تحولات سیاسی کشور ترکیه بعد از وقوع کودتای 15 جولای 2016 و بهطور خاص واقعه دستگیری و دادگاهی کردن شهرداران مشترک دیاربکر و روسای مشترک و تعدادی از نمایندگان پارلمان عضو حزب دموکراتیک خلقها (HDP) موجی از واکنشها را از سوی طیف وسیعی از مخاطبان عوام تا سیاستمداران و تحلیلگران در پی داشته است. وجه غالب واکنشها بر مبنای انتقاد از اردوغان، بازگشت دیکتاتوری به ترکیه، پایان دموکراسی و اشتباه خواندن تصمیمات حزب حاکم است. اما در نوشتار حاضر فارغ از قضاوت ارزشی و پرداختن به اینکه چه کسی مرتکب خطا شده است و فارغ از اینکه طرفی را متهم و طرف دیگر را مبرای از خطا بدانیم، در پی بررسی نوع شیفت کنشی رجب طیب اردوغان و حزب عدالت و توسعه به سمت عقلانیت خاورمیانهای هستیم. بدین شرح که در مقطع حاضر حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طیب اردوغان با نظر به امر واقع در خاورمیانه به سوی عقلانیتی مبتنی بر خشونت و برجستهکردن بُعد تکوارهگی هویتی اتخاذ تصمیم میکنند و راهبرد آنها اساسا بر مبنای سرکوب مخالفتها و ورود فعال به منازعات منطقهای است. در راستای پرداختن به این امر، شیفت کنشی حزب عدالت و توسعه را در قالب دو محور مورد بررسی قرار خواهیم داد. در بخش اول سیاست داخلی و خارجی ترکیه در اوایل به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه بررسی میشود و در بخش دوم تغییر مواضع و رویکرد حکومت ترکیه در قالب محورهای چند گانه گذار به عقلانیت خاورمیانهای مورد مداقه قرار میگیرد.
1- تغییر سیاست خارجی و داخلی ترکیه در چارچوب دکترین عمق استراتژیک احمد داوود اغلو (2002-2016)
اکنون شاهد هستیم که اردوغان به بهانه مقابله با پکک و با اعلام وضعیت استثنایی، اقدامات فراقانونی را برای کشتار منتقدان و آزادیخواهانی که حتا وابسته به پکک هم نباشند، آغاز کرده است. جریان سرکوبی که به احتمال زیاد با اقبال و حمایت بخش عظیمی از شهروندان ترک همراه خواهد بود و وضعیتی سخت را پیشروی آینده سیاسی کردها قرار میدهد.آغاز حکومت حزب عدالت و توسعه را میتوان تحولی بزرگ در تاریخ معادلات سیاست داخلی کشور ترکیه دانست. با آغاز قرن جدید و به طور خاص بعد از رویکار آمدن حزب عدالت و توسعه (AKP) در سال 2002 نگرشهای افراطگرایانه نسبت به کردها تا حدود زیادی تعدیل شدند و زمینههای سیاسی و اجتماعی برای مذاکره مستقیم حکومت مرکزی با کردها مهیا شد. به ویژه با مهندسی احمد داوود اغلو وزیر امور خارجه و نخست وزیر سابق ترکیه، چشماندازی جدید از ترکیه در سطح سیاست خارجی و سیاست داخلی ترسیم شد که بر اساس آن آنکارا در پی حل مشکلات داخلی و تنشزدایی با همسایهگان منطقهای خود بر آمد.
داوود اغلو در کتاب عمق استراتژیک که در سال 2001 منتشر شد؛ رویای استراتژیک اش را درباره ترکیه مورد بررسی جزئی قرار میدهد. او معتقد است که ترکیه به خاطر تاریخ و موقعیت جغرافیاییاش از یک عمق استراتژیک برخوردار است و کشور خود را در زمرۀ گروه اندکی از کشورها قرار میدهد که معروف به کشورهای مرکزی هستند. اغلو عنوان میکند ترکیه نباید از نقش منطقهای خود در بالکان و یا در خاورمیانه راضی باشد؛ چون این کشور یک قدرت مرکزی است نه یک قدرت منطقهای. به همین خاطر باید به طور همزمان در چندین منطقه نقش راهبری داشته باشد؛ نقشی که به آن یک اهمیت جهانی و استراتژیک میدهد.
دکترین احمد داوود اغلو بر چند اصل اساسی استوار است که مهمترین آنها عبارتند از:
1- به حداقل رساندن تنش با همسایگان: این خطمشی جدید نه تنها به معنای انتقاد از سیاستهای قبلی بلکه به مفهوم ایجاد چارچوب مثبت و سازندهای از چشماندازهای آینده است.
2- سیاست خارجی چندجانبهگرایانه: این رویکرد بر مکمل بودن تعاملات بین مناسبات جدید ترکیه و روابط با متحدان قدیمی خود صحه میگذارد. بنابراین با این استدلال میتوان به این نتیجه رسید که روابط روبهافزون ترکیه با ملل خاورمیانه و روسیه با مناسبات استراتژیک و راهبردی این کشور با ایالات متحده و اتحادیه اروپا در تناقض نیست.
3- تاکید بر اهمیت میانجیگری ترکیه در در مناقشات منطقهای و جهانی: بدین معنی که آنکارا این توان را دارد که در راستای ارتقای صلح و ثبات در مناطق مختلف جعرافیایی مبادرت به انجام اقداماتی نماید.
4- امنیتزدایی (Desecuritization) از سیاست خارجی یا به عبارت بهتر استفاده از ابزارهایی قدرت نرم همچون دموکراسی، وابستگی متقابل اقتصاد و نفوذ فرهنگی: براساس رویکرد فوق ترکیه بازیگری است که میتواند با همه دولتها و ملتها در تعامل و همکاری باشد. در این شرایط قدرت ترکیه از توانمندیهای نظامی این کشور نشئت نمیگیرد، بلکه از دموکراسی و قدرت اقتصادی آن حادث میشود.
بهطور کلی، داوود اغلو برای خروج از آن چه که او آن را سالهای دهه 90 مینامد، دو وضعیت را برای ترکیه در جهت نیل به موفقیت در انگیزههای جهانیاش، پیشبینی میکند. مورد اول به ماهیت و بافت سیاست در داخل اشاره دارد؛ در حالی که بحث دوم به بررسی روابط آن با همسایگان میپردازد. بدین مضمون که در حوزه سیاست داخلی ترکیه باید مشکل خود را با کردها حل کند و شکاف ایجاد شده مابین عناصر اسلامگرا و سکولارسیت را در جامعه از میان بر دارد. داوود اغلو از حل و فصل تنشهای فیمابین بر مبنای معیارهای دموکراتیک حمایت میکند. او معتقد است اگر به یک راهحل پایا و منصفانه در مورد کردها برسیم که در آن حقوق اقلیتهای کرد تضمین شود و یک اجماع همگانی دربارۀ رابطۀ سکولاریسم و بخشهای مختلف جامعه ترکیه حاصل گردد، آن وقت قابلیتهای استراتژیک ترکیه شکوفا خواهد شد. نبرد مسلحانه با کردها، بیش از سی سال است که ادامه دارد و جان سی هزار نفر را گرفته؛ جامعه ترکیه را چند قطبی کرده و بار بسیار سنگینی بر بودجه آن تحمیل نموده و از پیشرفت اقتصادی بخشهای واقع در شرق و جنوب شرقی ترکیه کاسته است. تقابل میان گروههای سکولاریست و اسلامگرا از انتخابات ریاست جمهوری سال 2007 به میزان قابل ملاحظهای رسیده و انسجام اجتماعی و کارآمدی دولت را با خطر مواجه کرده است.
پایان دوران نخستوزیری اردوغان میلهای نهفته در روان او را در مسیر قدرتطلبی و حفظ منصب نمایان نمود. در اولین واکنش اردوغان در اوت 2014 وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری شد و در ادامه برنامه تغییر نظام سیاسی به ریاستی و تبدیل رئیس جمهور به شخص اول حکومت را در پیش گرفت. اردوغان در ادامه روند رو به رشد میل روانی خود به قبضه هر چه بیشتر قدرت، با احمد داوود اوغلو دچار مشکل شد. در اقدامی حساب شده در کنگره حزب عدالت و توسعه در مه 2016 اوغلو را مجبور به استعفا کرد.در حوزه بینالمللی نیز داوود اغلو استدلال میکند؛ ترکیه باید تمام اختلافات دوجانبه خود را که در روابط فیمابین این کشور با همسایگانش خلل ایجاد نموده است؛ رفع نماید. او با بهرهگیری از سیاست منازعه صفر (Zero-Problem) یا به حداقل رساندن تنش با کشورها بالاخص کشورهای همسایه و مجاور اعلام میدارد که در دهههای گذشته ترکیه فرصتها و اقدامات مهمی را در درگیری خود با همسایگان مجاور به هدر داده است. ترکیه برای این که بتواند به یک رهبر منطقهای تبدیل شود و یک نقش استراتژیک و جهانی را بازی کند، باید بر ترسهای خود نسبت به کشورهای منطقه فایق آید و روابط دوستانهای را با آنها برقرار نمایند. هدف اصلی سیاست خارجی ترکیه باید حل تمامی مخاصماتی باشد که سبب سکون دیپلماتیک آن در گذشته شده است و در این صورت میتواند به دنبال پیگیری سیاستهای جهانی خود باشد.
در مجموع، بر اساس دکترین «عمق استراتژیک» احمد داوود اغلو ترکیه برای ایفای نقش گسترده در سطح بینالمللی نیازمند حل مسائل داخلی از جمله مساله کردها و اسلامگرایان رادیکال بود. از این رو، مذاکرات پنهانی میان سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه با مسولان سیاسی حزب کارگران کردستان (PKK) از سال 2009 آغاز شد. اما نقطه اوج مذاکرات میان حکومت مرکزی ترکیه و پکک برای پایان بخشیدن به نبرد نظامی میان طرفین از سال 2012 گره خورد. در سال 2012، نخستوزیر رجب طیب اردوغان دستور دور جدیدی از مذاکرات صلح با رهبر حزب کارگران کردستان، عبدالله اوجالان را صادر کرد. در مدت زمانی کوتاه اوجالان رویکرد مثبت خود را نسبت به فرآیند صلح ابراز کرد و برای نشان دادن حسن نیت خود در 2013 دستور آتش بس یکجانبه و عقب نشینی اعضای حزب کارگران کردستان از نواحی مرزی ترکیه را صادر نمود. نیروهای پکک طی چند مرحله و در برنامه زمانی مشخصشده از مرزهای ترکیه خارج شدند و بر اساس توافقات در کوههای قندیل در شمال عراق استقرار یافتند.
با این وجود در مدت زمانی کوتاه ماه عسل مناسبات حکومت با پکک به پایان رسید. ضدیت و مواضع تندروانه اردوغان در قبال موضوع مقاومت کوبانی موجب خشم کردها در داخل و خارج از مرزهای ترکیه شد. این موضوع، بخشی از رهبران پکک را به این اقناع رساند که میبایست جنگ با حکومت ترکیه از سر گرفته شود. در نهایت، واقعه انفجار انتحاری در شهر کردنشین سوروچ در ۲۰ ژوئیه 2015 در مرز ترکیه با سوریه که در آن ۲۷ تن کشته و بیش از ۱۰۰ نفر زخمی شدند؛ به نقطه آغاز مجدد درگیری نظامی میان پکک و ارتش ترکیه تبدیل شد. کشته شدن دو افسر پلیس ترکیه توسط پکک در واکنش به واقعه سوروچ شعلههای جنگ جدید را بر افروخت.
ارتش ترکیه به سرعت عملیات نظامی را علیه جنگجویان پکک در کوهستانهای قندیل کردستان عراق آغاز نمود و صدها نفر از کردها را در ترکیه به اتهام عضویت در این حزب بازداشت کرد. رئیسجمهور اردوغان گفت؛ ادامه دادن به فرآیند صلح “غیرممکن” است و رئیس مشترک حزب کارگران کردستان، جمیل بایک هرگونه آتشبس یکجانبه از سوی حزباش را رد کرد. از 20 جولای، این حزب حداقل 113 شخصیت امنیتی ترکیه را به قتل رسانده است. در مقابل، ترکیه مدعی شده است که بیش از 1000 جنگجوی پکک را در حملات اخیر کشته است، اما این حزب این میزان تلفات را رد کرده است. با وجود تداوم درگیری میان پکک و ارتش ترکیه، همچنان فضایی مناسب برای فعالیت و مبارزات مدنی برای فعالان سیاسی و حزبی کرد وجود داشت. اما دو واقعه، استعفای احمد داوود اغلو نخست وزیر ترکیه و وقوع کودتای 15 جولای 2016 به دو گرانیگاه تبدیل شدند که در بستر آنها شاهد شیفت روانپریشانه (همراه با آشفتهگی) اردوغان به سمت تمامیتخواهی و عقلانیت خاورمیانهای بودیم که در بخش دوم مقال به تحلیل ابعاد آن خواهیم پرداخت.
2- گذار اردوغان به سمت عقلانیت خاورمیانهای و تمامیتخواهی
همانگونه در بخش قبل مورد اشاره قرار گرفت در سالهای ابتدایی بهقدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه شاهد اتخاذ روندی از سیاستهای منطقی و مسالمتجویانه از سوی رهبران این حزب بودیم. بدون تردید، با مدیریت و تئوریپردازی احمد داوود اغلو و حمایت چهره کاریزماتیک اسلامگرایان یعنی رجب طیب اردوغان از سیاستهای او، شاهد شیفیتی بی سابقه در نوع رویکرد حکومت به مساله کردها بودیم. در این دوران بدون تردید وجود شخصیتی متفکر و تئوریسین همانند احمد داوود اغلو، موجبات ارائه چهرهای منطقی و صلحطلب از اردوغان را به وجود آورد.
یکی از مهمترین نمودهای واقعیت سیاست در خاورمیانه امنیتی نگریستن به مخالفان حکومتها و صاحبان قدرت است. به عبارتی دقیقتر، در اکثر کشورهای خاورمیانه گروهها و اقلیتهای قومی و هر نوع مخالفت با رایِ حاکمان امنیتی نگریسته میشود و بدون هر نوع تساهلی سرکوب میشود. طی ماههای اخیر، به وضوح میتوان مشاهده نمود که اردوغان هر نوع هویت مجزا و هر نوع مخالفتی را وارد فضای امنیتی میکند و مخالفان را به بهانهی تهدید امنیت ملی سرکوب مینماید. با این وجود، پایان دوران نخستوزیری اردوغان میلهای نهفته در روان او را در مسیر قدرتطلبی و حفظ منصب نمایان نمود. در اولین واکنش اردوغان در اوت 2014 وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری شد و در ادامه برنامه تغییر نظام سیاسی به ریاستی و تبدیل رئیس جمهور به شخص اول حکومت را در پیش گرفت. اردوغان در ادامه روند رو به رشد میل روانی خود به قبضه هر چه بیشتر قدرت، با احمد داوود اوغلو دچار مشکل شد. در اقدامی حساب شده در کنگره حزب عدالت و توسعه در مه 2016 اوغلو را مجبور به استعفا کرد. با عزل داوود اغلو دوران اتخاذ تصمیمات روانپریشانه اردوغان آغاز شد. از جمله نمودهای این تصمیات میتوان به این موارد اشاره نمود: «عادیسازی روابط دیپلماتیک با اسرائیل، عذرخواهی آشکار و نوشتن نامه به پوتین، تنشزدایی تدریجی با قاهره و نهایتاً اظهارات اخیر مبتنی بر رضایت به باقی ماندن شش ماه بشار اسد در حکومت».
این تصمیمات تمامی آن خواستهها و اصولی بودند که آنکارا از ابتدای 2011 تا آن زمان بر آنها تاکید حیثیتی داشتاند. اما در میانهی بهت ناظران شاهد بودیم که اردوغان بر هر آنچه که تاکید کرده بود، پشت پا زد. در ادامه روند قدرتطلبی اردوغان کودتای 15 جولای 2016 مزید بر علت شد که زمینه برای سرکوب مخالفان داخلی به ویژه گولنیستها و در مرحلهی بعد کردها فراهم شود. در مجموع، کلیت تغییر رفتارهای اردوغان را در نوشتار حاضر در قالب شیفت روانپریشانه به سمت عقلانیت خاورمیانهای و تمامیتخواهی مورد مدّاقه قرار دادهایم که مهمترین نمودهای آن را میتوان در قالب 4 محور ذیل مورد بررسی قرار داد:
الف) گذار از اصول دکترین عمق استراتژیک و اتخاذ تاکتیکهای مقطعی و بدون ساختار منسجم راهبردی
اردوغان طی ماههای اخیر با عبور از اصول دکترین عمق استراتژیک داود اغلو، تلاش برای همزیستی مسالمتآمیز و به حداقل رساندن تنشها با همسایگان را کنار گذاشته است. اصل منازعه صفر در عرصه سیاستهای منطقهای سیاسیون آنکارا نه تنها دیگر جایگاهی ندارد؛ بلکه سیاست ایجاد تنش رویکردی است که اکنون از سوی داود اغلو پیگیری میشود. بر اساس دکترین عمق استراتژیک ترکیه برای ایفای نقش جهانی و تبدیل شدن به قدرتی کلان در سطح نظام بینالملل نیازمند حل مسائل داخلی، از جمله حل مساله کردها در داخل است. اما متعاقب تغییر روند سیاستگذاری خارجی، اردوغان برنامههای موسوم به طرح آشتی میان حکومت با کردها را کنار نهاده و از انجام هر نوع سرکوب و حتی کشتاری در مناطق کردنشین ترکیه ابایی ندارد. اما آنچه در این میان مهم میباشد گذار به عقلانیت خاورمیانهای مبنی بر «تصمیم در لحظه» یا «اتخاذ تصمیم بدون راهبرد قبلی» است. بدین معنی که اکنون آنکارا تحت تدابیر اردوغان همانند کلیت وضعیتی که اکثر قریب به اتفاق کشورهای خاورمیانه در آن درگیر هستند، رویکردهایاش را بر مبنای امر واقع و بهصورت مقطعی اتخاذ مینماید.
ب) امنیتی کردن مسائل داخلی و سرکوب گسترده مخالفین
یکی از مهمترین نمودهای واقعیت سیاست در خاورمیانه امنیتی نگریستن به مخالفان حکومتها و صاحبان قدرت است. به عبارتی دقیقتر، در اکثر کشورهای خاورمیانه گروهها و اقلیتهای قومی و هر نوع مخالفت با رایِ حاکمان امنیتی نگریسته میشود و بدون هر نوع تساهلی سرکوب میشود. طی ماههای اخیر، به وضوح میتوان مشاهده نمود که اردوغان هر نوع هویت مجزا و هر نوع مخالفتی را وارد فضای امنیتی میکند و مخالفان را به بهانهی تهدید امنیت ملی سرکوب مینماید. در روزهای اخیر دستگیری گولتن کشاناک و فرات آنلی شهرداران مشترک دیاربکر در 25 اکتبر 2016، به اتهام کمک و یاری رساندن به حزب کارگران کردستان (پک ک) و روسای مشترک حزب دموکراتیک خلقها صلاحالدین دمیرتاش و فیگن یوکسکداغ به همراه 9 تن دیگر از نمایندگان پارلمانی این حزب – به اسامیصری ثریا اوندر نماینده پارلمانی حزب دموکراتیک خلقها در حوزه انتخابیه آنکارا، ادریس بالوکن نماینده پارلمانی حزب دموکراتیک خلق ها در حوزه انتخابیه دیاربکر، ضیاء پیر نماینده پارلمانی حزب دموکراتیک خلق ها در حوزه انتخابیه دیاربکر، نورسل آیدوغان نماینده پارلمانی حزب دموکراتیک خلق ها در حوزه انتخابیه دیاربکر، لیلا بیرلک نماینده پارلمانی حزب دموکراتیک خلق ها در حوزه انتخابیه شرناخ، سلما ایرماک نماینده پارلمانی حزب دموکراتیک خلق ها در حوزه انتخابیه شرناخ، عبدالله زیدان نماینده پارلمانی حزب دموکراتیک خلق ها در حوزه انتخابیه حکاری، فرهاد انجو نماینده پارلمانی حزب دموکراتیک خلق ها در حوزه انتخابیه شرناخ وگولسر یلدرم نماینده پارلمانی حزب دموکراتیک خلق ها در حوزه انتخابیه ماردین – را میتوان مهمترین نمودهای شیفت اردوغان به عقلانیت خاورمیانهایِ مبتنی بر امنیتی کردن مخالفتها دانست.
ج) گرایش به نظامیگری و مداخله فعال در مسائل منطقه
اردوغان با بازگشت به روحیه شرقی و خاورمیانهای خود نشان داد که ظرفیت موج دموکراسی مدرن آغاز شده در ترکیه هزاره جدید را ندارد. اکنون اردوغان همانند بسیاری از رهبران خاورمیانهای سودای ماندن در منصب قدرت طی چندین سال متوالی را سر میدهد.یکی دیگر از نمودهای عقلانیت حاکم بر خاورمیانه کنونی را میتوان منطق زور (قوه قهریه) عریان دانست. بدین معنی که معادلات بسیار اندک از طریق مذاکره و دیپلماسی حل میشوند؛ بلکه آنچه در عرصه معادلات منطقه حاکمیت دارد بهرهگیری بازیگران از قوه قهریه عریان است. هر بازیگری که در عرصه نظامی موفقتر باشد، سهم بیشتری هم نصیباش میشود. در شرایط کنونی شاهد شیفت اردوغان به سوی همین منطق هستیم. حمله به جرابلوس در شمال سوریه در قالب عملیات سپر فرات و اجراییکردن غیر رسمی منطقه امن موردنظر آنکارا در شمال سوریه و استقرار گسترده ارتش ترکیه در مرزهای استان موصل همزمان با آغاز عملیات آزاد سازی موصل را میتوان مهمترین نمودهای این مساله دانست.
د) حرکت اردوغان در مسیر خودکامهگی و عدم تعادل در اتخاذ تصمیمات
رجب طیب اردوغان بهعنوان سیاستمداری دینمدار و یکی از دو شخص اصلی موسس حزب عدالت و توسعه (همراه با عبدالله گُل) در سالهای بعد از 2000 نقشی غیرقابل انکار در عرصهی سیاسی ترکیه داشته است. اردوغان پس از پایان سه دوران نخستوزیری و به این علت که نظام داخلی حزب عدالت و توسعه اجازه نمیداد تا یک دور دیگر نخستوزیری را عهده دار شود؛ برای حفظ قدرت خود منصب ریاست جمهوری را مناسب یافت. نهایتا، در 10 اوت 2014 در انتخابات ریاست جمهوری اردوغان با کسب بیش 50 درصد آراء با رای مستقیم مردم دوازدهمین رئیس جمهور تاریخ ترکیه شد. با درنظر گرفتن شعارهای انتخاباتی اردوغان در دوران کاندیداتوری برای پست رئیس جمهوری و این مساله که اردوغان بر اساس قانون اساسی ترکیه میتواند دو دوره رئیس جمهور ترکیه باشد میتوان ابراز نمود که او برنامهای معین را برای اینکه شخص اول قدرت در ترکیه باشد در ذهن میپروراند. اردوغان در تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری این وعده را به طرفداران خود داد که پست ریاست جمهوری را از منصبی تشریفاتی به بالاترین مرجع قدرت اجرایی در کشور تبدیل خواهد کرد.
همچنین با توجه به اینکه تا سال 2023 یعنی دو دوره 5 ساله او میتواند رئیس جمهور ترکیه باشد تلاش برای قبضه قدرت بیش از بیش برای اردوغان ضروری مینماید. مجبور کردن احمد داوود اغلو به استعفا در کنگره حزب عدالت و توسعه در 22 مه 2016 را میتوان تداوم حرکت اردوغان به سوی اقتدارطلبی دانست. در واقع اردوغان با بازگشت به روحیه شرقی و خاورمیانهای خود نشان داد که ظرفیت موج دموکراسی مدرن آغاز شده در ترکیه هزاره جدید را ندارد. اکنون اردوغان همانند بسیاری از رهبران خاورمیانهای سودای ماندن در منصب قدرت طی چندین سال متوالی را سر میدهد.
3- چشمانداز پیشرو
در مقام چشمانداز پیشرو میتوان اظهار داشت که در نتیجه شیفت روانپریشانه اردوغان به سمت عقلانیت خاورمیانهای، شرایط بحرانی شهروندان کرد ترکیه به گونهای پیش میرود که میتوان آغاز ارگنکونِ جدیدی را در ترکیه متصور شد. ارگنکون سیاست «پاکسازی منطقهای» است که توسط سازمانهای اطلاعاتی و ارتش ترکیه در مناطق کردنشین در جهت از میان بردن مخالفان حکومت و کردهای ناسیونالیست انجام گرفته بود. در راستای این طرح قتلها و جنایات زیادی در مناطق کردنشین اتفاق افتاده بود که در مارس 2008 این وقایع در رسانههای داخلی ترکیه رونمایی شد و سرافکندگی بزرگی را برای مقامات ترک در پی داشت. اکنون شاهد هستیم که اردوغان به بهانه مقابله با پکک و با اعلام وضعیت استثنایی، اقدامات فراقانونی را برای کشتار منتقدان و آزادیخواهانی که حتا وابسته به پکک هم نباشند، آغاز کرده است. جریان سرکوبی که به احتمال زیاد با اقبال و حمایت بخش عظیمی از شهروندان ترک همراه خواهد بود و وضعیتی سخت را پیشروی آینده سیاسی کردها قرار میدهد.
منبع:http://www.faratab.com/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.