جایگاه و نقش متفاوت فرانسه در تحولات قفقاز جنوبی

در twitter به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
فرانسه در مقایسه با سایر قدرت های اروپایی از جمله بریتانیا، آلمان و ایتالیا از وزن و جایگاه خاصی در تحولات و معادلات منطقه قفقاز برخوردار است. نقش تاریخی کنفرانس ورسای در سال 1919 در توجه به مسائل منطقه قفقاز پس از پایان جنگ جهانی اول که مصادف با تشکیل جمهوری های مستقل ارمنستان، آذربایجان و گرجستان (1918- 1920) بود.

نقطه عطفی در تاثیرگذاری فرانسه در معادلات منطقه قفقاز به شمار می رود. پس از فروپاشی شوروی نیز فرانسه در جایگاهی کاملاً متفاوت از سایر کشورهای اروپایی در روند تحولات منطقه قفقاز قرار گرفت که برخی از دلایل مهم آن را می توان این گونه برشمرد: فرانسه تنها کشور اروپایی عضو گروه میسنک (فرانسه، روسیه و آمریکا) وابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپا در روند مذاکرات صلح قره باغ است، فرانسه با میزبانی بیش از 500 هزار ارمنی، میزبان بزرگ ترین جامعه دیاسپورای (مهاجرین) ارمنی در اروپا و سومین جامعه ارمنی پس از روسیه و آمریکا است که شخصیت های مطرحی چون اِدوارد بالاذور،  سیاست مدار مطرح جناح راست فرانسه و نخست وزیر این کشور بین سال های 1995-1993 نیز برخاسته از دیاسپورای ارمنی فرانسه بوده اند و به همین دلیل همواره روابط نزدیکی بین پاریس و ایروان وجود داشته است و این کشور پیشگام در شناسایی قتل عام ارامنه به عنوان نسل کشی در بین کشورهای اروپایی بوده است. با توجه برجسته شدن بیشتر رویکردهای یورو- آتلانتیکی در سیاست خارجی ارمنستان پس از به قدرت نیکول پاشینیان، روابط پاریس و ایروان از توسعه بیشتری نیز در دو سال گذشته  نیز برخوردار شده است که نمونه بارز آن سفر امانوئل ماکرون به ارمنستان و شرکت در هفدهمین اجلاس کشورهای فرانسوی زبان (سازمان بین‌المللی فرانکفونی) در ارمنستان  در اکتبر 2018 بود. در رابطه با جمهوری آذربایجان نیز با وجود ناخرسندی باکو از عملکرد گروه مینسک، این کشور نخستین شریک اقتصادی و تجاری فرانسه در منطقه قفقاز به شمار می رود. فرانسه در مقایسه با کشورهایی مانند ایتالیا و آلمان که از نظر انرژی به فدراسیون روسیه وابستگی دارند، آزادی عمل بیشتری در قبال روسیه دارد که این امر در حوزه کریدور جنوبی انتقال انرژی به اروپا (انتقال منابع انرژی خزر و قفقاز از طریق جمهوری آذربایجان و گرجستان به جنوب اروپا) باعث نزدیکی بیشتر روابط پاریس و باکو شده است. چنانچه فرانسوا اولاند، رئیس جمهور وقت فرانسه در جریان سفر به سه کشور قفقاز در می 2014 ابتدا از باکو دیدار کرد. روابط پاریس و باکو پس از بحران اوکراین در سال 2014 و تلاش اروپا برای ساخت و بهره برداری از کریدور جنوبی انتقال انرژی به اروپا (خطوط لوله تاپ و تاناپ) نیز وارد مرحله جدیدی نیز شده است. در رابطه با گرجستان نیز فرانسه همواره نقش بسیار مهم و تاثیرگذاری در نزدیکی تفلیس به استانداردها و ارزش های اروپایی برای عضویت این کشور در اتحادیه اروپا و پیمان ناتو و نیز مدیریت مناقشه های آبخازیا و اوستیای جنوبی داشته است. جنگ پنج روزه آوریل 2008 بین روسیه و گرجستان نیز در نهایت با طرح صلح شش ماده ای نیکلای سارکوزی، رئیس جمهور وقت فرانسه به پایان رسید. انتخاب خانم سالومه زورابیشویلی به مقام ریاست جمهوری گرجستان در جریان انتخابات 2018 نیز به واسطه تابعیت دو گانه گرجی- فرانسوی این دیپلمات ارشد وزارت خارجه گرجستان موجب شد روابط پاریس و تفلیس وارد مرحله جدیدی شود. براین اساس، وزن و قدرت مانور و کنشگری فرانسه در معادلات قفقاز قابل مقایسه با هیچ کشور اروپایی نیست. با عنایت به نکات یاد شده در این یادداشت تحلیلی کوشش خواهد شد درک و شناخت بهتری از اهداف، منافع و رویکردهای یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین کنشگران بیرونی منطقه قفقاز جنوبی حاصل شود. 

جایگاه و نقش متفاوت فرانسه در تحولات قفقاز جنوبی: دلایل و ملاحظات
فرانسه در مقایسه با سایر قدرت­های اروپایی نظیر بریتانیا، آلمان و ایتالیا از وزن و جایگاه خاصی در تحولات و معادلات منطقه قفقاز برخوردار است که برخی از مهم ترین آن عبارتند از:
1- فرانسه تنها کشور اروپایی عضو گروه میسنک (فرانسه، روسیه و آمریکا) وابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپا در روند مذاکرات صلح قره باغ است و این امر موجب شده است فرانسه از جایگاه متفاوتی در روند حل و فصل این مناقشه دیرپای قومی و سرزمینی در منطقه قفقاز بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان و نیز در پیوند با نقش و تاثیرگذاری روسیه در این مناقشه قرار گیرد.  
2- فرانسه با میزبانی بیش از 500 هزار ارمنی، میزبان بزرگ ترین جامعه دیاسپورای (مهاجرین) ارمنی در اروپا و سومین جامعه ارمنی پس از روسیه و آمریکا است که این امر شرایط خاصی به روابط فرانسه با ارمنستان و نیز جمهوری آذربایجان به ویژه در فرایند حل و فصل مناقشه قره باغ بخشیده است.
3- حضور نظامی فرانسه در منطقه قفقاز چندان گسترده و شایان توجه نیست و بیشتر در قالب برنامه­های ناتو و سازمان امنیت و همکاری اروپا در زمینه برگزاری مانورهای نظامی، مبارزه با تروریسم و به ویژه تامین امنیت خطوط انتقال انرژی صورت می­گیرد و هدف کلی آن جلوگیری از تشدید تنش و جنگ فراگیر در مناطق مورد منازعه قره باغ بین ارمنستان و آذربایجان و مناطق آبازیا و اوستیای جنوبی بین روسیه و گرجستان است.
4- فرانسه در مقایسه با کشورهایی مانند ایتالیا و آلمان که از نظر انرژی به فدراسیون روسیه وابستگی دارند، باعث آزادی عمل بیشتر این کشور در قبال روسیه در منطقه قفقاز شده است که این امر در حوزه کریدور جنوبی انتقال انرژی به اروپا (انتقال منابع انرژی خزر و قفقاز از طریق جمهوری آذربایجان و گرجستان به جنوب اروپا) و نیز میانجی گری میان گرجستان و روسیه در مناقشات آبخازیا و اوستیای جنوبی به روشنی قابل مشاهده است.
5- فرانسه عنوان یکی از اعضای مهم اتحادیه اروپا از جایگاه بسیار مهمی در تنظیم مناسبات اتحادیه با کشورهای قفقاز جنوبی به ویژه در چهارچوب سیاست مشارکت شرقی[1] برخوردار است که طیف وسیع و متنوعی از موضوعات در زمینه سیاسی (نزدیکی معیارهای سیاسی کشورهای منطقه با ارزش های اروپایی در زمینه انتخابات آزاد و احترام به آزادی های اساسی و حقوق بشر)، اجتماعی و فرهنگی (فعالیت نهادهای مدنی و غیر دولتی و گسترش ارزش­های لیبرالی و سکولار در کشورهای منطقه)، اقتصادی (گسترش اقتصاد غیر دولتی و بازار آزاد، توسعه تجارت متقابل بین کشورهای قفقاز و اتحادیه اروپا و تقویت بخش خصوصی و شرکت های اروپایی نظیر توتال و بریتیش پترولیوم در حوزه بهره برداری و انتقال انرژی) و امنیتی- دفاعی (حفظ امنیت و ثبات در قفقاز به عنوان همسایه بلافصل و شرقی اتحادیه اروپا، جلوگیری از توسعه و نفوذ روسیه در منطقه و تامین امنیت خطوط انتقال انرژی به اروپا) را در بر می­گیرد. هرچند باید به این نکته توجه داشت که سطح روابط اتحادیه اروپا از جمله فرانسه با سه کشور منطقه قفقاز یکسان نیست و می ­توان گفت گرجستان و ارمنستان به عنوان دو کشور مسیحی که از قرابت و نزدیکی بیشتری با ارزش های فرهنگی و اجتماعی اروپا برخوردار هستند و نیز در مقایسه با جمهوری آذربایجان، شرایط دموکراتیک تر و فضای بازتر سیاسی را دارا هستند، سطح روابط به مراتب بالاتر و نزدیک تری با اتحادیه اروپا و کشوری مانند فرانسه دارند و اهمیت جمهوری آذربایجان در سال های اخیر عمدتاً به واسطه کریدور جنوبی انتقال انرژی به اروپا (متعاقب بحران در روابط روسیه و اروپا در موضوع اوکراین و شبه جزیره کریمه) افزایش یافته است.
6- فرانسه به عنوان یکی از اعضای مهم و تاثیرگذار پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در تنظیم روابط این سازمان با سه کشور قفقاز جنوبی از جایگاه خاصی برخوردار است. حضور نیروهای نظامی و غیر نظامی فرانسوی در حوزه آموزش و پیشگیری از منازعه، مدیریت و حل و فصل مناقشات قومی به ویژه مناقشه های قره­باغ بین آذربایجان و ارمنستان و مناقشه های آبخازیا و اوستیای جنوبی بین روسیه و گرجستان، تامین امنیت انتقال انرژی به اروپا، مقابله با نفوذ و توسعه نظامی و امنیتی روسیه در معادلات منطقه قفقاز، کمک به تامین نیازهای دفاعی و امنیتی کشورهای منطقه برای تغییر ساختارهای دفاعی و امنیتی از روسی به غربی و رساندن سطح استانداردهای دفاعی به سطح استانداردهای ناتو از جمله اهداف و منافع مهم فرانسه در حوزه دفاعی در چهارچوب پیمان ناتو در قبال کشورهای منطقه قفقاز به شمار می­رود. هرچند با توجه به تصمیم و رویکرد آشکار گرجستان در جدایی از روسیه و الحاق به اتحادیه اروپا و ناتو، سطح مناسبات و تماس های این کشور در سطحی به مراتب بالاتر از ارمنستان و جمهوری آذربایجان قرار دارد.
7- در نهایت باید به این نکته اشاره نمود که فرانسه به عنوان یکی از اعضای دائم و برخوردار از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد از اهمیت بسیار بالایی برای کشورهای منطقه قفقاز برخوردار است و طی 27 سال گذشته هر کدام از کشورهای منطقه درصد بهره­برداری از این ظرفیت در راستای منافع خاص خودشان برآمده­اند. ارمنستان برای جلوگیری از اجرای قعطنامه­های شورای امنیت در مناقشه قره باغ و عقب نشینی نیروهای ارمنی از این منطقه، جمهوری آذربایجان برای اجرای قعطنامه­های شورای امنیت در مناقشه قره باغ و بازگرداندن حاکمیت این کشور بر مناطق اشغالی و جمهوری گرجستان نیز برای مقابله با سیاست های تهاجمی روسیه، پایان اشغال مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی و عقب نشینی ارتش روسیه از این مناطق درصدد بهره برداری از ظرفیت های فرانسه در شورای امنیت برآمده­اند. هرچند در عمل، ارمنستان به واسطه حضور جمعیت نیم میلیون نفری ارامنه در فرانسه و نفوذ بالای لابی ارمنی در این کشور در بهره­گیری از این ظرفیت موفق تر از دو کشور آذربایجان و گرجستان بوده است. 
بنابراین در رابطه با هر تحلیلی نسبت به سیاست­ها و اهداف فرانسه در منطقه قفقاز باید هفت ملاحظه یاد شده را مورد توجه قرار داد. با عنایت به این نکات و ملاحظات، روابط فرانسه با هر یک از کشورهای منطقه قفقاز جنوبی را می­توان به صورت خلاصه این­گونه بیان نمود:
 
جمهوری ارمنستان
فرانسه پس از روسیه (2 میلیون ارمنی) و ایالات متحده آمریکا (5/1 میلیون ارمنی) با بیش از 500 هزار ارمنی، سومین کشور میزبان جامعه دیاسپورای ارمنی در سطح جهان به شمار می­رود. لابی ارمنی از لابی­های قدرتمند در ساختار سیاسی فرانسه به ویژه در مجلس ملی این کشور به شمار می­رود. فرانسه از جمله بیست کشوری است که این رویداد را به رسمیت شناخته است. این کشور نخستین گام را با تصویب طرح شناسایی قتل­عام ارامنه به عنوان «نسل‌کشی» در مجلس ملی فرانسه در 28 می 1998 برداشت که با تصویب نهایی آن در 7 نوامبر 2000 در سنای فرانسه و در نهایت با امضای ژاک شیراک، رئیس جمهور وقت فرانسه در 29 ژانویه 2001 به صورت قانون و لازم الاجرا درآمد که موجب بروز تنش چندماهه در روابط پاریس- آنکارا در آن مقطع گشت. در دومین کوشش، مجلس ملی فرانسه در سال 2006 طرحی را برای مجازات انکارکنندگان رویداد 1915 تصویب کرد، اما این طرح در سنای فرانسه به تصویب نهایی نرسید و کنار نهاده شد. پس از گذشت پنج سال، دولت نیکلای سارکوزی در دسامبر 2011 با ارائه لایحه­ای به مجلس ملی فرانسه، گام دیگری در راستای حمایت از قانون سال 2001 برداشت و مقرر نمود که انکارکنندگان قتل­عام ارامنه در سال 1915 به یک سال زندان و پرداخت جریمه­ای معادل 45 هزار یورو محکوم شوند؛ مجازاتی که کمابیش مشابه مجازات انکارکنندگان واقعه هولوکاست یهودیان در جنگ جهانی دوم بود. هر چند این طرح به دلیل بروز تنش شدید دیپلماتیک میان پاریس- آنکارا به تصویب نهایی سنای فرانسه نرسید، اما به روشنی نشان داد که نقش جامعه 400 هزار نفری دیاسپورای ارمنی در فرانسه­، انجمن­ها و لابی­های وابسته به این جامعه و شخصیت های مطرحی چون اِدوارد بالاذور[2]، سیاست­مدار مطرح جناح راست فرانسه و نخست­وزیر این کشور بین سال­های 1995-1993، پاتریک دِوِجیان[3]، سیاستمدار و از اعضای ارشد حزب اتحاد برای جنبش مردمی[4] در فرانسه؛ ژان داملامیان[5]، عضو سازمان ارتباطات راه دور فرانسه؛ ژروم کلِمِنت[6]، رئیس شبکه تلویزیونی آرته؛ پاتریک بیتل[7]، وکیل و حقوقدان معروف و ژان کلود کبابچیان[8]، بنیان‌ گذار و مدیر مرکز تحقیقات دیاسپورای ارمنی تا چه میزان دارای قدرت مانور و تأثیرگذاری در ساختار سیاسی کشور فرانسه هستند.
   از سویی دیگر، فرانسه به همراه روسیه و آمریکا، از اعضای اصلی گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا است و به همین دلیل از اهمیت بسیار بالایی در روند مذاکرات صلح قره­باغ برخوردار است. به همین دلیل بخش مهمی از روابط ارمنستان و فرانسه و نیز ظرفیت و توان لابی ارمنی فرانسه بر نقش آفرینی این کشور در گروه مینسک متمرکز شده است. پس از تحولات سیاسی اعتراضی آوریل و می 2018 میلادی در ارمنستان که به قدرت رسیدن نیکول پاشینیان منتهی شد، با توجه به تاکیدی که رهبری جدید ارمنستان در توسعه مناسبات با غرب و توازن بیشتر در روابط با روسیه داشته است، روابط ارمنستان با اتحادیه اروپا و به ویژه فرانسه وارد مرحله جدیدی شده است. شرکت نیکول پاشینیان در اجلاس سران ناتو در بروکسل در تیر 1397 و سفر امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه به ارمنستان و شرکت در هفدهمین اجلاس کشورهای فرانسوی زبان در ارمنستان در مهر 1397 از نمونه­های بارز تجول در مناسبات ایروان و پاریس پس از تحولات سیاسی 2018 در ارمنستان است.
 
جمهوری آذربایجان
جمهوری آذربایجان به عنوان تنها کشور مسلمان و شیعی منطقه قفقاز که از ساختاری سیاسی سکولار اما اقتدارگرا برخوردار است، روابط پر فراز و نشیبی را با مجموعه جهان غرب از جمله فرانسه داشته است. عملکرد گروه مینسک (فرانسه، آمریکا و روسیه) و  بی نتیجه بودن بیش از دو دهه مذاکره فرسایشی، یاس و نا امیدی افکار عمومی، نخبگان و رهبران جمهوری آذربایجان را در پی داشته است. جمهوری آذربایجان همواره منتقد ترکیب گروه مینسک بوده است. سه کشور روسیه، آمریکا و فرانسه به ترتیب با 2 میلیون، 1 میلیون و 500 هزار نفر ارمنی، بزرگ ترین جوامع میزبان دیاسپورای ارمنی به شمار می روند و این امر به موازات حضور سه کشور مسیحی در کنار ارمنستان، وجود نمایندگی سیاسی جمهوری خودمختار قره باغ در پاریس و نیویورک و حضور نظامیان روسی در دو پایگاه 102 ایروان و گیومری، عملاً کفه ترازوی گروه مینسک را به نفع ارمنستان و به ضرر آذربایجان تغییر داده است. به همین دلیل، طی دو دهه گذشته، باکو همواره منتقد مواضع پاریس در قبال مناقشه قره­باغ و نقش­آفرینی فرانسه در گروه مینسک بوده است و خواستار اصلاح روند موجود و اتخاذ یک سیاست مستقل بدون تاثیرپذیری از لابی دیاسپورای ارمنی فرانسه و نیز مسیحی بودن ارمنستان می­باشد. بدیهی است در چنین شرایطی، دولت آذربایجان با طرح پیشنهادی نیکول پاشینیان در رابطه با حضور نمایندگان منطقه قره باغ در مذاکرات صلح قره باغ در چهارچوب گروه مینسک و بازگشت به الگوی مذاکرات در دوران ریاست جمهوری لئون ترپطروسیان مخالفت کند.
 اما بعد دیگر روابط جمهوری آذربایجان با اروپا از جمله فرانسه که طی سال­های اخیر برجسته شده است، موضوع انتقال منابع انرژی خزر و قفقاز از طریق جمهوری آذربایجان، گرجستان و ترکیه به جنوب اروپا در چهارچوب کریدور جنوبی انتقال انرژی به اروپا است که پس از بحران اوکراین و شبه جزیره کریمه و تنش در روابط روسیه و اروپا در موضوع انتقال گاز طبیعی، کریدور جنوبی انتقال انرژی به شدت مورد توجه قرار گرفته است. این امر باعث ارتقای سطح روابط باکو با کشورهای اروپایی و کاهش شایان توجه انتقادات سیاسی و حقوق بشری از نظام اقتدارگرای جمهوری آذربایجان شده است. کریدور جنوبی انتقال انرژی اروپا از اتصال سه خط لوله باکو- تفلیس- ارزروم، ترانس آناتولی (تاناپ) و لوله ترانس آدریاتیک (تاپ) شکل می­گیرد که دو خط لوله باکو- تفلیس- ارزروم و تاناپ افتتاح شده است و خط لوله تاپ نیز در حال ساخت می­باشد. در سفر آگلا مرکل و نیز امانوئل ماکرون به باکو در سال جاری بر اهمیت استراتژیک این طرح انتقال انرژی تاکید شد که حاکی از اهمیت بالای این طرح برای اروپایی­ها است. امضای کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر نیز که امکان انتقال نفت و گاز قزاقستان و ترکمنستان از بستر دریای خزر (طرح ترانس خزر) را به جمهوری آذربایجان و از آنجا به اروپا فراهم نموده است، جایگاه جمهوری آذربایجان را در کریدور جنوبی انتقال انرژی اروپا بیش از پیش تقویت کرده است که این امر برای شرکت­های بزرگ فرانسوی نظیر توتال برای حضور در بازار انرژی منطقه قفقاز فرصت بسیار ارزشمندی به شمار می­رود.   
 
جمهوری گرجستان
فرانسه به عنوان عضو مهم و تاثیرگذار سازمان امنیت و همکاری اروپا، اتحادیه اروپا و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) از جایگاه بسیار مهمی در سیاست خارجی گرجستان برخوردار است. حضور فرانسه در ترکیب گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا (به همراه آمریکا و روسیه) در قبال مناقشه قره­باغ و تحرک بالای فرانسه در زمینه حل و فصل مناقشه آبخازیا و اوستیای جنوبی به موازات روابط سنتی و نسبتاً نزدیک فرانسه و روسیه موجب افزایش اهمیت فرانسه برای گرجستان در قیاس با سایر کشورهای اروپایی شده است. نمونه بارز تاثیرگذاری فرانسه را می­توان میانجی­گری این کشور در بحران اوت 2008 میلادی و طرح صلح شش ماده­ای نیکلای سارکوزی، رئیس جمهور وقت فرانسه دانست که موجب پایان بخشیدن به جنگ پنج روزه روسیه و گرجستان شد. هر چند شدت و دامنه اختلافات طرفین به گونه­ای بود که تمامی مفاد این طرح صلح به اجرا درنیامد، اما میزان نفوذ و تاثیرگذاری فرانسه در مناقشات قومی- سرزمینی منطقه قفقاز جنوبی را به خوبی نشان داد.
جنبه دیگر اهمیت فرانسه برای گرجستان که ارتباط مستقیمی با شرایط گرجستان در قبال روسیه و وضعیت مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی دارد، نقش فرانسه در تقویت همکاری­های نظامی- امنیتی گرجستان با پیمان ناتو است. هر چند در رویکرد کلان، فرانسوی ها به مانند سایر کشورهای اروپایی­ها و آمریکا، حساسیت شدید روس­ها را در نظر داشته و در رابطه با پذیرش عضویت گرجستان در ناتو با ملاحظه عمل می­کنند. علاوه بر موارد یاد شده،  فرانسه به عنوان عضو فعال و تاثیرگذار اتحادیه اروپا در دو حوزه سیاسی (حمایت از دموکراسی و ارزش­های لیبرال دموکراسی) و اقتصادی (حمایت از اقتصاد بازار آزاد و نقش گرجستان در زمینه انتقال انرژی به اروپا) از اهمیت بسیار بالایی در رویکردهای یورو- آتلانتیکی دولت گرجستان و نقش و جایگاه این کشور در «سیاست همسایگی اتحادیه اروپا» و «طرح ابتکار شرقی اتحادیه اروپا» برخوردار است. هر چند تا حل و فصل کامل مناقشه آبخازیا و اوستیای جنوبی، عضویت گرجستان در اتحادیه اروپا بسیار بعید به نظر می رسد و فرانسوی ها در این زمینه نیز با احتیاط و ملاحظه عمل می­کنند. تمامی موارد یاد شده به روشنی گویای آن است که گسترش و تقویت مناسبات دو جانبه گرجستان و فرانسه عملاً منجر به تقویت پیوندهای گرجستان با سازمان­های یورو- آتلانتیکی (غرب محور) در حوزه­های مختلف سیاسی، اقتصادی و دفاعی- امنیتی شده است.  
در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری گرجستان که در دو دور در 28 اکتبر (6 آبان) و 28 نوامبر  2018 (7 آذر) برگزار شد و خانم سالومه زورابیشویلی به مقام ریاست جمهوری رسید، اهمیت و نقش فرانسه در معادلات سیاسی گرجستان از این جهت برجسته شد که خانم زورابیشویلی گرجی- فرانسوی، تبعه فرانسه و دیپلمات ارشد وزارت خارجه این کشور تا قبل از وقوع انقلاب رنگی (گل رز) بوده است که توسط میخائیل ساکاشویلی (رئیس جمهور سابق) به عنوان وزیر خارجه انتخاب شده است و اکنون به کاندیدای حزب حاکم رویای گرجی (حزب مخالف ساکاشویلی) به مقام ریاست جمهوری گرجستان رسیده است که پیش بینی می­شود این امر زمینه نزدیکی هر چه بیشتر روابط گرجستان و فرانسه را به دنبال داشته باشد.
مجموع مباحث یاد شده گویای این واقعیت است که سیاست خارجی فرانسه در قبال منطقه قفقاز جنوبی از ظرفیت ها و ابزارهایی برخوردار است که سایر کشورهای اروپایی از جمله بریتانیا، آلمان و ایتالیا از آن بی بهره اند. به همین دلیل، وزن و قدرت مانور و کنشگری فرانسه در معادلات قفقاز قابل مقایسه با هیچ کشور اروپایی نیست و همین امر موجب شده است که در سه دهه ای که از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می گذرد، این کشور در کنار فدراسیون روسیه، آمریکا، ترکیه و ایران، در ردیف کنشگران اصلی و تاثیرگذار در این منطقه قرار گیرد. به نظر می رسد با توجه به تداوم و تشدید اختلافات جهان غرب و روسیه در موضوع بحران اوکراین و سوریه که موجب افزایش نقش جمهوری آذربایجان در تامین منابع گازی مورد نیاز اروپا شده است، به قدرت رسیدن دولت متمایل به غرب در ارمنستان، وضعیت شکننده و پیچیده منطقه قره باغ (با توجه به طرح جدید و مرحله ای روس ها برای حل و فصل این مناقشه) و حضور رئیس جمهوری با تابعیت فرانسوی- گرجی در گرجستان، نقش و تاثیرگذاری فرانسه در معادلات منطقه قفقاز بیش از گذشته افزیش یابد.  

 
* دکتری مطالعات منطقه ای و پژوهشگر مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری و عضو شورای علمی موسسه ایراس 
[1] . EU Eastern Partnership
[2]. Édouard Balladur
[3]. Patrick Devedjian
[4]. Union for a Popular Movement
[5]. Jean Damlamian
[6]. Jerome Clement
[7]. Patrick Bittel
[8]. Jean-Claude Kebabdjian
 
منبع:http://www.iras.ir/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
باز کردن قفل باقی مانده : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟