با توجه به وقایع اخیر افغانستان و پیشرویهایی که طالبان بدون درنگ و حتی همزمان با خروج امریکا داشت، نظر شما درباره روند کلی این جریانات چیست؟ آیا میتوان ادعا کرد که دست طالبان و آمریکا در این جریانات در یک کاسه است؟ و آیا خروج آمریکا با بازگشتی دوباره همراه است؟
واقعیت امر این است که طالبان و امریکا در دوحه به توافقی رسیدند. یعنی همان توافق دوحه که در دوره ترامپ حاصل شد. در حال حاضر هم همان توافق وارد فاز عملیات شده است. به نظر میرسد در آن توافق امریکا و طالبان تعهداتی به طرف مقابل دادند. تعهد طالبان این است که اجازه ندهد افغانستان به پایگاهی برای تهدید منافع امریکا و متحدانش تبدیل شود؛ مثل زمانی که القاعده به امریکا حمله کرد. در ازای آن هم امریکا پذیرفت که از افغانستان خارج شود. بنابراین بازگشت طالبان به قدرت، توافق از پیش تعیین شده است. البته طالبان هم در ازای آن باید مواضع خود را تعدیل کند. یعنی نگاه صرف ایدئولوژیکی را کنار بگذارند و حقوق قومیتها و مذاهب دیگر را هم به رسمیت بشناسند. مخالفت با تحصیل دختران، محدود کردن رسانهها، کالای شیطان دانستن اینترنت و تکفیر کسانی که از آن استفاده میکند، جزو مواردی است که طالبان باید درباره آنها تجدیدنظر کند. به نظر میرسد طالبان در این زمینه تعهداتی دادهاند و از این رو بازگشتشان به قدرت از طریق سیاسی و نه نظامی امکانپذیر است.
شما چه پیشبینی از روند فعلی دارید و فکر میکنید چه سناریویی احتمال وقوع بیشتر دارد؟
الان میبینیم که همه مناطقی که طالبان تصرف کرده است مناطق روستایی و عشایری و جادههای ارتباطی است که شهرها را به هم متصل میکند. ظاهرا طبق توافق بناست دولت را در ضعیفترین حالت قرار بدهند تا بتوانند هنگام مذاکره حداکثر امتیاز را بگیرند. تصمیم دارند هنگام مذاکره دولت را کنار زده و دولت موقت ایجاد کنند که طالبان در این دولت موقت حضور خواهد داشت. بخشی از نیروهای دولتی هم حضور خواهند داشت اگرچه ممکن است شخص آقای اشرف غنی در این مسیر قربانی شود. در کل طالبان دولت موقت 18 ماهه را که پیشنهاد داده است عملیاتی خواهد کرد. بعد از 18 ماه انتخابات برگزار میشود که احتمال برنده شدن طالبان وجود دارد. اگر هم برنده اصلی نباشد در قدرت حضور خواهد داشت. ساختار کنونی دولت هم باید تغییر کند. یعنی از حالت دولت مرکزی به حالت شبه فدرالی تغییر میکند تا قومیتها بتوانند در مناطق خودشان دولت محلی داشته باشند. در قانون اساسی هم سهم تضمین شدهای از قدرت در کابل داشته باشند. این سناریو به نظر من احتمال بیشتری نسبت به سایر موارد دارد. حالت محتمل دیگر هم این است که توافق بین قومیتها مبنی بر تقسیم قدرت مشابه لبنان صورت بگیرد. اما در مجموع حالت فعلی به هم خواهد خورد. طالبان هم به قدرت بازمیگردد اما از طریق نظامی نخواهد بود. چون اگر از طریق نظامی باشد، خیزش مردمی بوجود آمده و مسلح شدن گروههای قومی تاجیک، ازبک و هزارهها یک جنگ داخلی را به افغانستان تحمیل خواهد کرد. جنگ داخلی هم محدود نخواهد ماند و کشورها به شکل نیابتی درگیر آن خواهند شد در نهایت هم افغانستان به دو کشور پشتونستان و …. تقسیم میشود.
آیا توافق صورت گرفته که چند بار به آن اشاره کردید صرفا بین آمریکا و طالبان بوده است و دولت مرکزی هیچ نقشی در آن نداشته و یا طرحی ندارد؟
در مذاکرات استانبول دولت مرکزی هم حضور داشت که الان هم متوقف شده است اما در آنجا هم سه تا طرح ارائه شد که یکی را اشرف غنی و عبدالله ارائه کردند. دو طرح دیگر یکی از طرف مسکو ارائه شد، دیگری در دوحه از طرف امریکاییها مطرح شد. اما در طرح دولت مرکزی افغانستان، تقسیم قدرت 60 به 40 بود. 40% قدرت در دست دولت مرکزی و 60% در دست طالبان باشد. اما طالبان این را نپذیرفت چون به 80 تا 90 درصد قدرت فکر میکند. زیرا معتقد است چون برتری نظامی دارد میتوانند نظر خود را به افغانستان تحمیل کنند.
این تقسیم قدرتی که به انحا مختلف از آن یاد میشود تا حدودی حالت انتزاعی دارد، ممکن است مصداقیتر بفرمایید منظور از این تقسیمبندیها چیست و چگونه اعمال میشود؟
اگر ساختار تغییر کند دولت مرکزی به هم میخورد و دولتهای محلی بوجود میآیند. مثل قانون فدرالی که الان بسیاری از کشورهای دنیا هم بر اساس قانون فدرال اداره میشوند. اما مشکل این است که افغانستان از نظر قدرت یک جامعه عقب افتاده است و قدری امکان تطبیق قوانین موجود در دنیا برای شرایط افغانستان سخت خواهد بود. ولی به نوعی میتوان تقسیم قدرت کرد که هیچ قدرتی از قدرت حذف نشود. اما اگر طالبان از طریق نظامی اهداف خود را پیش ببرد دیگر معنایی ندارد به دیگران سهم بدهد چون از طریق نظامی کل قدرت را به دست گرفته است. اما قبلا هم دیدیم با روی کار آمدن طالبان جنگ داخلی شد و ربانی در شمال آنقدر مقاومت کرد تا حادثه 11 سپتامبر روی داد و با حمله آمریکاییها طالبان از قدرت کنار زده شد. الان هم تمرکز قدرت در دست یک قومیت امکان پذیر نیست، پس طالبان ناچار است مواضع خود را تعدیل کرده و بپذیرد که قومیتهای دیگر هم سهمی از قدرت داشته باشند. این سهم و شکل آن باید در چک و چانههای سیاسی مشخص شود و ساختار به سمت عدم تمرکز برود. اگر طالبان این را پذیرفت مشکلی در نحوه اداره بوجود نمیآید. اما مشکل آنجاست که طالبان هم از نظر ایدئولوژیک و هم از نظر قومی انحصارطلب است. پشتونها 300 ساله گذشته را بر افغانستان حاکم بودهاند پس به این راحتی حاضر به تقسیم قدرت نخواهند شد.
با توجه به اینکه رهبران طالبان در پاکستان مستقر هستند چقدر این گروه را میتوان یک گروه مورد پذیرش مردم افغانستان دانست؟
طالبان 60 میلیون پشتوانه قومی در منطقه دارد! یعنی در منطقه 60 میلیون پشتون داریم که در داخل و خارج افغانستان از طالبان حمایت میکنند. در قومیتهای دیگر جایگاه ندارند که البته در این هم تردید وجود دارد. طالبان به عنوان بخشی از واقعیت افغانستان محسوب میشود چون از قوم پشتون هستند که حداقل 50 درصد افغانستان را قوم پشتون تشکیل داده است. نیروی طالبان هم از همین بخش جامعه افغانستان است. مشکل این است که رهبری طالبان در کویته ساکن است. آن هم به این دلیل که اگر پاکستان اجازه بدهد این گروه رهبری از پاکستان به افغانستان برود دیگر از پاکستان حرفشنوی نخواهند داشت و برای خود پاکستان هم دردسر درست خواهند کرد؛ برای همین در ازای حمایت آنها را در کنار خود نگاه داشته است. در اینجا باید این نکته را یادآور شویم که طالبان یک بخش دیگر هم دارد تحت عنوان «تحریک طالبان» که علیه پاکستان هم میجنگد. طالبی که علیه افغانستان میجنگد مورد حمایت آی اس آی پاکستان است. و گروه «تحریک طالبان» طالبی است که علیه پاکستان میجنگد و مورد حمایت هند و افغانستان است. هر دو طالب هم از قوم پشتون هستند. پشتوانه قومی هر دو هم 60 میلیون پشتون است. پس در کل طالبان در خاک افغانستان حمایت مردمی دارد و برآورد شده است که 65 هزار نفر نیروی نظامی در افغانستان دارد. شاید طالبان را دیگر اقوام قومی نپذیرند اما قطعا مورد پذیرش و حمایت قوم پشتون هستند.
با توجه به گسترش رسانهها و تغییر افکار مردم افغانستان، بخصوص بدنه دولت که تفکر لیبرالی دارد، فکر میکنید شکاف بین حامیان طالبان و مخالفان آن آنقدر عمیق نشده است که امید پیشرفت مذاکره و گفتگو را از بین ببرد؟
تفکر لیبرالی در بین مردم افغانستان جایگاه چندانی ندارد. حامیان تفکر لیبرالی برخی از تحصیلکردهها و اساتید دانشگاههای غرب بودند که با حمله امریکا عرصه برای حضور آنها باز شد. در غیر این صورت اینها هرگز نمیتوانستند در افغانستان به قدرت برسند. در واقع یک فرصت تاریخی برای اینها پیش آمد توانستند بعد از حمله امریکا در اجلاس بن که سازمان ملل برگزار کرد در موضع برتر قرار گرفتند و قدرت را در دست گرفتند. اما این افراد نه پایگاه قومی قوی دارند و نه میتوانند سلاح به دست بگیرند. اگر فردا روزی اتفاقی بیفتد و طالبان قدرت را به دست بگیرد همه اینها سوار هواپیما میشوند و به جا و کار قبلی خود در اروپا و امریکا بازمیگردند. در بین مردم هم به جز قوم پشتون در بخشهایی طالبان پذیرفته شده است. و سوای این مطلب وقتی کسی قدرت را به دست گرفت دیگر جامعه قبول هم نداشته باشد بدون سلاح و تجهیزات کار چندانی نمیتواند انجام دهد.
جنبشهای مردمی هم نمیتواند تاثیری بر روند احتمالی بگذارد؟
در بین قوم پشتون که جنبش مردمی حضور ندارد. این جنبشها در بین اقوام دیگر مثل تاجیکها، ازبکها و … است. افرادی مثل عطا محمد نور و پسر مسعود، ژنرال دوستم و اساعیل خان افراد جهادی هستند که در جهاد روسیه را از افغانستان بیرون کردند. این نیرو هم نیروی قومی است و نه طرفدار تفکر لیبرال دموکراسی. که توافق نهایی هم به نوعی باید با این اقوام صورت بگیرد. البته ناگفته نماند که دولت هم با اینکه دولت ضعیفی است اما بالاخره ارتش و نیروی نظامی دارد که بتواند وارد عرصه نظامی و حفظ قدرت شود. اما مهم این است که در معامله و مذاکره مساله حل شود. در معامله هم معلوم میشود هرکسی چه کاره است. طالبان نیروی نظامی قدرتمندی است که هم انگیزه مذهبی دارد، هم سلاح دارد و هم پول دارد! شما تصور کنید 95 درصد تریاک دنیا در هلمند کاشته میشود. بخشی از درآمد آن تحت عنوان زکات و… به طالبان اختصاص داده میشود. این سوای حمایتهای مالی است که از سراسر دنیا از طالبان صورت میگیرد.
به نظر شما اگر جنگ داخلی شود آمریکا بازمیگردد؟
به نظر من امریکاییها دیگر به شکل مستقیم بازنمیگردند چون استراتژی آنها تغییر کرده است. از دور کنترل خواهند کرد. در حال حاضر امریکا با پاکستان، قرقیزستان و ازبکستان مذاکراتی دارد تا بتواند پایگاههایی در این کشورها مستقر کند. بخشی از این پایگاهها با هدف کنترل افغانستان است. مسلما امریکا، افغانستان را رها نخواهد کرد. چون اگر رها کند آنرا به دست رقبای خود یعنی، ایران، روسیه و چین سپرده است. که خب از امریکا بعید است چنین کاری کند. برای همین هم با طالبان کنار آمده است و همه این تحرکاتی که میبینید در چارچوب توافق دوحه است. امریکا نمیخواهد دیگر هزینهی جانی و مالی بدهد. تا الان 10 میلیارد دلار هزینه کرده است و فقط سال گذشته هزینهها بالغ بر 800 میلیارد دلار برآورد شده است. پس رها نخواهد کرد. اگر این تصور در ایران وجود دارد خطای بزرگی خواهد بود.
نقش سایر کشورها در گرهای که الان در افغانستان افتاده است چیست؟ بخصوص ایران که به نوعی متهم به حمایت از طالبان است؟
ایران در این زمینه چارهای نداشته است. چون طالبان به عنوان یک واقعیت وقتی به قدرت میرسد هر کشوری بر اساس منافع ملی خود با او ارتباط خواهد گرفت. ایران هم از سالها قبل به این نتیجه رسیده بود که باید با طالبان ارتباطاتی برقرار کند چون قابل پیشبینی بود که طالبان در آینده در موضع برتر قرار خواهد گرفت. ایران هم به این نتیجه رسیده بود که اگر با طالبان کنار بیاید دیگر مرزهای شرقیاش مورد خطر طالبان قرار نخواهد گرفت. چون طالبان با القاعده و داعش ارتباط دارد و ایران با این دو گروه مشکل دارد. پس تمام این محاسبات صورت گرفته و ایران پا در این مسیر نهاده است. حالا اینکه درست فکر کرده و وارد این عرصه شدهاند و یا نه، در آینده مشخص میشود. اگرچه خیلی هم نباید به آینده خوشبین بود که با طالبان کنار آمدیم همه چیز حل خواهد شد. پاکستان هم سه هدف را از برنامههای خود در افغانستان پیگیری میکند. اول میخواهد خط مرزی دیوراند را با افغانستان به رسمیت بشناسد که تاکنون این کار را نکرده است. خط ارتباطی بدون دردسر از میان افغانستان به آسیای میانه برای خود ایجاد کند. سوم از نفوذ هند در افغانستان ممانعت کند. این سه هدف اصلی و استراتژیک پاکستان از حمایت از استقرار طالبان در افغانستان است و تا وقتی به این سه هدف دست نیابد همچنان به این مسیر خود ادامه خواهد داد.
پارادوکس حفظ منافع ملی و حمایت از مستضعفین و شیعیان افغانستان را ایران چگونه حل خواهد کرد؟
اتفاقا مشکل ایران همینجاست. اشتباهی که ایرانیان انجام دادند این بود که نتوانستند گروههای سنتی مثل شیعیان، هزارهها، تاجیکها که در حوزه تمدنی و فرهنگی ایران هستند و با ایرانیان ارتباط داشتند را برای خود حفظ کنند. از طرفی چون با طالبان ارتباط گرفته است این گروهها ناراضی هستند. ایران باید از قبل میتوانست با گروههای نزدیک به خود همفکری و هماهنگی کند و راهی برای این مساله پیدا کند تا باعث فاصله گرفتن این گروهها از ایران نشود. الان هم خط فکری که در ایران فقط طالبان را دنبال میکند، درست نیست. ایران در آینده باید با تاجیک، ازبک، شیعیان و دیگران هم تعامل داشته باشد. اگر روزی جنگ داخلی در افغانستان دربگیرد ایران که نمیتواند در کنار طالبان علیه شیعیان قرار بگیرد. ناچار است از شیعیان حمایت کند. باید از تاجیکها حمایت کند. چین و روسیه و هند هم مثل گذشته از این جریان حمایت خواهند کرد. زمانی که دولت ربانی از کابل عقبنشینی میکرد واقعیت آن بود که روسیه، چین، هند و ایران بودند که با پول و سلاح از او حمایت کردند که توانست اراضی خود را حفظ کند. همین اتفاق هم در آینده در صورت بروز جنگ داخلی روی خواهد داد.
به نظر شما طالبان تغییری نسبت به گذشته نکرده است؟
به لحاظ ایدئولوژیکی تغییری نکرده است اما از نظر سیاسی تغییر کرده است. همین که حاضر شده پای میز مذاکره بیاید یعنی تغییر سیاسی داشته است. قبلا طالبان میز مذاکره را «دروازه جهنم» مینامید. اما الان حاضر شده وارد دروازه جهنم شود. طالبان از نظر ایدئولوژیک کاملا با عربستان هماهنگ است. در این مورد تردیدی نیست. در نتیجه از نظر سیاسی هم عربستان خواهان تسلط طالبان بر افغانستان است. هرچند که طالبان دیوبندی است و وهابیت بدان معنای عربستانیاش نیست. ولی به هر حال از نظر ایدئولوژیک به عربستان سعودی کاملا نزدیک است.
منبع:http://shouba.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.