که رویارویی اقتصادی کشورهای جی ۷ و چین تسریع شود. نکته دیگر این است که چین توانسته جای پای خود را در آسیای میانه و بازارهای آفریقا و آسیا باز کند و به دلیل اقتصاد عقب افتاده آسیای میانه و خاورمیانه و آفریقا کالاهای چینی که قیمت کمتری دارند با اقبال بیشتری رو به رو می شوند، موضوع دیگر این است که این مزیت در سراسر جهان به گسترش نفوذ چین منجر خواهد شد.

نکته ای که درباره خود کشورهای جی ۷ وجود دارد نیز این است که کشورهای جی ۷ باید بین توسعه اقتصادی خود و مدارا با چین یک مسیر را انتخاب کنند، زیرا منابع و بازارهای چین محدود است و این مساله می تواند در آینده یک جنگ سرد اقتصادی چند دهه ای را بین چین از یک طرف و متحدانش از طرف دیگر شکل بدهد که این جنگ سرد اقتصادی بزودی از افزایش تعرفه کالاهای چینی در آمریکا و اورپا آغاز خواهد شد و با اعمال فشار آمریکا بر سایر کشورها برای وضع تعرفه بر کالاهای چینی و گسترش رقابت های اقتصادی بین اروپا و آمریکا ادامه خواهد یافت. یکی از تبعات این مساله می تواند به کاهش قیمت کالاهای غربی و آمریکایی و آلمانی برای رقابت با چین و یا تولید کالاهای کم کیفیت تر و ارزان تر توسط این کشورها برای مهار اقتصاد چین منجر شود که این موضوع بازار کشورهای خاورمیانه را مصرفی تر خواهد کرد و تولید در کشورهای جهان سوم را بیشتر به سمت نابودی پیش خواهد برد.

بعد مثبت آن نیز این است که چین میلیاردها دلار صرف گسترش زیرساخت ها در سراسر جهان کرده است. اگر این مقابله سویه رقابتی به خود بگیرد و به شکل امنیتی و نظامی نباشد می تواند منجر به افزایش سرمایه گذاری کشورهای غربی در زیرساخت کشورهای جنوب شود.

موضوع دیگر این است که چین مجبور است در راستای تامین نیازهای یک میلیارد نفت جمعیت خود به حضور اقتصادی خود در سراسر جهان ادامه بدهد و زمانی که با محدودیت مواجه شود این جنگ سرد اقتصادی می تواند به سوی یک جنگ سرد واقعی و حتی نظامی سوق پیدا کند.

موردی که می توان اشاره کرد این است که سران جی ۷ می توانند از قابلیت جمعیت بالای هند برای مهار عامل جمعیت در جنگ اقتصادی با چین استفاده کنند، اما چین توانسته با عضویت هند در سازمان همکاری های شانگهای تا میزان کمی از خطر تقابل با هند بکاهد اما در هر حال آمریکا و غرب در هند حضور دارند و از مزیت نسبی هند می توانند در برابر چین استفاده کنند.

اما در نهایت می توان به این موضوع اشاره کرد که هم سیطره کامل آمریکا و هم سیطره کامل چین به ضرر کشورهای جهان سوم و مخصوصا کشور ماست اما زمانی که یک موازنه قوا در سطح جهانی بین این دوکشور در جریان باشد کشورهایی مانند ایران می توانند با ایجاد یک موازنه از هر دو بلوک قدرت اقتصادی امتیازاتی را کسب کنند و کشور خود را توسعه دهند. مجریان سیاستگذاری ایران باید سیاست بین المللی ایران را در جهتی قرار بدهند که ایران هم در مسیر جاده ابریشم شرق و هم در مسیر جاده ابریشم های احتمالی غرب قرار داشته باشد و از هر دو جاده ابریشم برای واردات کالا و صادرات کالاهای خود به شرق و غرب استفاده کند.

اما موضوع نگران کننده درباره سران جی ۷ گسترش ناتو است که می تواند برای صلح جهانی تبعات منفی را در بر داشته باشد زیرا در نهایت با گسترش نظامی گری از سوی آمریکا، ایران و روسیه و چین نیز به نظامی گری روی خواهند آورد، در نتیجه هزینه های سرسام آور نظامی روی دست دولت ها خواهند بود. یکی از دلایل گسترش ناتو نیز در راستای مهار چین از دیدگاه نظامی و امنیتی همین است. این احتمال وجود دارد که بیرون آمدن چین از لاک اقتصادی و اتحاد نظامی بین چین و روسیه و اقدامات ناتو و آمریکا منازعات را در سطح جهان بطور قابل توجهی افزایش بدهد و همانند دوران جنگ سرد شاهد حملات قدرت های بزرگ به کشورهای کوچک و یا رخ دادن کودتای های مختلف همانند جنگ سرد باشیم.

جنگ سرد بعدی جهانی وسیعتر و دارای ابعاد گسترده تری خواهد بود،کشورهایی که بتوانند سیاست موازنه را در پیش بگیرند می توانند امنیت و اقتصاد خود را تامین کنند.

 

منبع:http://irdiplomacy.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟