ترکیه و رژیم صهیوینستی طی چند وقت اخیر روابط پنهانی خود را به صورت آشکار و در سطوح مختلف گسترش دادهاند. از سفر رئیس رژیمصهیوینستی به ترکیه تا سفر اخیر چاوش اوغلو، وزیرخارجه ترکیه به سرزمینهای اشغالی. این موارد نشان میدهد که فصل نوینی از روابط بین ترکیه و رژیم صهیوینستی در مقطع فعلی شکل گرفته که البته این فعالیتها و اقدامات پیشینه و اهدافی دارد که در ادامه به آنها پرداخته میشود.
پیشنیه موضوع
ترکیه در سیاست خارجی خود به ویژه بعد از سال 2000 میلادی سیاست تعامل با همسایگان یا همان راهبرد تنشزدایی را در پیش گرفته است. براساس این راهبرد همسایگان در اولویت سیاست خارجی ترکیه قرار گرفتند و تعامل با آنها بر سایر مناطق برتری یافت. اما بعد از سال 2011 میلادی و با بیداری اسلامی در منطقه مشاهده شد که راهبرد تعامل تبدیل به تداخل شد و ترکیه در بحران سوریه و حتی در بحث عراق به صورت علنی از تروریستها حمایت کرد و اردوغان اعلام کرد که به زودی نماز خود را در مسجا اموی خواهد خواند.
سیاست مداخلهگرایی ترکیه به همینجا ختم نشد و در مقاطی این کشور با تقبل با برخی بازیگران همچون روسیه گام برداشت. بعد از شکست ترویستها در سوریه و پیروزیهای ارتش سوریه و جبهه مقاومت، ترکیه به بهانه مبارزه با پ ک ک عملیاتهای مختلفی را در شمال سوریه و بعدها در شمال عراق انجام داد که هدف از این عملیاتها نه مبارزه با پ ک ک بلکه اشغال این مناطق و تشکیل منطقهای فدرالی در شمال سوریه و عراق برای ایجاد حوزه نفوذ جدید در سطح منطقهای بود.
اقدامات آنکارا به همین حوزه و کشورها محدود نشد و مداخلات آن در بعضی مناطق دیگر همچون قفقاز جنوبی نیز گسترش داده شد. در جنگ 44 روزهی قره باغ، ترکیه با جانبداری از آذربایجان و حمایت همه جانبه از این کشور، خود را در قامت یک بازیگر مداخلهگر نشان داد و بروز برخی مشکلات با ارمنستان و قتلعام عثمانیها را بهانهای برای حمایت از آذربایجان قرار داد. طی چندماه گذشته نیز ترکیه به صورت غیرمستقیم و در جنگ روسیه و اوکراین، به حمایت از اوکراین پرداخته و تجهیزات نظامی مختلفی همچون پهپادهای بیرقدار را در اختیار این کشور قرار داده است. همهی این موارد نشان میدهد که ترکیه اهداف اعلانی گستردهای در سیاست خارجی خود پیگیری میکند و در این راستا یکی از عواملی که برای پیشبرد این سیاستها به راهبردهای ترکیه کمک خواهد کرد، ارتباط مستمر با رژیمصهیونیستی است.
اتحاد مقطعی یا بلندمدت
ترکیه طی چندسال گذشته یک اتحاد استراتژیکی با اسراییل ایجاد کرده است که اهداف ان موارد ذیل است:
ترکیه از نظر ایدئولوژی خود را در نقطه مقابل سایر ایدئولوژی های منطقهای میداند و به همین دلیل به دنبال ایجاد یک اتحاد غیرایدئولوژیک با محوریت رژیم صهیوینستی، آذربایجان و برخی بازیگران غیردولتی است. در جنگ قره باغ مشاهده شد که آذربایجان به نیابت از ترکیه و رژیم صهیوینستی برای تغییر مرزهای جغرافیایی وارد عمل شده بود. ایجاد دالان زنگزور در مرزهای شمالی ایران منجر به حضور گسترده رژیم در این مناطق میشد و این عاملی در جهت افزایش تهدیدهای امنیتی علیه کشور بود. این در حالی است که ترکیه در همان مقطع اعلام کرد که به دنبال «اتحاد توران» با محوریت خود در مناطق قفقاز است.
هدف ترکیه از حمله به مناطق شمالی عراق در مقطع کنونی از نقطه نظر اقتصاد انرژی محور بر پایه دو عامل بوده است:
الف) از آنجایی که ترکیه کشوری است که فاقد منابع زیرزمینی است و با کمبود انرژی مواجه است، به دنبال منابعی است که بتواند این کمبود را جبران کند. این امر به ویژه بعد از جنگ روسیه و اوکراین شدت بیشتری گرفته است. ترکیه نشان داده که برای این کمبود به هر حربه ای متوسل خواهد شد و در سالهای بعد از حضور داعش در عراق و سوریه، نفت را از این گروه خریداری میکرد.
ب) بعد از بحران اخیر روسیه و اوکراین و تحریمهایی که غرب علیه روسیه در حوزه انرژی صورت داد، آنکارا قصد دارد که به عنوان بدیل مسکو در بحث انرژی ایفای نقش کند. از آنجایی که یکی از اهداف ترکیه دسترسی به استان نفت خیز کرکوک عراق است و این حملات بیشتر در این راستا صورت گرفته است، این سناریو برای ترکیه محتمل است. زیرا با دست اندازی ترکیه به نفت مناطق شمالی عراق و همچنین حضور آنکارا در مناطق شمالی سوریه و برخورداری این مناطق از منابع انرژی، یک کریدور انرژی برای ترکیه شکل خواهد گرفت و این کشور باتوجه به موقعیت جغرافیایی خود و دسترسی آسان به اروپا، نقش انرژی محوری خود را برای بازارهای جهانی و به ویژه غرب ایفا میکند. البته در این میان برخی بازیگران دیگر همچون رژیمصهیونیستی نیز میتوانند از این امر بهره بگیرند.
ترکیه به دنبال ایجاد یک محور ترکی- سنی- کردی در منطقه است و در این محور، نقش رژیمصهیونیستی نیز باید دیده شود. یکی از تحلیل های مورد اشاره این است که پشت پرده عملیات اخیر ترکیه در شمال عراق، رژیم صهیونیستی است. دلیل آن این است که این رژیم در شمال عراق و به ویژه کردستان نفوذ زیادی دارد و به دنبال آن است که از طریق این نفوذ و ارتباطات گسترده ای که با حزب دموکرات و ترکیه برقرار کرده است، نقش محوری در شمال عراق ایفا کند. این نقش در راستای مقابله با ایران و ایجاد تهدیدات امنیتی علیه کشور است. یک بُعد دیگر قضیه این است که این محور علاوه بر مباحث اقتصادی، به دنبال ایجاد یک محور امنیتی است. شاهد مثال این گزاره صحبت های «خلوصی آکار» وزیر دفاع ترکیه است که گفته عملیات اخیر این کشور در شمال عراق با هماهنگی و پشتیبانی حزب دموکرات انجام می شود. این نشان می دهد که یک نوع همکاری در زمینه های امنیتی، اقتصادی و نظامی بین این چند بازیگر در حال شکل گیری است.
یکی از مسائلی که شاید کمتر به آن اشاره شده باشد، اقدامات اقتصادی است که اسراییل در ترکیه انجام داده است. برخی معتقدند که اسراییل در بحث چالش های اقتصادی که ترکیه با آن مواجه بود، به آنکارا خیلی کمک کرده است. به همین منظور اردوغان نیز برای جبران هرچه بیشتر این حمایت ها روابط خود را رژیم به طور علنی گسترده داده است. البته بسیاری معتقدند که تحرکات اخیر ترکیه در راستای همان عادی سازی روابط برخی کشورها با این رژیم است که باید در آن سطوح به این روابط پرداخته شود.
ارزیابی نهایی
ترکیه بنابر حمایت از مساله فلسطین! که بر همگان آشکار شد که بیشتر یک حرکت تبلیغاتی توسط اردوغان بوده، روابط خود را با رژیم صهیونیستی در نازلترین سطح قرار داد. با گذشت زمان بر همگان معلوم شد که فعالیتهای ترکیه بیشتر تحرکات رسانهای و همگانی است و اکنون وضعیتی به وجود آمده که بالاترین سطح روابط به ویژه در سطوح امنیتی بین این دو بازیگر در جریان است. البته ترکیه همواره رژیمصهیونیستی را به عنوان یک پنجره برای تاثیرگذاری و ایجاد روابط حسنه با آمریکا میبیند و بخاطر همین مورد قصد دارد که روابط خود را با این رژیم حفظ کند. در هرصورت شکلگیری محور عبری- ترکی در آینده ممکن است تهدیدهایی در منطقه ایجاد کند و این همگرایی بر پیچیدگیهای منطقه ای بیفزاید.