چرا بحران در کشمیر پایان نمی یابد؟

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
بحران کشمیر که میراث شوم سلطه انگلیس بر شبه ‏قاره هند محسوب می‏شود، سبب شکل ‏گیری یکی از کانون‏های بحران در قلب آسیا شده است. منطقه کشمیر از 1320م تا 1586م یک کشور مستقل اسلامی بود. بعد از آن حاکمان مغولی هند، 166 سال کشمیر را اشغال کردند. مدتی افغان‌ها، کشمیر را از تسلط حاکمان مغول هند خارج کرده و خود 67 سال بر این منطقه حاکم بودند. سیک‌های پنجاب، پس از بیرون کردن افغان‌ها از کشمیر، به مدت 27 سال بر این منطقه حکومت کردند. در دوره استعمار انگلیس، وقتی آنها نتوانستند بر کشمیر مسلط شوند، آن را به تاجر «دوگرا»‌ فروخته و دوگراها طی 1846 تا 1947م بر کشمیر حکومت کردند. از 1947م نیز سیطره هند بر کشمیر آغاز شد و همچنان ادامه دارد.

آغاز جنبش مسلمانان کشمیر به جولای 1931م باز می‏گردد که خون 21 نفر از مسلمانان معترض به هتک حرمت قرآن کریم، توسط سربازان حکومت، بر زمین ریخته شد. در جریان تقسیم شبه قاره هند در 1947م و اولین جنگ هند و پاکستان، بخشی از کشمیر به سیطره پاکستان در آمد و بخشی دیگر در اختیار هند باقی ماند. هند در 1954م انضمام رسمی جامو و کشمیر را به خاک خود اعلام کرد. با توجه به آن که چهار دهه مبارزه سیاسی کشمیری‏ها تا 1988م ثمربخش نبود، از جولای همان سال، جبهه آزادی‏بخش جامو و کشمیر مبارزه مسلحانه را نیز علیه هند آغاز کرد و این بهانه‌ای برای لشکرکشی نیروهای هندی به کشمیر شد. در 2008م وقتی دولت ایالتی کشمیر تصمیم گرفت قطعه زمینی را به هندوهای غیر ساکن در کشمیر بفروشد تا معبدی بنا کنند، مردم قیامی بزرگ و مسالمت ‏آمیز را رقم زدند که با سرکوب خونین مواجه شد. در2010م نیز ناآرامی‏های یک ساله، به کشته شدن 92 نفر در این منطقه منتهی شد. دور جدید ناآرامی‏ها در کشمیر نیز، زمانی آغاز شد که مردم این منطقه در 19 تیر 95 در اعتراض به کشته شدن «برهان مظفر وانی»، رهبر گروه شبه‏نظامی «حزب المجاهدین» به خیابان‌ها آمدند و سه مرکز پلیس و دو ساختمان دولتی را به آتش کشیدند. در پی بروز ناآرامی‏های اخیر در کشمیر حدود 74 نفر از مردم جان خود را از دست داده‌اند؛ این در حالی است که از بین سه هزار نفر زخمی نیز حال 509 نفر وخیم گزارش می‌شود. بر اثر استفاده از گلوله‌های پلاستیکی ارتش هند بیش از 569 نفر دچار نقص عضو شده‌اند. منابع هندی آمار کشته‏های دو دهه‏ ی اخیر کشمیر را 65 هزار نفر ذکر کرده‌اند. گفته می‏شود بیش از 8 هزار مرد کشمیری نیز در این سال‌ها مفقود شده‌اند.

در نگاهی کلان به نظر می‏رسد، برخی از مهمترین علل و ریشه‏ های بحران کنونی در کشمیر که به شکل لاینجل باقی مانده اند عبارتند از:

1. در چند دهه اخیر، هند به طرق مختلف تلاش کرده است ماهیت بحران کشمیر را تغییر دهد؛ لذا آن را نه یک موضوع «انسانی و اسلامی» بلکه یک «منازعه سیاسی» و نه یک «مسأله منطقه ای- بین ‏المللی» بلکه به عنوان یک «مسأله داخلی» به جهانیان تفهیم کرده است. در این راستا، حاکمان هند هیچگاه حاضر به ارجاع موضوع کشمیر به مجامع ذی‏صلاح بین‏ المللی نشده‏اند.

2. پاکستان به عنوان یکی از مدعیان اصلی پیگیری الحاق کشمیر به این کشور، از این مسئله به عنوان ابزار و اهرمی برای فشار بر هند استفاده می‌کند؛ نوع نگاه سیاستمداران پاکستانی به کشمیر عمدتاً منفعت محور بوده که بسیاری اوقات وجه ‏المصالحه رقابت‏های سیاسی داخل پاکستان و وسیله کسب رأی در انتخابات مختلف قرار می‏گیرد. به نظر می‏رسد، نوع نگاه نظامیان پاکستانی به بحران کشمیر نیز «ایدئولوژیک» و «راهبردی» است. تا جایی که برخی از استراتژیست ‏های ارتش پاکستان جنگ آخرالزمان را به رویارویی پاکستان و هند تعبیر می‏کنند که منازعه کشمیر بخشی از بسترهای آن را فراهم خواهد کرد. این در حالی است که به نظر می رسد، برای کشمیری‏ها، استقلال مطلوبیت بیشتری دارد و در مراسم تشییع جنازۀ «وانی» نیز ده‌ها هزار نفر شعار استقلال سر دادند.

 3. بخشی از ناآرامی‌های جدید در کشمیر ناشی از اعمال سیاست های تندروانه حزب حاکم «بهاراتیا جاناتا»، به رهبری «نارندرا مودی»، نخست وزیر هند است. این حزب چندی پیش وعده داده است تا 100 هزار هندو که در اوایل دهه 1990 از کشمیر اخراج شدند را بازگرداند. تلاشی که نیاز به یک نیروی امنیتی گسترده و عمدتا هندو دارد و می‏تواند اختلافات مذهبی هندو- مسلمان را تشدید کند. در یک دهه‏ی اخیر، دولت حزب کنگره مدعی بود که توانسته است راهبرد «توریسم به جای تروریسم» را در کشمیر تحت کنترل هند، به طور موفقیت‏ آمیز اجرا کند. بدین صورت که دولت‏ ایالتی با تقویت فرصت‏ها و بهره‏گیری از قابلیت‏های توریستی کشمیر، تلاش کرد سطحی از رفاه و توسعه را در این منطقه به ارمغان بیاورد تا زمینه‏های گرایش به خشونت را تضعیف کند. اما حال دولت جدید هند که داعیه‏دار هندوئیسم و یکپارچگی مذهبی و سرزمینی هند است اگر با رویکردی «ایدئولوژیک» و سرکوب‏گرانه با بحران کشمیر عمل کند، آن موقع نه تنها فعالیت استقلال‏ طلبان تشدید می‏شود بلکه ماهیت بحران نیز به «جنگ مذهبی» هندو- مسلمان تغییر می‏یابد.

4. از منظر سیاستمداران و نظامیان هند، چنانچه کشمیر از این کشور چند قومی و چند مذهبی جدا شود، دومینوی تجزیه و جنگ‏های خونین استقلال‏ طلبی در شبه‏ قاره هند راه خواهد افتاد. از این رو آنان موضوع کشمیر را غیر قابل مصالحه می‏دانند. علاوه بر این، کشمیر یک منطقه ژئواستراتژیک است؛ به گونه‌ای که هر کشوری بر کشمیر تسلط داشته باشد، می‏تواند بر هند، پاکستان، افغانستان و چین مسلط باشد.

5. نادیده گرفته شدن بازیگر اصلی بحران کشمیر یعنی «مردم» یکی از علل مهم استمرار بحران در این منطقه بوده است. بدون تردید مردم کشمیر اعم از شیعیان و اهل تسنن در مقابله با ظلمی که در جریان است یکپارچه‌اند. احترام به حقوق انسانی مردم این منطقه و به رسمیت شناخته شدن حق تعیین سرنوشت آنها یکی از راه‏های اصلی حل بحران است. قطعنامه‌های سازمان ملل که در ارتباط با مسئله کشمیر تصویب شده است، فقط به هند و پاکستان توجه دارد و مردم کشمیر را نادیده گرفته است.

6. نگاه راهبردی و امنیتی امریکا و انگلیس به بحران کشمیر یکی دیگر از علل تعمیق و لاینحل ماندن این بحران بوده است؛ گرچه همواره این گزاره راهبردی مطرح میشود که «انگلیس برای انتقام از هند و پاکستان، بمب ساعتی کشمیر را به عنوان یک کانون بحران‏ زا در مرزهای دو کشور ایجاد کرد» اما امروزه امریکا و انگلیس برای مدیریت روابط هند و پاکستان و توازن قوا بین این دو قدرت مسلح به سلاح هسته‏ای، تمایلی به حل و فصل بحران کشمیر ندارند و از آن برای کنترل طرفین استفاده می‏کنند.

با توجه به مباحث فوق‏الذکر و به سبب فقدان اراده لازم در بازیگران جهانی، به نظر می‏رسد، در کوتاه مدت شرایط منطقه‏ ای و بین ‏المللی برای حل و فصل بحران کشمیر مساعد نیست و مردم این منطقه می‏ بایست با اتکا به قدرت درون‏زا، اهداف خود را پیگیری نمایند. در این میان، ضروریست تا کشورهای اسلامی منطقه نیز همواره «مسأله کشمیر» را به عنوان یک موضوع راهبردی مد نظر و برای حل آن تلاش نمایند.

منبع:http://alwaght.com/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *