همسایگان افغانستان و معضل رابطه با طالبان

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
هم اکنون یکی از بزرگترین چالش ها و مشکلات طالبان در زمینه تشکیل و تداوم حکومتش در افغانستان مساله به رسمیت شناخته شدن از سوی جامعه بین المللی است و به نظر می رسد اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان تمایلی برای به رسمیت شناختن طالبان ندارند و سعی دارند که طالبان را بصورت دو فکتو به رسمیت بشناسند و سعی می کنند از طریق کانال های ارتباطی با طالبان در تماس باشند.

نشست مورخه چهارشنبه پنجم آبان همسایگان افغانستان در تهران با قرائت بیانیه ای در باره “ساختار سیاسی فراگیر و گسترده با مشارکت همه اقوام تنها راه حل مسائل افغانستان است” به اتمام رسید، در حالی که برخی از گمانه زنی ها این مساله را مطرح می کرد که به نظر می رسد کشورهای همسایه افغانستان برای به رسمیت شناختن طالبان کنار هم جمع شده اند اما به نظر می رسد که همسایگان طالبان فعلا تمایلی برای به رسمیت شناختن رسمی طالبان ندارد و سعی دارند طالبان را بصورت دوفاکتو به رسمیت بشناسند.

در حالی که طالبان سعی دارد با ارائه یک چهره موجه از خود در عرصه بین المللی و به حکومت خود رسمیت ببخشد. هم اکنون یکی از بزرگترین چالش ها و مشکلات طالبان در زمینه تشکیل و تداوم حکومتش در افغانستان مساله به رسمیت شناخته شدن از سوی جامعه بین المللی است و به نظر می رسد اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان تمایلی برای به رسمیت شناختن طالبان ندارند و سعی دارند که طالبان را بصورت دو فکتو به رسمیت بشناسند و سعی می کنند از طریق کانال های ارتباطی با طالبان در تماس باشند.

مساله عدم به رسمیت شناخته شدن طالبان از سوی جامعه بین المللی می تواند چالش های زیادی را در زمینه اقتصادی به وجود آورد زیرا با مسدود شدن دارایی های طالبان و تحریم های بین المللی عملا ارتباط اقتصاد افغانستان با جهان کمرنگ خواهد شد و این مساله منجر به ایجاد چالش های اقتصادی برای طالبان در زمینه حکومت داری خواهد شد. باید این را هم افزود در حکومت سابق افغانستان چهل درصد از تولید ناخالص داخلی ملی افغانستان به کمک سایر کشورها بستگی داشت که هم اکنون با قطع شدن این کمک ها نیز طالبان با یک چالش اقتصادی از این منظر هم مواجه خواهد شد.

اما در این نوشتار قصد داریم این مساله را برسی کنیم که چه متغیرهایی می تواند روابط طالبان را با جامعه جهانی بهبود ببخشد و یا به تیره شدن روابط طالبان با جهان منجر شود:

الف- اروپا و غرب و آمریکا؛ ضمن اشاره بر این مساله که تمام روابط بین کشورها در درجه اول به مساله منافع اقتصادی و صادرات کالا بستگی دارد ولی در درجه دوم برای جهان غرب حداقل در ظاهر مسائلی مانند حقوق زنان و حقوق بشر و پناهندگان و مواد مخدر حائز اهمیت است. بهبود شرایط زنان و حقوق بشر و کاهش کشت مواد مخدر می تواند تاثیر مثبت بر این متغیر ها بگذارد، اما با توجه به قوانین محدود کننده طالبان برای زنان و حقوق بشر و احتمال تامین بخشی از کثر بودجه طالبان از مواد مخدر حداقل در آینده نزدیک چشم انداز روشنی در این باره دیده نمی شود.

ب-چین؛ چین از مدت ها قبل مذاکراتی را با نمایندگان طالبان داشت، اما حضور طالبان هم می تواند برای چین جنبه مثبت داشته باشد و هم چالش هایی را برای چین به رقم بزند. درباره جنبه های مثبت آن می تواند به این مساله اشاره کرد که اساسا طالبان گروهی است که با هند دارای چالش هایی است در نتیجه حضور طالبان به تنگ تر کردن محاصره ژئوپولتیک هند به چین کمک می رساند، اما طالبان می تواند چالش هایی را برای چین هم داشته باشد. در صورتی که طالبان نتواند بر جناح تندروی خود یعنی حقانی تسلط یابد و نتواند حضور القاعده و داعش را در داخل خاک خود کنترل کند و یا افغانستان تبدیل به اردوگاه ترک های ایغور استان سینکیانگ شود و حملاتی از داخل خاک افغانستان به چین بشود، می تواند چین را با چالش های جدی امنیتی مواجه کند.

موضوع بعدی مرتبط با چین و طالبان نیز مساله جاده ابریشم نوین است. در صورتی که حضور طالبان به حضور القاعده و داعش در افغانستان و کشیده شدن دامنه ناامنی به آسیای مرکزی منجر شود، می تواند یک چالش جدی را علیه طرح جاده ابریشم نوین چین به وجود آورد. البته باید اشاره کرد که خود طالبان چالشی برای چین نیست اما عدم تسلط طالبان بر کل افغانستان یا تهییج گروه های تروریستی بر اثر قدرت گرفتن طالبان می تواند این چالش ها را برای چین بوجود آورد و روابط افغانستان با چین را به چالش بیندازد.

موضوع بعدی که می تواند روابط طالبان و چین را بهبود ببخشید حضور چین در معادن و زیرساخت های افغانستان است که هم اکنون نیز این حضور وجود دارد. در صورت اینکه طالبان بتواند چالش های امنیتی مد نظر چین را برطرف و روابط اقتصادی حسنه ای با چین برقرار کند چشم انداز روابط افغانستان و چین می تواند روشن باشد. بدیهی است دسترسی چین به معادن لیتیوم افغانستان که چین به آن نیاز مبرم دارد می تواند یکی از فاکتورهای مثبت در روابط چین و افغانستان باشد.

ج- روسیه و آسیای مرکزی: چالش های روسیه و آسیای مرکزی نیز همانند چین بیشتر شامل موارد امنیتی و نگرانی از گسترش تروریسم به حیاط خلوت روسیه است. هم اکنون روسیه در تاجیکستان و کشورهای هم مرز افغانستان حضور نظامی دارد و برگزاری چندین مانور نظامی اخیر می تواند نشانگر نگرانی های امنیتی روسیه و آسیای مرکزی درباره افغانستان باشد. البته گفته می شود که طالبان تعهدهایی به روسیه و کشورهای آسیای مرکزی برای جلوگیری از صدور تروریسم داده است و اگر طالبان بتواند بر ده ها گروه تروریستی کوچکی که در افغانستان حضور دارند غلبه نماید می تواند این نگرانی روسیه و آسیای مرکزی را بر طرف کند و در دهه های آینده روابط بهتری را با این منطقه داشته باشد. ضمن اینکه باید افزود هم اکنون طالبان و روسیه و آسیای مرکزی یک دشمن مشترک بنام داعش نیز دارند که این مساله می تواند به نزدیکی آنها به هم منجر شود.

د-هند؛ درباره هند می توان گفت که یکی از بزرگترین بازندگان روی کار آمدن طالبان است و عملا به دلیل نزدیکی آ.اس.آ به طالبان و روابط حسنه پاکستان با چین و رقابت هند و چین، هند در محاصره ژئوپولتیک قرار خواهد گرفت و امکان حمله ده ها گروه تروریستی مسلح در خاک افغانستان و پاکستان (از قبیل جیش محمد، سپاه صحابه، جناح حقانی و …) که گرایش های ضدهندی دارند به خاک هند افزایش خواهد یافت. علاوه بر این هند اکنون نگرانی هایی از بابت سرمایه گذاری های بیست سال اخیر خود در افغانستان دارد که هم اکنون تحت اختیار طالبان است. بدیهی است روابط طالبان با پاکستان و چین به تیره شدن روابط هند و افغانستان منجر خواهد شد.

ه-پاکستان: بدیهی است که به دلیل نفوذ گسترده پاکستان در طالبان و قدرت جناح حقانی در طالبان که با آ.اس.آ پاکستان ارتباط عمیقی دارد، حداقل تا زمانی که طالبان در سودای استقلال کامل افغانستان در پاکستان برنیاید و یا به دنبال به حاشیه راندن جناح حقانی نباشد، روابط بسیار حسنه ای بین طالبان و پاکستان بر قرار خواهد شد. باید افزود افغانستان یک “Landlocked”و یا به عبارتی کشور محصور در خشکی است و در هر حال به بنادر پاکستان و یا ایران برای مبادله کالا با جهان نیاز خواهد داشت و این مساله نیز به ابتکار دستگاه دیپلماسی ایران وابستگی دارد که بتواند در این مساله گوی سبقت را از پاکستان بگیرد و حتی نیاز کشورهای آسیای مرکزی نیز به دریا را از طریق ایران برطرف کند.

د-ایران: با توجه به اینکه هم اکنون چین و پاکستان بازیگران اصلی در افغانستان هستند آینده ایران در افغانستان به دو موضوع ارتباط پیدا می کند؛ سناریوی نخست آینده روابط ایران با پاکستان و چین و حسنه شدن روابط ایران با پاکستان یا چین می تواند بر این مساله تاثیر مثبت بگذارد و یا برعکس این مساله نیز صادق است. سناریوی دوم تلاش جداگانه ایران برای نفوذ در افغانستان که بدون تردید با ایجاد رقابت بین ایران با پاکستان و شبکه حقانی در افغانستان منجر خواهد شد، اما در این مورد نیز با توجه به برابر بودن قدرت پاکستان و ایران و با فرض عدم دخالت چین به نفع پاکستان نمی توان بطور دقیق پیش بینی کرد که ایران دست بالا را خواهد گرفت یا پاکستان. اما کم هزینه ترین مساله توافق پاکستان و ایران و چین برای تامین منافع امنیتی و اقتصادی خودشان در افغانستان با خودشان و طالبان است.

 

منبع:http://irdiplomacy.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *