انتخاب استراتژیک پوتین، ایالات متحده یا چین؟

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
معاملات تجاری و همکاری های نظامی میان روسیه و چین را می توان انگیزه قوی جهت عدم تغییر همگرایی فزاینده دوجانبه در نظر گرفت. روابط مسکو و پکن از سال ۲۰۱۴ همزمان با توقف بخش قابل توجهی از سرمایه گذاری مستقیم خارجی در روسیه در نتیجه تحریم های غرب به دنبال الحاق کریمه توسط روسیه تقویت شده است. چین مهمترین مقصد صادرات انرژی روسیه بوده که برای اقتصاد بزرگ و رو به رشد پکن ضروری است.

جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده در روز 16 ژوئن 2021 با همتای روس خود ولادیمیر پوتین در شهر ژنو سوئیس دیدار کرد. این اولین دیدار دو رهبر پس از ریاست جمهوری بایدن بوده و به مدت سه ساعت نیز طول کشیده است. بایدن این دیدار را یک چشم انداز واقعی برای بهبود قابل توجه در روابط ایالات متحده و روسیه تلقی نموده و خاطر نشان کرد که ماه های آینده “یک آزمون” خواهد بود. پوتین نیز با توجه به رایزنی ها درباره بازگشت سفیران ایالات متحده و روسیه به پست های دیپلماتیک خود این نشست را “سازنده” و “کاملاً مثمر ثمر” توصیف کرده و ادعا داشته که “همه چیز در رابطه با خراب شدن روابط متقابل بین دو کشور نه توسط روسیه، بلکه توسط ایالات متحده آغاز شده که حاکی از ادامه تنش فی مابین است”.

این نشست را می توان بخشی از تلاش بایدن برای تحکیم روابط دو کشور قلمداد کرد که در سالهای اخیر به پایین ترین سطح 30 سال اخیر تنزل یافته بود. در فوریه 2021 به دنبال ادعای بایدن مبنی بر دخالت روسیه در انتخابات آمریکا و قاتل خطاب کردن پوتین همراه با برانگیختن خشم مسکو روابط بین دو قدرت هسته ای بسیار آسیب دیده بود.

دیدار بایدن و پوتین در حاشیه اولین سفر خارجی بایدن به بریتانیا و حضور در اجلاس گروه هفت و ناتو صورت گرفت که بایدن با اعلام این که “روسیه و چین هر دو به دنبال ایجاد شکاف در همبستگی غرب در اقیانوس اطلس هستند”، بر اتحاد ایالات متحده با اتحادیه اروپا و ناتو تاکید داشت.

دیدار بایدن با رهبران انگلیس، فرانسه، آلمان، کانادا، ایتالیا و ژاپن فرصتی بود تا یک بار دیگر با تاکید بر شعار “آمریکا بازگشته است” آمادگی کشورش را برای احیای رهبری جهانی تکرار نماید که پس از عقب نشینی سلفش “دونالد ترامپ” از تعاملات جهانی خدشه دار شده بود. بایدن همچنین با شعار “دیپلماسی دوباره در مرکز سیاست خارجی ما قرار دارد” با بیان ضرورت لزوم اتحاد دمکراتیک و مشارکت دیپلماتیک دو سوی آتلانتیک سعی در برطرف ساختن اختلال ناتوان کننده در پیوندهای غربی داشته که در چهار سال ریاست جمهوری ترامپ بر شبکه روابط دیپلماتیک فراآتلانتیک سایه انداخته بود.

هدف بایدن این بوده تا از یک سو با اجماع ایالات متحده و دمکراسی های اروپایی بتواند به ایجاد یک جبهه متحد علیه چین و روسیه، دو چالش اساسی پیش روی سیاست خارجی دولتش را تحت کنترل درآورد. چنانچه از متحدان خود در ناتو خواسته است تا در برابر اقتدارگرایی و افزایش قدرت نظامی چین ایستادگی کنند و تمرکز اتحاد ایجاد شده برای دفاع از اروپا در برابر اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد را به سوی چین تغییر دهند و از سوی دیگر در رقابت با چین، در یک گفتگوی سازنده و تعامل دیپلماتیک از روسیه بخواهد سوای اختلافات مهم بین مسکو و واشنگتن، بر تغییر در معاملات با چین تمرکز نماید. بایدن تلاش دارد تا با کاهش تنش های واشنگتن و مسکو استراتژی ضد روسیه ایالات متحده را به نفع حفظ هژمونی آمریکا در برابر چین متعادل سازد.

در دشواری همسو شدن کشورهای اروپایی با ایالات متحده در مورد واقعیت نفوذ و قدرت چین این اولویت وجود خواهد داشت که در جبهه روسیه با مشکلات بزرگی روبرو نباشند. اما آیا ایالات متحده در رویکرد خود نسبت به چالشهای سیاست خارجی چین و روسیه می تواند بر بهبود روابط با مسکو حساب باز کند؟ بنظر می رسد اگر چه قرارگیری در این الاکلنگ قدرت از مواضع مورد علاقه پوتین است، اما با توجه به این که مشارکت استراتژیک جامع چین و روسیه آزمایشاتی را پشت سر گذاشته و به یک منبع مشترک استراتژیک بی بدیل برای دو کشور تبدیل شده، امر فوق العاده دشواری خواهد بود.

معاملات تجاری و همکاری های نظامی میان روسیه و چین را می توان انگیزه قوی جهت عدم تغییر همگرایی فزاینده دوجانبه در نظر گرفت. روابط مسکو و پکن از سال 2014 همزمان با توقف بخش قابل توجهی از سرمایه گذاری مستقیم خارجی در روسیه در نتیجه تحریم های غرب به دنبال الحاق کریمه توسط روسیه تقویت شده است. چین مهمترین مقصد صادرات انرژی روسیه بوده که برای اقتصاد بزرگ و رو به رشد پکن ضروری است.

چین در سال 2020 به میزان 83.5 میلیون تن نفت خام از روسیه وارد کرده و دو کشور به طور متقابل از یکدیگر در امنیت انرژی حمایت می نمایند. میزان تجارت بین دو کشور با عبور از مرز 100 میلیارد دلار در سال در حال افزایش بوده و تلاش است تا سال 2024 این میزان به 200 میلیارد دلار افزایش داده شود. این در حالی است که تجارت سالانه ایالات متحده و روسیه حدود 20 میلیارد دلار است.

همکاری های استراتژیک روسیه و چین نیز به سرعت در حال گسترش بوده و مسکو و پکن در یک حرکت جدید در برابر متحدان آمریکا در اقیانوس آرام با طیف گسترده ای از مانورهای نظامی قدرت خود را به نمایش می گذارند. روسیه با فروش تجهیزات نظامی، جنگنده های جت، زیردریایی ها و سیستم های دفاع هوایی به چین در تلاش پکن برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ نظامی سهیم بوده است. روسیه با این پشتیبانی ها توانسته قطعیت حضور چین در اقیانوس آرام را بیشتر و در نتیجه شکاف قدرت میان چین و آمریکا را کمتر سازد. اثرگذاری روسیه بر وزن اقتصادی و نظامی چین، تعدیل گرانش مسکو به سمت پکن را از سوی واشنگتن ضروری می کند.

قابل ذکر است که همواره می توان امکان بی اعتمادی روسیه نسبت به قدرت و توانایی های روزافزون چین را در نظر داشت که بتواند به مرور زمان این رابطه را خدشه دار نماید. روسیه و چین علیرغم همسویی هنجاری و احساسات مشترک در سرکوب عمیق نظم لیبرال در ضدیت با غرب، در اتکای به یکدیگر کاملا جانب احتیاط را نگه داشته اند. روسیه با وجود تلاش برای مشارکت در رشد اقتصادی چین، کمک به ساخت یک سیستم دفاع ماهواره ای نظامی و در اختیار نهادن سیستم های تسلیحاتی مدرن به پکن کماکان بسیار محتاط است تا از کپی شدن این فن آوری ها از سوی چین و در نهایت مستقل شدن در تکنولوژی ها پیشگیری نماید. روسیه همچنین هرگونه گسترش حضور و نفوذ چین را فراتر از حوزه اقتصادی در فضای پیرامونی خود مانند کشورهای آسیای میانه که مسکو هنوز آن را حوزه نفوذ برتر خود در نظر می گیرد، مورد پایش دقیق قرار می دهد و با نگرانی اهداف چین را در قطب شمال که روسیه خود را بازیگر اصلی آن قلمداد می کند، زیر نظر دارد. از اینرو هشدار به مسکو در رابطه با تهدیدات ناشی از وابستگی بیش از حد به پکن کارساز خواهد بود.

این یک گزینه استراتژیک برای بایدن در گسترش همکاری با پوتین است و اثرات آن به اندازه ای خواهد بود که ایالات متحده بتواند امتیاز بیشتری به روسیه بدهد و همچنین یک گزینه استراتژیک برای روسیه خواهد بود که به عنوان یک نیروی بی ثبات کننده تلقی شود یا در قالب یک قدرت اثرگذار درآید. بایدن برای متمرکز بودن بر جبهه چین می خواهد با خروج از افغانستان و پیوستن دوباره به برنامه جامع اقدام مشترک با ایران تعهدات خود را در قبال جبهه های بحران زای دیگر کاهش دهد. پوتین نیز می داند که ایالات متحده برای تمرکز بر چین، نیاز بیشتری به روابط احترام آمیز با روسیه خواهد داشت. بنابراین با تهدید منافع ملی امریکا در موضوعاتی مانند یکپارچگی سیستم دموکراسی آمریکایی، امنیت سایبری ایالات متحده و امنیت اروپای شرقی هزینه ای را که بایدن باید برای دور کردن این تهدیدات بپردازد، افزایش می دهد. چالش رقابت ایالات متحده و چین فرصتی است مغتنم تا پوتین فشار بیشتری را برای کسب درخواست های بیشتر بر واشنگتن اعمال نماید با این احتمال که بایدن به ناچار میبایست در برابر برخی از آن ها سکوت کند.

ایالات متحده هیچ علاقه ای به تشدید درگیری با روسیه ندارد و به دنبال آن است تا تلاش مسکو را برای تحکیم مواضع استراتژیک در مقابل پکن متوقف نماید. بایدن در این تعامل و دور کردن روسیه از آغوش چین می بایست به شرایطی مطابق با منافع ملی مسکو مانند کاهش تحریم های غرب علیه روسیه بازگردد و در موضوعات مورد بحث با پوتین در جلسه اخیر در ژنو حول محورهای معاهدات خلع سلاح، درگیری اوکراین، بحران داخلی سوریه، برنامه هسته ای ایران و طالبان در افغانستان به مواضع پوتین توجه نموده و اهرم فشار در روابط با روسیه در مورد نقض حقوق بشر، سرکوب مطبوعات آزاد و مخالفان را سبک تر نماید.

روسیه برای ایالات متحده وزنه ای است که با جابه جا شدن به سمت واشنگتن یا پکن می تواند توازن میان دو قدرت را برقرار سازد. بنابراین تعامل جدی و مستقیم با روسیه همراه با پذیرش نقاط ضعف و قدرت یکدیگر گزینه قابل تاملی خواهد بود تا به جای تقابل شدید سال های گذشته دیپلماسی آرام تری را به روابط دو قدرت برگرداند.

برای پوتین نیز این امتیازات به معنای به رسمیت شناختن قدرت روسیه و همترازی با ایالات متحده بوده که شاید در یک “استراتژی میانجی گری” بتواند از موقعیت واسطه میان چین و آمریکا بهره گیرد. اگرچه بعید به نظر می آید که چین این نقش میانجی را به روسیه اعطا کند، با این حال این یک انتخاب استراتژیک در توازن قدرت جهانی در حال تغییر است.

 

منبع:http://www.irdiplomacy.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *