1) لغو پروژه خط لوله «کی استون ایکس ال» – این پروژه انرژی ظرفیت خط لوله های ایالات متحده برای واردات نفت خام کانادا به طور کارآمد، اقتصادی و ایمن را به بیش از دو برابر افزایش می دهد. بایدن آن را در روز اول کار خود متوقف کرد. این اقدام یک سیاست گذاری بد در زمینه «آب و هوا» است. در حال حاضر، نفت با روش های جایگزین که با افزایش ایجاد گازهای گلخانه ای همراه است، منتقل می شود. چنین اقدامی در علوم اقتصادی، بد است: باعث از بین رفتن هزاران شغل و افزایش هزینه های انرژی در ایالات متحده و کانادا خواهد شد. حتی از نظر استراتژیک هم چنین اقدامی مثبت نیست چون امنیت انرژی ایالات متحده را تضعیف می کند. از همه مهم تر، اقدام اشتباهی در سیاست خارجی است چون ضربه بدی به نزدیک ترین متحد آمریکا می زند. بهترین گزینه آمریکا برای گذراندن دوره انتقالی به آینده پایدار از نظر محیط زیست، تقویت اقتصاد و رهبری انرژی جهانی از طریق قدرت است. لغو پروژه «کی استون ایکس ال» هیچ یک از این اهداف را محقق نمی سازد.
2) سردرگمی در زمینه آب و هوا – بایدن تصمیم گرفته دوباره به توافق آب و هوایی پاریس بپیوندد. دولت ترامپ از توافق خارج شد چون مفاد آن نتیجه ای در مهار بزرگ ترین عامل انتشار گازهای دی اکسید کربن، یعنی چین، نداشت. این توافق هزینه های هنگفتی را به ایالات متحده تحمیل می کرد بدون اینکه درجه حرارت جهانی را کاهش دهد. هیچ یک از امضاکنندگان توافق به هدف های تعیین شده نزدیک نشده اند. در واقع، میزان انتشار گازهای گلخانه ای چین اکنون دو برابر آمریکا و بیشتر از زمانی است که چین توافق را امضا کرده. در همین حال، ایالات متحده با تکیه بر قدرت نیروهای بازار، پیشرفت چشمگیری داشته و سرانه انتشار کربن در دهه گذشته را به رکوردی غیرقابل قیاس با دیگر کشورها کاهش داده است. در عمل، دلیل موجهی برای پیوستن دوباره به این پیمان وجود ندارد. راه حل های مبتنی بر بازار می تواند گزینه های بهتری برای رسیدن به «انقلاب صنعتی سبز» باشد. پیوستن به توافق آب و هوایی پاریس یک مصلحت اندیشی پیچیده برای هدایت یک برنامه سیاسی رادیکال است که باعث می شود آمریکا در یک دنیای کاملا رقابتی، کمتر رقابت کند.
3) کم کاری در زمینه پیمان جدید «استارت» – دولت اوباما یک توافق کنترل تسلیحات هسته ای با روسیه منعقد کرد که عملا هیچ چیزی را کنترل نمی کرد. این پیمان تنها 45 درصد از زرادخانه پوتین را در بر می گرفت و امکان ساخت سلاح های هسته ای بیشتر را برای روسیه فراهم آورد در حالی که ایالات متحده مجبور به کاهش شمار سلاح های هسته ای خود بود. بدتر آتکه نظام اعتبارسنجی پیمان بسیار ضعیف بود. از آنجایی که پیمان استارت جدید به زودی منقضی می شود، دولت پیشین سعی داشت بر سر یک توافق بهتر مذاکره کند. گروه بایدن همه آن مذاکرات را نادیده گرفته و می خواهد توافق دوره اوباما را برای 5 سال تمدید کند. در جهانی که روسیه و چین هر دو در حال تبدیل شدن به کشورهای هسته ای خطرناک تر هستند، توافق هایی با قابلیت اعتبارسنجی از هرچیزی مهم تر هستند. بازگشت به پیمان های قدیمی نشان دهنده تلاش بیش از اندازه بایدن برای احترام به دستورکار کنترل تسلیحاتی جناح چپ در حزب دموکرات و توافق های دوره أوباما به جای یک اقدام حقیقی است.
4) سیاست های غیرمسئولانه مهاجرت – یکی از موفقیت هایی که دولت ترامپ از آن دم می زد، تأمین کنترل بهتر مرزهای جنوبی و اجرای قوانین مهاجرت بود. بایدن سعی دارد همه اینها را خنثی کند. بایدن ساخت دیوار مرزی را متوقف کرده، یک لایحه عفو عمومی ارائه داده و تعلیق یا معکوس کردن سیاست هایی را خواستار شده که امنیت مرزی و اجرای قانون مهاجرت را تضمین می کردند. اظهارات بایدن در حال حاضر هجوم جدیدی از مهاجران غیرقانونی را ایجاد کرده و این عقب نشینی عمده از امنیت مرزی نشانه واضحی است مبنی بر اینکه بایدن سیاست جناح چپ را بالاتر از منافع شهروندان آمریکا می بیند.
5) سردرگمی در خاورمیانه – ایالات متحده پیش از آنکه گروه دولت ترامپ کاخ سفید را ترک کند، شاهد در هم شکستن خلافت داعش، تحت فشار قرار گرفتن ایران و بهبود روابط اسرائیل و کشورهای عربی بود. این بزرگ ترین میراثی بود که یک دولت آمریکا می توانست در خاورمیانه داشته باشد. گروه بایدن اکنون پیام های گیج کننده ای درباره بازگشت به توافق هسته ای ایران می فرستد. کاخ سفید باید سیاست هایی برای ارتقای امنیت جمعی و همکاری اقتصادی تدوین کند و صرفا به دنبال احیای برنامه دولت أوباما در خاورمیانه نباشد.
منبع:http://irdiplomacy.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.