تغییراتی که بهار عربی در اروپا ایجاد کرد

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
یک دهه از شروع انقلاب در جهان عرب گذشته و اروپا دستخوش تغییرات بسیاری شده است

با گذشت یک دهه از بهار عربی، برای کسانی که در مقابل خودکامگان ایستادند و خواهان زندگی بهتری شدند، تغییرات چندانی رخ نداده است. اغلب کشورهایی که در معرض اعتراض و خشونت قرار گرفتند، هنوز هم تحت کنترل رژیم های استبدادی اداره می شوند، ظلم و فساد در این کشورها همچنان امری معمول و عادی است و مشکلات اقتصادی ادامه دارد.

اما اروپا نسبت به سال 2011 به دلایلی که مستقیما به انقلاب های خاورمیانه مربوط می شود، دستخوش تغییر و تحولات بسیاری قرار گرفته است. در بریتانیا همه پرسی برگزار شد و مردم در واکنش به بحران پناهندگان و سیل سوری هایی که از جنگ داخلی می گریختند، خواهان خروج از اتحادیه اروپا شدند؛ احزاب سیاسی پوپولست در سراسر اروپا، بر ترس مردم از اسلام و افراط گرایی سوار شدند و در برابر احزاب پرسابقه قد علم کردند.

سیاست خارجی اروپا به طور محسوسی تغییر یافت و کشورهای اروپایی با آغوش باز از دیکتاتورهایی که در کشورهای شمال آفریقا ظهور کردند، استقبال نمودند و حتی لزومی بر حمایت ظاهری از لیبرالیسم هم ندیدند. کوتاه سخن اینکه رویدادهای بهار عربی نه تنها از ایجاد ثبات در کشورهای عربی ناکام ماند، که کشورهای اروپایی را نیز متزلزل کرد.

سال 2015 آنگلا مرکل صدراعظم آلمان کشورها و سیاستمدارانی را که از پذیرش پناهجویان سوری اجتناب می کردند، سرزنش نمود؛ وی مرزهای آلمان را به روی پناهجویان گشود و حدود یک میلیون نفر را پذیرفت. این تصمیم جنجال بزرگی به پا کرد و بسیاری در مورد درست بودن یا نبودن آن به نقد و بحث و بررسی پرداختند.

«اِما اسکای» عضو ارشد مؤسسه جکسون در دانشگاه ییل، معتقد است که جلوگیری از ورود مهاجران دلیل اصلی بریتانیا برای خروج از اتحادیه اروپا بود؛ در این میان پوپولیست ها بر حس ناامنی مردم دمیدند و از حوادث تروریستی اروپا به نفع خود بهره برداری کردند «نایجل فاراژ رهبر حزب دست راستی استقلال بریتانیا، درحالیکه در مقابل پوستر بزرگی از پناهندگان سوری در مرز اسلونی- کرواسی ایستاده بود، با مردم سخن می گفت و منظورش از این کار رساندن این پیام بود: تا وقتی انگلیس از اتحادیه اروپا خارج نشود و کنترل مرزهایش را در دست نگیرد، شاهد ورود سیل پناهندگان به داخل کشور خواهیم بود. در این میان رسانه ها دائما برخوردهایی که در اردوگاه موقت کاله بین پلیس فرانسه و مهاجرانِ ناامید از ورود به انگلیس رخ می داد را پوشش می دادند»

به این ترتیب در شرایطی که صدها هزار پناهجو در تلاش برای رسیدن به نقطه ای امن بودند، پوپولیست ها که تاکنون در صحنه سیاست اروپا در حاشیه قرار داشتند، فرصت را برای ظهور و زورآزمایی مناسب دیدند و از ترسی که مردم بابت از دست دادن شغل و مواجه با فرهنگ هایی کاملا متفاوت داشتند، استفاده کردند. گرچه دشمنی با پناهندگان از حس اسلام هراسی که در اذهان بسیاری از اروپایی ها وجود داشت نشأت می گرفت، اما ظهور داعش در عراق وسوریه و حملات تروریستی که توسط اعضا و حامیان این گروه در اروپا انجام شد نیز، به پوپولیست ها کمک کرد. مهاجرت ترس از حملات افراط گرایان را تشدید کرد و چهره سیاست اروپا را –شاید برای همیشه- تغییر داد.

گفتگوهای روزانه در کافه های اروپا حتی در شهرهایی همچون پاریس و برلین که مرکز اندیشه های لیبرالی محسوب می شوند، اغلب آمیخته با بیگانه هراسی است و مردم در نحوه اداره ممکلت به دو دسته تقسیم شده اند: کسانی که کمک به پناهجویان را از نظر اخلاقی ضروری می دادند و کسانی که پناهندگان را باری بر دوش کشور می بینند؛ کسانی که بین اسلام و اسلام گرایی افراطی فرق می گذارند و کسانی که آشکارا اسلام هراس هستند.

دهه گذشته آزمونی بود برای بررسی ارزش های سیاست خارجی اروپا و نشان داد که کشورهای این قاره گرچه حامی ازادی و دموکراسی هستند اما اراده ای برای رشد و ارتقای آن در بیرون از مرزهای خود ندارند. بسیاری از جوانان عرب که چشم امیدشان به اروپا بود، ناامید شده اند و می بینند که دولت های اروپایی تنها به فکر خود هستند.

دو کشور مهم اروپا یعنی فرانسه و آلمان به تجارت خود با عبدالفتاح سیسی -که رئیس جمهور اسلام گرای مصر را به راحتی کنار زد و جایش نشست- ادامه می دهند. اوایلِ این ماه فرانسه برای سیسی فرش قرمز انداخت و به او نشان شوالیه که بالاترین نشان دولتی است تقدیم کرد؛ سرکوب مخالفان سیاسی، اسلام گراها و لیبرال ها توسط سیسی هم تأثیری در نحوه رویکرد فرانسه با وی ایجاد نکرده است. به گفته فعالان مدنی 60000 زندانی سیاسی در زندان های مصر نگهداری می شوند، روز به روز عرصه فعالیت بر مطبوعات تنگ تر می شود و همه اینها باعث شده که ترس بر فعالان مدنی سایه افکن گردد.

«جولین بارنز دیسی» مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در شورای روابط خارجی اروپا می گوید که بهار عربی فرصتی برای ایجاد تحول در روند توسعه و رشد منطقه فراهم کرد اما اروپا نتوانست از این فرصت استفاده کند «توجه اروپایی ها بر روی چالش های امنیتی و مهاجرت باقی ماند و این خودباوری که می توانند نظم سیاسی منطقه را به سمت و سوی بهتری بکشانند، در انان رو به کاهش گذاشت. حالا با گذشت ده سال از بهار عربی، اروپاییان دوباره به این نظر برگشته اند که از ثبات ناشی از اقتدارگرایی و استبداد استقبال کنند؛ نمونه این امر را می توان در همکاری فزاینده و نگاه مثبت انها به سیسی دید»

فرانسه و انگلیس به رهبری ناتو در لیبی مداخله کرده و معمر قذافی را سرنگون کردند، اما با خلأ قدرت و جنگ بین گروههای مختلف –اسلام گراها، افراط گرایان، قبایل، سیف قذافی و خلیفه حفتر- لیبی به ورطه آشوب و هرج و مرج افتاد. پس از سقوط قذافی انتظار می رفت که اروپا اداره امور را در دست گرفته و کشور را به سمت گذار دموکراتیک سیاسی هدایت کند، اما بدلیل بی علاقگی و نداشتن برنامه ای برای ایجاد ثبات در لیبی، نه تنها این اتفاق نیافتاد که شاهد رفتارهای عکس این توسط اروپاییان بودیم.

اروپاییان در ظاهر از روند صلح با میانجیگری سازمان ملل حمایت می کنند اما برخی از سیاست هایشان باعث طولانی تر شدن جنگ داخلی لیبی شده است. برای مثال طبق گزارش ها آلمان به هر دو طرف جنگ اسلحه می فروشد؛ فرانسه نیز متهم است که نیروهای خلیفه حفتر را مسلح کرده است. امانوئل مکرون برای مهار مهاجران و افراط گرایانی که در قالب مهاجر وارد اروپا می شوند، بر روی حفتر حساب باز کرده است.

روابط و معاملاتی که اروپا با سیسی و حفتر برقرار کرده است، مشابه با آن چیزی است که پیشتر با قذافی داشت. سال 2010 قذافی از کشورهای اروپایی خواست که اگر می خواهند ورود غیرقانونی مهاجران آفریقایی به اروپا را متوقف کند، سالانه 5 میلیارد یورو به او بدهند؛ اما ظلم و سرکوب مردمش در نهایت منجر به شورش، جنگ داخلی و مهاجرت گسترده به اروپا شد.

دیکتاتورهای خاورمیانه دوباره این فرصت را یافته اند تا از تهدید بازکردن درهای ورود مهاجران اقتصادی و افراط گرایان، علیه اروپا استفاده کنند و وجود خود را برای تأمین امنیت مرزهای اروپا ضروری جلوه دهند. گرچه بهار عربی نشان داد که ادامه همکاری با رژیم های دیکتاتوری، سیاستی شکست خورده است اما هنوز هم بسیاری از کشورهای اروپایی همین رویه را ادامه می دهند

«جو هیلترمن» مدیر گروه بین المللی بحران معتقد است که اروپا از ابتدا در فهم ماهیت بهار عربی به عنوان حرکتی دموکراسی طلبانه دچار اشتباه شد «مردمی که در خیابان ها حضور داشتند در گام اول بدنبال دموکراسی نبودند، اما اروپا می خواست که اینگونه باشد. معترضان خواهان سرنگونی رژیم های فاسد و غیرپاسخگو و روی کار آمدن دولتمردانی بهتر بودند. وقتی اعتراضات به خشونت و هرج و مرج انجامید، اروپایی ها محتاط شدند، اسلام را به خاطر عدم پیشرفت دموکراسی در خاورمیانه مقصر قلمداد کردند، بازرسی های مرزی را برای جلوگیری از ورود بی رویه مهاجران و پناهجویان –که در بین آنها جهادگرایان هم وجود داشتند- شدیدتر کردند و در پایان هم برای ایجاد ثبات در کشورهای مبدأ، از رژیم های اقتدارگرا و مستبد حمایت نمودند؛ حال آنکه آنچه در بدو امر سبب بروز بهار عربی شد همین رژیم ها بودند»

در سوریه اروپایی ها متحد هستند و تأمین بودجه بازسازی آن کشور را منوط به تغییرات سیاسی در راستای قطعنامه 2254 سازمان ملل نموده اند. در این قطعنامه خواسته شده که شورشیان در سیاستگذاری های سوریه مشارکت داده شوند، زندانیان سیاسی آزاد گردند و طرفین جنگ بابت جنایاتی که انجام داده اند پاسخگو باشند. اما پوپولیست ها در ایتالیا و چندین کشور دیگر، طرفدار از سرگیری روابط با اسد پشت درهای بسته هستند. ایتالیا بدنبال ان است تا با سرویس های اطلاعاتی اسد در خصوص افراط گرایانی که وارد اروپا شده اند، ارتباط برقرار کرده و مبادله اطلاعات کند. حزب آلترناتیو یکی از اصلی ترین احزاب مخالف دولت آلمان نیز می گوید که سوری ها تحت حکومت اسد ایمن هستند و وقت آن است که به کشور خود برگردند. به این ترتیب اروپا انتظارات خود را از تغییر رژیم به تغییر رفتار رژیم، کاهش داده است

«الیویر گویته» رئیس یک شرکت امنیتی است که به دولت های اروپا، آفریقا و خاورمیانه مشاوره می دهد. وی معتقد است که امتناع اروپا از مداخله نظامی در سوریه عامل اصلی در سوق دادن مسلمانان غرب به آغوش داعش بود «آنچه جوانان غرب را برای پیوستن به داعش قانع کرد ساده بود: دولت شما مدعی است که از حقوق بشر دفاع می کند اما وقتی نوبت به نجات جان مسلمانان می رسد، اهمیتی نمی دهد. ما به کمک شما نیاز داریم؛ به ما بپیوندید. سرویس های امنیتی اروپا به من می گویند که امروزه سطح تهدید از سال 2015 که داعش اوج گرفت و اروپا را اماج حمله قرار داد، بالاتر است»

اما کارشناسان دیگر با اشاره به فروپاشی لیبی معتقدند که مخالفت با حضور نظامی اروپا در سوریه تصمیم درستی بود به ویژه آنکه میدان نبرد سوریه زمین بازی گروههای مختلفی شده است و نه تنها گروه میانه روی ارتش آزاد سوریه که گروههای جهادی نیز در آن حضور دارند. همچنین معترضان لیبرال و دموکرات سوریه، سازماندهی نداشتند؛ این مسائل باعث می شد که عملیات قاطع نظامی اروپا و آمریکا علیه اسد دشوار شود.

علیرغم همه اینها، اروپا نقش مثبت نیز داشته است؛ چنانکه تاکنون میلیاردها دلار کمک کرده و تلاش نموده تا جنبش های مدنیِ برخاسته از بهار عربی را زنده و پویا نگه دارد. به گفته بارنز دیسی «درسی که از بهار عربی گرفته می شود این است که اصلاحات اساسی امری بلند مدت است و دیگر اینکه به جای انقلاب و برهم زدن نظم مملکت، باید بر ایجاد تغییرات از پایین به بالا تمرکز کرد»

 

منبع:https://pe.annabaa.org

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *