برای اسرائیل، موفقیت آذربایجان فرصت و شرایط بهتری نسبت به موفقیت طرف ارمنی در منطقه ایجاد میکند. بنابراین علیرغم موضع گیری یکسان و رسمی، میتوان از وجود منافع طرف اسرائیلی در این سناریو صحبت به میان آورد. ثانیاً، با وجود آنکه آذربایجان نقش و جایگاه مهمی در استراتژی جدید سیاست خارجی اسرائیل دارد، اما سیاستِ ارتباط با باکو از دریچه تهدیدات مرتبط با ایران (که پایگاه و اساس استراتژی پیرامونی اسرائیل است) بررسی میشود. بنابراین همکاری در حوزههای استراتژیک جدید، به استثنای واردات منابع انرژی و تامین و تحویل تسلیحات، هنوز در دستور کار روزانه قرار نگرفته است.
حضور اسرائیل در جنگ: مخالفت ائتلافها
از زمان آغاز اقدامات نظامی و جنگی، رهبری اسرائیل به طور رسمی به موضع برابر و بیطرف خود ادامه داده و هیچ حمایت رسمی از هیچ یک از طرفین نداشته است. علیالخصوص، در طی یک مکالمه تلفنی میان رئیس جمهور ارمنستان، آرمن سرکیسیان و رئیس جمهور اسرائیل، رووین ریولین تاکید داشت که همکاری اسرائیل با آذربایجان در جهت مخالفت و علیه هیچ یک از طرفین نیست. درک این مسئله مهم است که هر دو طرفِ درگیر جنگ، این تقابل را نه تنها مانند یک درگیری در سطح بین دولتها میدانند، بلکه آن را به عنوان رویارویی و تقابل میان کشورها تلقی میکنند. این امر واکنش شدیدا تند باکو را نسبت به ابراز صریح حمایت دیپلماتیک پاریس از ارمنستان به عنوان ریاست مشترک گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) در پی داشته است.
از دیگر کشورهای اروپایی، یونان نیز حمایت خود را از ارمنستان اعلام کرده است. این بیانات و اظهارات اساسا در سطح دیپلماتیک باقی مانده و هیچ تاثیری بر روند جنگ و اقدامات نظامی و نیز بر حل و فصل مناقشات نداشته است، آنچه نمیبایست در مورد روسیه گفت، برای روسیه حفظ موضع بی طرفانه و پایبندی به تعهدات همپیمانی خود در قبال ارمنستان دارای اهمیت زیادی است. بنابراین، ائتلاف رسمی ارمنستان متشکل از نمایندگانی از آرتساخ، ارمنستان و متحدانی همچون روسیه که طبق گفتههای نخست وزیر ارمنستان به تمامی تعهدات خود عمل کرده است، میباشد.
از سوی دیگر، میتوان شاهد تشکیل یک ائتلاف دیگری متشکل از آذربایجان، ترکیه و گروههای طرفدار ترکیه که توسط افرادی از سازمانهای تروریستی اداره میشود، باشیم. آنکارا از آغاز دور جدید مناقشات، نه تنها حمایت آشکار دیپلماتیک و نظامی خود را نسبت به باکو اعلام کرده است (تدارکات نظامی بی وقفه از تسلیحات ترکیه و مشارکت ستاد کل نیروهای مسلح ترکیه در برنامهریزی و اجرای عملیات)، بلکه در زمینه دستیابی طرفین به آتشبس نیز با بیان اینکه در طی مرحله فعال نظامی، اعلام آتش بس ممکن و پذیرفته نخواهد بود، نقش مخربی داشته است. علاوه برآن، حضور تجهیزات و تسلیحات نظامی و سربازان ترکیه (که پس از تمرینات نظامی مشترک در خاک آذربایجان باقی ماندهاند) که در درگیریهای نظامی حضور و مشارکت دارند، ترکیه را به یک طرف پرارزش و تمام عیار در درگیریها تبدیل کرده است.
در پس زمینه و بستر(در مقایسه با) فعالیت ترکیه ، اسرائیل طرف برجسته و قابل بیانی در درگیری نیست. پس از گذشت بیش از یک ماه از جنگ، هیچ موضع رسمی از طرف بالاترین مقام سیاسی-نظامی اسرائیل بیان نشده است. با این حال، اسرائیل تنها کشوری است که در جنگ شرکت نداشته، اما در طی این جنگ و نزاع ادامهدار، بیش از پنج (مطابق با شمارش نویسنده) محموله نظامی به آذربایجان تحویل داده است. طرف ارمنی، اقدامات اشاره شده را همچون مشارکت غیرمستقیم با آذربایجان در مناقشه ارزیابی میکند. بر این اساس، ایروان و استپاناکرت اطمینان دارند که همکاری دو کشور علیه طرف ارمنی معطوف شده است.
شایان ذکر است که انتقال محمولهها و تسلیحات نظامی از اسرائیل به وسیله هواپیما، و از طریق حریم هوایی ترکیه در زمان درگیریهای نظامی انجام شده است. در همان زمان، روسیه محمولههای نظامی خود را از طریق آسمان دریای خزر به ارمنستان ارسال کرده است، علی رغم آنکه طول مسیر از طریق ترکیه به طور محسوسی کوتاهتر بوده است.
منافع اسرائیل در این مناقشه
با گسترش روابط میان اسرائیل و آذربایجان، دولت یهودی به عنوان یک بازیگر مهم خارج از منطقه در قفقاز جنوبی تبدیل شده است. بر اساس استراتژی جدید اسرائیل با نام«استراتژی نوین پیرامونی اسرائیل»، نظریه سیاست خارجی این کشور مبتنی بر تشکیل اتحادیههایی برای تامین امنیت است. در این موضوع، ایران نقش مرکزی و مهمی دارد. سطح بالای همکاریهای جنگی و فنی-نظامی میان آذربایجان و اسرائیل موید این موضوع است.
نه به ترتیب اولویت، اما میتوان منافع متعددی که اسرائیل در آخرین تشدید مناقشه در منطقه قره باغ دنبال میکرد را نشان داد و تفکیک کرد. اولا آذربایجان به دلیل داشتن جایگاه و موقعیتی پیشرو در میان کشورهای واردکننده تجهیزات نظامی از اسرائیل، صادقانه و با وجدان، تعهدات و وظایف پیمانی و قراردادی خود را اجرا کرده است. لذا، در این شرایط بحرانی اسرائیل نمیتوانست نیازهای متحد خود را نادیده بگیرد. تحویل محمولههای فوقالذکر در زمان جنگ، میتواند مربوط به تعهداتی بوده باشد که مربوط به قراردادهای امضا شده پیشین بوده و یا طبق یک قراردادی جدید بوده است که تا قبل از آمادگی آذربایجان برای جنگ منعقد گردیده است. سطح بالای تجهیزات نظامی اسرائیل که به منصه ظهور رسیده است، به طور طبیعی میتواند تقاضا در بازار جهانی را افزایش دهد.
ثانیاً، حوادث قره باغ، اولین درگیری گسترده و فراگیرِ میان دو ارتش منظم در طی دهههای اخیر را به نمایش گذاشته است. بنابراین، این درگیری فرصت بی نظیری را برای اسرائیل فراهم آورد تا اسلحههای خود را در طی مناقشات نظامی آزمایش کند. این امر به ویژه در مورد اقدامات مرتبط با آماده سازی فعالانه در پیشبینی تشدید اوضاع در “جبهه شمالی” صادق است.
سوم، نتایج جنگ حاکی از این است که اسرائیل یکی از ذینفعان این مناقشه شده است. این امر نه تنها به این دلیل است که آذربایجان قراردادهای جدیدی با اسرائیل برای تحویل دریافت تسلیحات نظامی منعقد خواهد کرد، تسلیحاتی که در زمان جنگ، بخش اعظمی از آنها از رده خارج شده بودند، بلکه از چشم انداز مثبت این امر برای تلآویو، میتوان به تقویت حضور او در آذربایجان اشاره کرد که اهمیت ویژهای در رویارویی غیر مستقیم با تهران دارد.
چشماندازها و پیامدها برای اسرائیل
تحویل تسلیحات جدید. مهمترین دستاورد این موضوع را میتوان نمایش سطح بالای مجتمع صنایع نظامی اسرائیل در زمان درگیریها نام برد. هواپیماهای بدون سرنشین که توسط شرکتهای اسرائیلی «ALA» و «Elbit» تولید شدهاند، اثربخشی خود را نمایش دادهاند، از جمله دربرابر تسلیحات روسی / شوروی که توسط کشور ارمنستان مورد استفاده قرار میگرفته است. عمدتا به همین دلیل، برتری تکنولوژیکی طرف آذربایجانی تامین و تضمین شد. در نتیجه، در پایان جنگ، مجتمع عظیم اسرائیلی IAI از امضای توافقنامهی جدیدی به ارزش 100 میلیون دلار برای تامین پهباد انتحاری “هاروپ” به یکی از کشورهای آسیایی خبر داد. با این حال، پیشبینی میشود شرکت IAI سفارش بزرگتری به ارزش بین 200 تا 300 میلیون دلار از آذربایجان در ازای تسلیحات نظامی استفاده شده در زمان جنگ، دریافت کند.
پروژههایی در مرز ایران. علاوه بر توافقنامههای جدید در زمینه تأمین سلاح، آذربایجان میتواند به اسرائیل پیشنهاد دهد تا در اجرای پروژههای زیرساختی در مناطقی از قره باغ که تحت کنترل باکو قرار گرفته است، مشارکت داشته باشد. این موضوع میتواند اهمیت ویژهای برای تلآویو، داشته باشد، چرا که بخشی از این سرزمینها در مرز با ایران قرار دارند. تشدید درگیریها تهران را مجاب به تقویت مواضع خود در بخش شمالی کشور کرد، چرا که در طی حملات نظامی، بخشی از گلولهها به خاک ایران اصابت کرده بودند، بخشی از پهبادهای اسرائیلی حریم هوایی جمهوری اسلامی را نقض میکردند و در این راستا اقداماتی در جهت خنثی سازی آن صورت پذیرفت.
رشد احساسات ضد اسرائیلی. سکوت دولت اسرائیل در مورد مسئله حمایت نظامی از آذربایجان، به طور مبهمی در ایروان و استپاناکرت پذیرفته شد. سرگردانی و حیرت ناشی از پیوستن حقیقی به ائتلافی که ترکیه در آن حضور داشت و نیز حضور تروریستهایی از خاورمیانه که برای اسرائیل حداقل تهدیدی در سطح اعلامی داشتند، به وجود آمده بود. این مسئله رشد احتمالی احساسات ضد اسرائیلی را در ارمنستان و قره باغ، نشان میدهد، این در حالی است که قبلا چنین احساسی نسبت به اسرائیل وجود نداشته است.
عامل ایران. تماسهای روسیه و ترکیه در زمان درگیریها نشان دهنده ناتوانی گروه مینسک در سازمان امنیت و همکاری اروپا در انجام وظایف خود بوده است. اعلام آتش بس با میانجگری روسیه و ایجاد یک مرکز نظارت مشترک روسی-ترکی موید این واقعیت است که ایران تا حد زیادی از روند حل و فصل خارج شده است. این مسئله به وضوح کاهش تأثیر ایران در مورد فرآیندهای موجود در قفقاز جنوبی را نشان میدهد. علاوه بر آن حضور نظامی ترکیه در شمال جمهوری اسلامی، مشکلاتی از قبیل پیدایش یک رقیب برای رهبری منطقه برای این کشور ایجاد میکند. همچنین، اجرای پروژههای پانترکیست آنکارا که در روند درگیریها منعکس گردید، با مخالفت تهران مواجه خواهد شد. بنابراین تضعیف نفوذ ایران حتی در حواشی خاورمیانه همراه با پیدایش عوامل جدید منفی، شرایط مثبتی را برای اسرائیل به همراه داشته است.
عامل ترکیه. در عین حال، تقویت ترکیه، میتواند چشماندازهای مختلفی برای اسرائیل به همراه داشته باشد. از یک سو، با در نظر گرفتن آنکارا به عنوان مخالف گسترش نفوذ اسرائیل، موقعیت اسرائیل را به عنوان یکی از مراکز منطقهای قدرت تقویت میکند. به هنگام مرحله فعال اقدامات نظامی در منطقه قره باغ، وزیر دفاع اسرائیل، بنی گانتس، اظهار داشت که ترکیه دارای تاثیرات بی ثبات کننده در منطقه است، در وهله اول میتوان سیاست تهاجمی این کشور در حوزه مدیترانه شرقی را مورد توج قرار داد. رفع موانع ارتباطی پیشبینی شده در بند 9 بیانیه مشترک 10 نوامبر 2020، به آنکارا اجازه میدهد تا به قطب اصلی تدارکات بین آسیا و اروپا تبدیل شود. در این زمینه ، می توانیم در مورد ظهور پیش شرطهای جدید تسلط ترکیه در مدیترانه شرقی صحبت کنیم. از سوی دیگر، با در نظر گرفتن آنکه، ترکیه و اسرائیل بالفعل در یک ائتلاف قرار دارند، میتوان نتیجه گرفت که مقدماتی برای خروج از وضعیت منجمد شده گفتگوی سیاسی بین طرفین ایجاد شده است. در حال حاضر، نشانههایی از آمادگی متقابل برای این مرحله، وجود دارد: انتصاب سفیر جدید ترکیه در اسرائیل که دوران تحصیل خود را در دانشگاه اورشلیم گذرانده است، و همچنین توصیههای کارشناسان موسسه مطالعات و بررسی امنیت ملی برای رهبری سیاسی اسرائیل در رابطه با عادی سازی روابط با ترکیه که در درجه اول با هدف کاهش نفوذ ایران است. در این راستا، آذربایجان که همواره در طول جنگ مورد حمایت طرفین بوده است، میتواند به پلی طبیعی برای قرابت و نزدیکی میان متحد و شریک استراتژیک خود تبدیل شود. این مسئله را میتوان به طور کامل در منطق گزارشات مبتنی بر ایجاد یک کانال مخفی برای گفتگو و مذاکره میان اسرائیل و ترکیه با هدف ترسیم یک نقشه برای توسعه روابط دو جانبه میان طرفین گنجاند.
در پایان، مهم است که برخی جزئیات مهم و ویژه مورد اشاره قرار بگیرد. اولا، برای اسرائیل، موفقیت آذربایجان فرصت و شرایط بهتری نسبت به موفقیت طرف ارمنی در منطقه ایجاد میکند. بنابراین علیرغم موضع برابر و رسمی، میتوان از وجود منافع طرف اسرائیلی در این سناریو صحبت به میان آورد. ثانیاً، با وجود آنکه آذربایجان نقش و جایگاه مهمی در استراتژی جدید سیاست خارجی اسرائیل دارد، اما سیاستِ ارتباط با باکو از دریچه تهدیدات زیاد مرتبط با ایران (که پایگاه و اساس استراتژی پیرامونی اسرائیل است) بررسی میشود. بنابراین همکاری در حوزههای استراتژیک جدید، به استثنای واردات منابع انرژی و تامین و تحویل تسلیحات، هنوز در دستور کار روزانه قرار نگرفته است.
منبع:http://iras.ir
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.