شهید فخریزاده ششمین دانشمند هستهای ایران است که طی حدود یک دهه اخیر ترور میشود. در همه این ترورها انگشت اتهام بهسمت رژیم صهیونیستی بوده است. فخری زاده تنها دانشمندی بودکه نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی در یک برنامه از او نام برده بود. نتانیاهو در سال ۱۳۹۷ در برنامهای در خصوص سرقت اسناد هستهای ایران با معرفی فخریزاده به عنوان مسئول سپند و پروژه آماد درباره او گفته بود «این نام را به یاد داشته باشید». رسانههای اسرائیلی نیز اعلام کردهاند که نقشه ترور وی یک بار در سالهای گذشته شکست خورده بود. این پس زمینهها باعث میشود که غالب تحلیلگران بینالمللی با درصد اطمینان بالایی ادعا کنند که رژیم صهیونیستی پشت این ترور بوده است و در خصوص امکان افزایش تنشها بین ایران، رژیم اسرائیل و آمریکا طی روزهای آتی تأمل کنند. بر این اساس در نوشتار حاضر سابقه رژیم صهیونیستی در ترور دانشمندان هستهای، جایگاه ترور دانشمندان در سیاست و راهبرد کلان این رژیم، دلایل این ترور در مقطع کنونی، پیامدهای احتمالی ترور و امکان افزایش تنشها و تاثیر آن بر فعالیتهای هستهای ایران، برجام و امکان مذاکره مجدد مورد بررسی قرار گیرد.
سابقه رژیم صهیونیستی در ترور دانشمندان هستهای
ترور دانشمندان و کارشناسان فعال در برنامههای هستهای کشورهای منطقه، یکی از تاکتیکهای رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از هستهای شدن کشورهای منطقه به منظور حفظ برتری نظامی خود و انحصار سلاح هستهای در منطقه است. این تاکتیک از همان سالهای ابتدایی تاسیس این رژیم با ترور نظاممند دانشمندان هستهای مصر آغاز شد؛ سمیره موسی(۱۹۵۲)، سمیر نجیب(۱۹۶۷)، سعید بدیر(۱۹۸۹) از جمله دانشمندان مصری بودند که هدف ترور رژیم صهیونیستی قرار گرفتند. در دهه هشتاد و نود میلادی نیز دانشمندان هستهای عراق و حتی دانشمندان فرانسوی و کانادایی همکار عراق تبدیل به هدف ترورهای موساد شدند. «یحیی امین المشد» دانشمند هستهای مصری که در ساخت تاسیسات هستهای عراق فعالیت داشت، در سال ۱۹۸۰ میلادی توسط سازمان اطلاعات و جاسوسی رژیم صهیونیستی در محل اقامتش در هتلی در پاریس ترور شد.[۱]
رژیم صهیونیستی این راهبرد را در قبال ایران در سه حوزه هستهای، موشکی و نفوذ منطقهای دنبال کرده است که در حوزه هستهای این هدف را از طریق خرابکاری در تاسیسات هستهای و ترور دانشمندان به منظور ضربه زدن به برنامه هستهای، تعویق پیشرفت آن و بازداشتن ایران از ادامه دادن آن دنبال کرده است
ترور دانشمندان هسته ای ایران نیر از سال ۱۳۸۵ (۲۰۰۷ میلادی) شروع شد. دکتر اردشیر حسین پور استاد فیزیک هستهای دانشگاه شیراز و سرپرست آزمایشگاه تحقیقاتی مالک اشتر، اولین دانشمند ایرانی بود که هدف ترور موساد قرار گرفت؛ او در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۸۵(۱۶ ژانویه ۲۰۰۷)، در خوابگاه صدرای دانشگاه با گاز رادیو اکتیو توسط عوامل موساد ترور شد.[۲] پس از آن، مسعود علیمحمدی(۱۳۸۸)، داریوش رضایی نژاد(۱۳۹۰)، مجید شهریاری(۱۳۸۹) و مصطفی احمدی روشن (۱۳۹۰) از دانشمندان هستهای ایران هدف ترور موساد قرار گرفتند.[۳]
این سیاست رژیم صهیونیستی تحت فشار دولت اوباما به منظور به سرانجام رساندن توافق هستهای متوقف شد اما در واقع با خروج ترامپ از برجام و در نتیجه کاهش تعهدات برجامی توسط ایران این رژیم دوباره به سیاست ترور دانشمندان هستهای برگشته و اکنون توانسته این ترور را عملی کند.
استدلال رژیم صهیونیستی این بوده است که برنامه هستهای ایران که قرار بود در چارچوب برجام به مدت بیش از یک دهه راکد شود دوباره بعد از خروج ترامپ از توافق تسریع شده و مقدار اورانیوم غنیشده انباشتی ایران در سطح پایین به حدی رسیده است که بعد از رساندن غنای آنها به سطح مورد نیاز سلاح هستهای برای یک و بزودی دو کلاهک هستهای کافی است؛ از این رو زمان فرار ایران برای رسیدن به بمب به شدت کوتاه شده است.[۴]
جایگاه ترور دانشمندان در سیاست و راهبرد کلان رژیم صهیونیستی
تا دهه گذشته مشخصهی فعالیتهای ارتش رژیم صهیونیستی دو مرحلهی به هم پیوسته بود. مرحله نخست، آمادهسازی بود که شامل توسعه مفاهیم عملیاتی، فرآیندهای افزایش قدرت از طریق تهیه و توسعه تسلیحات و آموزش و سازماندهی پرسنل میشد و مرحله دوم، استفاده از زور طی جنگ و پشتیبانی از اقدامات جنگی بود. اما در دهه اخیر ماهیت تهدیدات علیه امنیت رژیم صهیونیستی عمیقاً در حال تغییر بوده است. این تحول که شامل تضعیف ارتشهای کشورهای عربی و تکامل سازمانهای شبهنظامی مثل حزب الله و حماس است، باعث شده تا ارتش اسرائیل نوعی جنگ ترکیبی پیشدستانه و کمتنشزا را معرفی کند که در ادبیات رژیم صهیونیستی «کارزار میان جنگها» نامیده میشود. این کارزار شامل تغییری بنیادی در الگوی عملیات امنیتی اسرائیل میشود و با فاصله گرفتن از رویکرد دوگانه آماده شدن برای جنگ یا به راه انداختن جنگ در جهت اقدامات تحریکآمیز تهاجمی، بر اساس اطلاعات بسیار با کیفیت و اقدامات پنهانی تلاش میکند. اهداف عمده این استراتژی عبارت است از: به تأخیر انداختن جنگ و بازداشتن دشمنان از طریق تضعیف مدام فرآیندهای نیروسازی آنها و خسارت زدن به داشتهها و قابلیتهایشان، تقویت مشروعیت اسرائیل برای اعمال زور و در عین حال ضربه زدن به مشروعیت دشمنان از طریق افشا کردن اقدامات نظامی پنهانی و ناقض حقوق بینالملل از سوی آنها و در نهایت ایجاد شرایط بهینه برای ارتش رژیم درصورت وقوع جنگ.[۵]
از ابتدا یک اصل اساسی کارزار بین جنگها اجتناب از جنگ و انجام عملیاتهایی پایینتر از آستانه جنگ بوده است و این هدف با کاهش حس اضطرار دشمن برای یک پاسخ تنشزا بدست آمده است. بدین منظور عملیاتهای تهاجمی به لحاظ زمان و فضا به صورت پراکنده طراحی میشود تا عطش دشمن برای انتقامگیری زیاد نشود و برعهده گرفتن مسئولیت عملیاتها نیز به صورت کمرنگ و تلویحی انجام میشود تا به دشمنی که هدف حمله قرار گرفته است این فضا را بدهد که بتواند چنین عملیاتی را انکار کند و میل سیاسی و عمومی به انتقامگیری را کاهش دهد.[۶]
رژیم صهیونیستی مقطع کنونی را یک پنجره فرصت سیاسی برای اقدامی دیده است که انجام آن ممکن است در دوره بایدن برایش سخت باشد
رژیم صهیونیستی این راهبرد را در قبال ایران در سه حوزه هستهای، موشکی و نفوذ منطقهای دنبال کرده است که در حوزه هستهای این هدف را از طریق خرابکاری در تاسیسات هستهای و ترور دانشمندان به منظور ضربه زدن به برنامه هستهای، تعویق پیشرفت آن و بازداشتن ایران از ادامه دادن آن دنبال کرده است.
دلایل ترور شهید فخریزاده در مقطع کنونی
جدای از این که ترور دانشمندان هستهای بخشی از راهبرد کلان رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از هستهای شدن کشورهای منطقه و در چارچوب «کارزار بین جنگها» است، انتخاب مقطع کنونی برای ترور نیز میتواند دلایل خود را داشته باشد. یکی از دلایل این ترور میتواند شکلدهی به سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران در دولت بایدن باشد. در واقع یک استدلال این است که این اقدام تلاشی برای ایجاد مانع در مسیر بازگشت آمریکا به برجام و بحرانی کردن پرونده هستهای از رهگذر تحریک ایران به واکنش متقابل است.
با اشاره به دیدار محرمانه پمپئو، نتانیاهو و بن سلمان در شهر نئوم عربستان، این گونه استدلال میشود که محور عبری-عربی به دنبال تداوم سیاست فشار حداکثری بر ایران است و این کشورها با دست زدن به چنین اقدامی و تحریک ایران به پاسخ، قصد ترسیم یک وضعیت شبه جنگی و برجسته کردن تهدید ایران را دارند تا تلاش کنند راه بازگشت بایدن به توافق هستهای و رفع تحریمهای ایران را ببندند. در این راستا عاموس یادلین مدیر موسسه اسرائیلی مطالعات امنیت ملی مینویسد: «در مدت باقیمانده از دوره ترامپ اتفاقی از این دست میتواند ایران را به پاسخی خشونتآمیز بکشاند که میتواند زمینه حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران را فراهم کند. خواه ایران انتقام بگیرد، خواه نگیرد بایدن شرایط سختی برای بازگشت به توافق هستهای خواهد داشت.»[۷]
اما منطقیتر این است این گونه استدلال شود که برآورد آمریکا و رژیم صهیونیستی این بوده که ایران با توجه به این که دنبال حفظ برجام است و نمیخواهد شانس بازگشت آمریکا به توافق در نتیجه روی کار آمدن بایدن را از دست بدهد پاسخ قاطعی نخواهد داد؛ از اینرو دست به چنین اقدامی زدهاند. در واقع نه انتظار پاسخ ایران بلکه پیشبینی عدم پاسخ باعث انجام این ترور بوده است. اما به هر حال این نکته میتواند درست باشد که رژیم صهیونیستی مقطع کنونی را یک پنجره فرصت سیاسی برای اقدامی دیده که انجام آن ممکن است در دوره بایدن برایش سخت باشد. از طرف دیگر نیز ترامپ که سیاست فشار حداکثریاش نتوانست ایران را پای میز مذاکره بکشاند به دنبال بر جای گذاشتن میراثی در این زمینه و استفاده از آخرین هفتههای حضورش در کاخ سفید برای ضربه زدن به برنامه هستهای ایران بوده است و از این رو انجام این ترور را تایید کرده است.
پیامدهای احتمالی ترور و امکان افزایش تنشها
زمانبندی ترور میتواند هزینههای سیاسی بالایی برای رژیم صهیونیستی در پی داشته باشد؛ محکوم کردن این ترور توسط اتحادیه اروپا، دبیرکل سازمان ملل و برخی از دموکراتها در آمریکا چهره رژیم صهیونیستی به عنوان یک دولت تروریست و جنایتکار که از هنجارهای بینالمللی تبعیت نمیکند را تقویت میکند. به علاوه این ترور از سوی دولت جدید در آمریکا ممکن است همانطور که برخی تحلیل کردهاند توطئهای از سوی نتانیاهو و ترامپ تلقی شود که برای بستن مسیر بازگشت آمریکا به برجام باشد؛ چرا که بایدن معتقد است خروج از برجام و فشارحداکثری شکست خورده و منجر به احیای برنامه هسته ای ایران به گونهای شده است که زمان فرار ایران به سوی بمب هستهای کاهش یافته است و باید با بازگشت به توافق هستهای آن را کنترل کرد. بنابراین اگرچه بایدن از طیف میانهرو حزب دموکرات است و خود را متعهد به امنیت رژیم صهیونیستی میداند اما چنین اقدامی از سوی نتانیاهو برای تاثیرگذاری بر سیاست او در قبال ایران میتواند پیامدهای بدی برای آن رژیم داشته باشد.
در کنار این هزینههای سیاسی، همچنین بدیهی به نظر میرسد که انواع پاسخهای نظامی، سایبری و … به رژیم صهیونیستی از سوی ایران قابل تصور است و این امر در عرصه بینالمللی فشار چندانی بر ایران وارد نخواهد کرد. در واقع اگر چنین تروری از سوی رژیم صهیونیستی توسط دیگر کشورها مشروع تلقی شود آنگاه انواع پاسخ ایران نیز مشروع خواهد بود. با این حال شاید برآورد آمریکا و رژیم صهیونیستی از عدم تمایل ایران به افزایش تنشها در منطقه و تمایل به حفظ برجام که ممکن است باعث مبادرت به انجام این ترور از سوی آنها شده باشد بیراه نباشد. به عبارت دیگر احتمالاً پاسخ ایران به گونهای خواهد بود که باعث افزایش تنشها در این مقطع زمانی در منطقه نمیشود.
تاثیر بر فعالیتهای هستهای ایران، برجام و امکان مذاکره مجدد
در خصوص چنین ترورهایی همیشه این سوال مطرح است که آیا حذف رؤسای سازمانها یا افراد مهم در آنها واقعاً برای یک دوره زمانی قابل توجه به آن سازمانها ضربه میزند؟ تجربه ترورهای انجام شده از جمله ترورهای صورت گرفته از سوی رژیم صهیونیستی نشان میدهد که پاسخ منفی است. ترورها نوعاً به قابلیتهای سازمانهای مورد حمله برای یک دوره زمانی معنادار آسیب نمیزند و گاهی اوقات اثر معکوس دارد. ترور سید عباس موسوی رهبر حزب الله در سال ۱۹۹۲ به روی کار آمدن سیدحسن نصرالله منجر شد و خود اسرائیلیها اذعان دارند که سید حسن نصرالله رهبری موثرتر بوده و قابلیتهای حزبالله تحت رهبری او بسیار ارتقا یافته است.
به علاوه، درخصوص ترورها غالباً یافتن دستاوردهایی برای آنها که فراتر از سطح تاکتیکی و یک دوره زمانی محدود باشد، سخت است. یک نمونه ترور رهبران گروههای مقاومت حماس و جهاد در نوار غزه است که نه توانسته راهبرد بنیادی آنها را تغییر دهد و نه توانسته از سرعت افزایش قدرت آنها بکاهد. همینطور روشن است که نه ترور دانشمندان هستهای در سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ تاثیر چندانی در پیگیری برنامه هستهای ایران داشت و نه ترور سردار سلیمانی تغییری در راهبرد و رویکرد منطقهای ایران ایجاد کرده است.
درخصوص ترورها غالباً یافتن دستاوردهایی برای آنها که فراتر از سطح تاکتیکی و یک دوره زمانی محدود باشد، سخت است
همانطور که قبلاً اشاره شد طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ ما شاهد کارزار ترور علیه دانشمند هستهای ایران از سوی عوامل رژیم صهونیستی بودیم. اگرچه به هر حال ترور شدن یک دانشمند ضایعهای بزرگ است که نباید به راحتی از آن گذشت اما هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد این ترورها باعث تاخیری معنادار در برنامه هستهای ایران شده باشد؛ چراکه این برنامه بسیار گستردهتر از آن بوده است که با ترور دانشمندان کشورمان تحت تاثیر قرار گیرد. همچنین شواهدی وجود ندارد که نشان دهد این ترورها توانسته باشد دانشمندان را از مشارکت در برنامه هستهای ایران بازدارد.[۸] در خصوص شهید فخریزاده نیز که در رسانههای صهیونیستی از او به عنوان یک رهبر کاریزماتیک موثر و غیرقابل جایگزین در برنامه هستهای ایران یاد شده نیز تجربه نشان میدهد که راهی برای دانستن اینکه جانشین او عملکرد بهتری خواهد داشت یا بدتر وجود ندارد.
درباره امکان مذاکره مجدد در خصوص برجام نیز اگرچه این ترور بیاعتمادی ایران به آمریکا را بیشتر میکند اما چنین تصمیمی از سوی طرفین متاثر از عوامل بنیادی دیگری چون سیاست داخلی و محاسبات راهبردی سیاسی، اقتصادی و نظامی است و از اینرو به نظر نمیرسد این ترور تاثیر قابلتوجهی در این زمینه داشته باشد.
نتیجهگیری
ترور دانشمندان هستهای بخشی از راهبرد کلان رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از هستهای شدن کشورهای منطقه و در چارچوب «کارزار بین جنگها» است. رژیم صهیونیستی این راهبرد را در قبال ایران در سه حوزه هستهای، موشکی و نفوذ منطقهای دنبال کرده است که در حوزه هستهای این هدف را از طریق خرابکاری در تاسیسات هستهای و ترور دانشمندان به منظور ضربه زدن به برنامه هستهای، تعویق پیشرفت آن و بازداشتن ایران از ادامه دادن آن دنبال کرده است. در خصوص پیامدها، غالباً یافتن دستاوردهایی برای این نوع ترورها که فراتر از سطح تاکتیکی و یک دوره زمانی محدود باشد، سخت است؛ چنانکه هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد کارزار تروری که طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ علیه دانشمند هستهای ایران صورت گرفت باعث تاخیری معنادار در برنامه هستهای ایران شده باشد؛ در خصوص امکان مذاکره مجدد درباره برجام نیز به نظر نمیرسد این ترور تأثیر قابلتوجهی داشته باشد.
منابع
[۱] – جامعه خبری تحلیلی الف، «ماشینِ ترور “موساد” و حذف دانشمندان هسته ای عرب»، منتشر شده ۱۵ آذر ۱۳۹۹، قابل بازیابی در پیوند زیر:
https://www.alef.ir/news/3990914073.html
[۲] – تابناک، «افشای اولین ترور هستهای در ایران پس از ۱۴ سال»، منتشر شده در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۹۹، قابل بازیابی در پیوند زیر:
[۳] – خبرگزاری ایمنا، « دانشمندان هسته ای که ترور شدند چه کسانی بودند؟»، منتشر شده در تاریخ ۸ آذر ۱۳۹۹، قابل بازیابی در پیوند زیر:
[۴] – Shlomo Brom, Shimon Stein, “Does the Cost of the Fakhrizadeh Assassination Outweigh the Benefits?”, INSS Insight No. 1410, December 2, 2020, at: https://www.inss.org.il/publication/fakhrizadeh-2/
[۵] – Gadi Eisenkot and Gabi Siboni, “The Campaign Between Wars: How Israel Rethought Its Strategy to Counter Iran’s Malign Regional Influence”, The Washington Institute for Near East Policy, September 4, 2019, at: https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/view/the-campaign-between-wars-how-israel-rethought-its-strategy-to-counter-iran
[۶] – Amos Yadlin and Assaf Orion, “The Campaign between Wars: Faster, Higher, Fiercer?”, INSS, August 30, 2019, at: https://www.inss.org.il/publication/the-campaign-between-wars-faster-higher-fiercer/
[۷] – INSS – The Institute for National Security Studies, “INSS Executive Director Maj. Gen. (ret.) Amos Yadlin, on the assassination of the “father of the Iranian bomb””,November 29,2020: https://www.facebook.com/INSS.IL/posts/3715919261791541
[۸] – Shlomo Brom, Shimon Stein, “Does the Cost of the Fakhrizadeh Assassination Outweigh the Benefits?”, INSS Insight No. 1410, December 2, 2020, at: https://www.inss.org.il/publication/fakhrizadeh-2/
منبع:http://tabyincenter.ir/
اندیشکده جریان، جریانی است نواندیش از جوانانی که باور به تحول در حوزه سیاست ورزی جهانی دارند.
جمعی از جوانان تحصیلکرده در رشته های علوم سیاسی و علوم اجتماعی و ارتباطات و اقتصاد و باورمند به اصول اخلاقی شریعت رهایی بخش حضرت دوست گرد هم آمده اند تا با انگیزه های غیر انتفاعی و غیر جناحی جهت بهبود اوضاع حیات جمعی بشر به تشریک مساعی پرداخته و با رویکردی دانش بنیان، مسئله محور، زمینه نگر و آزاداندیشانه امکان ایجاد یک هویت جمعی فضیلت خواهانه و معطوف به بازاندیشی در سیاست های جهانی را فراهم آورند.