این موضوع تنها فصل مشترک مخالفان آتش بس در جمهوری آذربایجان و ارمنستان محسوب میشود و هر دو طرف این انتقاد را متوجه الهام علی اف و نیکول پاشینیان میکنند که با وجود یک جنگ شش هفته ای فراگیر، توافقنامه آتش بس در رابطه با مهم ترین موضوع مناقشه قرهباغ یعنی آینده وضعیت حقوقی این منطقه سکوت کرده است. در حال حاضر وضعیت منطقه قرهباغ از سطح مناطق اّبخازیا و اوستیای جنوبی پایین تر است و تنها سه منطقه آبخازیا، اوستیای جنوبی و ترانس دنیستر (مولداوی) که خود فاقد شناسایی بینالمللی هستند، موجودیت منطقه قرهباغ به عنوان یک کشور مستقل (به تعبیر ارامنه جمهوری آرتساخ) را به رسمیت شناخته اند و حتی دولت ارمنستان نیز طی سه دهه گذشته از شناسایی استقلال منطقه قرهباغ خودداری کرده است. در چنین شرایطی به ویژه پس از جنگ اخیر قره باغ، شش سناریو در رابطه با آینده وضعیت حقوقی این منطقه مورد مناقشه قابل تصور است که تحقق هریک از آنها کاملاً وابسته و مشروط به روند تحولات سیاسی و نظامی حاکم بر منطقه قره باغ، ارمنستان، جمهوری آذربایجان و نیز فدراسیون روسیه خواهد بود. سناریوی نخست، «تداوم وضع موجود و ادامه حیات دوفاکتو و بدون شناسایی بینالمللی منطقه قره باغ»؛ سناریوی دوم؛ «الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به ارمنستان» (در راستای رویکردی که نیکول پاشینیان قبل از جنگ اخیر در قالب عبارت «قره باغ، ارمنستان است و بس» مطرح کرده بود)، سناریوی سوم؛ «الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به عنوان یک منطقه خودمختار تحت حاکمیت جمهوری آذربایجان» (مشابه وضعیت دوران شوروی در سالهای 1923 تا 1991 و در راستای سیاست همیشگی باکو و رویکردی که الهام علی اف در جریان جنگ اخیر در قالب عبارت «قره باغ، آذربایجان است و بس» مطرح کرده بود)؛ سناریوی چهارم؛ «استقلال منطقه ناگورنو- قرهباغ به عنوان یک کشور مستقل تحت عنوان نام ارمنی جمهوری آرتساخ با شناسایی وسیع بین المللی» (رویکردی که توسط دولت ارمنستان پس از شکست سیاسی و نظامی در جنگ اخیر برای تغییر وضعیت دوفاکتو این منطقه به دوژور در حال پیگیری است)؛ سناریوی پنجم؛ «استقلال منطقه ناگورنو- قرهباغ به عنوان یک کشور با شناسایی محدود بین المللی» (مشابه وضعیت آبخازیا و اوستیای جنوبی که تاکنون تنها شش کشور استقلال آنها از گرجستان را به رسمیت شناخته اند) و سناریوی ششم؛ «الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به فدراسیون روسیه از طریق اعطای تدریجی گذرنامه روسی به ارامنه این منطقه و برگزاری رفراندوم حق تعیین سرنوشت برای شهروندان ارمنی- روسی قره باغ» (تکرار الگوی آبخازیا، اوستیای جنوبی و کریمه اوکراین و تبدیل قرهباغ به منطقه ای مشابه منطقه برونگان کالینینگراد روسیه که خارج از مرزهای روسیه در ساحل دریای بالتیک بین لیتونی و لهستان قرار دارد). با توجه به واقعیتهای محیطی به نظر میرسد که سناریوی نخست (تداوم وضع موجود و ادامه حیات دوفاکتو و بدون شناسایی بینالمللی منطقه قره باغ)، سناریوی سوم (الحاق قرهباغ به جمهوری آذربایجان) و سناریوی ششم (الحاق قرهباغ به روسیه از طریق برگزاری رفرانوم حق تعیین سرنوشت) از احتمال تحقق و اجرایی شدن بیشتری در مقایسه با دیگر سناریوهای مطرح شده برخوردار هستند. با عنایت به ملاحظات یاد شده در این یادداشت تحلیلی کوشش میشود درک بهتری از شش سناریوی آینده وضعیت حقوقی ناگورنو- قرهباغ و نیز دلایل و شواهد امکان تحقق یا عدم تحقق هر یک از سناریوهای یاد شده حاصل شود.
در موافقتنامه 10 ماده ای آتش بس قرهباغ که در 10 نوامبر 2020 به امضای رهبران سه کشور ارمنستان، جمهوری آذربایجان و روسیه رسید و به جنگ دوم قرهباغ (27 سپتامبر تا 10 نوامبر 2020) پایان داد، هیچ گونه اشاره ای به آینده وضعیت حقوقی منطقه ناگورنو- قرهباغ و یا مکانیسمهای اجرایی آن نشده است. این موضوع تنها مورد مشترک بین مخالفان آتش بس در جمهوری آذربایجان و ارمنستان محسوب میشود و هر دو طرف این انتقاد را متوجه الهام علی اف و نیکول پاشینیان میکنند که با وجود یک جنگ شش هفته ای فراگیر، توافقنامه آتش بس در رابطه با مهم ترین موضوع مناقشه قرهباغ یعنی آینده وضعیت حقوقی این منطقه سکوت کرده است. هرچند پیش جنگ اخیر هم وضعیت حقوقی منطقه قرهباغ نامشخص بود و با وجود ارائه طرحهای مختلف از جمله طرح «1+1+5» (مذاکرات روبرت کوچاریان و الهام علی اف در سال 2005)، طرح «اصول مادرید» ( سازمان امنیت و همکاری اروپا در سال 2007) و طرح «صلح قازان» (فدراسیون روسیه در سال 2011)، گام مشخصی در این زمینه برداشته نشد. در یادداشتی که به قلم نگارنده در میانه جنگ اخیر قرهباغ تحت عنوان «تاملی بر پیچیدگیهای حقوقی و اجرایی رجوع به اصل حق تعیین سرنوشت در مناقشه ناگورنو- قره باغ» در تاریخ 28 مهر 1399 در سایت موسسه ایراس منتشر شد،[1] به تفصیل در رابطه با تفسیرهای متفاوت دولتهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان از این اصل حقوقی و محدوده جغرافیای طبیعی رفراندوم حق تعیین سرنوشت و واجدین شرکت در این رفراندوم بحث شد.
در جنگ شش هفته ای اخیر در منطقه قرهباغ با بازگشت سیاسی و نظامی هفت منطقه جبرائیل، فیضولی، زنگلان، آغدام، کلبجر، لاچین و قبادلی و نیز شهر استراتژیک شوشا به حاکمیت جمهوری آذربایجان، اندکی از پیچیدگیهای اجرای اصل حق تعیین سرنوشت در منطقه قرهباغ کاسته شد. چرا که قبل از آن، ارامنه تمامی منطقه قرهباغ کوهستانی و هفت منطقه یادشده را ذیل جمهوری آرتساخ تعریف نموده و خواستار برگزاری رفراندوم حق تعیین سرنوشت توسط ارامنه ساکن در این مناطق بودند. در حالی که جمهوری آذربایجان، هفت منطقه پیرامونی را بخشی از سرزمین و حاکمیت خود میدانست و در رابطه با برگزاری رفراندوم اصل حق تعیین سرنوشت نیز نهایتاً حاضر به برگزاری آن در محدوده جغرافیایی قرهباغ کوهستانی بود؛ آن هم به شرطی که ارامنه ای که بعد از جنگ اول قرهباغ (1988- 1994) به آن وارد شده اند، از منطقه خارج شوند و آذریهایی که قبل از این جنگ از منطقه خارج شده بودند، مجددا به قرهباغ کوهستانی برگردند.
بنابراین در نتیجه جنگ اخیر، بخش مهمی از اختلاف در تفسیر جغرافیای طبیعی و انسانی حق تعیین سرنوشت به نفع جمهوری آذربایجان حل شده است و در ادامه کار نیاز است تا نسبت به تعیین وضعیت حقوقی منطقه اصلی قرهباغ کوهستانی تصمیم گیری و تعیین تکلیف شود که باز هم دشواریها و پیچیدگیهای حقوقی و اجرایی خاص خود را به همره دارد و موضوع آسانی نیست. در واقع یکی از دلایل نگرانیها و انتقادات مخالفان داخلی توافقنامه آتش بس 10 نوامبر 2020 میلادی، همین پیچیدگیهای حقوقی و اجرایی است که ممکن است نتیجه را به نفع یکی از طرفین ماجرا (ارمنستان یا جمهوری آذربایجان) و حتی طرف سومی (روسیه) تمام کند. در چنین شرایطی، شش سناریو در رابطه با آینده وضعیت حقوقی منطقه ناگورنو- قرهباغ قابل تصور است که تحقق آن کاملاً وابسته و مشروط به روند تحولات سیاسی و نظامی حاکم بر منطقه قره باغ، ارمنستان، جمهوری آذربایجان و نیز فدراسیون روسیه خواهد بود.
سناریوی نخست؛ تداوم وضع موجود و ادامه حیات دوفاکتو و بدون شناسایی بینالمللی منطقه قره باغ
تداوم وضع موجود و ادامه حیات دوفاکتو و بدون شناسایی بینالمللی منطقه قرهباغ (به تعبیر ارامنه جمهوری آرتساخ)، محتمل ترین سناریوی پیش رو برای آینده حقوقی منطقه ناگورنو- قرهباغ – حداقل تا پنج سال آینده- خواهد بود؛ یعنی مدت زمانی که به موجب بند 4 موافقتنامه آتش بس برای استقرار نیروهای حافظ صلح روسیه پیش بینی شده است. این سناریو در واقع ادامه وضعیت حقوقی موجودیت دوفاکتو جمهوری آرتساخ در سه دهه گذشته است که حتی دولت ارمنستان هم با وجود حمایتهای کامل سیاسی، اقتصادی و نظامی، حاضر به شناسایی موجودیت آن نشد. هرچند تحقق سناریوی «تداوم وضع موجود و ادامه حیات دوفاکتو و بدون شناسایی بینالمللی جمهوری آرتساخ» بستگی مستقیمی به عوامل متعددی خواهد داشت. شرایط میدانی حاکم بر منطقه قرهباغ به ویژه عدم وقوع درگیریهای نظامی بین طرفین، روند کند بازگشت مهاجرین و آوارگان آذری به مناطق آزاد شده در جنگ اخیر به واسطه فرایند مین روبی میادین مین و بازسازی خانههای مسکونی و زیر ساخت ها، چگونگی حفظ امنیت کریدور ارتباطی لاچین توسط نیروهای صلح بانی روسیه، باقی ماندن جمعیت ارامنه در قرهباغ و عدم مهاجرت آنان به ارمنستان و نیز عدم تغییر سیاستهای دولتهای ارمنستان، جمهوری آذربایجان و فدراسیون روسیه تا پنج سال آینده، از جمله عواملی است که موجب تحقق این سناریو خواهد شد.
سناریوی دوم؛ الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به ارمنستان
دومین سناریوی محتمل، الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به ارمنستان است. هرچند در یک قرن اخیر، منطقه ناگورنو- قرهباغ هیچ گاه بخشی از سرزمین اصلی ارمنستان نبوده است و همواره به عنوان منطقه ای مستقل (دو فاکتو و بدون شناسایی بین المللی) یا خودمختار (تحت حاکمیت جمهوری آذربایجان) بوده است. بر همین اساس و سابقه، یکی از انتقادات مخالفان و منتقدان نیکول پاشینیان این است که او برخلاف سایر رهبران ارمنستان که بر «اصل حق تعیین سرنوشت» این منطقه توسط ساکنین ارمنی آن تاکید میکردند، با طرح شعار «آرتساخ، ارمنستان است و بس»[2] عملاً الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به ارمنستان را خواستار شده است و بدین ترتیب موجب تحریک و واکنش شدید جمهوری آذربایجان شده است. روبرت کوچاریان که به عنوان یک «قره باغی»، نخستین رئیس جمهور منطقه قرهباغ (1994- 1998) و نیز دومین رئیس جمهور ارمنستان (1998- 2008) بوده است، از جمله منتقدینی است که معتقد است شعار «آرتساخ، ارمنستان است و بس» از طرف نیکول پاشینیان، از نظر حقوقی به ضرر ارمنستان و به نفع جمهوری آذربایجان تمام شده است. در این زمینه کوچاریان معتقد است:
«دولت ارمنستان (دولت پاشینیان) به تهاجم جمهوری آذربایجان علیه قرهباغ مشروعیت بخشید. مبنای موجودیت آرتساخ، اصل حق تعیین سرنوشت[3] است. اما دولت ارمنستان با طرح این موضوع که “آرتساخ، ارمنستان و بس،” موجب شد این موضوع تبدیل به یکپارچگی و الحاق سرزمینی[4] این منطقه به ارمنستان شود. لذا زمانی که آذربایجان جنگ را شروع کرد، هیچ کشوری آن را محکوم نکرد»[5].
با توجه به شکست سیاسی و نظامی قابل توجه ارمنستان در جنگ اخیر قرهباغ و موقعیت متزلزل نیکول پاشینیان که به شدت تحت فشار مخالفان برای استعفا و کناره گیری از قدرت قرار دارد، این سناریو، ضعیف ترین سناریوی ممکن برای آینده حقوقی منطقه ناگورنو- قرهباغ محسوب میشود. ضمن آن که در صورت استعفای پاشینیان و به قدرت رسیدن رهبران سنتی و گذشته ارمنستان نظیر وازگن مانوکیان و روبرت کوچاریان، به احتمال بسیار زیاد، شعار «آرتساخ، ارمنستان است و بس» از دستور کار خارج خواهد شد و مجدداً دولت ارمنستان طبق روال سالهای 1991 تا 2018 (قبل از به قدرت رسیدن نیکول پاشینیان) بر اصل حق تعیین سرنوشت برای منطقه قرهباغ تاکید کند که در چارچوب آن دو وضعیت «تداوم وضعیت دو فاکتو موجود بدون شناسایی بین المللی» یا حرکت به سمت «استقلال و شناسایی بین المللی» از سوی ایروان دنبال خواهد شد.
سناریوی سوم؛ الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به حاکمیت جمهوری آذربایجان به عنوان یک منطقه خودمختار
تحقق این سناریو به منزله بازگشت وضعیت حقوقی منطقه ناگورنو- قرهباغ به دوران حاکمیت شوروی (1923 تا 1991) است. این وضعیت حقوقی، درخواست و مطالبه اصلی باکو طی سه دهه گذشته بوده است و این کشور قبل از جنگ اخیر قرهباغ بارها بر این نکته تاکید میکرد که حاضر است بالاترین وضعیت خودمختاری را به منطقه قرهباغ بدهد و آزادیهای دینی، فرهنگی و زبانی ارامنه این منطقه را تضمین کند. اما در مقابل ارامنه همواره با بی اعتمادی به این موضوع مینگریستند و با اعتقاد به این که قرار گرفتن در حاکمیت جمهوری آذربایجان به منزله از بین رفتن حقوق اولیه و بنیادی آنان خواهد بود، از پذیرش پیشنهاد باکو سرباز میزدند. اما پیروزی نظامی و سیاسی جمهوری آذربایجان در جنگ اخیر قره باغ، امیدهای باکو برای الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به حاکمیت جمهوری آذربایجان به عنوان یک منطقه خودمختار را افزایش داده است. چنانچه الهام علی اف نیز در جریان جنگ اخیر بارها عبارت «قره باغ، آذربایجان است و بس» را مطرح کرده بود که باور بسیاری از کارشناسان و منتقدین، قرینه شعار «آرتساخ، ارمنستان است و بس» از سوی نیکول پاشینیان بود.
آنچه تحقق این سناریو را بعد از سناریوی نخست (تداوم وضع موجود و ادامه حیات دوفاکتو و بدون شناسایی بینالمللی جمهوری آرتساخ) محتمل میسازد، شرایط و تحولات پیش روی منطقه قرهباغ بعد از جنگ اخیر و نحوه اجرای موافقتنامه آتش بس در پنج سال پیش رو است. بازگشت تدریجی آورگان آذری جنگ اول قرهباغ و یا دیگر شهروندان جمهوری آذربایجان به هفت منطقه پیرامونی قرهباغ کوهستانی و نیز شهر شوشا که موجب خواهد شد از نظر جمعیتی ارامنه قرهباغ همانند دوران شوروی در بین جمعیت گسترده مسلمان و آذری قرار گیرند، عدم کنترل موثر امنیت کریدور لاچین توسط نیروهای روسی از جمله انفجار و درگیری در مسیر ماشینهای عبوری که میتواند هراس و نگرانی ارامنه قرهباغ را به دنبال داشته باشد، احساس عدم امنیت و تخلیه استپاناکرت (خان کندی) و دیگر مناطق ارمنی نشین که مهاجرت آنان به ارمنستان را میتواند در پی داشته باشد، مواردی است که تحقق سناریوی سوم (الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به عنوان یک منطقه خودمختار تحت حاکمیت جمهوری آذربایجان) را محتمل میسازد.
سناریوی چهارم؛ استقلال منطقه ناگورنو- قرهباغ به عنوان یک کشور مستقل تحت عنوان نام ارمنی جمهوری آرتساخ با شناسایی وسیع بین المللی
از منظر حقوق بین الملل، شناسایی دوژور، شناسایی بیقید و شرط یک دولت یا کشور جدید به عنوان دولتی مستقل که توانایی اعمال حاکمیت بر قلمرو و اجرای تعهدات بینالمللی خود را دارد. شناسایی دوژور برخلاف شناسایی دو فاکتو، یک شناسایی قطعی، کامل و غیرقابل لغو است و تنها راه بیاثر کردن آن، قطع کامل روابط دیپلماتیک و کنسولی با کشور یا حکومت شناسایی شدهاست. چنانچه پیش تر اشاره شد، وضعیت حقوقی حاکم بر منطقه قرهباغ طی سه دهه گذشته همواره به صورت دوفاکتو و بدون شناسایی بینالمللی بوده است و در این راستا، حتی دولت ارمنستان هم از شناسایی موجودیت جمهوری آرتساخ خودداری نمود. اما در جریان جنگ اخیر قرهباغ و به ویژه پس از شکست سیاسی و نظامی ارمنستان، تغییر بنیادین شرایط و نگرانی شدید ارامنه از الحاق قرهباغ به جمهوری آذربایجان یا حتی روسیه، موجب شده است موضوع شناسایی استقلال و موجودیت جمهوری آرتساخ از سوی دولت ارمنستان و نیز جامعه بینالمللی با جدیت فراوانی دنبال شود. چنانچه نیکول پاشینیان در سخنانی در پارلمان ارمنستان در 27 سپتامبر 2020 (روز شروع جنگ دوم قره باغ) با تاکید بر حق قرهباغ در حاکمیت بر سرزمین خود اظهار داشت که «لازم است که استقلال آرتساخ را به رسمیت بشناسیم».
آرتور توماسیان، رئیس مجلس ملی آرتساخ نیز اظهار داشت که از همه پارلمانهای کشورهای جهان درخواست کرده ایم تا استقلال جمهوری آرتساخ را به رسمیت بشناسند. شاید بتوان مهم ترین تحرک سیاسی و حقوقی در این زمینه در عرصه بینالمللی را تصویب شناسایی استقلال قرهباغ از سوی مجلس ملی و سنای فرانسه بود که به واسطه عضویت این کشور در ترکیب گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا و نیز میزبانی سومین جمعیت جامعه دیاسپورای ارمنی جهان (پس از روسیه و آمریکا) از اهمیت بالایی برخوردار بود. مجلس سنای فرانسه در میانه جنگ اخیر قرهباغ یعنی 25 نوامبر 2020 قطعنامه به رسمیت شناختن «استقلال قره باغ» را با ۱۸۸ رأی موافق- در برابر سه رأی مخالف و ۱۶ رأی ممتنع- به تصویب رساند و در ادامه نیز مجلس ملی فرانسه در سوم دسامبر 2020 این قطعنامه را تصویب کرد. این قطعنامه که دارای ارزش نمادین بود، از دولت فرانسه میخواست تا منطقه قرهباغ را به عنوان یک «جمهوری مستقل» و با نام رسمی «جمهوری ناگورنو- قره باغ» به رسمیت بشناسد و همچنین به دلیل نقش آفرینی آنکارا در مناقشه قره باغ، فرآیند عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا را با شرکای اروپایی خود مورد ارزیابی مجدد قرار دهد. با این وجود، دولت فرانسه مصوبه مجلس و سنا را رد کرد و «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه فرانسه ضمن اعلام مخالفت با مفاد این قطعنامه تصریح کرد که جمهوری ارمنستان به این اقدام نیازی ندارد.
آمریکا نیز از جمله کشورهایی است که لابی پرقدرتمند و بانفوذ ارمنی به ویژه «کمیته ملی ارامنه آمریکا» همسو با دولت ارمنستان درصدد تصویب شناسایی استقلال قرهباغ ابتدا در سطوح ایالتی و در مراحل بعد در سطوح فدرال (کنگره و دولت) برآمده است. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که تاکنون بیش از 44 ایالت از مجموع 50 ایالت آمریکا قتل عام ارامنه در سال 1915 را به عنوان نسل کشی به رسمیت شناخته اند و بیش از 10 ایالت (کالیفرنیا، جرجیا، هاوایی، لوئیزیانا، مین، ماچاسوست، میشیگان، رودآیلند، کلرادو و مینه سوتا)، استقلال قرهباغ را تحت عنوان «جمهوری آرتساخ» به رسمیت شناخته اند. در میانه جنگ اخیر قرهباغ نیز «آدام شیف» رئیس کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان آمریکا از دولت ترامپ خواست تا استقلال منطقه قرهباغ کوهستانی به رسمیت شناخته شود. وی در پیامی در توئیتر نوشت: «من رسماً از آمریکا میخواهم تا استقلال جمهوری آرتساخ (قرهباغ کوهستانی) را به رسمیت بشناسد.» در همین مقطع، قطعنامه ای نیز درباره به رسمیت شناخته شدن استقلال قرهباغ از سوی گریس ناپولیتانو به مجلس نمایندگان آمریکا ارائه شد که به سرانجام مشخصی نرسید.
هرچند ارمنستان همچنان امیدوار است بتواند در فضای پس از جنگ اخیر قرهباغ با استفاده از نفوذ لابی و جامعه دیاسپورای ارمنی که در بیش از 100 کشور جهان حضور دارند، بتواند طرح استقلال و شناسایی بینالمللی جمهوری آرتساخ را به پیش ببرد تا در یک اقدام پیشگیرانه مانع از الحاق این منطقه به جمهوری آذربایجان یا حتی روسیه در آینده شود، اما واقعیت این است که شناسایی استقلال قرهباغ از سوی کشورهای غربی میتواند اقدام روسیه در شناسایی استقلال مناطقی مانند آبخازیا و اوستیای جنوبی پس از جنگ اوت 2008 با گرجستان را توجیه کند و به آن رسمیت و مشروعیت ببخشد. همچنین شناسایی استقلال قره باغ، میتواند کشورهای شناسایی کننده را به طور مستقیم در مقابل جمهوری آذربایجان و ترکیه قرار دهد که با توجه به ملاحظات انتقال انرژی از جمهوری آذربایجان به اروپا (کریدور جنوبی انتقال انرژی) بسیار بعید است که کشورهای غربی بخواهند وارد چنین موضوعی شوند. بنابراین با توجه به شرایط و ملاحظات موجود، تحقق سناریوی چهارم یعنی «استقلال منطقه ناگورنو- قرهباغ به عنوان یک کشور مستقل تحت عنوان نام ارمنی جمهوری آرتساخ با شناسایی وسیع بین المللی» بسیار ضعیف و غیر محتمل است و به نظر میرسد دولت ارمنستان نیز با آگاهی از این موضوع، تا زمانی که حد مشخص و مطلوبی از شناسایی بینالمللی استقلال منطقه ناگورنو- قرهباغ حاصل نشود، به طور یک جانبه و انفرادی اقدام به شناسایی استقلال و موجودیت جمهوری آرتساخ نخواهد کرد.
سناریوی پنجم؛ استقلال منطقه ناگورنو- قرهباغ به عنوان یک کشور با شناسایی محدود بینالمللی
پنجمین سناریوی احتمالی برای وضعیت حقوقی منطقه ناگورنو- قره باغ، «استقلال این منطقه به عنوان یک کشور با شناسایی محدود بین المللی» است که در واقع میتوان گفت وضعیتی میانه «وضعیت دو فاکتو فعلی» و «وضعیت دوژور با شناسایی وسیع بین المللی» خواهد بود. این وضعیت میانه، وضعیتی است که مناطق اوستیای جنوبی و آبخازیا پس از جنگ اوت 2008 روسیه و گرجستان از آن برخوردار شده اند. تاکنون 6 کشور روسیه، نیکاراگوئه، ونزئلاء، نائورو[6] (کشور جزیرهای و کوچک در منطقه میکرونزی قاره اقیانوسیه)، جزیره وانوآتو[7] (کشوری جزیرهای و کوچک در جنوب اقیانوس آرام) و سوریه، استقلال مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخته اند. اما روشن است که این تعداد محدود طبق عرف حقوق بینالملل نمی تواند موجب شناسایی دوژور و رسمی این مناطق در سطح بینالمللی شود. در حال حاضر وضعیت منطقه قرهباغ از سطح مناطق اّبخازیا و اوستیای جنوبی پایین تر است و تنها سه منطقه آبخازیا، اوستیای جنوبی و ترانس دنیستر[8] (مولداوی) که خود فاقد شناسایی بینالمللی هستند، موجودیت جمهوری آرتساخ را به رسمیت شناخته اند.
به نظر میرسد تحقق سناریوی پنجم یعنی «استقلال منطقه ناگورنو- قرهباغ به عنوان یک کشور با شناسایی محدود بین المللی» نیز برای ارامنه دشوار باشد؛ چرا که ارمنستان فاقد ظرفیت، توانایی و ابزار روسیه است که توانسته است حداقل کشورهایی مانند سوریه، ونزئلاء و نیکاراگوئه را در شناسایی مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی با خود همراه کند. ضمن این که اگر روسیه بخواهد تجربه شناسایی یک جانبه استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی را در مورد قرهباغ هم تکرار کند، هزینههای سیاسی و بینالمللی آن و تنش و سردی در روابط با جمهوری آذربایجان (مشابه وضعیت مناسبات روسیه با گرجستان) را به هم خواهد داشت. ضمن این که «استقلال منطقه ناگورنو- قرهباغ به عنوان یک کشور با شناسایی محدود بین المللی» همانند آبخازیا و اوستیای جنوبی کمک خاصی به این منطقه نخواهد کرد و حداکثر در ادامه وضعیت دوفاکتوی فعلی خواهد بود.
سناریوی ششم؛ الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به فدراسیون روسیه از طریق برگزاری رفرانوم حق تعیین سرنوشت (تکرار الگوی کریمه اوکراین و تبدیل قرهباغ به منطقه برونگان کالینینگراد روسیه)
اما ششمین سناریوی محتمل برای آینده وضعیت حقوقی منطقه قره باغ، «الحاق این منطقه به فدراسیون روسیه از طریق برگزاری رفراندوم حق تعیین سرنوشت» است که به نوعی تکرار الگوی شبه جزیره کریمه در مارس 2014 است که با برگزاری رفراندوم الحاق این منطقه به فدراسیون روسیه، شبه جزیره کریمه از خاک اوکراین جدا و به خاک روسیه منضم شد. کنترل موثر و قاطعانه امنیت ارامنه قرهباغ کوهستانی توسط نیروهای روسی که بتواند نوعی اطمینان خاطر به ارامنه قرهباغ و نیز دولت ارمنستان از حفظ جان و امنیت ساکنین این منطقه در مقابل درگیریهای مجدد با جمهوری آذربایجان بدهد، اعطای تدریجی گذرنامه روسی به ارامنه قرهباغ مشابه اعطای گذرنامه روسی به ساکنین آبخازیا و اوستیای جنوبی قبل از جنگ اوت 2008 میلادی که موجب میشود ارامنه قرهباغ عملاً تبدیل به شهروندان روسیه شوند، ارائه کمکهای مالی و اقتصادی از سوی دولت روسیه به منطقه قرهباغ که علاوه بر وابستگی نظامی و امنیتی (استقرار نیروهای حافظ صلح روسی در کریدور ارتباطی لاچین)، وابستگی اقتصادی نیز به روسیه ایجاد خواهد کرد، تمدید مدت زمان پنج ساله استقرار نیروهای حافظ صلح روسی به موازات افزایش تعداد آنها از 1960 نفر فعلی توافق شده در توافقنامه آتش بس 10 نوامبر 2021 میلادی، مواردی است که تحقق این سناریو را در آینده محتمل میسازد.
در چارچوب این سناریو، ارامنه قرهباغ با پذیرش تابعیت و شهروندی روسیه، از طریق یک رفراندوم حق تعیین سرنوشت به فدراسیون روسیه ملحق خواهند شد. در چنین حالتی، منطقه قرهباغ کوهستانی برخلاف شبه جزیره کریمه که پیوستگی سرزمینی و آبی به فدراسیون روسیه دارد، وضعیتی شبیه منطقه برونگان کالینینگراد خارج از مرزهای روسیه را پیدا خواهد کرد؛ منطقه ای که ۳۰۰ کیلومتر با خاک روسیه فاصله دارد پس از جنگ جهانی دوم از آلمان گرفته شد. این موضوع یکی از نگرانیهای مهم جریانهای مخالف دولت جمهوری آذربایجان در رابطه با موافقتنامه آتش بس 10 نوامبر 2020 به شمار میرود و معتقد هستند یکی از دلایل عدم پیش روی ارتش جمهوری آذربایجان به سمت استپاناکرت (خان کندی) پس از سقوط شوشا (در فاصله ای کمتر از 11 کیلومتر تا مرکز قره باغ) و پذیرش استقرار نیروهای حافظ صلح روسی، تلاش بلندمدت روسیه برای الحاق منطقه قرهباغ به روسیه در قالب الگوی کریمه است.
آنچه تحقق این سناریو را محتمل میسازد، انتشار خبرهای مختلفی از توزیع گذرنامههای روسی در قرهباغ پس از جنگ اخیر و استقرار نیروهای حافظ صلح روسی در این منطقه است. به ویژه آن که ویتالی بالاسانیان،[9] دبیر شورای امنیت ملی آرتساخ در همان نخستین روز جنگ قرهباغ یعنی 27 سپتامبر 2020 اعلام کرد که شهروندان این منطقه میتوانند گذرنامه روسی دریافت کنند.[10] از این زاویه نیز میتوان به این موضوع توجه داشت که دریافت گذرنامه روسی، ارامنه قرهباغ را تبدیل به شهروندان روسیه خواهد کرد و آنگاه اگر ارامنه نیز منطقه در درگیریهای احتمالی آینده با نیروهای جمهوری آذربایجان، کشته شوند، باکو نه با ارمنستان، بلکه با دولت روسیه مواجه خواهد شد که کاملاً مشابه وضعیت ساکنین آبخازیا و اوستیای جنوبی قبل از شروع جنگ اوت 2008 خواهد بود. توزیع گذرنامه روسی بین ساکنین این منطقه مدتها قبل از جنگ آغاز شده بود و بسیاری از ساکنین آبخازیا و اوستیای جنوبی از کمکهای مالی و حتی حقوق ماهیانه و بازنشستگی دولت روسیه برخوردار شده بودند. لذا زمانی که میخائیل ساکاشویلی تصمیم به حمله نظامی به این مناطق در اوت 2008 برای احیای حاکمیت ملی و تمامیت ارضی گرجستان نمود، یکی از دلایل دولت روسیه برای واکنش نظامی به این اقدام، دفاع از «اتباع و شهروندان روسی» ساکن در این مناطق بود که به باور مسکو این حق طبیعی و دفاع مشروع را برای مداخله نظامی در اوت 2008 ایجاد میکرد. لذا تکرار این روند در منطقه قرهباغ که میتواند به صورت تدریجی در پنج سال آینده مقرر در موافقتنامه آتش بس اخیر رخ دهد، چالشی بسیار مهم برای دولت آذربایجان به شمار میرود. به ویژه آن که دولت و ارتش آذربایجان هیچ گونه کنترل و حاکمیتی بر منطقه قرهباغ کوهستانی ندارند و نیروهای حافظ صلح روسی تا پنج سال آینده یعنی سال 2025 در این منطقه و کریدور حیاتی و ارتباطی لاچین مستقر هستند.
در صورتی که روسیه بتواند این سناریو را محقق کند، منطقه کوهستانی و مرتفع قرهباغ میتواند تبدیل به یک پایگاه مهم برای سایتهای موشکی، راداری و اطلاعاتی روسیه در قفقاز جنوبی مشابه نقشی که منطقه برونگان کالینینگراد در اروپا برای روسیه ایفا میکند و این منطقه محل استقرار بسیاری از سیستمهای موشکی این کشور در مقابله با تهدیدهای ناتو است. این موضوع از این جهت نیز برای روسیه حائز اهمیت است که روسیه به دلیل مخالفت دولت آذربایجان با تمدید پایگاه راداری گاباله (قبله) مجبور به تخلیه این پایگاه راداری مهم به جا مانده از دوران شوروی در سال 2013 شد. لذا تحقق سناریوی ششم و حضور نظامی روسیه در منطقه قرهباغ که میتواند در ادامه استقرار نیروهای حافظ صلح روسی در این منطقه روی دهد، این امکان را به روسیه خواهد داد که پس از پایگاه نیروی دریای در سوخومی (آبخازیا)، نیروی هوایی و زمینی در تسخینوالی (اوستیای جنوبی)، پایگاه نیروی هوایی اِربونی (ایروان) و پایگاه گیومری (در مرز ارمنستان و ترکیه)، صاحب پنجمین پایگاه نظامی در منطقه قرهباغ شود که با توجه به موقعیت کوهستانی و استراتژیک این منطقه، میتواند در تثبیت جایگاه نظامی روسیه در قفقاز جنوبی نقش بسیار مهمی ایفا کند.
بنابراین، به نظر میرسد تحقق این سناریو یعنی الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به فدراسیون روسیه (سناریوی ششم) پس از سناریوی استقلال منطقه ناگورنو- قرهباغ به عنوان یک کشور مستقل تحت عنوان نام ارمنی جمهوری آرتساخ با شناسایی وسیع بینالمللی (سناریوی چهارم)، «سناریوی مطلوب ارمنستان» و «بدترین سناریوی ممکن برای جمهوری آذربایجان» باشد. میتوان گفت سناریوی چهارم، «سقف مطالبات ارامنه» و سناریوی ششم نیز «کف مطالبات ارامنه» در رابطه با آینده حقوقی منطقه قرهباغ خواهد بود که موجب خواهد شد دست کم این منطقه همانند هفت منطقه پیرامونی قرهباغ و شهر شوشا به حاکمیت جمهوری آذربایجان بازنگردد.
در مجموع، عدم اشاره موافقتنامه آتش بس 10 نوامبر 2020 به وضعیت حقوقی آینده منطقه قره باغ، راه را برای ارائه تفسیرها و سناریوهای مختلف بازگذاشته است. هرچند تحقق هر یک از شش سناریوی احتمالی که در این نوشتار به آن اشاره شد، کاملاً وابسته و مشروط به روند تحولات سیاسی و نظامی حاکم بر منطقه قره باغ، ارمنستان، جمهوری آذربایجان و نیز فدراسیون روسیه خواهد بود. به نظر میسد با توجه به ملاحظاتی که در حال حاضر بر منطقه حاکم است، سناریو نخست (تداوم وضع موجود و ادامه حیات دوفاکتو و بدون شناسایی بینالمللی منطقه قره باغ)، سناریوی سوم (الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به حاکمیت جمهوری آذربایجان به عنوان یک منطقه خودمختار) و سناریوی ششم (الحاق منطقه ناگورنو- قرهباغ به فدراسیون روسیه از طریق برگزاری رفرانوم حق تعیین سرنوشت) از احتمال تحقق و اجرایی شدن بیشتری در مقایسه با دیگر سناریوهای مطرح شده برخوردار باشند.
[1] . ولی کوزه گر کالِجی، ««تاملی بر پیچیدگیهای حقوقی و اجرایی رجوع به اصل حق تعیین سرنوشت در مناقشه ناگورنو- قره باغ»، موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)، 28 مهر 1399.
[2] . Artsakh is Armenia, period
[3] . the right to self-determination
[4] . territorial integrity
[5] . “Armenian PM and ex-president accuse each other of ‘diplomatic fiasco”, Jam News, December 5, 2020.
[6] . Nauru
[7] . Vanuatu
[8] . Transnistria
[9] . Vitaly Balasanyan
[10] . “Vitaly Balasanyan on providing Russian passports to the people of Artsakh. aravot.am”, Gagrule.net, September 27, 2020.
منبع:http://iras.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.