تاکید امارات بر استقلال جنوب یمن؛ دلایل و مواضع بازیگران/ بخش نخست

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
به دنبال توافق طرف‌های یمنی بر سر بندر حدیده، مجددا زمزمه‌هایی مبنی بر تلاش‌ها گروه‌ها و احزاب مورد حمایت امارات برای اعلام استقلال جنوب یمن به گوش می‌رسد.

پس از اعلام اتحاد یمنی در سال ۱۹۹۰ تا به امروز، همواره گروه‌های جنوب نارضایتی خود را از این اتحاد به صراحت اعلام و در راستای بازگشت مجدد به دوران استقلال جنوب یمن تلاش کرده‌اند. اولین اقدام در این زمینه صرفا بعد از ۴ سال از شروع وحدت یمن یعنی در سال ۱۹۹۴ شکل گرفت. جنوبی‌ها خود را تحت سلطه و سوء استفاده شمال می‌دانند که کنترل و اداره منابع و ثروت‌های آن‌ها را از دست‌شان خارج کرده اما توجهی به وضعیت سیاسی و معیشتی ساکنان جنوب ندارند. پس از شکل‌گیری انقلاب یمن نیز به رغم مخالفت اکثریت ساکنان جنوب یمن با نیروهای انصارالله، اما نسبت به مدیریت دولت منصورهادی و حضور سعودی و امارات نیز چندان رضایت نداشته و این نارضایتی‌ها در قالب اعتراضاتی خود را در استان‌های جنوبی نشان داد که البته جنبه معیشتی آن پررنگ‌تر بود. «عیدروس قاسم الزبیدی» استاندار سابق یمن که پس از برکناری از سوی عبدربه منصور هادی اقدام به تشکیل شورای انتقالی جنوب کرد، در راستای برگزاری همه پرسی برای استقلال جنوب فعالیت خود را شدت بحشید و اعلام کرد که صلح و آرامش بدون درنظر گرفتن خواسته مردم جنوب یمن برای استقلال امکان‌پذیر نخواهد بود. برکناری عیدروس که موجبات ناراحتی و خشم امارات را در پی داشت، سبب شد تا هادی به سرعت راهی عربستان شده و از ملک سلمان پادشاه عربستان بخواهد که مانع از اقدامات یکجانبه امارات در یمن شود. به دنبال آن کمیته‌ای سه جانبه متشکل از امارات، سعودی و دولت منصور هادی و با هدف هماهنگی  و بحث پیرامون مسائل و اقدامات نظامی  تشکیل شد. این کمیته موفقیت چندانی حاصل نکرد و شورای انتقالی جنوب متشکل از ۲۶ نفر، برای مدیریت و نمایندگی امور داخلی و خارجی مناطق جنوبی و در نهایت تحقق استقلال آن تشکیل شد.  جناح مورد حمایت امارات موسوم به حراک جنوبی یمن یا کمربند امنیتی شهر عدن، متشکل از گروه‌های مختلفی مانند: شورای انتقالی جنوب، شورای عالی جنبش جنوب، هیأت مردمی جنوب، اتحادیه جوانان جنوب، به دنبال شکل‌گیری توافقات سوئد میان منصور هادی رئیس جمهور مستعفی یمن و نیروهای انصارالله، مجددا تلاش‌ها و تحرکات خود را در راستای برگزاری همه‌پرسی استقلال جنوب تشدید کرده‌اند. تحولات جنوب بیانگر آن است که جنگ یمن صرفا دو طرف درگیر نداشته و رقابت‌های ریاض- ابوظبی و گروه‌های هم‌پیمان هر یک از آن‌ها با یکدیگر، پیچیدگی صحنه تحولات یمن را فراتر از تصورات و تحلیل‌های ساده‌انگارانه نشان می‌دهد.

جناح مورد حمایت امارات موسوم به حراک جنوبی یمن یا کمربند امنیتی شهر عدن، متشکل از گروه‌های مختلفی مانند: شورای انتقالی جنوب، شورای عالی جنبش جنوب، هیأت مردمی جنوب، اتحادیه جوانان جنوب، به دنبال شکل‌گیری توافقات سوئد میان منصور هادی رئیس جمهور مستعفی یمن و نیروهای انصارالله، مجددا تلاش‌ها و تحرکات خود را در راستای برگزاری همه‌پرسی استقلال جنوب تشدید کرده‌اند.

دلایل استقلال خواهی جنوبی‌ها

گروه‌های حاضر در جنوب یمن از دیرباز خواهان استقلال و انفصال جنوب یمن از شمال بوده‌اند. لذا این استقلال خواهی به تحولات جدید این کشور و پس از شروع انقلاب اخیر مربوط نمی‌شود و از گذشته وجود داشته است. پررنگ شدن استقلال خواهی به عواملی همچون افزایش تحرکات شورای انتقالی تحت رهبری عیدروس در نتیجه‌ی اختلافات وی با منصور هادی  و همچنین تشویق و ترغیب‌های امارات متحده عربی بر می‌گردد. هر چند این اختلافات میان گروه‌های یمنی با منصور هادی که مخالف استقلال جنوب است تا کنون به درگیری نیز منجر شده است، اما تلاش ابوظبی – ریاض برای ممانعت از تبدیل شدن اختلافات به برگ برنده‌ای برای انصارالله و ایران به عنوان حامی آن‌ها از یکسو و مخالفت آمریکا و دولت ترامپ با جدایی جنوب از سوی دیگر مانع از اقدامات علنی و همه جانبه طرفین شده است. زیرا عربستان معتقد است که پذیرش استقلال جنوب به معنای پذیرش حاکمیت و سیطره انصارالله بر مناطق شمالی یمن بوده و این امر زمینه دسترسی ایران به دریای سرخ و اِعمال فشار بر عربستان در مرزهای این کشور را فراهم می‌آورد. اما به نظر می‌رسد که به رغم همه این موانع و تنگناها، امارات متحده عربی با نارضایتی کامل از توافق بر سر بندر حدیده و نگرانی از تبعات بعدی آن که می‌تواند نفوذ ابوظبی در یمن و مناطق تحت تسلط وی و گروه‌های مورد حمایت آن در جنوب را تحت الشعاع قرار دهد، سعی دارد تا یکبار دیگر این گروه‌ها را در راستای برگزاری همه پرسی و اعلام استقلال ترغیب نماید. دلایل این گروه‌ها برای اعلام استقلال نیز عبارتند از: ۱- نارضایتی مردم جنوب از دوران وحدت یمن و عدم بهره‌مندی آن‌ها از مواهب سیاسی و اقتصادی این اتحاد ۲ ناممکن شدن سیطره و سلطه مجدد دولت منصور هادی بر تمامی سرزمین یمن ۳- ناتوانی و ضعف منصور هادی در تقویت و تثبیت سلطه و حاکمیت خود بر مناطق تازه تصرف شده ۴- تثبیت سلطه انصارالله بر نهادهای دولتی و غیر دولتی موجود در مناطق شمالی یمن ۵- ناتوانی دولت منصور هادی در پرداخت حقوق و مزایای سربازان و چنگ اندازی افسران بر منابع مالی موجود.

عربستان معتقد است که پذیرش استقلال جنوب به معنای پذیرش حاکمیت و سیطره انصارالله بر مناطق شمالی یمن بوده و این امر زمینه دسترسی ایران به دریای سرخ و اِعمال فشار بر عربستان در مرزهای این کشور را فراهم می‌آورد.

امارات و توافق در قبال حدیده

هر چند ورود امارات به عرصه تحولات یمن در قالب ائتلاف ضد یمنی عربستان آغاز شد، اما اماراتی‌ها از همان ابتدا سیاست متفاوتی با عربستان دنبال کردند که این دو کشور به ظاهر متحد را به عنوان دو رقیب جدی نیز در صحنه یمن مطرح ساخت. عربستان با آگاهی از نیات امارات، سعی کرد تا به تدریج عناصر وابسته به این کشور را در دولت مستعفی یمن کنار بگذارد و مدیریت خود را در صحنه یمن حفظ و تقویت کند. از طرفی امارات نیز با حمایت از شورای انتقالی جنوب، اِعمال فشار بر حزب اخوانی اصلاح و حمایت از ریاست جمهوری« احمد علی صالح» فرزند علی عبدالله صالح و سفیر سلبق یمن در امارات، در مسیر انتقال و کنترل قدرت در یمن توسط عربستان کارشکنی کرده است. حضور امارات در ائتلاف ضد یمنی عربستان و به دنبال آن تقسیم یمن به حوزه نفوذ دو کشور، در نقش پوششی برای توجیه اقدامات امارات در جنوب یمن عمل کرده و این کشور برای نیل به مقاصد سیاسی و اقتصادی خود، همچنان نیازمند تداوم این روند و پایداری ائتلاف مزبور است. امارات که پس از ناکامی عربستان در نبردهای ساحل غربی، مستقیما فرماندهی عملیات زمینی در این ناحیه را عهده‌دار شد، خیلی امیدوار بود تا با اشغال این منطقه راهبردی و نزدیک شدن به صنعا، اهداف سیاسی خود را جامه عمل پوشانده و با به قدرت رساندن مهره مدنظر خود، عربستان و هم پیمانان آن در یمن را در برابر یک عمل انجام شده قرار دهد. توافقات صورت گرفته میان منصور هادی و انصارالله در سوئد، از یکسو ناکامی امارات در پیشبرد مأموریت نظامی این کشور در ساحل غربی را برملا می‌کند و از سوی دیگر با نادیده گرفته شدن نیروهای مورد حمایت امارات در مذاکرات و پررنگ شدن نقش دولت مستعفی مورد حمایت عربستان، عملا مسیر تحقق اهداف سیاسی امارات نیز با ین بست مواجه شده است. بنابراین، اظهارات مقامات ابوظبی مبنی بر حمایت از این توافق، صرفا در مقام سخن فرسایی و با هدف سرپوش گذاشتن بر ناکامی‌ها و شکست سیاست‌های آن‌ها قابل بررسی است. اجرای مفاد توافق حدیده می‌تواند با سرایت به موضوعات دیگر، می‌تواند با سلب اعتبار از ائتلاف کنونی به رهبری عربستان، تداوم آن را بی معنا ساخته و به تدریج خروج عربستان از صحنه یمن را رقم بزند؛ که تحقق چنین امری، تداوم حضور امارات در صحنه یمن را زیر سؤال برده و زمان لازم برای تحقق اهداف آن‌ها را از اختیارشان خارج خواهد کرد. از این منظر، توافق حدیده را باید به عنوان یک معضل و مانع در برابر سیاست‌های ابوظبی محسوب کرد که در صورت اجرا ممکن است همه اهداف، نیات و سرمایه‌گذاری‌های آن‌ها را به هدر دهد.

توافقات صورت گرفته میان منصور هادی و انصارالله در سوئد، از یکسو ناکامی امارات در پیشبرد مأموریت نظامی این کشور در ساحل غربی را برملا می‌کند و از سوی دیگر با نادیده گرفته شدن نیروهای مورد حمایت امارات در مذاکرات و پررنگ شدن نقش دولت مستعفی مورد حمایت عربستان، عملا مسیر تحقق اهداف سیاسی امارات نیز با ین بست مواجه شده است.

امارات و استقلال جنوب

استقلال جنوب یمن یا به عبارتی تجزیه یمن، از مؤلفه‌های مهم در تفاوت دیدگاه و سیاست‌های ریاض – ابوظبی محسوب می‌شود. اساسا حضور عربستان در جنگ یمن نه با هدف تجزیه این کشور، بلکه با هدف کنترل، اِعمال نفوذ بر دولت یمن و حفظ تمامیت ارضی آن در ذیل حاکمیت و سیادت دولت وابسته به ریاض انجام شد، تا نفوذ سیاسی عربستان در جهان عرب افزایش یابد. ممانعت از شکل‌گیری یک حکومت غیر وابسته و مخالف عربستان در مرزهای این کشور، از دست رفتن کنترل عربستان بر یمن، برتری توان اقتصادی، نظامی و سیاسی عربستان در سواحل دریای سرخ را به نفع رقیب سنتی آن یعنی ایران و هم پیمانانش در یمن تضعیف خواهد کرد و این مسأله به شدت مقامات ریاض را نگران کرده است. اما امارات چنین دغدغه‌ای ندارد و بیش از هر چیز به دنبال حفظ جریان آزاد تجاری از باب المندب و حوزه اطراف عدن است. با توجه به توافق حدیده و ناکامی ابوظبی در گسترش نفوذ خود بر مناطق بیشتری از یمن، تحریک نیروهای هوادار امارات در شورای انتقالی به ریاست « عیدروس الزبیدی» برای اعلام استقلال، حیاتی‌ترین گزینه محسوب می‌شود. زیرا هرگونه مصالحه یمنی- یمنی، گام‌های نفوذ امارات را در یمن متزلزل و مداخلات کنونی ابوظبی در این کشور را غیر قانونی و بی معنا خواهد ساخت.

ابوظبی با به‌کارگیری و نوسازی سلسله بنادر تجاری در منطقه و ایجاد بندر « حولاف» در جزیره سقطری یمن، عملا مناطق استراتژیک و مهم منطقه را به سایت‌های دریایی خود تبدیل کرده است

منافع امارات از استقلال جنوب

امارات از حدود دو دهه قبل نسبت به استخدام و آموزش مزدورانی از کشورهای فقیر آفریقایی و با هدف بهره‌گیری از آن‌ها در راستای اهداف منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خود اقدام کرد. این گروه‌های نظامی به دسته‌های مختلف با وظایف متفاوت تقسیم می‌شدند. با بالا گرفتن تحولات یمن و شکل‌گیری ائتلاف عربی به رهبری عربستان، بکارگیری مزدوران جدید از سوی امارات و آموزش آن‌ها زیر نظر «بلک واتر» افزایش یافت. یکی از این گروه‌ها با عنوان گارد ریاست جمهوری، زیر نظر مستقیم « محمدبن زاید» و با حقوق و مزایای فوق العاده فعالیت می‌کرد. مهم‌ترین تمرکز این نیروها در مناطق جنوبی یمن بود که امارات در آنجا سرمایه‌گذاری زیادی انجام داده و اهداف اقتصادی و امنیتی زیادی را دنبال می‌کرد. پس از خروج نیروهای انصارالله از عدن، به دلیل فعالیت القاعده در این منطقه،اوضاع امنیتی و اقتصادی آن به شدت رو به وخامت گذاشت و امارات فرصت را مغتنم شمرده در راستای مقابله با القاعده و بازگرداندن امنیت به عدن وارد عمل شد و کمک زیادی به گروه‌های سیاسی- امنیتی جنوب یمن کرد. هر چند امارات سعی دارد اقدامات خیریه و نظامی خود در جنوب یمن را با هدف برقراری ثبات توجیه کند، اما استراتژی اصلی امارات در این منطقه افزایش تأثیرگذاری بر شاخ آفریقا و اقیانوس هند، مراقبت از زیرساخت‌های دریای احداث شده از سوی خود، بهره‌گیری از منابع طبیعی یمن، تقسیم یمن با هدف روی کارآوردن یک دولت وابسته به خود در جنوب این کشور است که می‌تواند امنیت تجارت از طریق بندر عدن با سایر مناطق جهان و اعمال سلطه و نفوذ امارات بر یکی از آبراه‌های استراتژیک  جهان را ممکن سازد. امارات تلاش زیادی کرد تا جزیره سقطری را از لحاظ اقتصادی و امنیتی تحت سیطره کامل خود داشته باشد، زیرا همواره این باور وجود داشته است که هر قدرتی که بر جزیره استراتژیک سقطری سیطره پیدا کند، کلید کنترل نظامی و تجاری بر هفت دریای بزرگ جهان را دراختیار خواهد گرفت. این امر به ویژه در صورت افزایش تنش در تنگه هرمز می‌تواند برای امارات متحده عربی از جایگاه حیاتی برخوردار باشد. امارات متحده عربی در سوی دیگر ساحل باب المندب در اریتره نیز اقدام به احدث بندر و سپس تقویت حضور نظامی خود کرده و سعی دارد با قراردادهایی که شرکت  بین‌المللی بنادر دبی با کشورها منعقد می‌کند و از سویی با اقدامات امنیتی و نظامی ابوظبی، استراتژی حضور منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خود را بر پایه دو محور اقتصادی و امنیتی استوار ساخته و به پیش ببرد. در همین راستا امارات اقدام به تأسیس پایگاه‌های نظامی در شاخ آفریقا کرده است و پایگاه « عصب» را در سال ۲۰۱۶ در اریتره افتتاح و در سال ۲۰۱۷ شروع به احداث پایگاه «بربره» در جمهوری سومالی‌لند نمود. ابوظبی با به‌کارگیری و نوسازی سلسله بنادر تجاری در منطقه و ایجاد بندر « حولاف» در جزیره سقطری یمن، عملا مناطق استراتژیک و مهم منطقه را به سایت‌های دریایی خود تبدیل کرده است تا علاوه بر تضمین منافع تجاری و نظامی خود در شاخ آفریقا، با دزدان دریایی در طول ساحل سومالی و خلیج عدن مبارزه کرده و مانع از شکل‌گیری گروه‌های مخالف خود در کشورهای ساحلی شود و از سویی راه نفوذ ایران در شرق آفریقا و اقیانوس هند را سد نماید. با توجه به حضور و نفوذ امارات در جنوب یمن، استقلال این منطقه می‌تواند دست برتر را در رقابت نفوذ با ایران، ترکیه، عربستان و قطر در غرب اقیانوس هند، به امارات بدهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *