یکی از این مسائل هنگکنگ است. هنگکنگ پس از استرداد به چین در سال 1997 توسط بریتانیا قرار بود که بر اساس اصل «دو دولت یک ملت» اداره شود؛ اما مقامات غربی و ایالاتمتحده معتقدند که قانون امنیتی مجلس هنگکنگ که با فشار چین تصویبشده است سبب نقض این اصل شده و از بین رفتن آزادیهای شهروندان هنگکنگ را در پی داشته است. در این راستا اعتراضات شهروندان هنگکنگ علیه قانون مجلس و افزایش کنترل چین بر هنگکنگ سبب شده دولتهای غربی به رهبری آمریکا به این ارزیابی برسند که سیاست آنها در هنگکنگ یک سیاست مشروع است. به این خاطر ایالاتمتحده در اقدامی به اعمال تحریمهای حقوق بشری علیه برخی مقامات چینی در رابطه با هنگکنگ پرداخت. در واکنش دولت چین نیز در سوم مردادماه 1400، هفت فرد و موسسه آمریکایی که مهمترین آنها ویلبور راس وزیر پیشین بازرگانی آمریکا بود را در لیست تحریم قرار داد.
تحریمهای متقابل اخیر به خاطر اجتنابناپذیر بودن رقابتها است. از یک سو امروزه، چین همسو با افزایش قدرت خود بهویژه در حوزه اقتصادی که به تحول قدرت نظامی این کشور نیز منجر شده تغییراتی را در سیاست خارجی خود به وجود آورده که این تغییر به فعالتر شدن پکن در عرصه سیاست خارجی انجامیده است. در حال حاضر نمیتوان حوزهای را یافت که پکن در آن حضور فعالانه نداشته باشد. از حوزههای جغرافیایی مختلف در سرتاسر جهان گرفته تا حوزههای موضوعی همچون فضا، چین حضور و نفوذ خود را گسترش داده است.
از سوی دیگر آمریکا نیز با رصد تحرکات چین اصرار دارد که این کشور را بهسرعت بهسوی فاز خصومت و آغاز جنگ سرد جدید سوق دهد. واشنگتن در رابطه با مسلمانان سینکیانگ چین به اعمال تحریمهای حقوق بشری علیه چین پرداخته است، آمریکا و کشورهای اروپایی، چین را متهم به حملات سایبری گسترده علیه غرب میکنند و اخیراً بایدن اعلام داشت که تصور میکند جنگ احتمالی آنها با یک قدرت بزرگ (احتمالاً چین و روسیه مدنظر است) به خاطر حملات سایبری آغاز شود؛ ایالاتمتحده در حال اعزام 25 هواپیمای جنگی اف 22 به پاسیفیک و بریتانیا نیز در حال استقرار دو ناو جنگی در منطقه است. در کنار این موارد رقابتهای تجاری و اقتصادی میان دو کشور در جریان است. روشن است تحریم علیه شخصیتها در مقایسه با سایر اقدامات مانند تحرکات نظامی نمادین به نظر میرسد.
آنچه مهم است به آن پرداخته شود این است که روابط چین و آمریکا به شکلی اجتنابناپذیر در مسیر تنش فزاینده است. البته در کنار شدت پیدا کردن تنش، دو کشور مقوله همکاری در برخی حوزههای مشترک را نیز مدنظر دارند؛ به این دلیل که از یکسو تنشها بیشازحد تشدید و از کنترل خارج نگردد و از سوی دیگر شاید منجر به کاهش تنشهای موجود شود. علیرغم مدنظر داشتن گزینه همکاری توسط هر دو کشور، به جرأت میتوان گفت روابط چین و آمریکا در حال تجربه پرچالشترین دوره خود است. از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا، با آغاز جنگ تجاری سیر نزولی روابط آغاز و به دیگر حوزهها نیز تسری پیدا کرد. بهگونهای که میتوان گفت در حال حاضر بهندرت میتوان حوزهای از روابط دوجانبه را پیدا کرد که تحت تأثیر افزایش تنشهای دو کشور قرار نگرفته باشد. با به قدرت رسیدن جو بایدن نیز اگرچه برخی انتظار داشتند در برخی حوزهها همچون حذف تعرفههایی که دونالد ترامپ بر کالاهای چینی اعمال کرده بود تعدیلهایی صورت گیرد اما همچنان در دوره جدید نیز این روند تخاصمی استمرار پیداکرده است.
در پایان باید گفت که تنش در حوزههای مختلف مانند فضا، فنّاوری، مباحث بازرگانی و… بین پکن و واشنگتن در جریان است. تحریمهای اخیر آمریکا و چین علیه یکدیگر گویای این واقعیت است که حوزه حقوق بشر نیز یکی از حوزههای تنش میان دو کشور است. درواقع، یکی از موضوعات چالشی میان چین و آمریکا که در دوره جو بایدن برشدت آن افزوده شده انتقادات و فشارهای حقوق بشری آمریکا به چین در موضوعاتی مثل سین کیانگ، تبت، هنگکنگ و غیره است. دولت بایدن تاکنون تحریمهایی را در حوزه حقوق بشر علیه چین اعمال کرده و به نظر میرسد این موضوع در سالهای آتی نیز یکی از ابزارهای آمریکا در اعمال فشار بر چین باشد. طبیعی است که این امر واکنش چین را در پی داشته باشد. تحریمهای اخیر چین علیه افراد و مؤسسات آمریکایی در این راستا قابل توضیح است. همچنین بهعنوانمثال، اخیراً وانگ ون بین، سخنگوی وزارت خارجه چین به انتقاد از رواج نژادپرستی در آمریکا پرداخته است.
منبع:https://www.scfr.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.