سیاست خارجی ترکیه در پرتو بهار عربی

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
همت ایمانی، پژوهشگر مسائل سیاست خارجی، در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی ضمن اشاره به اصول سیاست خارجی ترکیه به خصوص حزب عدالت و توسعه، به نحوه مواجهه این کشور با تحولات کشورهای عربی در یک سال وچندماه گذشته می پردازد.

ترکیه در سالی که گذشت مثل سال­های قبل، در سیاست خارجی خود همچنان رویکرد فعالانه­ای داشت. به طوری که عملأ تبدیل به مرکز دیپلماسی جهانی در خصوص مسایل خاورمیانه شده است. امروزه غرب به واسطه ترکیه با خاورمیانه و جهان اسلام ارتباط برقرار می­کند. به خصوص، در مورد مسایل ایران عملأ ترکیه سعی کرده است اعتماد طرفین را نسبت به خود جلب کند و از طریق این واسطه­گری منافع خود را بیرون بکشد. در این راستا باید گفت که موفقیت ترکیه در سیاست خارجی را بدون در نظر گرفتن حضور حزب عدالت و توسعه در قدرت نمی­توان تحلیل کرد. بنابرین لازم است نگاهی به ماهیت این حزب بیندازیم.

حزب عدالت و توسعه به صورت پیاپی، سه بار پیروز انتخابات ترکیه شده است. این مسأله نشان می­دهد که امروزه حزب AKP به طور ملموس، نماینده مردم ترکیه است. رهبران و اعضای اصلی این حزب تکنوکرات­هایی با سطح تحصیلات بالا هستند و شناخت خوبی نسبت به حوزه سیاست ترکیه دارند. همچنین نکته جالب در مورد این حزب این است که، افرادی که در AKP در پست­های کلیدی قرار دارند یک دست نیستند و طیف­های گوناگونی از اسلام­گرایی تا ملی­گرایی، محافظه­کار، دموکرات و لیبرال در این حزب وجود دارد. در ترکیه امروز، تقابل بین احزاب وجود ندارد بلکه عمومأ رقابت آنها سالم و سازنده می­باشد. حزب عدالت و توسعه تفاوت­های اساسی با اسلام­گرایان سابق(دولت اربکان) دارد. از جمله این تفاوت­ها می­توان به موارد زیر اشاره کرد:

1) هر چند که هر دو حزب به نقش رهبری ترکیه در عرصه بین­المللی تاکید داشتند. اما نقش رهبری در حزب رفاه کلی­تر تعریف می­شد، در حالی که حزب AKP این نقش را در حل بحران­ها و تعارضات و میانجیگری­ها می داند و به فعالیت در طرح­های منطقه­ای بها می­دهد.

2) هرچند که تاکید بر هویت اسلامی هم نقطه مشترک دو حزب بود اما در حزب رفاه، اسلام به عنوان ابزاری برای ایجاد جبهه­ای در برابر غرب بود اما در حزب عدالت و توسعه هویت مذهبی محدود به فرد و مسائل فرهنگی بود نه سیاسی.

3) در مورد رویکرد آنها به اروپا باید گفت که، حزب رفاه درصدد تشکیل یک بلوک اسلامی در مقابل بلوک اتحادیه اروپا بود. اما حزب عدالت و توسعه به شدت در تلاش در الحاق به اروپا می­باشد و اصلاحات مورد نیاز را انجام می­دهد و معیارهای کپنهاگ را هم به اجرا گذاشته است. حزبAKP تنها ملاک را در سیاست خارجی، منافع ملی ترکیه می­داند و هیچ شرطی غیر از این، اعّم از جهان اسلام یا غربی بودن قائل نیست.

4) در مورد نوع برخورد با مخالفان داخلی باید گفت که حزب رفاه ایدئولوژیک­تر بود اما حزب عدالت و توسعه واقعگراتر و منطقی­تر برخورد می­کند. حزب عدالت و توسعه از تجربه کودتاهای قبلی برای ثبات ترکیه استفاده می­کند.

این حزب همواره منافع ملی ترکیه را به منافع حزب ترجیح داده است. بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، نخبگان ترکیه در راستای ایجاد یک سیاست خارجی فعال که پاسخگوی شرایط جدید به وجود آمده در محیط اطراف ترکیه باشد، دکترین عمق استراتژیک را ارائه کردند.

 

دکترین عمق استراتژیک[1]:

این دکترین در راستای تامین منافع ملی ترکیه در شرایط جدید به وجود آمده، مطرح گردید و در دوره حزب عدالت و توسعه این مسئله به یک استراتژی عملی و کاربردی تبدیل شد. تز اصلی کتاب عمق استراتژیک این است که عمق استراتژیک منتج از عمق تاریخی و جغرافیایی است. با توجه به نظریه داوود اوغلو، عمق جغرافیایی، ترکیه می­باشد که در مرکز بسیاری از حوزه­های ژئوپلتیک نفوذ است. دکترین عمق استراتژیک خواستار تعامل فعال ترکیه با تمام سیستم­های منطقه­ای در همسایگی ترکیه است”. بنابراین نظریه عمق استراتژیک مدعی است که ترکیه در بین تعدادی از حوزه­های ژئوپلیتیک قرار دارد. مانند خاورمیانه، جهان اسلام، غرب(اروپا و امریکا) و آسیای مرکزی. ترکیه تنها در صورتی می­تواند به صورت قدرت منطقه­ای ظهور کند که با همه این حوزه­ها و همه همسایگان روابط خوبی را تثبیت کند.

به نظر داوود اوغلو، ترکیه به طور همزمان می­تواند در همه مناطق یعنی خاورمیانه، بالکان، دریای مدیترانه، خلیج فارس، و دریای سیاه حضور داشته و موقعیت جهانی استراتژیک را کسب کند. راه رسیدن به این هدف این است که ترکیه در قدرت نرم خود سرمایه­گذاری ویژه­ای انجام دهد. ترکیه می­تواند از پیوندهای تاریخی و فرهنگی خود با این مناطق استفاده کند و نهادهای دموکراتیک و بازار آزاد و اقتصاد لیبرالی را در این مناطق ترویج دهد. ترکیه علاوه­ بر این که در داخل باید از نفوذ ارتش در سیاست بکاهد، در عرصه منطقه­ای باید تلاش کند تا تعارضات منطقه­ای را رفع کند و همکاری­های اقتصادی را ترویج دهد تا نیاز به دخالت قدرت­های بزرگ در این مناطق نباشد. داوود اوغلو معتقد است که ترکیه از هویت متعدد منطقه­ای برخوردار است. در نتیجه توانایی و همچنین مسئولیت دارد که به سیاست خارجی یکپارچه اما چند بعدی بپردازد. مشارکت فعالانه در حل تعارضات منطقه­ای، وظیفه­ای است که ناشی از اعماق تاریخی چند بعدی ترکیه است. داوود اوغلو استدلال می­کند که ترکیه نیاز به حل و فصل همه اختلافات دو جانبه که مانع روابط ترکیه با همسایگان است، دارد و در این زمینه طرح “سیاست مشکلات صفر با همسایگان”[2] را ارائه داده است. اگر ترکیه بخواهد به قدرت منطقه­­ای و جهانی تبدیل شود، نیاز به حل مشکلات خود با همسایگان دارد. بنابرین اصول اساسی سیاست­های حزب عدالت و توسعه عبارت است از:

1) تحکیم دموکراسی در داخل

2) ایفای نقش محوری در منطقه و همچنین ایجاد الگویی برای کشورهای مسلمان و عرب منطقه

3) چندجانبه­گرایی و توجه به کشورهای عربی و مسلمان

4) سیاست مشکلات صفر با همسایگان

5) بازی نقش میانجی در مسائل مختلف منطقه­ای و جهانی

6) تلاش برای ایجاد تعادل در سیاست­های منطقه­ای(خاورمیانه­ای) و اروپا- امریکا

با توجه به این مسائل می­توان گفت که ترکیه تحت AKP بعد از 2002 رویکرد جدیدی را در سیاست خارجی شروع کرده است. در کنار اروپا­گرایی، این حزب رویکرد نگاه به شرق را هم در نظر گرفت که در جهت تعامل با چین، روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز و خاورمیانه را شامل می­شد. سیاست خارجی شرق­گرایی به این معناست که ترکیه باید به قلمرو امپراتوری عثمانی نفوذ کند اما نه با سرباز بلکه با سیاست، اقتصاد و کالاهای تولیدی ترکیه. در این راستا تحولات جهان عرب عرصه را برای اجرای هرچه بهتر این استراتژی ترکیه باز کرد. البته بهتر است بگوییم که واکنش هوشمندانه ترکیه به این تحولات بود که باعث ایجاد فرصت­های جدیدی برای این کشور شد.

 

ترکیه و بهار عربی


تحولات کشورهای خاورمیانه و جهان عرب با خودسوزی محمد بوعزیزی، (جوان 26 ساله تحصیلکرده دست­فروش تونسی) در روز جمعه 17 دسامبر 2010 آغاز گردید. اقدام این جوان باعث شد که نارضایتی­های گوناگون مردم کشورهای منطقه به تدریج بروز کند و همه کشورها را یکی پس از دیگری دربرگیرد. در زیر به طور خلاصه بروز این نارضایتی­ها و انقلابات را در هر یک از کشورهای منطقه که با توجه به شرایط داخلی و خارجی مدل خاص خود را داشته و همچنین موضع­گیری متفاوت ترکیه در خصوص آن­ها را در قالب جدولی معرفی می­کنیم.

کشور

ماهیت تحولات

مواضع ترکیه

تونس

اعتراضات گسترده و نهایتأ انقلاب

نظاره­گری و نهایتأ حمایت از قیام مردمی

الجزایر

اعتراضات گسترده، اصلاحات حکومتی

حمایت از قیام مردمی

لیبی

جنگ داخلی و جنگ و دخالت خارجی

بی­طرفی اولیه و بعد میایجیگری و نهایتأ حمایت قاطع از مردم و مداخله نظامی

اردن

اعتراضات گسترده، اصلاحات حکومتی

دعوت طرفین به مصالحه و حمایت ضمنی از مردم

یمن

اصلاحات حکومتی، اعتراضات مدنی مستمر

دعوت طرفین به مصالحه و حمایت ضمنی از مردم

عربستان

اعتراضات محدود

سکوت و رفتار محافظه­کارانه

مصر

اعتراضات گسترده و نهایتأ انقلاب

حمایت قاطعانه از مردم

سوریه

اعتراضات گسترده، دخالت خارجی و اصلاحات حکومتی (محدود)

میانجی­گری اولیه و سپس حمایت قاطع از مردم و احتمال مداخله نظامی

بحرین

اعتراضات گسترده و دخالت خارجی و قیام مردمی

دعوت طرفین به مصالحه و حمایت ضمنی از مردم

کویت

اعتراضات محدود و استعفای دولت و اصلاحات حکومتی

دعوت طرفین به مصالحه و حمایت ضمنی از مردم

 

همانطور که در جدول بالا مشخص است ترکیه در قبال تحولات کشورهای خاورمیانه مواضع و رویکردهای گوناگونی را اتخاذ کرده است. با نگاهی به دیپلماسی ترکیه می­توان به پیچیدگی تفکرات دولت­مردان این کشور پی­برد. توجه همزمان به افکار عمومی جهانی، منافع ملی و ملاحظات دیگر در تصمیمات مقامات این کشور مشهود است. نخبگان سیاست خارجی ترکیه همواره در تلاش­اند که از تحولات اخیر خاورمیانه به عنوان فرصتی استثنایی برای تثبیت قدرت خود در منطقه، ترویج الگوی دموکراسی ترکیه به ملت­های انقلابی منطقه، زمینه­سازی برای نفوذ در دولت­های برآمده از انقلابات اعراب و نزدیکی روزافزون به غرب و به خصوص اتحادیه اروپا استفاده کنند. در این راستا در موقعیت­های مختلف و در شرایط متفاوت جهت­گیری­های گوناگونی را در پیش گرفته­اند. در کشورهای خاورمیانه­ای که با اعتراضات گسترده مردمی مواجه شده­اند، ترکیه با توجه به منافع خود در این کشورها و در نظر گرفتن منافع دیگر کشورها به خصوص آمریکا و اروپا، موضع­گیری کرده است. به همین دلیل می­بینیم که در مواقعی حمایت قاطع از مردم داشته و در مواقعی با سکوت و حمایت ضمنی از کنار مسأله رد شده است. اما چیزی که واضح است و قابل پیش­بینی است، این می­باشد که ترکیه هیچ­گاه در کنار یک دیکتاتور نمی­ایستد و از آن حمایت نمی­کند. زیرا مقامات ترکیه شرایط زمانی را دریافته­اند و می­دانند که در عصر جهانی شدن و حقوق بشر دیگر حکومتی نمی­تواند بی­توجه به افکار عمومی و حقوق ملت­­ ادامه حیات دهد. شاید بتوان گفت که رمز موفقیت دیپلماسی ترکیه در این است که مقامات ترکیه به قواعد بازی روابط بین­الملل آشنا هستند و می­دانند که در دنیای جهانی شده چطور باید منافع مردم خود را به دست بیاورند.

به زعم دانشمند بزرگ روابط بین­الملل، هانس جی. موگنتا، ابزارهایی که دیپلماسی در اختیار دارد عبارتند از اقناع، مصالحه و تهدید به کاربرد زور. هنر دیپلماسی در این است که در مقاطع خاصی بهترین استفاده از این ابزارها برای دستیابی به منافع ملی شود. با مروری بر سیاست خارجی ترکیه، می­بینیم که نخبگان سیاست خارجی ترکیه به نحو بهتری از این ابزارها در شرایط مختلف سود جسته­اند. دیپلماسی ترکیه در مورد ایران، سوریه، اعراب، اتحادیه اروپا، امریکا، اسرائیل و حتی پ.ک.ک(PKK) نشان می­دهد که این کشور از همه ابزارهای دیپلماسی در دست­یابی به منافع ملی و امنیت ملی خود استفاده کرده­ است. مهمترین چیزی که باعث موفقیت ترکیه می­شود، اجماع نخبگان این کشور در تصمیم­گیری­هاست. تصمیم­گیری­های که عمومأ اقتصاد محور و توسعه محور است. نخبگان امروزی ترکیه یک نقطه مشترک دارند و آن اندیشیدن آنها به شکوه و عظمت هرچه بیشتر ترکیه است

به طور کلی باید گفت که در راستای تز عمق استراتژیک داوود اوغلو، ترکیه نگاه چند منطقه­ای[3] در سیاست­خارجی خود دارد. مقامات ترکیه به طور هوشمندانه­ای از هر فرصت منطقه­ای و بین­المللی برای کسب منافع خود استفاده می­کنند. اصولأ برای ترک­ها تنها چیزی که مهم است منافع ملی ترکیه است نه پایبندی به غرب و یا شرق و خاورمیانه. البته از آنجایی که این کشور نیاز بیشتری به غرب برای اخذ تکنولوژی و هر چه قدرتمند شدن دارد، واضح است که در صورتی که مجبور به انتخاب بین غرب سرمایه­داری و شرق و خاورمیانه اسلامی باشد، بی­شک غرب را ترجیح خواهد داد. نکته جالب این است که این مسأله در مورد دولت AKP، با توجه به عملکرد یک دهه گذشته­اش بیشتر صدق می­کند. دولت ترکیه به رهبری حزب عدالت و توسعه در طول یک دهه گذشته(2002 تا 2012) عملکرد بسیار موفقی داشته است و رشد اقتصادی ترکیه را به حدود 9 درصد ارتقاء داده، تورم 110 درصدی در سال 1980 و 5 /44 درصد در سال 2002 را به کمتر از 7 درصد رسانده و درآمد مردم ترکیه نیز از 1700 دلار در سال 1998 به مرز 6000 دلار رسیده و همچنین امید به زندگی جمعت 75 میلیونی این کشور بالای 4/73 می­باشد.

اصولاُ در یک سیاست خارجی موفق اهداف باید بر مبنای منافع ملی تعریف شود و با قدرت تمام از آن پاسداری شود و در صورت نیاز از ابزار نظامی نیز استفاده شود اما استفاده از ابزار نظامی باید به تشخیص متخصصین سیاست­ خارجی و سیاستمداران باشد نه ژنرال­های نظامی. بنا به نظر مورگنتا نیروهای مسلح ابزار سیاست خارجی­اند نه ارباب آن. چیزی که در ترکیه اتفاق افتاد همین مسأله بود. به این معنی که دولت اردوغان به تدریج با پشتوانه بخش خصوصی، ارتش و نظامیان را کنار زد. به طوری که در سال 2004 در طی اصلاحاتی که اردوغان بانی آن بود، شورای امنیت ملی، اعضای نظامی خود را از 215 نفر به 15 نفر کاهش داد و بر صدر آن نیز یک غیرنظامی نشست. باید گفت که امروزه در ترکیه سیستمی حاکم است که آینده روشنی را برای مردم این کشور رقم خواهد زد. جدیدترین اظهارات عبدالله گل نشان می­دهد که مقامات ترکیه شدیداُ علاقه­مند به حمایت از بهار عربی­ هستند. ترکیه­ای که به خاطر داشتن دموکراسی قوی و سیستم اقتصادی باز، نگران گسترش این تحولات به درون مرزهای خود نیست و آن را فرصت استثنایی برای خود می­داند. نخبگان ترکیه به خوبی درک کرده­اند که برای به دست آوردن بازار جهان اسلام و جهان عرب و همچنین سرمایه حاشیه نشین­های نفتی خلیج فارس در بلند مدت، حتماُ باید با موج دموکراسی خواهی مردم منطقه همراهی کنند و همان­طور که در جدول اشاره شد، این همراهی ترکیه بسیار هوشمندانه و آرام اتفاق می­افتد. طوری که ترکیه می­خواهد تا جای ممکن از دولت­های فعلی در حال زوال منطقه نیز منافع خود را کسب کند.

در کل باید گفت که روی کار آمدن مجدد حزب عدالت و توسعه در ترکیه و حضور نخبگانی چون داوود اغلو، رجب طیب ادوغان و عبدالله گل در قدرت و به تبع آن تقویت دموکراسی و افزایش مشروعیت در داخل، رشد 9 درصدی اقتصاد این کشور، کاهش تورم، افزایش صادرات کالا و خدمات، کاهش تهدیدات داخلی و خارجی و نهایتاُ این­که سوار شدن بر موج دموکراسی خواهی مردم منطقه خاورمیانه و شمال افریقا، باعث شد تا این کشور وزن قابل توجهی در نظام بین­الملل بدست آورد و تبدیل به یک بازیگر تاثیرگذار در مسائل جهانی شود. به طوری که از جمله دست­آوردهای دیپلماسی این کشور می­توان به نفوذ بیشتر در منطقه خاورمیانه، افزایش صادرات به کشورهای منطقه به خصوص عراق، نزدیکی به کشورهای نفت­خیز حاشیه خلیج فارس و جذب سرمایه­های این کشورها به ترکیه، گسترش همکاری­های اقتصادی با ایران، نزدیکی به امریکا و اتحادیه اروپا و گسترش روابط با شرق از جمله چین، ژاپن، کره و سایر کشورهای جنوب شرقی آسیا… اشاره کرد.

منبع:http://irdiplomacy.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *