سیاستگذاری های هوشمند و کاربردی ترکیه و حوزه نفوذ عربی

 
در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
مصطفی مطهری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: آنچه ترکیه را به انجام فعالیت های چالشی – ترغیبی در عرصه منطقه ای واداشته است عبارتند از نیاز به خروج از لاک درون سرزمینی به فرا سرزمینی در عرصه خارجی با شاخص های محیطی نزدیک و دور برای تأمین منافع، تعاریف هوشمندانهِ استفاده از دوگانه متغیر حضور فیزیکی – عینی و متافیزیکی – ذهنی و موفقیت روز افزون این راهبرد عملیاتی، پیوند شرایط داخلی به عرصه خارجی و بروزرسانی و متناسب سازی آن با واقعیات سیاست خارجی ترکیه، فرصت حضور در فعالیت های منطقه ای بنا بر شرایط موجود داخلی و خارجی، و بالاخره اینکه پیوست عملی و نظری جهت نفوذ گستری در عرصه خارجی با پشتوانه تمام عیار داخلی.

 ترکیه نیز به مانند ایران یکی از کشورهای منطقه خاورمیانه است که از حیث زبانی و نژادی با دیگر کشورهای منطقه ای متفاوت بوده و ماهیتی متمایز از مبانی همگرایانه بر مبنای گزاره های مذکور دارد. از این رو حضور ترکیه در منطقه عربی و در میدان هایی که در قالب حوزه نفوذ عربی تعریف می شود یکی از نکاتی است که کمتر بدان پرداخته شده است.

واقعیت امر این است که حضور ترکیه در میدان عربی و در منطقه ای که به عنوان مناطق نفوذ و حوزه امنیتی کشورهای عربی مانند سعودی و در مورد جدید یعنی امارات تعریف می شود موجب شکل گیری نوعی رهیافت های مبتنی بر تهدید با کارکردهای تهاجمی از سوی طرفین شده است. نکته قابل توجه در این باره این است که ترکیه افزایش دامنه فعالیت و حضور در مناطقی که در این یادداشت از آنها به عنوان منطقه عربی یاد می شود تنها به عرصه زمینی محدود نیست بلکه در عرصه دریایی نیز در این سال ها تلاش کرده است تا مدعیان عربی در عرصه فعالیت های منطقه ای را به چالش بکشد. 

به علاوه اینکه اگرچه ترکیه از وجود بحران و شرایط بحران به عنوان یک فرصت جهت پیشبرد اهداف و اجرای راهبردهای نفوذ استفاده می کند اما با این حال این موضوع را باید مد نظر قرار داد که ترکیه صرفاً از بحران به عنوان تنها متغیر موجود در این باره استفاده نمی کند. چرا که مضاف بر وجود بحران واقعی و عینی، تصویرسازی های مصنوعی از چالش و تهدیدات در این باره از جمله مواردی می باشد که از سوی آنکارا در مسیر حصول به اهداف توسعه طلبانه منطقه ای در سرزمین های عربی سیاستگذاری شده است. 

بیان این موضوع درباره برنامه ها و طرح های ترکیه ذیل اهداف سیاستگذاری شده در عرصه خارجی، می تواند جالب باشد؛ از این منظر که راهبرد حضور و فعالیت در مناطق مورد نظر از حیث جغرافیایی، پیوستاریِ منحصر و خاص دارند. در واقع پیوست جغرافیایی نه به معنای عام و عمومی آن که در قالب نقشه جغرافیایی رویت می شود بلکه به آن معنا که حضور در مناطق سرزمینیِ مورد نظر در پیوستگی و فشردگی آن با مناطق دریایی است که ترکیه در آنجا نیز به دنبال خلق فرصت برای ارتقاء جایگاه خود و نقش آفرینی های ویژه است. گواه این ادعا همبسته بودن فعالیت های ترکیه در مناطقی است که در آنجا حضور فیزیکی دارد و تلاش دارد تا در حوزه دریایی(مدیترانه و خلیج عدن و سواحل سومالی) نیز پیوندهایی را در این باره برقرار کند.

اما وجه دیگر ماجرای نفوذ ترکیه در منطقه عربی با توجه به تمایزات ذکر شده در ابتدای این یادداشت، به عنوان یکی از واحدهای جغرافیایی متمایز(به همراه ایران و رژیم صهیونیستی) با واحدهای عربی در خاورمیانه، استفاده از رویکردهای ایدئولوژیک به عنوان یک گزاره کلان با کارکردهای فرا ملی – فرانژادی – فرا زبانی است. در واقع ترکیه از متغیر ایدئولوژی و شاخص های مبتنی بر آن به عنوان یک الگوی سیاسی برای توسعه نفوذ خود در مناطق عربی استفاده می کند. بطوریکه تولید و بازتولید مبانی بنیادین از موضوع باورهای ایدئولوژیک به عنوان یک کلان روایت از سوی آنکارا، راهبرد شکل گرفته از سیاست نفوذ در شق دیگر را عملیاتی می سازد.   

آنچه بدیهی است این است که سیاستگذاری های ترکیه برای نفوذ در مناطق عربی با رویکرد دوگانه حضور فیزیکی و حضور ایدئولوژیک بیش از آنکه بر مبنای متافیزیک جهان ترکی و مؤلفه های مبنی بر پر کردن خلاء ژئوپلیتیک، قابل تعریف و رصد کردن باشد بیشتر براساس بسط ژئوپلیتیک و گسترش دامنه و گستره هژمونیک قابل تعریف است. به طوری که در ذیل سطوح هوشمندانه رفتار و عملکرد آنکارا در مسیر توسعه طلبانه نفوذ ارضی – ذهنی پیش از آنکه رجوع به مبادی ناستالوژیک ترکی و یا نظریات مرتبط در این باره اساس عمل و اولویت اقدام باشد چگونگی و میزان کنش، نوع کنش، مکان و میدان کنش برای ارتقاء جایگاه منطقه ای ترکیه در ذیل رهیافت های بین المللی مد نظر است. به عبارت بهتر اینکه ترکیه با در نظر داشتن شاخص های قدرت گستری منطقه ای، بازیگری و بازی کردن را در قالب کنش های بین المللی و قواعد مترتب بر آن را دنبال می کند؛ گواه این ادعا نیز گستره کنش و فعالیت آنها از خاورمیانه تا شمال آفریقا، قفقاز و آسیای میانه است. 

اگرچه از حیث رویکرد تاریخی این مناطق با نظریات نوعثمانی گری اردوغان برای احیای قدرت عثمانی ها در قامت جمهوری ترکیه تبیین و تحلیل می شود، اما واقعیت ماجرا چیزی فراتر از یک رجعت تاریخی است. چرا که اولویت های مبنایی ترکیه علیرغم نشانگان تاریخی، بر مبنای دولت محوری و متغیرهای عینی – ذهنی کسب منافع و تأمین و صیانت از آن سامان پیدا کرده است. از این رو در این مسیر گزاره های تاریخی نیز به مانند دیگر گزاره های موجود نقش حمایتی و تسهیل گرا و انسجام بخش و تسریعی را دارا هستند.   

بنابراین با توجه به نکات بیان شده باید خاطر نشان کرد که آنچه ترکیه را به انجام فعالیت های چالشی – ترغیبی در عرصه منطقه ای واداشته است عبارتند از نیاز به خروج از لاک درون سرزمینی به فرا سرزمینی در عرصه خارجی با شاخص های محیطی نزدیک و دور برای تأمین منافع، تعاریف هوشمندانهِ استفاده از دوگانه متغیر حضور فیزیکی – عینی و متافیزیکی – ذهنی و موفقیت روز افزون این راهبرد عملیاتی، پیوند شرایط داخلی به عرصه خارجی و بروزرسانی و متناسب سازی آن با واقعیات سیاست خارجی ترکیه، فرصت حضور در فعالیت های منطقه ای بنا بر شرایط موجود داخلی و خارجی، و بالاخره اینکه پیوست عملی و نظری جهت نفوذ گستری در عرصه خارجی با پشتوانه تمام عیار داخلی.

 

 

منبع:http://irdiplomacy.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟