افغانستان همواره از جایگاه ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی بالایی در سیاست خارجی روسیه برخوردار بوده و هست. بااینکه روسها از قِبَل حمله به افغانستان و اشغال این کشور در دهه هفتاد میلادی قرن بیستم (۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹) متحمل هزینههای راهبردی و بهنوعی زمینهساز فروپاشی بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی شدند، اما بااینحال، تحولات سیاسی- امنیتی افغانستان، در کانون توجهات روسیه قرار داشته است. افغانستان از دیرباز میدان تضاد و تصادم منافع قدرتهای بزرگ بوده و این کشور ماهیتاً برای روسها اهمیت داشته است؛ چراکه از یکسو به دلیل همجواری با منطقه جنوب آسیا، غرب آسیا و آسیای مرکزی و از سوی دیگر به دلیل حضور آمریکاییها بر اساس قرارداد امنیتی کابل- واشنگتن، از جایگاه قابل ملاحظهای برای کشورهای منطقهای و فرامنطقهای نظیر روسیه، چین، ایران و… برخوردار بوده است.
هرچند روسیه پس از اشغال افغانستان توسط آمریکا و ناتو در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) نقش حاشیهای داشته و تا حدود زیادی نظارهگر تحولات افغانستان بوده است، اما در مقاطعی با شرکت در کنفرانسهای بینالمللی سعی داشته با اعطای کمکهای نظامی و اقتصادی در جریان روند تحولات افغانستان قرار داشته باشد. طوری که در اجلاس ۲۰۰۸ بخارست (رومانی) روسیه حاضر شد کریدور هوایی در اختیار ناتو قرار دهد تا لجستیک و انتقال مواد غذایی و تجهیزات از طریق خاک روسیه انجام گیرد. بدین ترتیب روسها تلاش زیادی کردهاند تا در حد وسع خود ضمن بازتعریف نقش و سیاستهای خود در افغانستان، بر روندهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی این کشور تأثیرگذار باشند.
با توجه به اینکه سیاست جهانی آمریکا بر افغانستان متمرکز گردیده است، بهطور حتم موضعگیریها و تصمیمات مقامات و استراتژیستهای روسی در مورد افغانستان، حائز اهمیت فراوانی است. روسیه در بیشتر نشستهای بینالمللی از سیاستهای آمریکا و ناتو در مبارزه با تروریسم در افغانستان استقبال کرده است و حتی نسبت به امضای توافقنامه امنیتی کابل ـ واشنگتن واکنشی نشان نداده است. روسیه در سالهای اخیر هیچ اقدام فراگیری در افغانستان انجام نداده و تنها به اقدامهای تاکتیکی و همکاری در سطح شانگهای بسنده کرده است. با عضویت افغانستان در سازمان شانگهای بهعنوان عضو ناظر از سال ۲۰۱۲ روسیه امکان بیشتری برای تلاش در این زمینه را به دست آورده است؛ با این حال حضور بلندمدت نیروهای چندملیتی در افغانستان مانع از اجرای هرگونه اقدامی از سوی شانگهای میشود.
در شرایط فعلی که روند خروج نیروهای ناتو و آمریکایی از افغانستان برنامهریزیشده است، روسها بهنوعی از بروز خلأ امنیتی نگران هستند. روسها بهنوعی حضور نیروهای ناتو در افغانستان را ضامن برقراری امنیت پایدار در افغانستان قلمداد کرده و سال ۲۰۱۴ را سال سرنوشتسازی میدانند و نسبت به خروج نیروهای ناتو از افغانستان و احتمال بازگشت طالبان و تشدید افراطگرایی ابراز نگرانی میکنند. این خلأ امنیتی برای روسها حاوی چالشها و تهدیداتی است که در آینده، سیاست امنیتی روسیه را بیشازپیش درگیر افغانستان خواهد ساخت. با این اوصاف، مهمترین تهدیدات عمده برای روسیه عبارتاند از: تروریسم، افراطگرایی، مواد مخدر و جرائم سازمانیافته، تداوم حضور آمریکا و ناتو در افغانستان و سرایت و انتشار آن به آسیای مرکزی و قفقاز شمالی.
واقعیت آن است که افغانستان دوره بسیار حساسی از حیات سیاسی دوران معاصر را پشت سر گذاشته و یا در حال گذر است. مهمترین تحولات سیاسی افغانستان در سال ۲۰۱۴ نشان از بروز وضعیت جدید و ظهور تغییراتی در این کشور دارد:
– انتخابات ریاستجمهوری افغانستان؛
– خروج نیروهای ناتو تا پایان سال ۲۰۱۶؛
– امضای توافقنامه امنیتی کابل ـ واشنگتن و باقی ماندن تنها ده هزار نیروی نظامی آمریکایی؛
– نحوه مواجهه با طالبان؛
– تشکیل دولت وحدت ملی، چالشها و فرصتهای پیشرو.
روسیه ازجمله بازیگرانی است که همواره خواهان ایجاد ثبات، امنیت و صلح پایدار در افغانستان میباشد. به عبارت دیگر؛ تداوم حضور قدرتهای بینالمللی برای روسیه بهنوعی تهدید ژئوپلیتیک قلمداد میشود، اما از سوی دیگر پدیده طالبان، گروههای افراطی و تندرو بهعنوان فاکتور تعیینکننده ناامنی منطقهای و همچنین بینالمللی شدن تجارت مواد مخدر، روسیه را به این نتیجه رسانده که حضور آمریکا در افغانستان حداقل در کوتاهمدت به نفع آن خواهد بود.
درواقع روسیه احساس میکند حضور آمریکا در افغانستان موجب کاهش هزینههای کشورش در امر مبارزه با تروریسم، رادیکالیسم و تجارت مواد مخدر میشود؛ اما واقعیت این است که بخش عمدهای از بازیگردانی و صحنهگردانی تحولات میدانی افغانستان به سیاستها و راهبردهای کلان آمریکا و غرب برمیگردد. درواقع آمریکا و حامیانش در کنار طالبان و گروههای افراطی، عاملی تعیینکننده در تداوم ناامنیها هستند.
در مجموع؛ ذکر چند نکته در خصوص جایگاه افغانستان در سیاست خارجی روسیه ضروری است:
اول اینکه تروریسم و افراطگرایی اسلامی بهمثابه یک تهدید جدی علیه امنیت و ثبات منطقه، همواره روسیه را در شرایطی وادار کرده است که با رقبای غربی خود در افغانستان مدارا کرده و از این طریق امنیت حوزه نفوذ خود را بهویژه در آسیای مرکزی و قفقاز بهتر تأمین کند؛ منطقهای که روسیه بهشدت نگران امنیت و ثبات آن است. به همین دلیل روسیه سعی کرده است طی سالهای گذشته با ناتو و همپیمانانش در افغانستان همراهی کند.
ازین رو یکی از منافع کلیدی و راهبردی روسیه در افغانستان در سرکوب تروریسم و افراطگرایی است. بااینهمه از یکسو «سرگئی لاوروف» وزیر امور خارجه روسیه خواهان مبارزه واقعی آمریکا و ناتو با تروریسم و گروه تروریستی طالبان شده است و از سوی دیگر «نیکولای پاتروشف» دبیر کل شورای امنیت ملی روسیه بر این باور است که امکان دارد نگرانی از ناحیه صدور تروریسم از افغانستان افزایش یابد، به این معنی که امکان دارد با خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان، این کشور به یک «صادرکننده» بزرگ تروریسم بینالمللی و افراطگرایی تبدیل شود. از دید پاتروشف نهتنها افغانستان به حیث کانون خشونت باقی مانده است؛ بلکه میتواند بیش از گذشته به یک «صادرکننده فعال» تروریسم بینالمللی و افراطگرایی دینی تبدیل شود.[۱]
دوم اینکه مهار مواد مخدر و جرائم سازمانیافته در این کشور از منافع مهم و راهبردی دیگر روسیه در افغانستان و در مرزهای جنوبی این کشور است. گسترش تولید و قاچاق مواد مخدر میتواند یک تهدید بالقوه جدی برای روسیه باشد. در شرایط کنونی و بر اساس آمارهای موجود هزاران جوان روسی معتاد به مواد مخدرند و این در حالی است که بخش عمده مواد مخدر تولیدشده در افغانستان از طریق کشورهای آسیای مرکزی به روسیه و از آنجا به اروپا منتقل میشود. خواست روسیه برای برقراری ثبات در افغانستان، عمدتاً برخاسته از نگرانی مسکو از دو تهدید اصلی از جانب افغانستان یعنی تروریسم و مواد مخدر بوده است. مصرف مواد مخدر در روسیه در ۱۳ سال اخیر بهمراتب افزایش یافته است. طبق آمار رسمی در این مدت تعداد معتادان افزایش ۶۰ درصدی داشته، بهطوریکه تعداد معتادان روس در سال ۲۰۰۱ میلادی حدود ۳ تا ۳. ۵ میلیون نفر تخمین زده شده است؛ اما به نظر کارشناسان تعداد واقعی معتادان ۱۰ برابر بیشتر از این آمار است.[۲]
به گفته «ویکتور ایوانف» رئیس مبارزه با مواد مخدر روسیه، افغانستان بهسرعت در حال تبدیلشدن به یک دولت مواد مخدری است. «در ۳ سال گذشته زمینهای زیر کشت خشخاش در افغانستان از ۱۳۸ هزار هکتار به ۲۰۹ هزار هکتار افزایش یافته است، انتظار میرود در سال جاری زمینهای زیر کشت خشخاش به ۲۵۰ هکتار افزایش یابد. فشار هروئین بر کشور ما از خارج کاهش نیافته است، بلکه رو به افزایش است. کاملاً آشکار است که ما در مشکل تولید انبوه مواد مخدر قوی و فشرده بهعنوان تهدید شماره یک برای روسیه و کشورهای آسیای مرکزی است، تنها هستیم.»[۳] بنابراین روسها از افزایش کشت مواد مخدر در افغانستان در سالهای اخیر نگران بوده و موضوع تولید هروئین در افغانستان را تهدید شماره یک برای مسکو و کشورهای آسیای مرکزی میدانند. پس مهمترین نکته برای روسیه این است که افغانستان دیگر منبع اصلی خطر قاچاق مواد مخدر نباشد.
سوم اینکه تداوم حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان بر اساس قرارداد امنیتی کابل- واشنگتن و استقرار در پایگاههای نظامی، در درازمدت موجب نگرانی اصلی روسیه میشود. افغانستان بهعنوان هارتلند در منطقه مرکزی آسیا، نقطه تلاقی منافع غرب با روسیه و چین است و به همین دلیل هرگونه توسعه نفوذ غرب در این منطقه به معنای نزدیک شدن به مناطقی است که روسیه از آن بهعنوان «خارج نزدیک» یاد میکند. بر این اساس هر اقدامی که موجب باز شدن دست غرب در این منطقه بشود، از نگاه روسیه نگرانکننده است.
تجربه ثابت کرده است که حضور نظامی خارجی در این کشور هیچگاه موجب صلح و امنیت نشده است. به همین جهت در شرایط حساس کنونی ایجاد پایگاه نظامی آمریکا در افغانستان نمیتواند توجیهکننده حضور نظامی آمریکا در افغانستان باشد؛ زیرا اولاً هدف آمریکا از ایجاد چنین پایگاههایی در این کشور برقراری امنیت در افغانستان نیست، بلکه در درجه اول مهار و کنترل روسیه، ایران، چین و… هدف اصلی است. ثانیاً امنیت و ثبات در افغانستان با ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا بیشتر به خطر میافتد؛ زیرا تاریخ گذشته مردم افغانستان و تجربه شکست خوردن ارتش سرخ در این کشور، نشان میدهد آنها با هرگونه مداخله خارجی مخالف هستند. این موضوع چه در دوران اشغال افغانستان توسط انگلیسیها و چه در دوران اشغال ارتش سرخ شوروی کاملاً به اثبات رسیده است.
بر این اساس آمریکا اگر دنبال امنیت واقعی در افغانستان بود، مبادی ورودی اسلحه و پول برای گروههای مسلح غیرقانونی را کنترل میکرد. این کنترل با مشارکت کشورهای همسایه افغانستان بهراحتی امکانپذیر است. در این صورت نیازی به پایگاه نظامی و انجام پروازهای هواپیماهای بدون سرنشین با انجام حملات کور غیرانسانی نیست.
واقعیت آن است که آمریکا به بهانه مبارزه علیه تروریسم و مواد مخدر، اهداف کلان و بلندمدتی را در این منطقه راهبردی از جهان جستجو میکند. بهطورکلی باید توجه داشت تهاجم آمریکا و متحدانش به افغانستان به بهانه حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ تنها برای مبارزه با تروریسم یعنی طالبان و القاعده نبوده، بلکه آنها از این فرصت تاریخی استفاده کردند تا از یکسو بتوانند موقعیت خود را در مرزهای شرقی ایران تثبیت کنند و از سوی دیگر در نزدیکی چین و مرزهای آسیای مرکزی در حیاطخلوت روسیه، نفوذ خود را گسترش دهند. اکنون نیز با تغییر رویکرد خود از «حضور» به «نفوذ»، سعی دارند مطابق مفاد قرارداد امنیتی کابل ـ واشنگتن، سیاستها و برنامههای خود را عملیاتی کنند.
در مجموع باید گفت که افغانستان جایگاه و نقش مهمی در سیاست خارجی روسیه داشته و این کشور در تنظیم روابطش با پاکستان، بهنوعی به افغانستان نیازمند است. ازنظر روسیه تأمین امنیت و ثبات افغانستان، میتواند به ثبات و امنیت منطقه بهویژه آسیای مرکزی و روسیه کمک قابلتوجهی کند. به همین جهت تولید مواد مخدر و قاچاق آن و هرگونه ناامنی، بیثباتی و خشونت در افغانستان براثر تحرکات گروههای افراطی و تروریستی وابسته به القاعده و طالبان، تأثیر مستقیمی بر کشورهای پیرامونی و روسیه دارد.
واقعیت آن است که آمریکا و غرب برای ادامه حضورشان در منطقه به گروههایی نظیر طالبان نیازمندند و امضای قرارداد امنیتی با افغانستان، موجب شده است تا طالبان همچنان به عملیاتش علیه دولت و نیروهای خارجی ادامه دهد؛ امری که بهشدت روسیه را به دلیل سرایت ناامنی و افراطگرایی به مرزهای روسیه و آسیای مرکزی نگران ساخته است.
منبع:http://tabyincenter.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.