ممکن است تصور شود که خشونت اسرائیل علیه فلسطینیان عرب، دولتهای دیگر عرب را بر آن خواهد داشت که دست به اقداماتی تلافیجویانه بزنند. با این حال، واقعیت از آن قرار است که عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل، همچنان بیوقفه در جریان است. این تحولات شایان توجه بیشتری هستند.
عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل
پس از آنکه دولت اسرائیل در سال ۱۳۲۷/ ۱۹۴۸، در سرزمین فلسطین استقرار یافت، “عادیسازی” راه حل این پرسش بود که باید چگونه با این واقعیت جدید برخورد شود. در این زمینه، عادیسازی به معنای برقراری صلح بر اساس روابط همسایگی و سازش متقابل است.
بعدتر، در سال ۱۳۴۶/ ۱۹۶۷، این مفهوم از طریق قطعنامهی ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل نهادینه شد؛ قطعنامهای که در پی جنگ شش روزهی اعراب و اسرائیل به تصویب رسید. این قطعنامه اصل “زمین در برابر صلح” را پایه گذاشت. بر اساس آن، اسرائیل از سرزمینهایی که فتح کرده بود، در قبال صلح با همسایگان عرب خود عقبنشینی میکرد. قطعنامهی ۲۴۲ گرچه هرگز اجرا نشد، اما طی ۶۰ سال گذشته، اساس بسیاری از ابتکارات صلح را ایجاد کرده است.
مصر با امضای پیمان صلح کمپ دیوید در سال ۱۳۵۷/ ۱۹۷۸، اولین کشور عربی بود که روابط خود را با اسرائیل عادیسازی کرد. در پی این اقدام، مصر به مدت ۱۰ سال، از اتحادیهی عرب تعلیق شد. دومین کشوری که در این راستا قدم برداشت نیز اردن بود که در سال ۱۳۷۳/ ۱۹۹۴، پیمان صلح وادی عربه را امضا کرد.
هر دوی کشورهای مصر و اردن، مرزهای مشترک طویلی با اسرائیل و سابقهای طولانی نیز در درگیری با این کشور دارند – بنابراین سایر کشورهای عربی معتقد بودند که در صورت امضای پیمان صلح با اسرائیل، میتوان از اشغال سرزمین جدید به دست اسرائیل جلوگیری کرد و به حاکمیت عرب احترام گذاشت.
اما کشورهایی که توافقنامهی عادیسازی را امضا میکنند، اکنون پیرو اصول بسیار متفاوتی هستند و دفاع از حاکمیت پانعربی یکی از جملهی این اصول نیست.
عادیسازیهای جدیدتر
بحرین، اسرائیل، امارات و آمریکا در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۹۹/ ۱۳ اوت ۲۰۲۰، بیانیهی مشترک بیسابقهای منتشر کردند، که به توافقنامهی آبراهام شهرت دارد. این اصطلاح بعداً برای توافقهای دیگری که روابط دیپلماتیکی میان بحرین و امارات و اسرائیل برقرار میکرد تا در راستای حصول اطمینان از صلح، همکاری، همزیستی متقابل و دستور کار مشترک منطقهای قدم بردارند، به کار رفت.
مراکش و سودان نیز که از سوی دونالد ترامپ با وعدههای سود و منفعت، به انجام اینکار تشویق شدند، با اسرائیل وارد روابط دیپلماتیک شدهاند.
اما سایر کشورهای عربی نسبت به توافقنامهی آبراهام ابراز شک و دودلی کردهاند.
هرچند عربستان از این توافقها به عنوان گامی مثبت استقبال کرده است، اما محتاطانه، از تأیید کامل آن خودداری کرد. قطر آشکارا این توافقنامهها را خیانت به ابتکار صلح عربی در سال ۱۳۸۱/ ۲۰۰۲ دانست و از آن انتقاد کرد. لولوه الخاطر، سخنگوی وزارت امور خارجهی قطر در شهریور ۱۳۹۹/ سپتامبر ۲۰۲۰ اظهار داشت: “ما فکر نمیکنیم که عادیسازی روابط پایهی این نزاع باشد و در نتیجه راه حل نیز نیست.”
به نظر میرسد روند عادیسازی روابط، بر مردم کشورهایی که توافقنامهی آبراهام را امضا کردهاند، از سوی حاکمانشان تحمیل شده است؛ حکمرانانی که عمدتاً به مزایای اقتصادی و تکنولوژیکی که پیوند با اسرائیل برایشان در پی خواهد داشت، علاقمند هستند. در واقع، در غالب کشورهای عربی، حمایتی بسیار محدود از این توافقنامهها صورت گرفته است و نشانه های همبستگی با فلسطینیان ثابت میکند که کارزارهای رسانهای با هدف جلب حمایت اعراب به توافقنامهها تقریباً تأثیری نداشته است.
دانا ال کرد، استادیار دانشگاه ریچموند، در صحبتی با امواج.میدیا اظهار داشت: “در نهایت [اینها] کشورهایی اقتدارگرا هستند و بعضاً به آنچه مردمانشان فکر میکنند، اهمیتی نمیدهند… به نظر میرسد آنها قصد دارند روابط خود را با اسرائیل حفظ کنند… زیرا آنها منابع و فناوریهای سرکوبگری را که اسرائیل در اختیارشان میگذارد، میخواهند.”
از جمله شواهد این امر میتوان به ادعای استفادهی امارات از نرمافزارهای جاسوسی اسرائیلی، برای هک کردن تلفنهای هوشمند منتقدان، روزنامهنگاران و سیاستمداران اشاره کرد. لازم به ذکر است که توافقنامهی آبراهام برای واشنگتن امکان فروش هواپیماهای پیشرفتهی اف-۳۵ به ابوظبی را فراهم کرده است. با توجه به حساسیتهای سیاسی مربوط به تعهد ایالات متحده به حفظ برتری کیفی اسرائیل بر نظامیان عرب، این امر گامی بزرگ محسوب میشود.
تأثیر جعلی؟
علیرغم توداری، تمامی دولتهای عرب، من جمله عربستان و امارات، احساس کردهاند که باید حملات به فلسطینیها و اماکن مقدس اسلام را محکوم کنند، و به همین رو از اسرائیل خواستهاند که خشونتهای خود را متوقف کند.
اما آیا خشونت علیه فلسطینیها در شیخ جراح، واقعاً بر روند عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل تأثیری گذاشته است؟
کرد میگوید: “چنین نشده است.” به عنوان مثال، امارات که رسواترین کشوری است که روابط خود را عادیسازی کرده است؛ زمانی که سخنگویان مشغول کنفرانس مطبوعاتی در بیتالمقدس بودند… معترضان این کشور زیر آتش گلوله بودند.”
به عبارت دیگر، به نظر میرسد روند عادیسازی روابط بدون آشوب زیادی، همچنان ادامه دارد.
طی ماههای گذشته، روابط دیپلماتیک بهبودیافته، در قالب ابتکار عملهای مشترک، و همچنین افتتاح دفتر کمیتهی یهودیان آمریکا، و شبکهی آی۲۴نیوز اسرائیلی در امارات، محقق شده است. افزون بر این پروازهای مستقیم میان این دو کشور توسط حمل و نقل ملی راهاندازی شده است و همکاری در زمینهی تحقیقات فضایی و بازگشایی سفارتخانهها نیز صورت گرفته است.
چشمانداز عادیسازی روابط
در شرایطی که عادیسازی روابط اسرائیل با بحرین و امارات در جریان است، اکنون همهی نگاهها متوجه عربستان سعودی شده است. نشانههای اخیر حاکی از تمایل این کشور به رسیدن به توافق است. با این حال عربستان بسیار بیشتر از بحرین و امارات تحت فشار نگاه جوامع مسلمان- نه تنها در داخل این کشور، بلکه در سراسر جهان عرب و اسلام- قرار دارد.
بنابراین عربستانیها همچنان سعی بر پیوند دادن توافق احتمالی با پیشرفت در روند صلح دارند. آیا چنین رفتاری تأثیر مثبتی خواهد داشت؟ یحتمل نه.
تداوم اشغالگری اسرائیل و خشونت علیه فلسطینیان به روشنی یادآور این است که توافقنامهی آبراهام هرگز در مورد صلح نبوده است. تنها نتیجهی چنین توافقاتی قدرتمند کردن اسرائیل از طریق افزایش پویایی سیاسی و اقتصادی آن در منطقه است بدون آنکه در ازایش حتی یک امتیاز گرفته شود.
کرد از دانشگاه ریچموند میگوید برای فلسطینیان عادیسازی روابط با اسرائیل تنها یک پیغام دارد: “که چگونه آنها حتی حمایتهای ظاهری دول عربی را از دست دادهاند.” به گفتهی او چنین درکی تنها منجر به آن میشود که “فلسطینیان احساس کنند رها شدهاند و اقدامات زمینی خودشان، تنها راه جلوگیری از اشغال اسرائیل است.”
منبع:https://amwaj.media
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.