ایران و آمریکا از چالش تا بحران

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
نگاهی به رویکرد سیاست خارجی ایران و آمریکا در قبال یکدیگر و گزینه های احتمالی برای حل مشکل با توجه به تاثیر متغیر های فردی در شکل گیری سیاست و مدل شناسی انواع منازعه .

در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی موضوع رویکرد سیاست خارجی ایران نسبت به ایالات‌متحده همواره بحث داغ محافل سیاسی بوده است. اما در شرایط کنونی این موضوع اهمیت ویژه‌تری دارد، نگرانی‌ها از احتمال بروز درگیری نظامی و تأثیر رفتارهای آمریکا در اقتصاد ایران موضوعی است که اذهان عمومی را درگیر خودکرده است. اختلاف نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی با آمریکا از دهه 1340 آغاز می‌شود، حق قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون که در نطق تاریخی ضد استعماری حضرت امام خمینی به‌شدت موردانتقاد قرار می‌گیرد یکی از عوامل زمینه‌ساز برای تبعید ایشان می‌شود. نفوذ آمریکا در ایران و همسویی سیاست‌های شاه با این کشور همواره موردنقد قرار می‌گیرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قالب شدن جو ضد استعماری در کشور نگاه منفی به ایالات‌متحده ادامه می یابد و وقتی‌که شاه به آمریکا پناهنده شد، موج هیجان و خشونت غالب شده بر فضای جامعه منجر به تسخیر سفارت آمریکا می‌شود اسناد به‌دست‌آمده در این سفارت نشان می‌دهد که رخنه اطلاعاتی در نیروهای سطح بالای کشور و استخدام جاسوس های حامی منافع استعمار چگونه توسط آمریکا مدیریت‌شده است. پایان ارتباط دیپلماتیک ایران و آمریکا در تاریخ 13 آبان 1358 اتفاق می‌افتد.

برخی از اختلافات ایران و آمریکا را می‌توان در قالب زیر دسته‌بندی کرد:

  • دخالت در سرنگونی نخست‌وزیر مردمی (محمد مصدق) و کودتای 28 مرداد
  • اقدام به وابستگی نیروهای حکومت پهلوی
  • کمک به تأسیس سازمان اطلاعات و امینت (ساواک)
  • پرورش جاسوس برای انحراف مسیر انقلاب
  • حمله نظامی نیروهای دلتا فورس (واقعه طبس)
  • حمایت اطلاعاتی از ارتش بعث عراق در جنگ هشت‌ساله
  • حمله به پرواز مسافربری شماره 655 ایران ایر 12 تیر 1367 توسط ناو وینسنس منجر به جان باختن 290 سرنشین
  • تحریم‌های سنگین اقتصادی علیه ایران
  • دخالت مستقیم در امور خاورمیانه بدون در نظر گرفتن نقش ایران
  • اقدام برای متوقف کردن فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته ایران و…

این اختلافات در دوره‌های مختلف یکسان نبوده و با توجه به نوع رویکرد دولت‌ها دارای نوسان بوده است. گرچه دانستن این نکته حائز اهمیت است که این اختلافات بنیادین هیچ‌گاه حل‌نشده و همواره سطحی از اختلاف در حال نوسان بوده است.

در دوره اولیه انقلاب با توجه به رویکرد انقلابی و آرمان‌خواهی دولت جمهوری اسلامی که خود را پرچم‌دار مبارزه با استکبار جهانی و نماد آن یعنی آمریکا می‌دانست هیچ تمایلی به رفع تنش نداشت، دوره سازندگی شرایطی را فراهم آورد که میزان روابط خارجی ایران را تقویت کند در این دوره رویکرد ایران و آمریکا نسبت به هم از تنش کمتری برخوردار بود دولت اصلاحات با طرح توسعه سیاسی و گفتگوی تمدن‌ها این اختلافات را به حداقل رسانده و سعی در تنش‌زدایی نمود، اما دولت نهم و دهم که در زمان اختلاف پرونده هسته‌ای ایران روی کارآمد، نگاهی متفاوت با دو دوره قبل داشته و تنش‌زدایی با آمریکا را در دستور کار خود قرار نداد تحریم‌های سنگین اقتصادی و تهدیدهای مکرر آمریکا در این دوره اختلافات را دوباره به اوج خود رساند، روی کار آمدن دولت یازدهم و رویکرد سیاست خارجی دستگاه دیپلماسی ایران که تبلور آن در مذاکرات هسته‌ای منجر به‌ قرارداد برنامه جامع اقدام مشترک یا همان برجام شد توانست سطح اختلافات را تا حد قابل‌توجهی کاهش دهد و موضوع هسته ایران را به‌عنوان حق مسلم این کشور به دنیا تثبیت کرده و در قالب دیپلماسی به حل مشکل اقدام کند. این دستاورد بزرگ دیپلماسی برای حل اختلاف مهم ایران و با جامعه جهانی مخصوصاً آمریکا حاصل تأثیر متغیرهای فردی و تغییر گفتمان قالب در سیاست داخلی و خارجی هر دو کشور است. پایان دوره باراک اوباما و پیروزی ترامپ جمهوری‌خواه معادلات بین‌المللی را دچار تغییر کرد. ترامپ که در دوران مبارزات انتخاباتی از برجام به‌عنوان قراردادی بد که موجب ضرر آمریکاست نام‌برده بود شخصیتی معاهده ستیز دارد. او به منافع جهانی توجهی ندارد و صرفاً احساس می‌کند منافع ملی آمریکا را با نگاه خود درست تحلیل می‌کند. او از پیمان‌های بسیار مهمی همچون توافق اقلیمی پاریس، پیمان نفتا، سازمان یونسکو، و برجام خارج شد. خروج آمریکا از برجام موجب واکنش گسترده جهانی شد و سیاست خارجی آمریکا در این موضوع به‌شدت منزوی گشت. پس از خروج  آمریکا از برجام سیاست آمریکا متمرکز بر جنگ روانی علیه ایران گشت، تهدیدهای نظامی، تحریم‌های سنگین اقتصادی و هم‌پیمان شدن با رقبای منطقه ایران نمونه ی آغاز این جنگ روانی است. جنگی که توسط شخص رئیس‌جمهور آمریکا و وزیر خارجه‌اش مدیریت می‌شود.

از نگاه دانش روابط بین‌الملل منازعه مجموعه اقداماتی است که در شرایط ناسازگاری منافع شکل می‌گیرد منازعه مراحل مختلفی دارد. مراحل منازعه شامل:

  • اختلاف: پدید آمدن مشکل در روابط خارجی و ناسازگاری منافع منجر به اختلاف روابط بین دو کشور می‌شود.
  • تنش: شدت گرفتن اختلاف و حاکم شدن جو تهاجمی به یکدیگر.
  • اوج‌گیری تنش: اوج‌گیری تنش همراه با فرستاد سیگنال‌های منفی، رجزخوانی و قدرت‌نمایی است.
  • بحران: بالا رفتن شدت اختلاف در مرحله‌ای که نمی‌توان پیش‌بینی کرد قابل‌مذاکره است و یا صرفاً با جنگ روبه‌رو خواهد است. در این مرحله صف‌آرایی نیروها نظامی صورت گرفته. آرایش جنگی حاکم می‌شود و رزمایش‌ها برای به رخ کشیدن توان نظامی شکل می‌گیرد.
  • جنگ: جنگ مرحله نهایی منازعه است. بن‌بست دیپلماتیک و رویارویی نظامی برای تثبیت قدرت برتر مرحله‌ای است که قهری‌ترین اقدام ممکن ازنظر دانش روابط بین‌الملل به شمار می‌رود.

با توجه به این نکته منازعه ایران و آمریکا که در دوره‌های متخلف با نوسان‌هایی روبه‌رو بوده پس از خروج آمریکا از برجام و تهدید به جلوگیری کردن از فروش نفت ایران این تهدید توسط دولت ایران بی‌پاسخ نمانده و رئیس‌جمهور ایران نیز گفته است اگر نفت ایران به فروش نرسد اجازه نخواهیم داد که نفت منطقه فروش برود. اوج‌گیری تنش بین ایران و آمریکا در مرحله‌ای است که می‌تواند به بحران منجر شود. رفتار دولت ایالات‌متحده در خروج از برجام و زیر پا گذاشتن تعهدات خلاف عرف دیپلماتیک بوده است و تا بازنگشتن به تعهدات افکار عمومی ایران قابلیت اعتماد مجدد به آمریکا را نخواهند داشت. از طرفی تهدیدهای آمریکا برای مداخله نظامی در مورد ایران با توجه به عمق استراتژیک، منطقه تحت نفوذ ایران و مدیریت بر تنگه بسیار استراتژیک هرمز نمی‌تواند اقدام عاقلانه‌ای برای ایالات‌متحده به شمار رود. از طرف دیگر مردم آمریکا از جنگ‌های افغانستان، عراق و صرف هزینه‌های سنگین نظامی و تلفات سرخورده شده‌اند و روحیه درگیری نظامی ندارند. و با توجه به نفوذ ایران در منطقه کشورهای هم‌پیمان ایالات‌متحده همچون عربستان نیز قادر به اقدامی مؤثر در راستای سیاست‌های آمریکا در منطقه نخواهند بود. عربستان که برای تأمین نفت جهانی در صورت بسته شدن تنگه هرمز بر تنگه باب المندب امیدوار بود به علت درگیری با نیروهای حوثی عبور جریان نفت از این تنگه را هم متوقف کرده است. استراتژی آمریکا برای امروز ایران بر سه اصل کلی استوار است.

  • فشار اقتصادی به ایران: آمریکا امیدوار است از طریق تحریم، بلوکه کردن دارایی‌ها، بستن حساب‌ها، خروج شرکت‌ها و به صفر رساندن جریان فروش نفت، ایران را به ورشکستگی اقتصادی رسانده و با حمایت از گروه‌های معترض داخلی ایران را مجبور به تسلیم کند.
  • تقویت موج ایران هراسی: با تقویت موج ایران هراسی در منطقه حمایت کشورهای رقیب و مخالفان ایدئولوژیک ایران را جلب کند تا در صورت هرگونه اقدام هزینه کمتری را به خود وارد کند.
  • ترغیب به اقدام هیجانی: با فرستادن پالس‌های جنگ و تهدید تمایل دارد ایران را آغازگر یک درگیری نشان دهد و می‌خواهد در صورت تقابل این اقدام توسط ایران آغاز شود.

 

ایران اما در قبال این تهدید باید به دنبال وحدت ملی باشد، با تقویت انسجام درونی و وحدت کلمه می‌توان قدرت چانه‌زنی بیشتری در عرصه بین‌الملل به دست آورد. اختلافات درون کشور در مواجه با دشمن خارجی نباید اولویت قرار بگیرد. از سوی دیگر ثبات اقتصادی با همکاری‌های تجاری ایران با سایر کشورها می‌تواند امنیت اقتصادی را بهبود بخشیده، ارتباط در قالب مذاکره با کشورهای منطقه منجر به تنش‌زدایی شود و درنهایت پرهیز از هیجان‌زدگی و اقدامات هیجانی می‌تواند ایران را از این منازعه سربلند خارج کند. بدون شک ایران پتانسیل یک قدرت منطقه‌ای بسیار استراتژیک را دارد و با منابع موجود به جرات می‌توان گفت جنگ با ایران مادر جنگ‌ها و صلح با ایران مادر صلح‌هاست.

منبع:http://www.faratab.com/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *