اسرائیل که در سالیان اخیر بیمحابا شهرکسازی کرده و منازل فلسطینیها را در قدس و مناطقی دیگر مصادره و تخریب کرده است، چه شده است که این بار هر چند موقتا عقب نشسته است؟
چند فاکتور در این خصوص تاثیرگذار هستند و دولت نتانیاهو و دستگاه قضائی اسرائیل را به این عقبنشینی وادار کردند. نخست، اعتراضات مدنی گسترده ساکنان قدس و حضور دهها هزار نفری آنها در مسجد الاقصی، به تبع آن واکنش یکپارچه فلسطینی و همچنین حجم واکنشهای بالا و سرعت آنها در سطح منطقه و جهان بود. از نظر نگارنده که تحولات منطقه به ویژه منازعه کهنه خاورمیانه میان اسرائیل و فلسطینیها را به دقت دنبال میکند، این واکنشهای منطقهای هر چند در سطح مطلوبی نیست، اما در یک دهه اخیر بیسابقه است؛ یک دههای که در نتیجه بهار عربی تنشها میان بازیگران فرو ملی و فراملی منطقه رنگ خون و بعد حذفی به خود گرفت و هر که از هر چه در توان داشت برای حذف رقبای داخلی و یا در سطح منطقه دریغ نکرد.
در نتیجه این وضعیت، فرصتی طلایی برای اسرائیل شکل گرفت که هنوز هم ادامه دارد و فلسطینیها قربانی اصلی آن بوده و هستند.
حالا شرایط “اندکی” تغییر کرده است. بعد از یک دهه درگیری و جنگهای نیابتی همه بازیگران تقریبا خسته شدهاند و تداوم این تنشها به مصلحت هیچ طرفی نیست. از این رو، گفتمان آشتی و گفتگو از زیر آوار تنشها و بحرانهای فرسایشی سربرآورده و هر چند فعلا کمرنگ است؛ ولی امیدوار کننده است. اگرچه فعلا زود است که دورنمای خوشبینانهای از پایان این تنشهای چند لایه ترسیم کرد، اما تداوم آرامش و گفتگوهای منطقهای میان سه بلوک عمده به ویژه میان ایران و عربستان و مصر و ترکیه میتواند فضای منطقه را به سمت دیگری سوق دهد. البته این فعلا در حد یک احتمال است و تحقق آن ارادهای فراگیر و مهم میطلبد.
همین که اندکی از انرژی طرفهای منطقهای از زیر فشار تنش و بحران آزاد شود، بازیگران فرصتی هر چند ناچیز برای اندیشیدن به مسائل مهمتر خواهند یافت. همین خود باعث شکلگیری این حجم از واکنشها در منطقه در قبال تحولات قدس شد.
در نتیجه از همان ساعات اولیه شروع تنشها در قدس فورا درخواست تشکیل نشست وزرای خارجه اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی مطرح شد؛ در حالی که طی دو جنگ 2012 و 2014 علیه غزه هفتهها گذشت تا نشستی برگزار شود و در آن خیلی از کشورها هم شرکت نکردند. همچنین اردن کاردار سفارت اسرائیل را در اعتراض به حوادث قدس فراخواند و مصر نیز سفیر آن را فراخواند و توضیحاتی خواست.
ناگفته هم نماند که رفتن ترامپ از کاخ سفید شکلگیری چنین واکنشهایی را تسهیل کرد. البته فاکتور مهم دیگر در عقب راندن اسرائیل بر اساس آنچه نگارنده از برخی منابع منطقهای شنیده است، فشارهای پشت پرده دولت بایدن بوده است. هر چند مواضع اعلامی آن در چارچوب متعارف سیاست آمریکا در قبال اسرائیل و دعوت از طرفین به خویشتنداری و غیره بود، اما اظهارات تند برخی سناتورهای برجسته دموکرات نظیر برنی ساندرز، الیزابت وارن و کریس مورفی و نمایندگان دموکراتی همچون الکساندریا کورتیز علیه سرکوب شهروندان فلسطینی در قدس و تلاش برای کوچاندن آنها میتواند منعکس کننده همان فشارهای پشت پرده باشد.
البته این موضع دولت بایدن نشان از تغییری در سیاستهای آمریکا در قبال اسرائیل نیست، بلکه در کل به مخالفت با ایجاد تنشی دیگر در شرایط کنونی در منطقه و تمایل آن به آرام کردن اوضاع بر میگردد. این که انگیزه چنین سیاستی چیست؟ یادداشت مفصلی میطلبد و این نوشته ظرفیت پرداختن به آن را ندارد. نشانههای این رویکرد بایدن را در قبال بحران یمن و تلاش برای کاهش تنشها با ایران میتوان مشاهده کرد.
در این راستا، گفته میشود که نگرانی دولت آمریکا نسبت احتمال شروع جنگی دیگر در نتیجه تهدید گروههای حماس و جهاد در غزه در واکنش به تحولات قدس در درخواست “جدی” آمریکا و اروپا از تلآویو برای دست برداشتن از اقدامات یکجانبه در قدس در شرایط فعلی تاثیرگذار بوده است.
انتقادات از اسرائیل در جامعه آمریکا و اروپا رو به رشد است و هر چند فعلا ترجمان رسمی قابل توجهی پیدا نکرده است، اما در جهتی است که در آینده بیشتر خود را نشان دهد.
به هر حال، با وجود تعویق تخلیه منازل، هنوز اوضاع در سایه تهدید یهودیان تندرو به ورود به مسجد الاقصی امروز در سالگرد اشغال قدس شرقی، ورود نظامیان اسرائیلی به این مسجد و سرکوب نمازگزاران و تداوم تنش در مرزهای غزه بحرانی است و احتمال خروج اوضاع از کنترل وجود دارد.
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.