آذرماه سال گذشته، بعد از توئیت دونالد ترامپ و بیانیه مختصر پنتاگون از خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه، سبب ایجاد فضای ناامیدی، ترس، دلهره و حالتی هیستریک در میان کردهای شمال شرق سوریه و اکثریت کردها گردید. این مسئله تا یک هفته پیش که با عقب نشینی تعداد محدودی از نیروهای آمریکای از دو شهر گری سپی و سریکانی همراه شد از منظری اخلاقی، آرامانگرایانه و نه واقع گرایانه به نوعی بدبینی و یاس و نفرت از اینکه آمریکا مجددا به جنبشی کُردی خیانت کرده است و سیاستی به مانند سرانجام جنبش کردی به رهبری ملامصطفی بارزانی و قضیه از دست رفتن کرکوک و بیش از 40 درصد اراضی کردنشین از کنترل کردها در عراق، اشغال عفرین و اکنون نیز همان سیاست را در قبال سرزمین های شرق فرات در پیش گرفته است و به کردها از پشت خنجر زده است. ترکیه نیز در چند روز اخیر رسماً برای ورود به شمال شرق سوریه و اشغال بخش های نوار مرز آنجا، حمله گسترده نظامی خود را به همراه متحدین عرب سوری خود آغازکرده است.
ترکیه آک پارتی (حزب عدالت و توسعه)
نوعثمانی گرایی که از فردای فروپاشی و اعلام الغای خلافت عثمانی همواره رویا و آرزوی اسلام گرایان ترک بود، بعد از قریب 80 سال در اندیشه های دکتر داود اغلو وزیر امور خارجه فرهیخته اما ناکام حزب عدالت و توسعه تئوریزه شد. دیدگاه وی که با نوعثمانی گرایی تحکیم آمیز و تجاوزگرانه ی اردوغان فرسنگ ها راه دارد اما در کل هدف شان افزایش قدرت و نقش آفرینی منطقه ای ترکیه است به عنوان قدرت اول جهان اسلام و در مرتبه دوم دستیابی به قدرت و کسب پذیرش بین المللی برای ترکیه نوین در عرصه جهانی و کلوپ قدرت های بزرگ، از جمله عضویت ثابت در شورای امنیت سازمان ملل که جزء ی از آن اهداف می باشد. تفاوت اساسی در این دو نگاه مسئله استفاده از قدرت نرم توسط دکتر داود اغلو در عرصه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برای تبدیل شدن به یک الگوی موفق برای همسایگان و جهان اسلام بود که در کتاب عمق استراتژیک خود آن را بست و شرح داده است. ابتلای اردوغان به بیماری مزمن خاورمیانه ای قدرت و سیاست، یعنی رهبران خاورمیانه ای در اول کار اصلاح گرا و خوش فکر توسعه خواه که ابتدا خوب شروع می کنند اما با تداوم و ماندن در قدرت و غرق شدن در آن کم کم در آنها غرور و اقتدارگرایی به همراه دیکتاتوری رفتاری نضج می گیرد و حب قدرت اجازه از دست دادن و حتی تقسیم کردن آن را نیز به نزدیک ترین دوستان و همسنگران گذشته را نیز نمی دهد. اردوغان نیز بویژه از فردای بعد از بهار عربی و عدم اسقاط نظام اسد در سوریه و نیز شکست دولت برادر و هم کیش محمد مرسی در مصر، بن بست گفتگوهای صلح داخلی با کُردها، از دست دادن 30 درصدی ارزش لیر به دلیل تحریم های آمریکا و نیز کودتایی داخلی ارتش بر علیه دولتش سبب گشت در فضای بی اعتمادی و آشفته داخلی و خارجی، در وادی اقتدارگرایی با چاشنی دیکتاتوری قدم بگذارد. همچنین وی مسرور از پیروزی های یکی بعد از دیگری در انتخابات ترکیه و موفقیت های اقتصادی و حتی تجربه رشد اقتصادی 9 درصدی در سالهای اولیه قدرت آک پارتی همه و همه به تغییر نگاه اردوغان و تسریع در حرکتش به سوی تبدیل شدن به رهبری اقتدارگرا و دیکتاتور گردید که مولفه های قدرت سخت را بیشتر از قدرت نرم بها می نهد. سیاست سختی که بی رحم است و منطق اخلاقی در رفتار سیاسی به آسانی می تواند در مسیر تحقق تحقق اهداف کنار گذاشته شود و به نوعی هدف وسیله را توجیه می نماید. در بلند مدت افزایش نارضایتی های عمومی ناشی از کاهش رشد و فشارهای اقتصادی تحریمی بیرونی و داخلی، احساس ناامنی و بی ثباتی، پیرسری در قدرت همه و همه باعث بی ثباتی و مجرای برای انتقال قدرت و یا فروپاشی مناسبات کنونی قدرت را ولو از مجرایی انتخابات در آینده ترکیه به وجود خواهد آورد.
حمله ترکیه و آینده کردها
بعد از مکالمه چند روز پیش روسای جمهور ترکیه و آمریکا، نیروهای ارتش ترکیه به همراه متحدین عرب سوری خود اقدام به حمله ای کلاسیک با ارتشی مکانیزه به مناطق گسترده ای از کردستان سوریه نمودند. در طی این چند روز که از حمله می گذرد شواهد حاکی از آن است که اولاً دامنه عملیات از وسعت قبلی خود کاهش یافته و به محدوده ای حدوداً به طول 100 کیلومتر محدود شده است که از شهرهای گری سپی (تل ابیض) تا سریکانی (راس العین) و تل حلف امتداد دارد.
در این حمله نظامی که نوعی اشغالگری در بطن خود دارد، چندین سوال پیش خواهد آمد. آیا ارتش ترکیه و همپیمانان عرب سوری اش می توانند مناطق شرق فرات را متصرف و کنترل خود را برآنها حفظ کنند؟ جواب: واقعیت آن است ارتش ترکیه از لحاظ حجم نفرات و ماشین آلات جنگی زرهی دومین قدرت ناتو بعد از ارتش ایلات متحده آمریکاست و قطعا باتوجه به وضعیت دشت بودن مناطق عملیاتی و نبود موانع طبیعی کوه ها و جنگل، یک ارتش کلاسیک با توان بالای زرهی هزاران تانک و نفربر و صدها هواپیمای جنگی پیشرفته اف 15 و …، محتملا توانایی پیشروی و حفظ متصرفات برای چنین ارتشی تا دندان مسلح برای ماه های متمادی دور از انتظار نیست.
سوال دوم: باتوجه به پیش فرض قرار دادن سوال اول، دامنه (طول و عمق) عملیات ترکیه تا کجا را دربرخواهد گرفت؟ مورد مناقشه اصلی آمریکا و اروپا با ترکیه دقیقا همین مورد می باشد. عمق عملیات از منظر دولت ترکیه حدود 32 کیلومتر و از منظر ایالات متحده کمی بیشتر از 14 کیلومتر نباید تجاوز کند. واقعیت این چند روز اخیر نشان داده که حتی نیروهای سوریه دمکراتیک و PYD نیز در این محدوده هر چند مقاومت کرده اما مبارزه تمام عیار نبوده است و بیشتر خویشتنداری کرده و به شکلی با مدیریت آمریکا تا عمق حدود 14 کیلومتری و طول 100 کیلومتری توافق پیشینی را مراعات می کنند. اما اگر احیانا ترکیه بنا به گفته ترامپ زیاده روی کند. سوال بعدی پیش می آید.
زیاده روی از منظر دولت ترامپ باتوجه به بیانیه های پنتاگون به چه معناست؟: 1- بمباران وسیع مناطق شهری و مسکونی 2- عدم تحویل زندانیان داعش و راه شدن آنان 3- تغییر دموگرافی منطقه و آواره کردن اجباری شهروندان عادی 4- تغییر در توافق پیش آمده به لحاظ عمق و طول پیشروی 5- بمباران های کور و حساب نشده و …
آیا اگر به گفته ترامپ زیاده روی از سوی ارتش ترکیه صورت پذیرد همچنان می توان شاهد چشم پوشی قدرت های بزرگ از جمله آمریکا و اروپا بود؟
واقعیت آن است اگر چه در وجه اعلامی سناتورها، رهبران کشورهای اروپای و عربی، ایران و … همگی به نوعی مخالفت خود را با عملیات نظامی نشان داده اند اما به شکل عملی (یا همان سیاست اعمالی) چیز مشهودی بجز بیانه پنج عضو اروپایی شورای امنیت را شاهد نبوده ایم. اینجاست که در منطق نظام سرمایه داری و رئالیسم سیاسی حاکم بر روابط بین الملل ارزش دولت ترکیه باتوجه به حجم بزرگ اقتصادی، قدرت نظامی و ژئوپولتیک سرزمینی، بسی بیشتر از گروه های فرودولی یا ملی مانند کردها است. در حالی که در دنیایی آرمانگرایی و اخلاقیات انتظار آن است کردها به عنوان همپیمانان غرب در مبارزه با داعش که بیش از بیست و دو هزار شهید پیشمرگه و گریلا در سوریه و عراق و هزاران مصدومزداشته است حداقل اگر حق جدیدی را برای آنان به همراه ندارد دستاوردهای بدست آمده از این فداکاری و جانفشانی ها را نیز با توافقات پشت پرده و بیرحمانه از آنها نگیرند.
آنچه ترکیه و قدرتهای منطقه ای بدان واقف نیستند
نظم نوین جهانی که از فردای بعد از جنگ دوم جهانی با تاسیس سازمان ملل متحد در نیویورک و بویژه بعد از فروپاشی اتحادشوروی در دهه 90 به کل بر جهان حاکم گردیده است. مبتنی بر اعمال اقتدار و مدیریت جهانی از سوی ایالات متحده آمریکا در چارچوب 1. اقتصادی: مبتنی بر نظم سرمایه داری و بازار آزد سازمان تجارت جهانی WTO و بانک جهانی و …، 2. سیاسی: مبتنی بر لیبرال دموکراسی، فردگرایی و اصل منشور سازمان ملل و قوانیین پذیرفته شده جهانی، 3. امنیتی: مبتنی بر حفظ قدرت جهانی آمریکا، ثبات جهانی و منطقه ای براساس کمترین تغییرات و تحولات تنش زا و بی ثبات کننده، 4. فرهنگی و علمی نیز مبتنی بر حفظ هژمونی غرب در برساخت سازی جهانی و سوژه سازی مبتنی بر ایدئال های خود است و … .
اصل مهم دیگر عرصه سیاست جهانی و منطقه ای؛ فعالیت کشورها در عرصه سیاسی امنیتی و بویژه مقوله جنگ ها فارغ از کلوپ قدرت غربی و دو قدرت نا همسو به کل باید محدود به مرزهای سرزمینی خود آن کشورها باشد. یعنی تحولات اساسی در مناطق نفوذ، تغییر در نقشه سیاسی و تمامیت ارضی کشورها و تقسیم و افزایش قدرت در عرصه جهانی زمانی پذیرفته و در طولانی مدت محقق می شود که توسط ایالات متحده آمریکا و با کسب رضایت و حمایت ضمنی قدرتهای اروپای غربی در رده دوم و در رده سوم عدم ایجاد تهدید مستقیم برای منافع دو قدرت نا همسو (روسیه و چین) مدیریت شده باشد.
هزینه سنگین ترکیه در طولانی مدت
دولت ترکیه امکان دارد در کوتاه مدت بتواند بر بخشهای بزرگی از شرق فرات نیز به مانند غرب آن سیطره یابد. اما در بلند مدت هزینه ها سیاسی و بویژه نظامی و اقتصادی آن به حدی خواهد بود که قطعا اقتصاد نوپا و شبه مدرن ترکیه به همراه ثبات نسبی داخلی آن را با مشکلات اساسی مواجه خواهد کرد. سکوت و چراغ سبز های ایالات متحده آمریکا و اروپا تا حدی می تواند ناشی از این سیاست مهار ترکیه برای سیاست های توسعه طلبانه و مهار رشد سریع آن در آینده باشد. به عبارتی اجازه دادن به گسترش فعالیت ها و نقش آفرینی های منطقه ای اردوغان و حتی ایران و عربستان که در پی این امر تعهدات و هزینه ها مضاعفی را بر این کشورها حمل خواهد کرد که تامین آن هزینه از توان این کشورها بویژه در عرصه اقتصادی در بلند مدت خارج است و در نهایت به عقب نشینی و ایجاد و تعمیق بحران های جدید در منطقه و حتی گاه در داخل خود آنها منجر خواهد شد. هرچند در کوتاه مدت این لشکر کشی ها و اعمال نفوذ نظامی نشان از قدرت نمایی و اقتدار نظامی این کشورها دارد اما در بلند مدت به عنوان متجاوز خارجی و نهادینه شدن نفرت های قومی و دینی در منطقه را سبب می گردد.
مماشات کشورهای غربی با کُردهای سوریه
واقعیت آن است نیروهایPYD وHSD از منظر هر ناظر بی طرفی رشادت ها و فداکاری ها و تلاش های غرور آفرینی را در مبارزه با داعش و بنیادگراهای دینی تندرو از خود نشان داده اند. اما با این اوصاف هیچ گاه نتوانسته یا نخواسته اند خود را از هژمونی رهبری حزب کارگران کردستان pkk خارج کنند. امکان دارد این مسئله در بخش های از کردستان جذابیت داشته باشد اما در رئالیسم سیاسی PKK از منظر دولت های اروپایی غربی و خود ایالات متحده آمریکا به عنوان سازمانی تروریستی محسوب شده است و در نتیجه این مسئله خود توانسته به آسانی بهانه را بدست رهبران ترکیه و حتی حامیان آنها برای توجیهی هر چند غیر متقن به این اشغالگری بدهد. چه از منظر سیاسی و چه ایدئولوژیک رهبران نظامی و سیاسی در شمال سوریه حتی در ابتدایی ترین و ساده ترین امور از جمله تغییر پرچم عدم نصب عکس رهبران و نگاه های چپ گرایانه ضد نظام سرمایه داری غرب (داس و چکش)، دشمنی با ترکیه در سیاست های اعلامی و … خود را از پ.ک.کPKK جدا نکرده و نتوانستند خود را به عنوان بازیگری تمام قد مستقل برای آینده سیاسی سوریه آماده کنند. اینجاست که فهم سخن پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا ملموس تر می شود: “… دغدغه های مشروع ترکیه برای این حمله و … “
آینده کردها:
این تحولات ایجاد نوعی ناامیدی و متاسفانه یاس در جامعه کُردی، همراه با کینه و نفرت (شوان پرور: کین ام کین ام: ما که هستیم) به محیط پیراونی خود برای آنان بوجود آورده است. از فردای بعد از حمله ارتش و حشد شعبی عراق به کرکوک و سکوت جهانی و دوباره تکرار این مسئله در لشکرکشی ارتش ترکیه و اعراب سوری به عفرین، غرب و شرق فرات که به نوعی مجددا کردها با تنها و بدون حامی ماندنشان احساس وجه المصالحه قرار گرفتن دارند و به ظن خود این رفتارهای مکرر و بیرحمانه منشعب از سیاست های سیستماتیک سرکوب قدرتهای منطقه ای با سکوت و رضایت برخی قدرتهای جهانی در تقابل با دستاورد ها و احقاق حقوق آنها می باشد. این سرکوب ها و برخوردهای نظامی خشن به گفته دکتر احمد نقیب زاده برخلاف انتظار دشمنان کُرد و دولت اردوغان و قدرت های منطقه ای در خاورمیانه؛ “روند استقلال کردها را استارت زده. و مطالبه گری کُردها در آینده منجر به استقلال آنها خواهد شد”.
اتحاد عجیب کردها:
از فردای مبارزه با داعش در عراق و سوریه و حمایت از کوبانی، شنگال و رفتن قوای پیشمرگه برای حمایت از نیروهای مبارز کرد در کوبانی، تا برگزاری رفراندوم استقلال کردستان و مقاومت در برابر حشد شعبی و ارتش عراق در پردی و ربیعه کم کم کردها به این واقعیت رسیده اند که در دنیای سرمایه داری، قدرت های جهانی در بزنگاه های تاریخی به شکلی منفعت طلبانه و با منطقی بازاری با آنها وارد معامله می گردند. امروز اکثریت احزاب و جریانات کُردی می دانند جز افزایش قدرت خود و کردستان، نمی توانند سرنوشت و آینده خود را به کل در سبد مرحمت و کمک دول منطقه یا قدرتهای جهانی قرار دهند. در این چند روز اخیر به خوبی فضایی ضد جنگ و همدردی جهانی و منطقه ای رهبران، سیاسیون، افراد آزاده، احزاب و نهادها با کردها نشان داده است که قرن 21 هرچند درد ها و مصیبتهایشان تداوم دارد اما دیگر تنها نیستند و جنبش هایشان یکی بعد از دیگری در سکوت رسانه ای و نهادهای مدنی و بین المللی جهانی سرکوب و از بین نمی رود. این جایگاه نوین و اعتماد به نفس سبب گردید مسعود بارزانی به عنوان شناخته شده ترین رهبر کردها در عرصه بین الملل، بدور از هر ملاحضه کاری سیاسی «در مورد بی بدیل بودن ارزش خون مبارزان کُرد در مبارزه با داعش» و محکومیت حمله ترکیه به کردستان سوریه به سخنان سبک سرانه دونالد ترامپ پاسخ دهد که در مورد کمک مادی و تسلیحاتی به کردها، آن را نوعی خون بهای مبارزات آنها قرار داده بود. در کل رابطه کردها با دولتهای پیرامونی خود بیشتر برآمده از این سخن تاریخی چرچیل است: «دوستانت را نزدیک خودت نگه دار و دشمنانت را نزدیکتر»
کردستان ترکیه:
انفعال کردها در ترکیه با آن کسر جمعیتی ملموس و قابل توجه هرچند در گام اول از سیاست فشار امنیتی دولت ترکیه بر این مناطق حکایت دارد اما در وجهی دیگر ضعف قابل توجه و بی تفاوتی را نشان می دهد که می توان برآمده از تبعات شکست عملیات نافرجام جنگ در شهرها باشد که این تغییر سیاست مبارزاتی پ ک ک pkk و حفر خندق در شهرهای کُردی ترکیه به تلفات انسانی زیادی منجر شد وتخریب میلیاردها دلار از زیرساخت های این مناطق به وسیله ارتش ترکیه، و عقب نشینی نیروهای جنگاور کُرد از عمق مناطق کردنشین را باعث گردید. این محدودیت زمانی مشهود است که در یکی دو سال اخیر این حزب نتوانسته است به سان گذشته عملیات چشمگیر و ایذایی نظامی به مانند دهه های پیشین در خاک ترکیه انجام دهد و نیز عدم توانایی بسیج مردمی برای برپایی اعتراضات، راهپیمایی و تظاهرات در داخل شهرها بخصوص در این برهه زمانی جنگ در شمال سوریه و یا در زمان دستگیری نمایندگان کُرد پارلمان عمل کند. در این رهگذر دولت اقتدارگرای اردوغان توانست سلطه نظامی و امنیتی خود را بر مناطق کردنشین کامل نموده و فعالیت های سیاسی و مدنی را در شهرها سرکوب و با تضیع حقوق کردها آنها را محدود نماید و نیز به سرکوب نمایندگان کُرد بدون هیچ ترس از واکنشی مدنی در مناطق کُردی اقدام کند و حتی صلاح الدین دمیرتاش که زبان گویایی انتقاد از تکروی و دیکتاتوری های اردوغان و نیز مستعد رهبری کردها در آن بخش کردستان بود را برای ماه ها در زندان نگهدارد.
نتیجه:
به چند دلیل ارتش ترکیه نمی تواند بر کل مناطق کردنشین سیطره یابد: 1. وسعت این مناطق بیش از یک سوم خاک سوریه را شامل می شود 2. حضور نیروهای باتجربه مبارز PYD و HSD که جنگ را فرسایشی خواهد کرد. 3. ایجاد تعارض منافع با سوریه، ایران و روسیه به دلیل گسترش هژمونی و سلطه ترکیه. 4. واکنش تند غرب بویژه کشورهای اروپایی به رهبری فرانسه و آلمان، و جامعه جهانی در عرصه اعلامی با توجه به فضایی رسانه ای ضد عملیات ترکیه 5. ابزار های فشار قدرت های جهانی از جمله تحریم های سنگین آمریکا و اتحادیه اروپا 6. …
ماجراجویی های فراتر از توافقات قبلی برای ترکیه و منطقه تبعات ناخواسته و بلند مدتی را بوجود خواهد آورد. فارغ از تضعیف توان اقتصادی ترکیه از مخرج اقتصادی آن، ممکن است در صورت تداوم لشکر کشی و عبور ترکیه از توافقات و نیز مقابله با گسترش فاجعه انسانی در تصمیمی محتمل فرانسه و بریتانیا و یا خود ایالات متحده آمریکا به سان اوایل دهه نود در شمال عراق مدار پرواز ممنوع را بر فراز اراضی شرق فرات ایجاد نمایند.
حتی اگر ترکیه در طول صد کیلومتر و عمق 32 کیلومتری هم پیشروی کند. همچنان مناطق باقی مانده در کنترل PYD و HSD مناقی استراتژیک و حائز اهمیت می باشند: 1. کنترل چاهای نفت با پتانسیل و حجم تولیدی حدود 300 هزار بشکه نفت در روز 2. کنترل حدود یک سوم اراضی قابل کشت سوریه 3. در اختیار داشتن یک ارتش حدودا 50 تا 70هزار نفری که توسط غرب تجهیز شده است 4. کنترل بر سد اصلی فرات و چندین سد، آب بند، نیروگاه برق 5. داشتن نوعی مشروعیت بین المللی در عدم تضیع حقوق اقلیت های دینی و قومی تحت سلطه 6. هم مرزی با اقلیم کردستان عراق، ترکیه، عراق عربی، سوریه عربی، مناطق سوریه در کنترل ترکیه 7. و از همه مهمتر اراده و روحیه برای تداوم مبارزه تا دستیابی به آزادی و شعار (بەرخودان ژیانە) مقاومت زندگیست.
منبع:http://www.faratab.com/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.