مصافحه روحانی و اوباما ممکن و مهم است

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
از نظر سمبلیک و به عنوان یک نشانه این که حسن روحانی، رئیس جمهور ایران با باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده در نشست مجمع عمومی سازمان ملل یا در ضیافت ناهار دبیرکل سازمان ملل با هم دست بدهند و خوش وبشی کنند حائز اهمیت است و من فکر می کنم این حداقل چیزی است که امکان دارد رخ خواهد داد. شاید بسیاری این مسئله را با دست ندادن خاتمی با اوباما مقایسه کنند ولی به نظر می رسد که در این سالها اتفاقات زیادی رخ داده که احتمال انجام این کار را زیاد می کند.

نباید فراموش کنیم که فضای آن موقع بسیار علیه چنین اقدامی بود و سید محمد خاتمی با توجه به فضای سنگین علیه دولتش و هشدارهای گسترده محافظه کاران در مورد رابطه با آمریکا نمی خواست مشکل دیگری بر مشکلات خود بیفزاید. در حالی که در حال حاضر شرایط دولت روحانی بسیار فرق می کند. سخنان رهبری در جمع فرماندهان سپاه پاسداران و حمایت ایشان از دیپلماسی و نرمش قهرمانانه نمودار کننده این تفاوت هاست. در حال حاضر ارزیابی کلی این است که رهبری در اصول منع و مخالفتی با این که یک دیدار و مذاکراتی با آمریکاییها صورت گیرد نداشته اند و در اصول ایشان این مسئله را قبول کرده اند در حالی که در سال 78 اینگونه نبود.

اگر گفتگو های مقامات ایرانی با آمریکاییها به خصوص در قالب 1+5 به نتیجه برسد و بین ایران و غرب تفاهمی شکل گیرد رهبری ایران هم از این توافق استقبال خواهند کرد و آن را در راستای منافع کشور ارزیابی خواهند کرد. چرا که رهبری بهتر از هر کسی در ایران از شرایط کشور و منطقه مطلع است و می د اند که تحریم های گسترده اقتصادی غرب علیه ایران مشکلاتی را برای اقتصاد کشور، توسعه مملکت و حتی زندگی روزمره مردم ایجاد کرده است. لذا چنین توافقی در حال حاضر از حمایت رهبری برخوردار خواهد بود و سخنرانی ایشان و تاکید بر این که از نرمش قهرمانانه در دیپلماسی حمایت می کنند تاییدی است بر این نکته. حتی آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی در آستانه سفر آقای روحانی به نیویورک می تواند کمکی باشد که مجموعه نظام به دستگاه دیپلماسی کرده که در مذاکرات خود از پیشرفت های حقوق بشری در کشور سخن بگوید و از این منظر چندان تحت فشار قرار نگیرد.

در عین حال اگر توافقی بین ایران و غرب صورت نگیرد و آقای روحانی با دست خالی بازگردند باز هم رهبری حامی دولت خواهند بود و خواهند گفت که من ممانعتی در کار دولت و دیپلماسی دولت ایجاد نکردم و دست دولت را در انتخاب مسیر دیپلماسی باز گذاشتم با این حال می دانستم که غرب در این مذاکرات حسن نیت ندارد.

بنابراین در یک مقایسه کلی بین سفر روحانی به نیویورک و سفر خاتمی به نیویورک می توان گفت که دست دولت روحانی برای اقدام در این راستا بسیار پرتر است. شاید یکی از دلایل این کار این باشد که گروههای محافظه کار و تندرو در ایران بسیار کم قدرت تر از گذشته شده اند. فراموش نکنیم که کاندیدای گروههای رادیکال در ایران که مخالف تعامل با غرب هستند یعنی آقای جلیلی نزدیک به 4 میلیون رای در انتخابات کسب کرد و این جناح شکست سختی در انتخابات خورد. فراموش نکنیم غیر از اقای جلیلی بقیه کاندیداهای دیگر ریاست جمهوری به طور کلی از تعامل با غرب حمایت می کردند هرچند در شکل آن تفاوت هایی داشتند.

بنابراین پیام انتخابات 24 خرداد به این گروهها این بود که مردم خواهان حل مسئله سیاست خارجی به خصوص مشکلات با غرب هستند تا تحریم ها کاهش یابد و وضع زندگی مردم بهبود یابد. در حالی که در زمان آقای خاتمی چنین نبود. آنها رای 20 میلیونی خاتمی را نه به سیاست های هاشمی ارزیابی کردند و آنها خود را در مقابل هاشمی تعریف می کردند. ولی به هر حال در هشت سال گذشته اصولگرایان در ایران قدرت را در دست داشته اند و پیام رای مردم در انتخابات 24 خرداد بیش از هرچیز نه به اصولگرایانی است که هشت سال است تمامی قدرت را در دست دارند و وضعیت کنونی مملکت حاصل سیاست های آنهاست.

علاوه بر این نباید فراموش کرد که در دهه 70 گروههای سنتی از تعامل با غرب حمایت نمی کردند در حالی که در حال حاضر بخش جدی از گروههای سنتی و محافظه کار نیز به این نتیجه رسیده اند که مملکت بیش از این نمی تواند برای مبارزه با آمریکا هزینه بپردازد و باید زمانی قفل این مشکل حل شود و چه بهتر که این قفل در زمان اوباما باز شود چرا که معلوم نیست پس از اوباما، فرمان سیاست در آمریکا در دست چه کسی و چه گروههایی باشد. لذا من فکر می کنم اتفاق مهمی که رخ داده و دست آقای روحانی را در عمل خود در ارتباط با غرب باز می کند این است که بخشی از اصولگرایان هم پذیرفته اند که تغییر و تحولاتی در سیاست خارجی ایران و به خصوص در روابط با غرب و به ویژه آمریکا باید رخ دهد. با این حال بخش هایی از اصولگرایان خصوصا گروههای تندروها همچنان به دنبال آن شعارهای انقلابی هستند لذا اگر مذاکرات میان ایران و غرب به جایی نرسد و توافقی شکل نگیرد صدای این جریان رادیکال بلند تر خواهد شد.

یعنی اگر توقعات مجموعه غرب و به خصوص آمریکاییها از ایران متناسب با واقعیت های موجود نباشد و خواهان تسلیم ایران باشند، و یا ایران نتواند انتظارات خود از مذاکرات را بر اساس شرایط موجود تنظیم کند آنگاه مذاکرات پس از چند جلسه با شکست روبرو خواهد شد و آنگاه آقای روحانی اعلام خواهد کرد که علی رغم این مذاکرات توافقی صورت نگرفت. اگر چنین شرایطی رخ ندهد آنگاه این شرایط بدی برای ایران، منطقه و حتی جهان خواهد بود. چرا که دوباره دور به دست اصولگرایان تندرو خواهد افتاد و آنها میاندار سیاست داخلی و خارجی کشور خواهند شد. به عبارت دیگر اگر ما بنا به دلایلی واقعا نتوانیم به حداقلی از تفاهم را با آمریکا و غرب برسیم و به سمت تنش زدایی حرکت کنیم و آنچه که رهبری «نرمش قهرمانانه» نامیدند رخ ندهد یا موثر واقع نشود آنگاه آقای روحانی در داخل کشور هم به هیچ وجه نمی تواند موفق باشد. منظور من این است که موفقیت دولت آقای روحانی در داخل به خصوص در عرصه اقتصادی در گرو تنش زدایی با غرب و به خصوص با آمریکا است. اگر به هر دلیلی این اتفاق رخ ندهد چه توقعات آنها بالا باشد یا انتظارات ما زیاد باشد، من شانس زیادی برای آقای روحانی نمی بینم که بتواند در عرصه داخلی موفق باشد و کار برای ایشان دشوار خواهد بود. اگر ما نتوانیم به توافقی با 1+5 برسیم و تحریم های بانکی و نفتی ایران برداشته شود روز به روز وضعیت فروش نفت ایران بدتر خواهد بود و من چشم انداز بدی برای کشور می بینم.

منبع:http://www.irdiplomacy.ir/

در حال حاضر در درعا چه اتفاقی در حال وقوع است؟

4 ماه مه اجساد 9 پلیس کشته شده در یک شهر واقع در جنوب غربی استان درعا پیدا شد. قاسم الصبیحی، کسی که این افراد را کشته، یک شورشی سابق است که بعدتر به نیروهای امنیتی دولت پیوسته. او برای کشته شدن پسر و دامادش دولت سوریه را مقصر می دانست و نیروهای پلیس را نیز به همین دلیل کشت. با این حال، پلیس درگیر نشد. پس از این حادثه افراد دارای نفوذ در درعا بیانیه ای در محکوم کردن او صادر کردند که در سنت های قبیله ای به معنای آن است که او دیگر از حمایت قبیله خود برخوردار نیست. با این حال، دولت بشار اسد اعلام کرد که مناطق آزاد شده را تحت کنترل امنیتی خود در خواهد آورد و در روزهای بعد، نیروهای پشتیبانی در منطقه مستقر شدند که نشان از آن داشت که دمشق به دنبال استفاده از این حادثه به عنوان بهانه ای برای افزایش حضور خود در آنجاست.

تشدید تنش های نظامی در درعا پیشتر سابقه نداشته است؟

تشدید تنش ها در سطحی که اکنون پیش بینی می شود، از تابستان 2018 که دولت اسد کنترل جنوب غربی سوریه را در دست گرفت، بی سابقه بوده و این در حالی است که تنش ها و خشونت های مسلحانه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوری به یک شاخصه در منطقه درعا تبدیل شده. جدیدترین نمونه از عملیات نظامی نیروهای سوری در مارس 2020 و زمانی بود که با موفقیت کنترل خود را بر بخش هایی از شهر الصنمین اعمال کرد. با این حال، تحولات کنونی از چندین نظر بی سابقه بوده است. اول، سطح استقرار نظامی نیروهای امنیتی سوری قابل توجه و نشان دهنده احتمال عملیات نظامی گسترده در منطقه است. دوم، شهر طفس در نتیجه توافقی که با میانجی گری روسیه حاصل شد، شاهد حضور مستقیم نیروهای دولتی نبود. سوم، شورشی های پیشین در طفس و مناطق حومه آن کاملا مسلح هستند و اگر یک رویارویی نظامی صورت بگیرد، سطح خشونت بسیار بالا خواهد بود.

روسیه با توجه به میانجی گری آن در حصول توافق، به تشدید تنش ها چه واکنشی نشان خواهد داد؟

روسیه از زمان بازگشت نیروهای امنیتی سوریه به توافق متعهد بوده است. البته بر سر این مساله مناقشاتی وجود دارد. برخی از بازیگران مخالف مسکو را به دلیل خودداری از واکنش به اقدامات دمشق مورد انتقاد قرار داده اند. به هر حال، روس ها تا اندازه قابل توجهی به توافق متعهد بوده و در سال های گذشته مانع از حضور مستقیم نیروهای سوری در منطقه شده اند. این اقدام روسیه را می توان به نوعی، تلاش برای کاهش نگرانی های اسرائیل و اردن درباره احتمال حضور نیروهای ایرانی و گروه های شبه نظامی تحت حمایت ایران در جنوب غربی سوریه دانست. مداخلات متعدد روسیه در ممانعت یا محدودسازی حضور مستقیم نیروهای اسد در منطقه را می تواند نشان دهنده تعهد آن به توافق قلمداد کرد.

مذاکرات جاری با مشارکت روس ها می تواند نشان دهنده این مساله باشد که روسیه خواستار تشدید تنش نیست. شاید این مرتبه نیز مذاکرات بتواند همانند گذشته مانع از درگیری شود و با امتیازهای کوچک یا نمادین، به کاهش تنش ها بینجامد.

با توجه به سطح بی سابقه حضور نیروهای نظامی دولتی در منطقه، سناریوی دیگر می تواند این باشد که اگرچه روسیه حقیقتا به دنبال جلوگیری از درگیری نظامی است، اما در عین حال هدف وادار کردن شورشی ها به قائل شدن امتیازات بیشتر را دنبال می کند. احتمال دیگر هم این است که روسیه به دنبال تبدیل این بحران به فرصتی برای استخدام شورشی های سابق در یگان های طرفدار روسیه در ارتش سوریه باشد.

آیا تشدید تنش ها حاوی یک پیام پنهان برای روسیه است؟

اعزام یگان هایی از ارتش سوریه که با ایران ارتباط نزدیکی دارند، به منطقه تحت حمایت روسیه می توان یک پیام پنهان داشته باشد. اما این مساله نشان دهنده محاسبات مخاطره آمیز دمشق نه فقط در سطح منطقه ای، بلکه در ارتباط با نظمی است که روسیه در درعا ایجاد کرده. همانطور که پیشتر گفتم، این نظم به طور ویژه برای ممانعت از افزایش نفوذ ایران و نیروهای طرفدار ایرانی در جنوب غربی سوریه طراحی شده است.

با توجه به این توصیفات، وضعیت موجود در درعا چطور می تواند بر منطقه تاثیر بگذارد؟

جنوب غربی سوریه یک منطقه مرزی معمولی نیست. یک جبهه مناقشه آمیز منطقه ایست که هر گونه بی ثباتی و تشدید تنش های نظامی در آن می تواند اثرات فرامرزی داشته باشد. از این رو، تشدید تنش ها توسط یک جناح طرفدار ایرانی در داخل دولت سوریه برای اسرائیل و اردن ناخوشایند است چرا که هیچ کدام از آنها حضور ایرانی در نزدیکی بلندی های جولان را نمی خواهند و تحمل نمی کنند. نظمی که روسیه برقرار کرده، به رغم ضعف های بسیار آن، در ایجاد ثبات در جنوب غربی سوریه موثر بوده و در همسایگان آن اطمینان ایجاد کرده است. البته لازم به ذکر است که حضور نیروهای متحد ایران در ارتش سوریه در طفس و حومه آن لزوما به معنای پایان نظم منطقه ای نیست. اگر دمشق و تهران برای این طرح برنامه ریزی کرده باشند، هدف آنها را باید به صورت گامی تاکتیکی برای پررنگ کردن حضورشان در بازی منطقه ای درک کرد و نه یک قمار مخاطره آمیز برای بر هم زدن توازن موجود در این منطقه حساس.

نویسنده: مایکل یانگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟